شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

عرفان و سیاست


عرفان و سیاست
بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی(ره) بعد از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) شاخص‌ترین شخصیت ربانی است که در تمام آفاق دین و گستره ابعاد آن دست به احیاگری زده است. به گونه‌ای که می‌توان آن بزرگ را به بزرگترین احیاگر تفکر دینی و مصلح در عصر غیبت و در قرن اخیر ملقب ساخت. امام(ره) در تمام ابعاد دینی خورشید روح افزا و حیات‌بخش جامعیت دین را برملا ساخت و تمامی بافت‌های غلط و برداشت‌های وارونه از دین و کج اندیشی‌ها و سوءاستفاده‌ها را از چهره دین پاک کرد. در بعد عرفان همچون ابعاد دیگر بنیانگذار عرفان متعالی شد.
شناخت عرفان متعالی موردنظر امام دارای ابعاد بسیاری است که شناخت آنها مستلزم شناخت کلی از شاخص‌های والای منش فراز مند اوست. چرا که درک کلیت مقدمه درک جزئیات هر پدیده‌ای است. تا کلیتی از موجود در ذهن متبادر نشود جزئیات که ملازم آن کلیت است ادراک نگردد. امام پیوسته در طلب بود و در راه وصول به وجنات حق به شیوه اهل نظر عمری در سعی و تلاش سپری کرد و آنچنان که از تاریخ مراحل عمر آن حضرت مستفاد می‌گردد، دقیقه‌ای از کشف دقایق علم و معرفت فروگذار نکرد تا عشق روی نمود و شدت عشق او را به درک مسئولیتی عظیم متوجه ساخت و عشق حق تعالی به آن وجود پاک محول گردید. پس از آنکه مطلوب عالم امکان او را به راهبری خلق اشارت کرد، از سر جان برخاست و راست قامت و آراسته بلایا را به جان خریدار شد.
که: « درجهان حجم تحمل زحمت‌ها و رنج‌ها و فداکاری‌ها و جان نثاری‌ها و محرومیت‌ها مناسب حجم بزرگی مقصد و ارزشمندی و علو رتبه آن است.»(۱)
پس نگریستن و والا نگریستن به مصائب انسان و جستجوی راه نجات دستمایه‌ای شد که برخیزد و چراغ برگیرد و راه را از چاه بنماید که تجلی حق در آئینه ذات او به طور طبیعی عرصه بروز و ظهور و دلالت به عوالم نجات انسان را ممکن ساخت. «زیرا هرچیز که تجلی حق در آئینه ذات او تمام‌تر باشد، دلالتش به عالم غیب بیشتر خواهد بود.»(۲) این است که عرفان امام(ره) از بعد نظری ابعاد عملی می‌یابد و سیر و سلوک در عوالم و ملکوت سبب می‌شود که از افلاک به خاک بازگردد و دارندگان ایمان را از قیود غیرالهی برهاند و به قوانین الهی بازگرداند و بیراهه رفتگان را به راه آرد. برای رسیدن به این منظور به قدرت نیاز بود، زیرا که قدرت وسیله‌ای برای تثبیت حقانیت واستقرار نظام حق است و تنها قدرتی که می‌تواند حقانیت حق را در عوالم انسانی تحقق بخشد، قدرتی است که سررشته‌اش به ذات حق منتهی شود که مطلق و بی‌واسطه است و آدم تجلی‌گاه قدرت حق است و «وجود عالم بی‌آدم جسدی بی‌روح و جامی بی‌راه و آئینه‌ای صیقل ناکرده است ... و آدم عین جلای مرآت عالم است.»(۳) پس عارف کامل با نیروی عشق خیرخواه بندگان حق است و پدری دلسوز و رافع ستم از فرزندان که سعی خود را به کار می‌گیرد تا از محبت متقابل فرزندان در جهت براندازی ظلم و ستم و استقرار حکومت عدل بهره گیرد و برنامه زندگی را براساس فطرت انسان و اوامر حضرت پروردگار چنان پی ریزی نماید که مایه آرامش و راحت جسم و جان و زمینه‌ساز حرکت به سوی الله باشد.
● زمینه‌های تفکر سیاسی در عرفان اسلامی:
۱‌) عامل مهم سفر فی الخلق بالحق از اشعار اربعه برای عارف بالله است که باعث دخالت در امور اجتماعی و سیاسی می‌شود در سفر اول، سفر از خلق به سوی حق و آن به این است که حجاب‌های ظلمانی و نورانی را که میان او و حقیقتش هست از میان بردارد و تمامی حجاب‌های
الف) ظلمانی نفسانی
ب) حجاب‌های نورانی عقلی
ج) حجاب‌های نورانی روحی را از میان بر می‌دارد و سالک جمال حق را مشاهده می‌کند و از خود فانی می‌شود که این مقام فناست. سفر دوم که عبارت است از سفر من الحق الی الخلق بالحق و اینکه سفر به وسیله حق انجام می‌گیرد و از آن روست که سالک به مقام ولایت رسیده است و وجودش حقانی شده است و سلوکش از مقام ذات به سوی کمالات شروع می‌شود و به مقام به همه اسما‌ می‌رسد و سپس دارای ولایت تام می‌شود و ذات و صفات و افعالش در ذات و صفات و افعال حق فانی می‌شود و به مقام فنا از فنا می‌رسد و دایره ولایت تمام می‌گردد و سفر سوم آغاز می‌شود.
و آن عبارت است از سفر من الحق الی الخلق بالحق و در این موقف سلوک او در مراتب افعال می‌شود و محو تمام بر او حاصل می‌شود و در عالم جبروت و ملکوت و ناسوت مسافرت می‌کند و نصیبی از نبوت بر او حاصل می‌شود ولی مقام تشریع برای او نمی‌باشد و بالاخره سفر چهارم آغاز می‌گردد و آن سفر فی‌الخلق بالحق سفر از خلق به سوی خلق به وسیله حق است. در این سفر مخلوقات و آثار و لوازم آنها را مشاهده می‌کند و سودها و زیانهای آنها را می‌داند و به کیفیت بازگشت ایشان به سوی الله و آنچه می‌تواند آنان را به سوی خدا بکشاند آگاه می‌شود. پس همه آنچه را که دانسته و هرکه را که مانع از سیرالی الله است به اطلاع دیگران می‌رساند.(۴) بابررسی آنچه که درباره اسفار چهارگانه ذکر شد معلوم می‌شود که عارف واقعی که به مقام انسان کامل رسیده است، باید با تمام توان در راه برپایی و استقرار آرمان شهر عرفان تلاش کند. بنابراین تنها انسانی صلاحیت دارد جامعه آرمانی عرفانی را بر عهده گیرد و برپا کند که مراحل سلوک را پیموده باشد و از خود رسته و به خدا پیوسته باشد، لذا خلق را عیال‌الله می‌داند و آنها را بندگان خدا می‌خواند و همان‌طور که عاشق خداست، نسبت به مردم هم عشق می‌ورزد و خود را در برابر رنج و ناراحتی و مشکلات آنها مسئول دانسته و زمانی که در چنگ طاغوتیان در بند و اسیری به استثمار کشیده ‌می شدند، با تمام وجود به بیدادگری مسلمین و طرح براندازی ظالمین از صحنه روزگار و نجات بندگان خدا و هدایت و رشد و بالندگی آنها و سپردن حاکمیت جامعه به صالحین اقدام می‌نماید و در این راه سراز پا نمی‌شناسد، سر سلسله عارفان، امام سالکان علی(ع) می‌فرماید: ... من اینجا شکم خودم را سیر می‌کنم، شاید در کوفه و شام و در یمامه در اطراف خلیج فارس و حجاز کسی باشد که نان هم نداشته باشد، آیا من با شکم سیر بخوابم و اطراف من شکم‌هایی گرسنه باشند؟ آیا من آن طور باشم که شاعر می‌گوید: «این درد تو را بس که با شکم سیر بخوابی و در اطراف شکم‌هایی گرسنه وجود داشته باشد.»(۵) آیا من به لقب و به افتخار قناعت کنم به اینکه این لقب را به من می‌دهند یا امیرالمومنین می‌گویند، در سختی‌های روزگار با آنها شرکت نداشته باشم. لذا بر سالک حقیقی و انسان کامل واجب است تا هنگامی که جان در بدن دارد در راه رسیدن به چنین جامعه‌ای تلاش کند. در این راه دمی درنگ نکند که «سیر راستین و سفر نهایی که سفر انسان همراه خدا در میان خلق خدا برای نجات خلق خداست تحقق عملی و عینی پیدا نماید.»(۶) آیا امکان دارد که عارف بالله شاهد فقر، جهل، فساد، فحشا، ستم و حاکمیت کفر و شرک برجامعه باشد و از کنار آن بی‌توجه و بی‌خیال بگذرد و مدعی سالک الی الله باشد؟ و در جهت انهدام نمودهای عینی کفر و شرک گامی برندارد و طرحی نیندازد. امام خمینی(ره) در باب اسفار اربعه در آثار خود شرح مبسوطی را ارائه نموده‌اند.(۷) امام(ره) که ذوب در اسلام و توفیق گذر از اسفار اربعه و محو در ذات باری تعالی شامل حالشان شد، بر خود لازم می‌داند که خلق را به سلوک الی الله وادارد و شرایط و امکانات این سفر را فراهم سازد و در اولین اقدام بزرگترین مانع سلوک در جامعه خویش یعنی حکومت طاغوتی شاه را با تلاش مستمر سرنگون می‌کند، با این باور که «برانداختن طاغوت یعنی قدرتهای سیاسی نامشروع که در سراسر وطن اسلامی برقرار است وظیفه همه ماست»(۸) و نیز بانگ بر می‌آورند که «ما درصدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیسم، سرمایه‌داری و کمونیسم در جهان هستیم، ما تصمیم گرفته‌ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظام‌هایی که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول‌الله(ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهای دربند، شاهد آن خواهند بود.»(۹) و نیز «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر وغنا، جنگ استضعاف واستکبار و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده است و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله‌بار مبارزه را بر دوش گرفته‌اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده‌اند می‌بوسم و سلام و درودهای خالصانه خود را به همه غنچه‌های آزادی و کمال نثار می‌کنم.»(۱۰)
۲) زمینه دیگر در تفکر سیاسی در عرفان اسلامی، اقتدا نمودن والگوگیری عارف از سیره و سنت پیامبراکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) است چرا که پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) در تمامی مراتب و جامعیت دین الگوی تمام عیار و پیروی از سیره آن بزرگواران شرط اساسی در تحقیق حقیقت عرفان برای عرفای بالله می‌باشد.
با بررسی دقیق زوایای زندگی پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) به خوبی روشن می‌شود که فعالیت‌‌های سیاسی، اجتماعی در سرتاسر حرکت‌ها و موضع‌گیری‌ها و زندگی آنان به عنوان یک وظیفه و رسالت الهی موج می‌زند. رسول اکرم(ص) در راس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه قرار داشت، علاوه بر ابلاغ وحی و بیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام به اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد. در آن زمان مثلا به بیان جزا اکتفا نمی‌کرد بلکه در ضمن به اجرای آن می‌پرداخت، دست می‌برید، حد می‌زد و رجم می‌کرد. پس از رسول اکرم(ص) خلیفه همین وظیفه و مقام را دارد، رسول اکرم(ص) که خلیفه تعیین کرد فقط برای بیان عقاید و احکام نبود، بلکه برای اجرای احکام و تنفیذ قوانین نیز بود. وظیفه اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام بود که تعیین خلیفه و رهبر را تا حدی مهم گردانیده بود که بدون آن پیامبر(ص) «ما بلغ رسالته» رسالت خویش را به تمام نمی‌رسانید: زیرا مسلمانان پس از رسول اکرم(ص) نیز به کسی احتیاج داشتند که اجرای قوانین کند، نظامات اسلام را در جامعه برقرار گرداند تا سعادت دنیا و آخرت آنها تامین شود.(۱۱)
شرع و حق، حکم می‌کند که باید نگذاریم وضع حکومت‌ها به همین صورت ضد اسلامی یاغیر اسلامی ادامه یابد. دلایل این امر واضح است. چون برقراری نظام سیاسی غیر اسلامی به معنی بی‌اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است و نیز به این دلیل که هر نظام سیاسی غیر اسلامی، نظامی شرک‌آمیز است، چون حاکمش طاغوت است و ما موظفیم شرط اجتماعی مساعدی برای تربیت افراد مومن و با فضیلت فراهم سازیم و این شرایط درست ضد شرایط حاکمیت طاغوت و قدرت‌های ناروا است ... و این وظیفه‌ای است که همه مسلمانان در یکایک کشورهای اسلامی باید انجام بدهند و انقلاب سیاسی اسلامی را به پیروزی برسانند.»(۱۲) و در کتاب فتوایی تحریرالوسیله بیان می‌دارند: «اسلام دین سیاست است و با تمام شئونی که سیاست‌ دارد، این نکته برای هرکس که کمترین تدبیری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند آشکار می‌گردد.»(۱۳) در انتهای این باب به بیانی دیگر از امام از آخرین اثر ایشان (وصیتنامه سیاسی الهی) اشاره می‌نمایم. «اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویی‌ها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل عدل و داد و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود، این دعوی به مثابه آن است که گفته شود: قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و جای آن قواعد دیگر نشانده شود.»(۱۴)
۳) زمینه مهم دیگر کلام‌الله مجید، قرآن کریم است که عظیم‌ترین منبع و سند ایجاد زمینه برای ورود عارف بالله به میدان سیاست و مبارزه و جهاد فی سبیل‌الله برای از میان برداشتن ظلم و جور و فسق و انحراف از جامعه بوده و به عنوان یک وظیفه مهم و اساسی که ذات احدیت برای همه آحاد مسلمین بویژه علما و عرفا و رهبران دینی واجب نموده است، در کنار زدن موانع سلوک بندگان الهی و پیش بردن جامعه در مسیر کمال و هدایت و سعادت می‌باشد.
