چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


چه به روز موسیقی کلاسیک آورده ایم


چه به روز موسیقی کلاسیک آورده ایم
● نقدی بر تفكرات یك موسیقیدان
شاهین فرهت در پاسخ به این سئوال كه آیا اجرای آثار آهنگسازان بزرگ غربی در ایران به پای اجرای «غربی» آنها می رسد یا نه، گفت: همان طور كه یك ادیب انگلیسی نمی تواند شعر فردوسی را مانند یك فرد متوسط ایرانی بخواند یك اركستر یا نوازنده ایرانی هم نمی تواند با كیفیتی فراتر از اركستر یا نوازنده برجسته غربی آثار كلاسیك غربی را اجرا كند. او در ادامه تاكید كرد كه اجرای آثار بزرگان موسیقی غربی در حقیقت یك برنامه و كنسرت آموزشی است. همچنین شاهین فرهت تصریح كرد: اجرای آثاری نظیر سمفونی ۹ بتهوون فقط به دلیل اجرا و عرضه آن اثر نیست بلكه هدف آشنا كردن مردم و هنرمندان با فرهنگ موسیقایی غرب است... بدیهی به نظر می رسد، این طور نیست؟
- اگر یك انگلیسی در زمینه ادبیات و زبان فارسی تحصیلات مطلوبی داشته باشد مطمئناً شعر فردوسی را از یك فرد متوسط ایرانی بهتر می خواند. ولی اگر از یك انگلیسی متوسط (از نظر عقلی) بخواهیم به صورت طوطی وار آن را تقلید كند من با شما موافقم كه یك ایرانی می تواند بهتر شعر فاخر فارسی را طوطی وار تقلید كند. ولی چه فایده؟ ایران شناسان و پارسی شناسان غیرایرانی در جهان كم نیستند كه حتی محققان داخلی در تحقیقاتشان به آنها استناد می كنند. اجرای موسیقی غربی (طبق نامگذاری شما) تحصیلات و دیسیپلین آموزشی خاصی دارد كه اگر درست و آكادمیك پیش برود فارغ از اینكه فرد متعلق به كدام نقطه كره خاكی است نتیجه یكسانی خواهد داد. تصور من این است كه شما اجرای موسیقی غربی را با چوب موسیقی های محلی و سنتی می رانید كه از جنابعالی كه شخصیتی آكادمیك هستید انتظاری دیگر داریم. به علاوه اجرای موسیقی كلاسیك مسئله بنیادی و مهمی به نام تفسیر (اینترپریتیشن) است نه نت نوازی و آن را با خواندن شعر به همین راحتی نمی توان مقایسه كرد. نه، بدیهی نیست!
- احتمالاً منظور شما از موسیقی غرب و افراد اصلح برای اجرای آن موسیقی، عمدتاً موسیقی اروپا و تاحدی روسیه است ولی مطمئناً نمی توان موسیقی چین، ژاپن، خاورمیانه، آمریكای شمالی و جنوبی و حتی ایران (آثار فاخر شخص خود شما نمونه خوبی می تواند باشد) را كه برای همان تفكر اجرایی تصنیف شده اند به شمار نیاورد. پس بی گمان انحصار غرب در زمینه آهنگسازی این نوع موسیقی كم رنگ تر از آنی است كه تصور می كنیم. شاید به همین دلیل است كه تعداد عظیمی نوازنده زردپوست هم اكنون گوی رقابت را در زمینه نوازندگی از همتایان غربی خود ربوده اند. چرا راه دور برویم در همین دور و اطراف خود كه بنگریم و همسایگان تازه استقلال یافته خود را در نظر بگیریم تعداد زیادی نوازنده ارمنی، آذربایجانی، تاجیك و... را در بهترین مقام های نوازندگی موسیقی كلاسیك جهان می بینیم.
