شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

۱۵۰ سال در تکاپوی آموزش نوین


۱۵۰ سال در تکاپوی آموزش نوین
امیركبیر ، صدراعظم ایران نام آن را دارالفنون نهاد و بر این اعتقاد بود كه دارالفنون بر استقلال ایران در برابر اروپا خواهد افزود و ایرانی را مجهز به لوازم و منطقی خواهد كرد كه خود، اداره كشور را برعهده گیرد. دارالفنون نمایانگر تنگنای اصلاحات بنیادی در ایران بود كه برای نخستین بار در نتیجه برنامه اصلاحی نظام جدید عباس میرزا پدیدار شد. قصد امیركبیر از تاسیس این مدرسه، تربیت یك كادر دولتی به منظور كمك به افزایش قدرت دولت و سلطنت و در نتیجه تقویت ایران و حفظ آن در برابر تهاجم بیگانه بود. بنابراین دارالفنون و حتی بعدها دیگر نهادهای آموزشی در ایران، بیش از آنكه مخالفت خارجی بر انگیزد، دشمنان داخلی را در برابر خود تقویت كرد. چه آنكه مدرسه در ساختار نظام كهن، سازوكاری را فراهم می كرد كه نتیجه آن، الزامات دنیای مدرن و تقابل آن با سنن كهن بود. بنابراین آموزش، همیشه طی تاریخ با درگیری و تصادم همراه بوده است.
امیركبیر كه با روشنی فكر، علل عقب ماندگی و ضعف ایران را در مقابل سایر كشورهای قدرتمند دریافته بود، رشته هایی همچون پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه، مهندسی، طب و جراحی، داروسازی و معدن شناسی را برای تربیت متخصصان داخلی در نظر گرفت. وی كه می خواست محضر درس و معلم را از عالم سیاست دور نگه دارد، با درایت فكر، معلمان را از میان كشورهای بی طرف یعنی اتریش و آلمان انتخاب كرد؛ بنابراین تاسیس نخستین نهاد آموزشی مدرن به منزله رهیافتی به رفع مصائب و مشكلات داخلی در ایران بود، اما دارالفنون، مشیریه و دارالمعلمین، مدارسی عالی بودند كه برای طبقات بالای جامعه فراهم شده بود.بعد از دارالفنون نزدیك به ۵۰ سال بعد در زمان میرزاعلی خان امین الدوله، تعلیمات ابتدایی و ایجاد مدارس ابتدایی به سبك جدید مورد توجه قرار گرفت، در حالی كه فاصله میان تعلیمات عالی و ابتدایی هرگز روشن نبود و سالیان دراز دارالفنون كه در سیر نزولی خود به حد یك دبیرستان رسیده بود، تنها مدرسه متوسطه كاملی بود كه در ایران وجود داشت تا اینكه در سال ۱۲۹۸ مدرسه متوسطه كامل به ریاست میرزاابوالحسن خان فروغی ایجاد شد كه شامل هر دو قسمت متوسطه بود. تاسیس این مدرسه مثل مدارس دیگر چون علمیه، اشرف و تربیت بر اثر تشویق میرزا احمدخان بدر صورت گرفت؛ مردی كه پیش از این مریضخانه نسوان، مدرسه دندانسازی و ۴۰ مدرسه دیگر ایجاد و در تاسیس مدرسه موزیك نقش بسزایی ایفا كرده بود. دارالمعلمین مركزی ابتدا در خیابان شاه آباد بود و تنها دو كلاس داشت؛ یكی كلاس عالی كه در حقیقت كلاس چهارم متوسطه و اول عالی بود و یكی كلاس ابتدایی كه در حقیقت سال اول متوسطه بود. معلمان این مدرسه از نام آورترین مردان حوزه فرهنگ انتخاب شده بودند. شیخ محمد خراسانی، محمدحسن آشتیانی، محمدحسن استرآبادی، عیسی صدیق اعلم، اسماعیل مرآت، سعید نفیسی، اقبال آشتیانی، فروزانفر، علی اكبر سیاسی و وحید تنكابنی از جمله آنان بودند.در زمان وزارت احمدخان بدر، مدرسه دارالمعلمات نیز برای دختران تاسیس شد. اساس تاسیس این مدرسه مبتنی بر تشكیلات مدرسه فرانكو پرسان بود كه میرزایوسف خان ریشار مودب الملك آن را اداره می كرد (۱۳۲۳ قمری). این مدرسه علاوه بر دوره كامل ابتدایی، سه كلاس متوسطه داشت. این مدرسه بعدها مقدمه ای بر ایجاد تشكیل رشته مامایی در دانشكده طب (بیمارستان نسوان) شد.
میرزاحسن رشدیه به سفارش و توصیه ناصرالدین شاه چنین خواستی را عملی كرد. رشدیه كه خود در دارالمعلمین فرانسوی بیروت تحصیل كرده بود، به دعوت ناصرالدین شاه برای احداث مدارس نوین به ایران آمد. بدین ترتیب، شروع منظم و پیگیر فعالیت های آموزشی مدرن در ایران خصوصا در حوزه آموزش ابتدایی با فعالیت های رشدیه، یكی از نمایندگان جناح تجددطلب در تبریز همراه شد. میرزاحسن رشدیه پس از ورود به تبریز، اولین مدرسه ابتدایی را در سال ۱۳۰۵.ق تاسیس كرد. اما مكتبداران كه دكان خود را كساد می دیدند و پیشرفت مدرسه جدید را مخالف مصالح خود می دانستند، به جنب و جوش افتاده و مانع از كار او شدند. بدین ترتیب اوباش با چوب و چماق به خدمت شاگردان و معلمان رسیدند. رشدیه شبانه به مشهد فرار كرد. پس از شش ماه به تبریز بازگشت و برای دومین بار مدرسه را دائر كرد، ولی دوباره توسط مخالفان مورد هجوم قرار گرفت و فعالیت های او متوقف شد. وی اجبارا به مشهد فرار كرد. پس از چندی به تبریز بازگشت و برای سومین بار مدرسه را بنا گذاشت. این بار با اطفال فقرا و ایتام، مدرسه را دائر و شمارش شاگردان را به ۳۵۷ و شمارش معلمان را به ۱۲ نفر رساند. مكتبداران، پریشان شده و به پدر وی اولتیماتوم دادند. ملامهدی، پدر وی نیز صلاح فرزند خود را چنین دید كه فعلا مدرسه را منحل كرده و به مشهد برود. رشدیه پس از مدتی برای چندمین بار به تبریز آمد و مدرسه را مجددا بنا نهاد. این بار مكتبداران و كهنه پرستان سخت عصبانی شده و به مدرسه هجوم برده، كودكان را مجروح و یكی را شهید كردند. رشدیه مجددا به مشهد گریخت. در مشهد نیز مدرسه ای تاسیس كرد، ولی مكتبداران مشهد به مدرسه جدید ریخته و با چماق به جانش افتاده و دستش را شكستند و مدرسه را غارت كردند. پس از چندی او به تبریز رفت و در آنجا مجددا مدرسه ای بنا نهاد. این مدرسه به رغم مخالفت ها به مدت سه سال دوام یافت. در این مدرسه، كلاسی برای سالمندان نیز دائر كرد و در مدت اندكی تدریس، نوشتن و خواندن را به آنان آموخت. این عمل رشدیه باعث شد كه اكثریت مردم تبریز هوادار وی شوند و مكتبداران در اقلیت قرار گیرند.
دوباره مدرسه بسته شد. پس از بهبودی هرچه كوشید مدرسه تاسیس كند، هیچ كس جرات نداشت خانه خود را به او اجاره دهد. این بار از پول فروش مزرعه ای كه داشت با اجازه علمای نجف، مسجد شیخ الاسلام را برای هفتمین بار مدرسه كرد. مظفرالدین شاه كه در این هنگام ولیعهد بود و در تبریز اقامت داشت، وی را تشویق كرد. كار مدرسه بالا گرفت تا اینكه یكی از عالم نمایان كه در جلسه امتحان آخر سال حضور داشت و از پیشرفت شاگردان درشگفت شده بود، ادامه كار مدرسه را خلاف شرع اعلام كرد. چون از او علت را خواستند، گفت نوباوگانی كه به این سرعت و سهولت مطالب به آن بزرگی را فرامی گیرند، مسلما بعدها از دین برخواهند گشت و به سوی كفر روی خواهند آورد. بدین فتوا، عده ای از مسجد علی آقایزدی با نارنجك اقدام به منفجر كردن مدرسه كردند... . پس از چندی امین الدوله كه به نیكنامی و وطن پرستی شهرت داشت، به والیگری آذربایجان منسوب شد. از آن به بعد چون وی از رشدیه حمایت می كرد، مخالفان نتوانستند كاری از پیش ببرند، ولی در عین حال بارها رشدیه را متهم به بابیگری و بی دینی كردند. تا سال ۱۳۱۹.ق، مدارس تبریز پیشرفت كامل كرد. مدرسه كمال، بصیرت، ثریا و اقبال تازه افتتاح شده بود و مدرسه رشد و قدس نیز اگرچه در مسجد بودند، پیشرفت كامل داشتند، اما مخالفان در پی بهانه ای بودند كه این مدارس را از بین ببرند. پس از آن اگرچه رشدیه این نوع مدارس را در نقاط دیگر كشور تاسیس كرد، اما بعضی از مدارس به شكل مكتب تغییر شكل دادند. این اصرار و مداومت رشدیه، الگوی درخور توجهی برای فرهنگ دوستان شد. مدارس رشدیه البته نه به سان روزهای نخست تاسیس آن، اما به اشكال مختلف به كار خود ادامه داد. پس از رشدیه جامعه ایران دستخوش تحولاتی شد كه امكان تحول آموزشی و فرهنگی از فرهنگ دوستان سلب شد.در بیست و چهارمین سال سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، یك هیات آمریكایی به ریاست مستر باست از آمریكا به ایران آمد و در ساختمان اتابك خیابان لاله زار مستقر شده و آغاز به كار كرد. دو سال بعد در سال ۱۲۵۲ شمسی، این هیات دست به كار تاسیس دبستانی در نزدیكی دروازه قزوین شد. این دبستان بعدها پایه سازمان دبیرستان البرز شد و اینك حیات و عمر آن ساختمان ۱۳۰ سال شده است. دبیرستان البرز در سال ۱۲۶۴ شمسی، ۲۱ سال پیش از صدور فرمان مشروطیت تاسیس شد و چندان دیر نپایید كه مدیران اولیه آن همچون مستر باست و مستر وارد، جایشان را به ساموئل جردن آمریكایی دادند. در سال ۱۲۷۸ شمسی، دكتر جردن ریاست كالج البرز را به عهده گرفت و ۴۰ سالی در این سمت ماند تا روزهای پایانی سلطنت رضاشاه فرا رسید. او ۴۲ سال در این دبیرستان خدمت كرد و یك سال پیش از پایان سلطنت رضاشاه به دستور وی از ریاست دبیرستان مجبور به كناره گیری شد. او سعی داشت با ارائه خدمات ویژه به كار خود در ایران ادامه دهد، اما شاه چنین كاری را ناممكن می دید. ساموئل جردن حتی در نامه ای متذكر شد: آیا بهتر نیست در چنین روزهایی كه متاسفانه دشمنی و سوء تفاهم سراسر جهان را فرا گرفته، دولت شاهنشاهی حتی المقدور از سازمان هایی كه در تقویت دوستی بین المللی و حسن نیت، عامل موثری به شمار می روند، حمایت و پشتیبانی كنند رضاشاه اما، چندان وقعی به نامه جردن ننهاد و مجددا خواستار خروج او از ایران شد. یك سال بعد رضاشاه دبیرستان البرز را به قیمت ۱۰ میلیون ریال خریداری و از ساموئل جردن خواست كه از ادامه خدمت در این دبیرستان خودداری كند.
ساموئل جردن به قصد خدمت در ایران فعالیت آموزشی داشت، اما از شواهد و قرائن بر می آمد كه او به دو كار عمده دیگر نیز اشتغال می ورزید. نقش او در ایران این بود كه نسل جدیدی را تربیت كند كه تجارت و كشور آمریكا را بشناسند. او آئین مسیحیت را در ایران تبلیغ می كرد و در بالای سردر البرز نوشته بود: حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد كرد . با این همه دانش آموزان البرز بعدها از او به خاطر خدماتش قدردانی كردند. جردن آنان را فرزندان خود می دانست و جز تجارت و كشور خود، آمریكا، نكات مهم دیگری نیز به آنان آموخت. جردن، ایران را ترك كرد. پس از آن مدیران ایرانی چون محمدوحید تنكابنی، دكتر علی صورتگر، علی محمد پرتوی و حسن ذوقی هركدام چند ماهی ریاست این كالج را برعهده گرفته تا نوبت به دكترمحمدعلی مجتهدی رسید. ۴۰ سالی او در راس این دبیرستان ماند و آن را چون یك دستگاه عظیم دولتی اداره كرد. او روزگاری فرزندان حتی بلندپایه ترین مقامات كشوری را به خاطر فقدان حد نصاب نمره نمی پذیرفت و از نام نویسی آنان سر باز می زد. دكتر مجتهدی در اداره این دبیرستان بیش از اینكه تحت آموزه هایی چون اندیشه های امیركبیر، رشدیه و دیگران باشد، الگوی خود را ملهم از نسخه های آموزشی ایران و فرانسه انتخاب كرد. او در كنار یك آموزش رسمی و دولتی، نظام جدیدی را پی ریخت كه بیشتر حاصل یك تفكر منتظم و منسجم از یك تئوری نیازموده بود. او بتدریج به تكمیل این تئوری پرداخت و در بیستمین سال مدیریت خود، پس از دو دهه به یك صورت بندی نوین و بومی دست یافت كه اگرچه عده زیادی آن را نپذیرفتند و از ادامه تحصیل و حتی تدریس منصرف شدند، اما او به راه خود ادامه داد. آرمان و اندیشه مجتهدی آن بود كه نهادهای علمی و فرهنگی، جایگزین سیاست و سیاسی كاری شوند و جامعه به حدی از فرهیختگی و بالندگی نائل شود كه عوامیگری و جهالت، جایگاه و موقعیتی در جامعه ایران نیابد.دبیرستان البرز به واقع برای جامعه آموزشی ایران، عصر نوینی را پیغام می داد كه بسیاری از دانش آموزان سالخورده آن، خود را هنوز متعلق به آن می دانند؛ دوره ای كه با مدیریت مجتهدی هویت واقعی خود را بازیافت. این دبیرستان اینك عمری به قدمت بیش از یك قرن دارد.

مجید یوسفی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید