دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


نقش فرهنگ‌سازی و فرهنگ‌پذیری در صنعت توریسم


نقش فرهنگ‌سازی و فرهنگ‌پذیری در صنعت توریسم
تردیدی نیست که اگر بخواهیم آمار نوشتارها و گفتارهایی که در زمینه‌ی صنعت گردشگری صورت پذیرفته است را بررسی نمائیم، بالطبع - «مثنوی هفتاد من کاغذ شود.» - ولی مهم این است که صنعت توریسم صنعتی است نوپا و یا (نورسیده) که از این نگاه طبق آمار و ارقام این صنعت می‌تواند بعد از نفت و حمل و نقل و اخیراً صنعت خودروسازی از لحاظ ابعاد و محاسن اقتصادی مدنظر باشد.
حال به نظر می‌آید که مشکل اساسی قلم بدستان در این حوزه، عدم برجسته کردن واقعیات و پردازش به این واقعیات است. آری همان واقعیاتی که در حوزه‌های دیگر نیز به چشم می‌خورد. هر چند سازمان آمار ایران، بازدید کنندگان خارجی – و بازدید کنندگان داخلی از کشور را از اقصی نقاط باستانی و تاریخی و ... نسبت به سال‌های قبل را بهتر نشان می‌دهد، اما این آمار و ارقام نه تنها کافی نیست، بلکه نسبت به آمار کشورهای توریستی جهان و آسیایی فاصله فراوانی را نشان می‌دهد.
به راستی کشوری با این همه قابلیت و زمینه در حوزه‌ی صنعت توریسم باید جایگاهش بدین صورت باشد و یا که نه ...!؟
بی‌شک می‌توان اذعان داشت که ما در شکل‌گیری بسترهای صنعت توریسم و یا به بیانی زمینه‌ها و قابلیت‌های این صنعت با مشکل و یا مشکلاتی مواجه نیستیم، مشکل ما دغدغه‌های چالش برانگیزی است که در این دایره احساس می‌شود، و این دغدغه‌ها نیز بر می‌گردد به عدم برخورداری از استفاده درست و بهینه و بجا از این بسترها. شکی نیست که ایران از معدود کشورهایی است که هم دارای قدمت تاریخی است و هم این که پلی است که توانسته در ابعاد مختلف اعم از فرهنگی، تجاری، اقتصادی و فرهنگ استراتژیک، دنیای شرق و غرب را به هم متصل نماید و این اتصال نیز بیشتر از آنکه مدنظر ما باشد، در دایره‌ی توجه و تفحص کشورهای خارجی قرار گرفته است.
خب چنین کشوری با این همه فاکتور ویژه و خلاقیت بی بدیل که البته چشم‌انداز فرهنگی و تاریخی‌ی خاصی را هم به تصویر می‌گذارد، بی گمان در حوزه‌ی گردشگری نیز می‌تواند مؤثر افتد. و یا به بیانی ساده انگیزه‌های لازم را در حوزه‌ی گردشگری ایجاد نماید. بنابراین وقتی می‌گوئیم: فرهنگ‌سازی و فرهنگ‌پذیری دو عامل مهم در توسعه‌ی صنعت توریسم به شمار می‌آیند، دقیقاً همین طور است. افزون بر اینکه حیات و بقای صنعت توریسم نیز به همین دو عامل مرتبط می‌شود. لذا فرهنگ‌سازی در هر کشوری در جهت آشنایی گردشگر با فرهنگ آن کشور بسیار مهم است. مهم بدین مفهوم که وقتی مسافرت یک گردشگر از شهری به شهر دیگر نیاز به فرهنگ‌سازی از سوی میزبان را می‌طلبد و یا مسافرت همین گردشگر از یک استان به استان دیگر نیز به همین منوال باید باشد، بنابراین مرکز توجه به این مهم در سطح بالاتری، قطعاً بیشتر مورد دقت و ارزیابی است. فرهنگ‌سازی بدین معنا نیست که تنها کشور میزبان دست به این مهم بزند که از سوی کشور مهمان نیز این مهم باید صورت پذیرد و این کار نیز باید با تلاش و کوشش در ترقی و تعالی هر چه بیشتر کانونهای آموزشی و بخصوص آژانس‌های جهانگردی صورت گیرد. فرهنگ‌سازی بدین معنا که گردشگر با یک نوع آداب و رسوم خاص و البته متداول قدم در حیطه‌ی دیگری غیر از مکان خویش می‌گذارد. مثلاً وقتی کاروانی از شیراز به قصد زیارت مشهد (مرقد مطهر امام رضا) عازم این شهر می‌شود و یا قصد تفریح و تفرج به بجنورد و یا بیرجند و ... را دارد. اولین عامل در جهت ارضاء این کاروان نسبت به سفر پیش رو، همان فرهنگ‌سازی است که همانطور که ذکر آن رقت باید دو جانبه صورت پذیرد. یعنی می‌بایست این فرهنگ‌سازی از جانب میزبان صورت پذیرد، به طوری که خواسته‌های مهمان برآورده شود، کما اینکه مهمان نیز به نوبه خود نیاز به فرهنگ‌سازی در جهت آشنایی با فرهنگ و رسوم اجتماعی و جغرافیایی آن شهر (میزبان) را دارد.
لذا دو نکته در این مسئله بسیار مهم ونهفته است. یکی همان فرهنگ‌سازی است که باید به صورت دوجانبه تقویت و شکل پذیرد.
و دیگر مقوله‌ی فرهنگ‌پذیری است که این مهم نیز باید از سوی هر دو طرف یعنی میزبان و مهمان عملی شود (تعامل و تبادل فرهنگی مهمترین عوامل در شکل‌گیری ارتباطات فرهنگی و اجتماعی) اما با این تعابیر نیز نمی‌توان دو مقوله فرهنگ‌سازی و فرهنگ‌پذیری را در کوتاه مدت عملی ساخت که با برنامه‌های اصولی و سازنده و البته در دراز مدت می‌توانند صورت پذیرند. بنابراین هر شهری و یا به اصطلاح کشوری می‌تواند فرهنگ خاص خود را داشته باشد و صنعت گردشگری نیز دارای قواعد و اصول خاص خود است. پس پذیرفتن مهمان از سوی میزبان در چند زاویه محل بحث می‌باشد. همچنانکه پذیرفتن میزبان نیز برای مهمان از قواعدی بهره می‌جوید. در پذیرفتن مهمان از سوی میزبان، میزبان ابتدا باید توجه لازم به بار مالی و مقاصد مهم اقتصادی را لحاظ نماید. دوم اینکه اهداف مختلف و متنوع گردشگر در کشور میزبان عملی شود.
یعنی یک گردشگر برای برآورده کردن اهداف فرهنگی، اقتصادی، مالی، تحقیقی، کاربردی و ... خود حاضر است که سرمایه‌گذاری کند. پس کشور میزبان نیز باید از قبل برای سرمایه‌گذار بستر لازم را برای گردشگر در جهت نیل به اهدافش مهیا نماید. نکته سوم که بسیار سازنده و منتج است این است که در این نوع فرهنگ‌سازی و یا به اصطلاح تعامل و تعادل فرهنگی حاصلی دو جانبه ایجاد گردد (بهره‌برداری دوجانبه) و مهمتر از این موارد رعایت و احترام گذاشتن به اعتقادات و مرزهای اعتقادی و فرهنگی است که قطعاً با آموزش صحیح و کاربردی این نوع مرزبندها نیز قابل کنترل و استفاده خواهد بود. افزون بر اینکه در پذیرفتن میزبان توسط مهمان نیز تمام قواعد بالا مدنظر است. چه اینکه بدون هم اندیشی این دو تعامل و تبادل سازنده فرهنگی شکل نمی‌گیرد. اما تنها مسئله متفاوتی که در این بین باید رعایت شود، احترام به حقوق رسمی و قانونی دو کشور است که دقیقاً در جذب و نزدیکی هر چه بیشتر آنها در همه‌ی زمینه‌ها مؤثرتر می‌باشد. با این تفاصیل به نظر می‌رسد که شکل و سیستم اجرایی صنعت گردشگری نیاز مبرم به این تحول اساسی و تأثیرگذار را می‌طلبد. چرا که بدون تحول، استقبال فراگیر گردشگر امکان‌پذیر نیست.
و با این روند و صورت از مسئله است که می‌توان چشم انداز زاید الوصف ایران زمین را به همه‌ی جهان معرفی کرد و البته از این طریق نیز با سیل عظیم درآمدزایی و رهایی از درآمد زدایی مواجه شد.ولی این مهم نیاز به همان دو مقوله‌ی فرهنگ‌سازی و فرهنگ‌پذیری را دارد. حسن سخن ضرب‌المثل عامیانه‌ای است به زبان لری که می‌گویند: «هر شَری ماسِواش تَری» یعنی هر شهر و یا مکانی فرهنگ و آدابش فرق می‌کند (جوری دیگری است) و در این جا واژه‌ی «ماسوا» در زبان لری به نوعی غذا گفته می‌شود که با دوغ و برنج درست می‌شود که بسیار هم خوشمزه می‌باشد. چون چاشنی آن روغن حیوانی است. پس فرهنگ‌سازی و فرهنگ‌پذیری برای هر کشوری در حوزه‌ی گردشگری بسیار اساسی است. اساسی بدین‌معنا که میزبان برای پذیرفتن مهمان باید کم نگذارد که این احساس توجه و احترام می تواند در ابعاد مختلفی اعم از فرهنگی – اعتقادی – مالی و اجتماعی باشد. به عنوان مثال:
من به عنوان یک فرد لُر زبان وقتی می‌توانم زبان خود را به یک فرد فارس زبان تفهیم و انتقال دهم که بتوانم به زبان او ابتدا احترام بگذارم و در ثانی زبانش را با جان و دل درک و بشناسم. و یا من به عنوان یک فرد کرد زبان نمی‌توانم به مهمانم غذایی را بدهم که دقیقاً غذای باب دل و مرسوم خودم باشد. بلکه اگر می‌خواهم مهمانوازی خود را به عنوان میزبان به مهمان ثابت کنم، باید به هر آنچه که مهمان دوست دارد، اکتفا شود و به بیانی انتخاب را به عهده‌ی خودش بگذارم و در این جاست که هم فرهنگ‌سازی کرده‌ام و هم اینکه فرهنگ مهمان را پذیرفته‌ام و البته تعامل فرهنگی‌ای را نیز خلق نموده‌ایم که در این جا بسیار مهم است.
عابدین پاپی