حتماً نام آراو، پیانیست ویرتوز شیلیایی را شنیده اید. شیلی و ویرتوزیته؟ مارتا آرگریچ از آمریكای جنوبی، یویوما و چانگ چینی، لئونیداس كاواكوس یونانی، سورن باگراتونی ارمنستانی، كوارتت توكیو، علی رهبری ایرانی، كوشیار شاهرودی ایرانی و خیل بی شمار نوازندگان از ملیت های حتی عجیب و محروم در بهترین موقعیت های اجرای موسیقی كلاسیك در جهان با بهترین كیفیت (چون همان طور كه مستحضرید اجرای موسیقی كلاسیك خوشبختانه معیار دارد) مشغول فعالیت هستند. همان اركسترهایی كه به عقیده شما، نوازندگان سازهای غربی در ایران هیچ وقت نباید رویای كیفیت آنها را در سر داشته باشند، امروزه از چند درصد نوازنده بومی همان كشور استفاده می كنند؟ حتی آفریقا هم سهم دارد! - اگر واقع بینانه بنگریم، در همان غرب شما چه پرشمارند گروه ها و آنسامبل های رده پایین با كیفیت نازل و چه كم شمارند بهترین ها! آیا آن گروه های نازل دست از كار می كشند چون هموطن مثلاً فیلارمونیك برلین هستند؟ ولی شما و دوستانتان این سخنان را متاسفانه همه جا، تكرار می كنم همه جا، در مورد سطح حرفه ای موسیقی ایران می گویید. خوشا انصاف و واقع بینی آكادمیك!
- راستی اگر این استنتاج معتبر باشد، می توان گفت یك آهنگساز خوب غربی مگر می تواند مانند یك ایرانی برای تار و تنبك یك تصنیف خوب قابل قبول بنویسد، پس آقای دكتر فرهت شما هم اگر برای اركستر ایرانی قطعاتی را تصنیف كنید به بوم و واقعیت وجودی خود نزدیك ترید (البته جنبه های آموزشی و آشنا كردن مردم با موسیقی شما به كنار!) لطفاً فكر تصنیف چند سمفونی در سال را فراموش كنید چون سمفونی های بهتر و معتبرتری در طول تاریخ موسیقی نوشته شده اند. خود شما در همان مصاحبه گفته اید: آنچه آهنگسازان كلاسیك می سازند، متعلق به یك فرهنگ نیست، بلكه یك زبان معیار است كه در تمام نقاط جهان قابل اجرا است. تمام نقاط جهان... بهتر است این تناقص گویی بدون شرح باشد.
گفتنی است، سال ها است كه شما و حلقه دوستان بزرگوارتان مشاور اكثر نهادهای دولتی موسیقی بوده اید. و متاسفانه این فرموده شما تنها نیست، تفكر غلطی است كه بارها از زبان افراد محوری و تصمیم گیرنده و مشاور دولت در زمینه موسیقی كلاسیك شنیده ایم. بارها شنیده ایم كه: زیره به كرمان بردن خطا است.
آیا فكر نمی كنید این نوع تفكر است كه باعث شده موسیقی كلاسیك ایران در طول این سال ها این گونه به قهقرا برود؟ هرجا كه مورد مشاوره بوده اید اجرای ایرانیان را رده آخر خوانده اید و با ژستی آكادمیك حقیقت را كاملاً وارونه جلوه داده اید. فرد مسئول دولتی هم كه خط را از شمایان می گیرد. از خاطر نبرید، شما كه برای ضبط سمفونی فاخر خود به ارمنستان رفته اید، به اروپا نرفته اید. ارمنستان خیلی نزدیك تر است، چسبیده به ایران! جالب است كه آنها حتی هنوز ما را هموطن باستانی خود می دانند. فقط یك لحظه تعمق كنید تا ببینید چه چیزی باعث می شود كه شما نه فقط به عنوان یك آهنگساز بلكه به عنوان مشاور عالی اكثر نهادها، ارمنستان را اروپا حس كنید؟ اگر نوازنده كلاسیك ما به خاطر حداقل عشق خود همواره با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشته و بار آموزش را نیز بر دوش كشیده تا فرزندان مردم، سازی بیاموزند و به دانشگاه تزریق شوند تا شما استاد آن باشید، دستشان را باید بوسید. دست كم حتی در لفظ هم كه شده حرمت او را نگاه بدارید.
راستی عباس ظهیرالدینی كجا است؟
چه به روز موسیقی كلاسیك آورده ایم؟
محمد احمدی
خبرگزاری مهر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید