پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نوگرایی و بی ثباتی در خاورمیانه


نوگرایی و بی ثباتی در خاورمیانه
از ویژگی های برجسته خاورمیانه در دوران مدرن را باید حضور همه گیر و گسترده بی ثباتی ذكر كرد. این بی ثباتی در تمامی حیطه های حیات اجتماعی به وضوح قابل رویت و لمس است. این بدان معنا است كه در قلمرو اقتصادی، فرصت و ضرورت برای حیات یافتن زیربناهای تولیدی رقابتی به وجود نیامده است.
در قلمرو سیاسی، همچنان به مانند همیشه عناصر و مولفه های ازلی تعیین كننده ماهیت تصمیمات هستند هرچند كه شكل ساختارها، تجلی مدرن امروزی و عقلانی را برخوردار هستند. در قلمرو فرهنگی، قالب های دیدگاهی به مانند همیشه كاملا بر اساس ثنویت و تقسیم بندی های دوگانه «ما» و «شما» عمل می كنند. در قلمرو اجتماعی نیز روابط بی بهره از جنبه های فردی مورد ملاحظه قرار می گیرد و چندوجهی است. اینكه چرا ویژگی های تاریخی این قلمروها امروزه بی ثباتی را به ارمغان آورده اند بدین جهت است كه این ویژگی ها با موج نوگرایی مواجه شده اند. تقابل الزامات این قلمروها و نیازهای نوگرایی شكل گرفتن بی ثباتی را اجتناب ناپذیر ساخته است. در برهه ای از تاریخ، بی ثباتی را در سطح جامعه به طور ملموس در كشورهای خاورمیانه شاهد بوده ایم و در برهه هایی هم این بی ثباتی در سطح زیرین جامعه به شكلی نامحسوس وجود داشته است. بی ثباتی در منطقه همچنان به شكل ملموس و غیرملموس آن تداوم خواهد داشت تا زمانی كه به ضرورت الزامات عقلانی و منطق تاریخی توسعه، وجوه مختلف نوگرایی به میزان غیریكسان، مدت زمان متفاوت و با فشار ناهمسان مستقر شوند.
بی ثباتی را باید امری طبیعی در نظر گرفت چرا كه نوگرایی پدیده ای است كه دارای ماهیتی كاملا غربی و هویتی به شدت متاثر از فرهنگ و تاریخ اروپا است. در غرب باید صحبت از فرآیند نوگرایی كرد در حالی كه در خاورمیانه نمی توان به نوگرایی به شكل یك فرآیند نگاه كرد. نوگرایی در غرب، از بطن اجتماع «رشد» كرد. در خاورمیانه تلاش بر «ساختن» نوگرایی بوده است و به همین روی بی بهره از هویتی اجتماعی است و معضل بی ثباتی نیز برآمده از این واقعیت است. تجارب تاریخی و واقعیات اجتماعی همگی نوگرایی را در غرب اجتناب ناپذیر ساخت.
در خاورمیانه نیز تجارب تاریخی و واقعیات اجتماعی رویارویی با ورود نوگرایی را گریزناپذیر ساخته است. نوگرایی در غرب به عنوان یك فرآیند، بازتاب تحول در كیفیت تعاملات در بین مردم عادی از یك سو و از سویی دیگر بین نخبگان و مردم باید ترسیم شود. در خاورمیانه به نوگرایی نباید به عنوان یك فرآیند نگریست چرا كه در اینجا ما مواجه با یك پروژه هستیم. از این روی باید نوگرایی را یك پروژه قلمداد ساخت كه برآمده از نوع تعاملات اجتماعی نیست بلكه گروهی آن را مناسب برای جامعه تشخیص داده اند. كلیت اجتماع به جهت نیاز مادی و تحول ارزشی آن را ضروری تشخیص نداده است. بخشی كوچك از جامعه آن را به جهت ناخشنودی از كیفیت حیات در گستره اجتماع، ضروری و مناسب یافته است. پس باید تحمیل شود. به همین روی است كه نوگرایی را به عنوان یك پروژه و برخاسته از نیاز فكری، الزام مادی و برای بعضی تعهد اخلاقی نخبگان باید در خاورمیانه در نظر گرفت.