قرآن کریم که کتاب زندگی است که «سرتا سر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم زند،‌ به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که برپای و دست و قلب او پیچیده و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می‌کشاند می‌باشد(۱۵) در قرآن بیش از هزار و دویست آیه در خصوص موضوعات سیاسی و حکومتی وجود دارد که به شیوه‌های مختلف پیرامون مبارزه با دشمنان و جنگ و قتال بامتجاوزان و کفار و مشرکین و تلاش برای استقرار و حاکمیت حق و اقامه عدل الهی تصریح شده است، باوجود همه آیات و فرامین خداوند متعال آیا برای مردان الهی و عرفانی ربانی جایی برای کناره‌گیری از امور مسلمین و دوری از سیاست و شانه خالی کردن از وظایف بزرگ اجتماعی در رفع موانع سلوک بندگان الهی باقی می‌ماند.
«در سیرالهی لازم نیست که انسان در یک گوشه‌ای بنشیند و بگوید من می‌خواهم سیر الی‌الله داشته باشم، خیر، سیرالی‌الله همان سیره و روش انبیا و خصوصا پیامبر بر اسلام وائمه اطهار(ع) است که در عین حالی که در جنگ وارد می‌شدند و می‌کشتند و کشته می‌دادند و حکومت می‌کردند همه چیز سیر الی الله بود، این طور نبود که آن روزی که حضرت علی(ع) مشغول کار است سیرالی الله نباشد و فقط در هنگامی که نماز می‌خواند سیر الی الله باشد، هردویش سیر الی الله بود. لذا پیامبر(ص) می‌فرماید، ضربت علی(ع) در روز خندق افضل از عبادت ثقلین است.
وقتی که ما می‌خواهیم جهاد معنوی را بکنیم در مادیات و مادیات را به طرف معنویات بیاوریم این سیر الی الله است. البته کار مشکلی است، ولی این طور نیست که نشود، وقتی انسان وارد عمل شد موفق می‌شود.(۱۶)
در قرآن کریم به اشکال مختلف و شرایط و وجوب جهاد دفاعی و ... اشاره می‌شود.
۱) دفع خطر از بلاد اسلامی و حوزه اسلام به سبب هجوم کفار
۲) دفع و بیرون راندن کفار از بلاد اسلامی
۳) دفاع به خاطر جلوگیری از گسترش و استیلای کفار
۴) دفاع به خاطر دفع خطر از طایفه‌ای از مسلمین یا کشورهای مسلمین که تحت نفوذ استعمارند
۵) دفاع به خاطر جلوگیری از سلطه سیاسی و اقتصادی کفار
۶) دفاع به خاطر حفظ جامعه اسلامی از تباهی و فساد
۷) دفاع به خاطر تجاوز طایفه‌ای از مسلمین بر طایفه دیگر
۸) دفاع به دلیل جلوگیری از خروج برامام المسلمین و براندازی حکومت اسلامی
۹) دفاع به خاطر حفظ دین از انحراف و عمل نکردن به حدود الهی
۱۰) دفاع به خاطر دفع فتنه و فساد در هرکجای عالم که نسبت به مومنین روا می‌دارند، دفاع از کیان اسلام و مسلمین ضروری و مسلم است. تمام جنگ‌های دفاعی پیامبر(ص) و ائمه(ع) به خاطر همین امر بوده است و صدها آ‌یات دلالت بر وجوب قتال با کفار و مشرکین و اهل فتنه و فساد دارد.(۱۷)
به برخی از آیات قرآن کریم در این باب اشاره می‌شود.
۱) وقاتلو فی سبیل‌الله الذین یقاتلونکم (بقره / ۱۹۰)
۲) و قاتلو المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه ... (توبه / ۳۶)
۳) و مالکم لاتقاتلون فی سبیل‌الله و المستضعفین من الرجال والنساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذاه القریه الظالم اهل‌ها و اجعل لنا من لدنک و لیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا (نساء / ۷۵)
۴) اذن للذین بقاتلون بانهم ضلموا و ان الله علی نصر هم لقدیر (حج / ۳۹)
۵) و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما علی الاخری فقاتلو التی تبغی حتی تفیئی الی امرالله (حجرات / ۹)
۶) فان انتهوا فان الله غفور رحیم. و قاتلو هم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین لله (بقره / ۱۹۲)
۷) فقاتلو ائمه الکفر انهم لاایمان لهم لعلهم ینتهون (توبه / ۱۲)
برخی از آیاتی که دلالت بر لزوم دفاع دارد:
۱) ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ولکن الله ذوفضل علی العالمین (بقره / ۲۵۱)
۲) ان الله یدافع علی الذین آمنوا، ان الله لایحب کل خوان کفور، اذن یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصهم تقدیر، الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق ... و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و ینصرون الله من ینصره ان الله تقوی عزیز (حج / ۴۰، ۳۷)
برخی از آیاتی که بروجوب جهاد دارد:
۱) انفروا خفافا و ثقا لا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل‌الله (توبه / ۴۱)
۲) یا ایها الذین جاهد کفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماویهم جهنم و بئیش المصیر (توبه / ۷۳)
۳) ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی‌سبیل‌الله اولئک یرجون رحمت الله (بقره / ۲۱۸)
شناخت و عمل به آیات قرآن خاستگاه اصلی عارف
عارف که درصدد کسب بقای خداست، باید از همه چیز به جز او آزاد گردد، و اگر حفظ نام یاد و راه خدا نیاز به ایثار مال و نثار جان داشت، چون مدعی عرفان بر این باور است که باید فقط نام و راه خدا باقی بماند، از همه آنچه مورد علاقه اوست رها می‌کند، تا یاد حق و راه او زنده بماند و عارف هرگز نمی‌آرمد مگر آنکه به محبوب خود برسد.
و هیچ‌گاه به محبوب خویش واصل نمی‌گردد، مگر که تمام آنچه در اختیار اوست در راه دوست نثار کند «قل ان کان اباءکم و ابناء کم و اخوانکم و ازوجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتر تحبوا حتی یاتی الله بامر و الله لایهدی القوم الفاسقین`»(سوره توبه / ۳۴)
پی‌نوشتها:
۱- وصیتنامه سیاسی، الهی حضرت امام(ره)
۲- شرح دعای سحر امام(ره)
۳- الفصوص ابن عربی
۴- مصباح الهدایه، صص ۲۰۷-۲۰۵، محمدرضا قمشه‌ای به نقل از امام خمینی(ره)
۵- نهج‌البلاغه، نامه ۴۵، نامه امام(ع) به عثمان بن حنیف، ص ۱۸
۶- انسان کامل شهید مطهری(ره) صص ۵۶ و ۵۳
۷- مصباح الهدایه، صص ۲۰۸ تا ۲۱۰، امام خمینی(ره)
۸- ولایت فقیه، ص ۲۰۴
۹- پیام استقامت، تیرماه ۱۳۶۷، چاپ ارشاد، ص ۱۲
۱۰- مجله حضور، شماره ۲۲ عرفان متعهد، محمد قدسی ص ۹۳
۱۱- ولایت‌فقیه امام خمینی(ره) صص ۲۶ و ۲۵
۱۲- ولایت‌فقیه امام خمینی(ره) ص ۳۵
۱۳- تحریرالوسیله جلد ۱ ص ۲۳۴ چاپ قم اسماعیلیان
۱۴- وصیتنامه سیاسی - الهی، حضرت امام خمینی(ره)
۱۵- وصیتنامه سیاسی - الهی، حضرت امام خمینی(ره)
۱۶- صحیفه نور جلد ۱۷ صص ۱۲۳ و ۱۲۴ از بیانات امام (ره)
۱۷- بازشناسی جنبه‌های تجاوز و دفاع، ج اول، ص ۱۰۳، مرداد ۱۳۶۷
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید