شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ناصحان بی‌عمل


ناصحان بی‌عمل
یک ضرب‌المثل چینی می‌گوید: ”به تنبل یک دستور بده، پنج تا نصیحت تحویل بگیر!“ شاید در نگاه اول این ضرب‌المثل کمی متناقض به نظر برسد و انسان به‌خود بگوید که مگر ممکن است یک شخص تنبل قادر به نصیحت باشد؟! اما حقیقت این است که ضرب‌المثل بالا مصداق دارد و در مورد بسیاری از کسانی‌که روز و شب با آن‌ها سر و کار داریم کاملاً صدق می‌کند.
کم نیستند تعداد پشت کنکوری‌هائی که از همین الان پرچم تسلیم را به اهتزاز درآورده‌اند و شکست خود در کنکور سال دیگر را اعلام کرده‌اند. این عده بی‌شمار دست روی دست گذاشته‌اند و روزها و هفته‌های زیادی از عمر و جوانی خود را به بطالت سپری می‌کنند. اما با همه این فرصت‌هائی که از دست می‌دهند، به‌هیچ اقدام مؤثری دست نمی‌زنند و معلوم نیست در انتظار کدام اتفاق، عمر و زندگی خود را هدر می‌دهند. اگر پای صحبت بسیاری از آن‌ها بنشینید، می‌بینید که هرکدام از آن‌ها استاد پند و اندرز هستند و در مورد آینده شغلی و تحصیلی و وضعیت نابسامان اقتصادی جوانان کشور و بیکاری و مشکلات ازدواج و شکست‌های عاشقانه صدها جمله و نصحیت اثرگذار بلدند. ولی وقتی از آن‌ها خواسته می‌شود تلاشی از خود نشان دهند، بلافاصله موتور نصیحت‌گوئی‌شان به‌کار می‌افتد و شروع به تولید نصیحت‌های سوزناک و جانگداز می‌کنند.
اگر پای صحبت‌های اهل اعتیاد هم بنشینید، همین اتفاق می‌افتد. ناگهان می‌بینید که این حضرات به استادان اندرزگوئی تبدیل می‌شوند که حاضرند ساعت‌ها شما را پند و اندرز دهند، ولی یک لحظه دست از اعتیاد برندارند. آن‌ها نصیحت می‌کنند، نه برای این‌که کاری انجام شود و یا به انجام کاری کمک شود. بلکه این نصیحت‌ها تنها دلایلی لفظی هستند برای توجیه تن‌پروری و یکجانشینی و توقف و اعتیاد آن‌ها، و جالب این است که به خاطر زیبائی و اثرگذاری پندها و نصایح، معمولاً اصل خطا، نادیده گرفته شده و جهت بحث به سمت ”درستی و نادرستی“ نصیحت گفته شده، منحرف می‌شود.
اگر متن گزارش مدیران ادارات و شرکت‌های ورشکسته به مدیران ارشد را یک‌بار بخوانید به‌خوبی متوجه معنای عملی ضرب‌المثل بالا می‌شوید. مدیر ارشد سئوال می‌کند چرا گذاشتید کارخانه و شرکت به این روز بیفتد و مدیران مقصر در جواب شروع می‌کنند به نصیحت کردن که: اگر بخش تضمین کیفیت به روش مدرن فعال می‌شد و اگر نظام پرداخت‌ها هماهنگ‌تر عمل می‌کرد و اگر گزینش کارمندها حساب شده‌تر بود و اگر سیستم مالی و انبارداری مکانیزه می‌شد و اگر... آن‌گاه این اتفاق نمی‌افتاد!
هر کدام از این نصیحت‌ها و اندرزها هم به‌جای خود بسیار ارزشمند و گرانقدرند. اما حقیقت این است که شرکت و کارخانه به‌دلیل ندانم کاری به مرز ورشکستگی رسیده است و دیگر هزینه و فرصت لازم برای عملی ساختن این نصیحت‌های اثرگذار را ندارد و در نتیجه این نصیحت‌ها در این لحظه به‌هیچ دردی نمی‌خورند!
بچه‌ها از پدر می‌پرسند چرا شغل پائینی را انتخاب کرده است و میزان پول وارده به خانواده را محدود ساخته و دست به شغلی درآمدزا و مستقل نمی‌زند و پدر شروع به نصیحت می‌کند که: همین آب باریکه مستمر، بهتر از سیلابی است که بعضی مواقع ممکن است نیاید و یا اگر پول بیش از حد وارد خانواده شود چون ظرفیت هضم آن وجود ندارد، فساد و لاابالی‌گری کل خانواده را در بر می‌گیرد و یا انسان نباید زیاد پایبند مال دنیا باشد و...
و هر چند تک تک این نصایح در جای خود بسیار گران‌قیمت‌اند، اما حقیقت این است که پدر خانواده از دست زدن به شغلی پر درآمد هراس دارد و همه این نصایح نقاب‌هائی هستند برای پوشاندن این هراس و جالب این است که همه اعضاء خانواده هم می‌دانند که این اندرزها نقاب‌هائی بیش نیستند.
فراموش نکنیم برای کارهائی که نیمه تمام به‌حال خود رها کرده‌ایم و یا اصلاً شروع نکرده‌ایم، اگر صدها کتاب، توجیه و دلیل مستند داشته باشیم، باز هم بخشیده نمی‌شویم و کسی ما را به خاطر انجام ندادن آن‌ها تبرئه نمی‌کنند. شاید الان بتوانیم با ارائه چند پند و اندرز از انجام کار داده شده شانه خالی کنیم اما آیندگان بدون هیچ تردیدی خواهند گفت که ”به تنبل دستوری دادی و پنج تا نصیحت تحویل گرفتی!“

سهیلا ثقفی
منبع : مجله موفقیت


همچنین مشاهده کنید