سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


نگاهی به ابعاد گوناگون حق و قانون ؛الزامهای فردی؛ امتیازهای اجتماعی


نگاهی به ابعاد گوناگون حق و قانون ؛الزامهای فردی؛ امتیازهای اجتماعی
"حقوق" جمع حق است و در عین حال به رشته ای از علم اطلاق می شود كه از قانون و حقهای مورد حمایت قانون بحث می كند. مراد از "قانون" در مفهوم عام، قاعده ای كلی است ومراد از آن در مفهوم خاص مقررات الزام آور و مقرون با ضمانتهای اجرایی است كه در جامعه معینی رسمیت داشته باشد. پس "حقوق" كه صورت جمع كلمه "حق" است از مصادیق اشتراك لفظی است كه هم به معنی قانون به كار می رود و هم به معنی حقها .
بیان این دو معنا از یكدیگر برای اینكه حقوق الهی از حقوق طبیعی را متمایز كنیم، ضرورت دارد. مراد از حقوق طبیعی، ارزشها و آزادیهایی است كه ملازم طبیعت انسان است و انسان به حكم انسان بودن از آنها برخوردار است اما مقصود از حقوق الهی ارزشها و امتیازهایی است كه برخاسته از فطرت آدمی و با سرشت او همزاد است.
● حق چیست؟
دایره شمول تعریف حق در مكاتب مختلف متفاوت است و هر یك تعریف متفاوتی بیان داشته اند. آنچه در میان عامه مردم رایج است سلطه و اختیاری است كه یك فرد در برابر فرد دیگر دارد. اما از دیدگاه حقوقدانان غربی، حق و سلطه یك چیزند، با این تفاوت كه سلطه صرفاً به تصرف و استیلای بالفعل دلالت دارد و روشن نمی كند كه استیلا از چه راه و چگونه حاصل شده است و حال آن كه حق متضمن معنای مشروعیت است و باید از طریق قانونی حاصل شده باشد .
حقها و امتیازهایی كه برای انسان متصور است، یا بر یك قانون موضوعه متكی است و یا مستند به قانون طبیعی است قانون موضوعه، حقی است كه به موجب قانون وضع شده ودر جامعه معینی به رسمیت شناخته می شود. آن قانون تا هر زمان كه برقرار باشد آن حق هم برقرار است، اما با از بین رفتن آن قانون، آن حق هم از بین می رود. متفكران گذشته بر آن بوده اند كه قانون طبیعی و حقوق، مبتنی بر آن اموری هستند كه مستقل و بالذات بوده و بشر آنها را به راهنمایی عقل كشف می كند، برخلاف قوانین موضوعه و حقوق مستند به آنها كه استقلالی از خود ندارند و آفریده مقامی به عنوان قانونگذار هستند و از منافع و مصالح دگرگون شونده اجتماعات مختلف بشری تبعیت می كنند .
قانون بشری چیزی نیست كه ما آن را آفریده باشیم، اما قانون موضوعه قانونی است كه قانونگذار دارد و از یك اراده فردی یا گروهی برای تشریع و قانونگذاری حكایت می كند. حقها و امتیازهایی هم كه برای انسان متصور است یا متكی بر یك قانون موضوعه و یا مستند به قانون طبیعی در قانون موضوعه است.
قانون تا هر زمان كه برقرار باشد آن حق هم برقرار است و با از میان رفتن قانون، حق هم منتفی می شود.
در نحله های مختلف، دیدگاههای متفاوتی در رابطه با قوانین موضوعه و طبیعی وجود دارد، همچنانكه اثبات گرایان حقوقی از جمله "بنتام" هواداران حقوق طبیعی را به باد تمسخر می گیرند و ادعای چنان حقوقی را مطلقاً بی معنا می دانند و بر آن هستند كه داعیان حقوق طبیعی در واقع آنچه را آرزو دارند و می خواهند داشته باشند، در این قالب ارایه می كنند تا دیگران را به قبول آن وادارند. "بنتام" معتقد است كه حق، آفریده قانون، است و خارج ازقانون حقی وجود ندارد . او قانون طبیعی را تعبیری مجازی و فارغ از معنا می داند.
عمده اختلافها میان هواداران حقوق طبیعی و پوزیتویستها این است كه گروه اخیر حقوق را چیزی جز یك نظام قانونی وابسته به یك جامعه معین نمی دانند و حال آنكه گروه اول حقوق را به مثابه آرمان مشترك جوامع بشری تلقی می كنند. البته، برداشت بشر از ارزشهای اخلاقی در زمانها و مكانهای مختلف فرق می كند. هواداران حقوق طبیعی هم این واقعیت را منكر نیستند، اما می گویند آرمان حقوق كه برقراری نظمی مقرون به خیر است، به رغم این دگرگونیها در تمام ازمنه و امكنه معتبر و پابرجاست. "هابز" در كتاب "لویاتان" بر لزوم تفكیك حق طبیعی از قانون طبیعی تأكید دارد. به گفته هابز، قانونهای طبیعی احكام یا قواعد كلی هستند كه آدمی را از عمل یا ترك عملی كه موجب فنای او می شود و حیات و موجودیت او را به مخاطره می اندازد، منع می كنند.
از دیدگاه "هابز" قانونهای طبیعی تغییر ناپذیر و ابدی هستند، زیرا بی عدالتی، نا سپاسی، تكبر و تعدی را در هیچ جا و در هیچ زمان نمی توان مطلوب دانست. بشر این قانونها را به یاری عقل كشف می كند. عام بودن و سهل بودن دو صفت اصلی قانونهای طبیعی است و علم به آنها، تنها فلسفه اخلاق راستین و تنها مبنای متقن برای شناخت فضایل از رذایل است . اثبات گرایان در هر حال اعتبار امر حقوقی را در یك واقعیت اجتماعی می جویند كه بتوان آن را مشخص كرد و روی آن انگشت نهاد. تجلیگاه آن واقعیت به نظر "استین"، حكم حاكم و به نظر "كلسن" چیزی است كه آن را "قاعده بنیادین" نام می نهد. استین، هم قواعد بشری و هم قوانین الهی را مشمول تعریف خود می داند.هر دو نوع قانون شامل احكامی در زمینه رفتار و كردار است.
وی در كنار قانون تام و تمام، به یك رشته مقررات مشابه قانون هم اشاره می كند كه آنها را قانون به معنای مجازی یا استعاری می داند و مقصود او مقرراتی مانند رسوم و عادات مبتنی بر احساسات عامه مانند شیوه لباس پوشیدن است.
منظم ترین و قوی ترین بیان مكتب اثبات گرایانه حقوق در كتاب "مفهوم حقوق" هارت است. هارت در پی اندیشه های متفكرانی چون كلسن و استین رفته و به توضیح و تبیین بسیاری از رویكردهای آن دو توفیق یافته است. استین می گفت كه یك نظام حقوقی مجموعه ای از پند و اندرز نیست، بلكه هدف اصلی قانون و خصیصه بارز آن این است كه برخی اقدامها را از حوزه اختیار و پسند فرد خارج سازد . هارت این نكته را می پذیرد و توضیح می دهد كه قانون مجموعه یك رشته قواعد است و احكام قانون جنبه انشایی دارد. از دیدگاه وی، قانونی كه سرتاسر آن مشتمل بر تعهد و تكلیف باشد، قانون ابتدایی است . هر چه جامعه گسترده تر و پیشرفته تر باشد، بر وسعت قوانین مشتمل بر احكام اختیاری وغیر الزامی می افزاید.
همچنین، قواعد حقوقی برای این نیست كه بگویند فلان مجازات در انتظار شماست، بلكه یك قاعده حقوقی باید به مثابه دلیلی عمل كند كه بتواند بیانگر و توجیه كننده ضمانت اجرایی خود باشد.
حسین كاجی
منبع : روزنامه قدس