نوگرایی در منطقه فاقد خاستگاه بومی و بری از هرگونه سنخیتی با ارزش های تاریخی حاكم بر حیات در این جغرافیا است كه خود پروژه بودن آن را الزامی می سازد. نوگرایی به عنوان فرآیند دارای ویژگی های خاصی است كه نوگرایی به عنوان یك پروژه به ضرورت و به طور طبیعی فاقد آنها است. به همین روی است كه نظاره گر بی ثباتی مزمن در تمامی قلمروهای حیات در كشورهای خاورمیانه هستیم كه تداوم آن را در دهه های در پیش روی همچنان باید انتظار داشت. در غرب، نوگرایی به طور آهسته و تدریجی شكل گرفت.
تحول در یك حیطه به جهت آهسته بودن این امكان را به وجود آورد كه دیگر حیطه ها نیز فرصت تطبیق را در جهت بقا از دست ندهند. تدریجی بودن به جهت اینكه كلیت هویت، سمبل ها، دیدگاه ها و ارزش ها را به زیر سئوال نمی برد منجر به ایجاد هراس هویتی، سقوط مادی و محو ارزش ها نشد. جامعه این امكان را داشت كه خود را با فضای مدرن تطبیق دهد و به آن خو بگیرد. در طول سده ها این فرآیند ادامه داشت.
در خاورمیانه نخبگان برای اصلاح جامعه تلاش می كنند كه نوگرایی را به سرعت پیاده كنند و عقب ماندگی را پشت سر بگذارند. برای مردم فرصت تطبیق وجود ندارد. مردم ناگهان خود را در برابر مقوله هایی می یابند كه هیچ گونه ذهنیت تاریخی نسبت به آنها ندارند و به همین روی است كه واكنش های خصمانه نشان می دهند و فضای ملتهبی را به وجود می آورند. نوگرایی در غرب چون به تدریج بود تمامی حیطه ها را متاثر ساخت و توازن در نوگرایی وجود داشت. دگرگونی ها در یك حیطه به تناسب همگام با تحولات در حیطه دیگر بود. در واقع هم سویی و هم سطحی دگرگونی ها در تمامی حیطه ها در فرآیند نوگرایی یك واقعیت انكارناپذیر است. توازن توسعه و تحول، همچنان حیطه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را هم جهت و هم محور با یكدیگر قرار داد. در خاورمیانه هیچ گاه این توازن وجود نداشته است.
در غرب نوگرایی خواسته مشترك مردم و نخبگان، هرچند به میزان های متفاوت بوده است، اما در خاورمیانه نوگرایی پروژه نخبگان باید قلمداد شود. به همین روی نوگرایی تمامی بخش ها را به طور یكسان دربر نگرفت. نخبگان نیاز خود را در این دیده اند كه در قلمرو اقتصادی به پیاده سازی الگوهای مدرن بپردازند و آنها را نهادینه سازند. زیرا از نظر آنان به تداوم قدرت و جایگاه آنان در وهله اول كمك می كند. اما نخبگان براساس همین دیدگاه نیازی به تسری نوگرایی به قلمرو سیاست، فرهنگ و اجتماع به همان شدت و حدت ندیده اند. پس توازن تحولی را در خاورمیانه نظاره گر نبوده ایم. اقتدارگرایی، روابط اجتماعی پوسیده و ارزش های غیرانسانی همگام با حاكمیت منطق بازار كه جنبه اقتصادی نوگرایی است را به روشنی در برابر داریم. با در نظر گرفتن این واقعیات است كه بی ثباتی را همچنان نظاره گر و نوگرایی را همچنان ناخواسته در خاورمیانه می یابیم.
دكتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه شرق