پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بازار پیام پس از دهکده جهانی


بازار پیام پس از دهکده جهانی
طی قرون ۱۴ و ۱۵ میلادی نظام چند قطبی قبلی به یک نظام تک قطبی با مرکزیت اروپا تبدیل شد وعاملش هم انقلاب صنعتی بود مثلاً انگلستان به علت دست‌یابی به امکانات و تکنولوژیهای جدید از جمله ماشین بخار و ساخت کشتی های اقیانوس پیمای پرسرنشین شروع به دست انداختن به کشورهای آسیایی از جمله هندوستان کردو استعمار بوجود آمد.در مرکزیت این نظام تک قطبی انگلستان، هلند، بلژیک و تمام کشورهای استعمارگران قرن ۱۴ و ۱۵ میلادی قرار داشتند.
در قرن بیستم و پس از پایان جنگ جهانی دوم تغییراتی در روابط بین‌الملل بوجود آمد و آن نظام تک قطبی به یکباره از شکل قبلی تبدیل به نظامی شد به مرکزیت ایالات متحده.درواقع پیروزی ایالات متحده در حنگ جهانی دوم باعث شد که نظام اقتصادی آمریکا دست نخورده باقی بماند و پس از جنگ بتواند یک ابتدا سلطله سنگین اقتصادی و به تدریج فرهنگی را آغاز کند.
این آمریکا محوری پیامدهایی نیز در حوزه ارتباطات داشت که یکی از آن ها، به وجود آمدن اصطلاح جدیدی بنام "امپریالیسم فرهنگی" بود و حتی این اصطلاح در دهه ۱۹۷۰میلادی به ادبیات یونسکو نیز راه یافت و از سوی آن سازمان در پاریس کتابی منتشر شد با عنوان " خیابان یک طرفه" که عنوان می‌کرد یک جریات یکطرفه تولیدات سینمایی و تلویزیونی از سوی چند کشور محدود به بقیه کشورها در حال حرکت است.کمی قبل از همان دوران بود که "سورکارنو" در ملاقات با هنرمندان سینمای آمریکا در جارکارتا، خطاب به آنان گفت که هالیوود شمابه عنوان یکی از پایگاههای امپریالیست فرهنگی به آسیا الگو می‌دهد.
کمی قبل از همین سال ها بود که مک لوهان پیش‌بینی خود را درباره ۵۰ سال بعد با عنوان دهکده جهانی مطرح کرد. اما این دهکده کمی زودتر از آنچه که ایشان پیش‌بینی کرد، اتفاق افتاد. مک لوهان در پیش بینی های خود، بسیار زیبا اینترنت را توصیف مِی‌کند. او می‌گوید یک سیستم مرکزی عصبی، اهالی کره زمین را همچون پوششی در برخواهد گرفت.او در مورد دهکده جهانی می‌گوید، ارتباطات جهانی بیشتر میان فردی خواهد شد و حتی می‌گوید نظارت بر رفتارهای انسانها ممکن پذیرتر خواهد بود وانبوهی از فضولات اطلاعاتی شکل خواهد گرفت که انسان برای مواجهه با آن نیازمند سواد رسانه خواهد بود .
آثار دهکده جهانی زودتر از سال ۲۰۱۴ میلادی پدید آمد. ما بایداثرات دهکده جهانی را از ۱۹۹۰ پیگیری ‌کنیم به این شکل که:
اولین وب سرور در اوایل دهه ۱۹۹۰ راه افتاد. همان زمان سطح پوشش پخش تلویزیونی ماهواره ای یا DVSقاره ای شد. همان سال ۱۹۹۰ بود که اولین ماهواره ارتباطی بالا سر آسیا آمد و در ایران اولین دیشها بکار گرفته شد و متعاقباً وب سایت یاهو بکار افتاد.
در همان سال ها بود من که اولین تحقیق در باره پخش مستقیم ماهواره ای را به سفارش پژوهشها مجلس انجام دادم. در آن تحقیق مشخص شد که دولتهای آسیایی به این پدیده ۶ نوع عکس‌العمل نشان داده اند.
۱) شیفتگی محاسبه شده: نه تنها منع نکردند، بلکه تسهیلاتی نیز برای مردم فراهم کردند. مانند اسراییل، سنگاپور و کویت
۲) مجاز بودن استفاده، همزمان با اتخاذ تدابیر رقابتی (مانند هندوستان)
۳) ایجاد موانع مالیاتی همزمان با اتخاذ تدابیر رقابتی (مانند پاکستان)
۴) وضع قوانین بازدارنده، به پشتوانه توانمندی های نرمافزاری و سخت افزاری بومی (مانند ژاپن)
۵) وضع قوانین بازدارنده، همزمان با اتخاذ تدابیر رقابتی (مانند عربستان سعودی)
۶) عدم توانایی اتخاذ تصمیم، اما مطالعه برای اتخاذ تدابیر رقابتی (مانند آذربایجان، تاجیکستان)
اکنون در سال ۲۰۰۶، چیزی که مشخص است این است که یک پروسه تاریخی اتفاق افتاده نه پروژه، به عبارت دیگر کسی نیامده طراحی کند که دهکده جهانی شکل بگیرد تا مثلاً ما را بکوبد و یا انقلاب اسلامی را مضمحل کند و حالابگوییم وظیفه ماست که بیابیم و جلوی آن بایستیم بلکه یک پروسه تاریخی اتفاق افتاده است. البته نکته مهم این است که خود دهکده جهانی ویژگی هایی دارد که یکی از آن ها، فراهم شدن تسهیلات در اجرای پروژه های ارتباطی بر علیه جوامع دیگر است. آنچنانکه در همان سال های اولیه ورود ماهواره بر فراز آسیا، پاکستان در نزاع دیرینه خود با هند، بر سر کشمیر، از شبکه ماهواره ای استار استفاده کرد و آمریکا با کتاب و فیلم "بدون دخترم هرگز" توانست یکی از موثرترین پروژه های ارتباطی را بر علیه فرهنگ ایران اجرا کند. کتابی که فقط در آلمان چهار میلیون جلد فروش رفت و فیلم آن بارها و بارها در تلویزیون های ماهواره ای جهان پخش شد.(متاسفانه تا کنون در ایران، بررسی جدی و دقیقی در باره این کتاب و پیامدهای آن انجام نشده و امیدوارم مطالبی که در فصل ۱۴ کتاب آماده انتشار "ایران در چهار کهکشان ارتباطی" نوشته ام، بتواند در این مورد کمک کند. (انتشار کاریکاتورهای دوازده‌گانه بر علیه پیامبر گرامی اسلام در یک روزنامه دور افتاده و انتشار مکرر آن در لابلای اخبار شبکه های جهانی و تدابیر پروپاگاندایی بعدی آن نیز یک پروژه ارتباطی بود که دقیقا از امکانات دهکده جهانی استفاده کرده بود زندگی در دهکده جهانی، اجرای آن را سهل تر کرد.)
وقتی چند سالی از شکل گیری دهکده جهانی گذشت، به وضوح سه نوع نگرش در باره آن قابل تمایز بود:
۱) خوش‌بینی‌های بالا، از جمله آنانی که نظریه همپوشی فرهنگی را مطرح می کردند.
۲) خوش‌بینی‌های متوسط، مانند کسانی که از نظریه دورگه‌ای شدن فرهنگی و جهان منطقه‌ای شدن حمایت می کردند.( در مورد دورگه ای شدن فرهنگی می توان توضیح داد؛ همانطور که هر یک از فرزندان یک زن و مرد فرانسوی ـ الجزایری، هر کدام به طور ژنتیکی، قسمتی از ویژگی های نژادی فرانسه و الجزایر را خواهند داشت، گفته می شود که در آینده و در اثر استمرار جهانی شدن، هر یک از جوامع، ترکیبی از درهم آمیختگی ژن های فرهنگی خواهند بود.)
۳) بدبین ها، مانند افرادی که صحبت از گسترش امپریالیسم فرهنگی می کردند. اصطلاحی که حتی از زبان اندیشمندان فرانسوی نیز شنیده می شد. آنانی که نگران آمریکایی شدن همه جهان بودند و یا از بی ملیت شدن سخن میگفتند در همین دسته قرار می گرفتند. در این میان "تهاجم فرهنگی" منفی‌ترین جهت‌گیری بود که اغلب از سوی جوامعی بکار می رفت که در گذشته بیشترین آسیب را از غرب دیده و ضمناً نظام ارزشی آنان تفاوت های عمیق تری با آنان داشت.
در آغاز همین راه و در همان اواسط دهه ۱۹۹۰میلادی بود که بنده در اولین بحث هایم مطرح کردم که اصطلاح تهاجم فرهنگی منطبق با آنچه دراین پروسه می گذرد نیست و ما را از ایفای نقش مناسب با منافعمان دور می کند. البته یک سری مشابهت‌هایی بین تهاجم نظامی و تهاجم فرهنگی وجود دارد، ولی ساختار و کارکرد این دو پدیده کاملاً بایکدیگر متمایز است. مهمترین مشابهت این دو، توانایی غلبه بر فاصله، توانایی عبور از موانع و امکان تسخیر بدون حاکمیت است. مثلاً در مورد توانایی غلبه بر فاصله، می دانیم تا جنگ جهانی اول، شلیک کنندگان همدیگر را می‌دیدند، بعد از آن بود که غلبه بر فاصله گسترش یافت و پس از جنگ دوم به کمک موشکهای بالستیکی عبور از قار‌ه‌ها میسر شد. یعنی چیزی مشابه عبور امواج برنامه های ماهواره ای از فراز قاره ها.
اما بی توجه به این مشابهت ها، به نظر من، تهاجم فرهنگی تفاوت بزرگی با تهاجم نظامی دارد که مهمترین آن تفاوت در تعداد عناصر، تفاوت در نقشها ،تفاوت در مدت پویایی، تفاوت در نقشهای موازنه قدرت و تفاوت در درجه باز مصرف گلوله هاست.
در تهاجم نظامی، یک عنصر تهاجم می‌کند و دیگری مقابله می‌کند و هر یک از این دو عنصر تلاش می‌کند تا بیشترین آسیب را به دیگری وارد کند و کمترین آسیب را ببیند. اما در تهاجم فرهنگی سه عنصر وجود دارد؛ عنصری که شلیک می‌کند، عنصری که دفاع می‌کند و عنصر سومی که تصمیم می‌گیرد که گلوله را دریافت کند و یا رد کند.
در جامعه خودمان، حکومت و برخی مصلحین اجتماع نگران آن چیزی هستند که از ماهواره فرستاده می شود.و در آن سو، کنگره ایالت متحده هست که برای کمک به رسانه هایی خاص، بودجه تصویب می کند و عنصر سومی است که دیشش را نصب کرده‌ و پیام را دریافت می‌کند. او نه تنها برخلاف تهاجم نظامی که همه از اصابت گلوله به خود فرار می‌کنند، چنین کاری نمی کند، بلکه ممکن است با کمال اشتیاق، از عنصر سوم بودن، استقبال هم بکند. این عنصر سوم نقش بسیار مهمی دارد.
به نظر بنده، دهکده جهانی یک وضعیت در حال گذر است. اتفاقاتی در آینده خواهد افتاد که اساس آن پیشرفت هوش مصنوعی و رشد بیوتکنولوژی است. در آینده امکان ذخیره سازی اطلاعات در مولکول های پروتئین مقدور خواهد شد. درست چیزی مشابه فرایندی که در هیپو کامپ مغز بشر اتفاق می‌افتد. از ترکیب این دو، دستگاههای قابل حملی ساخته خواهد شد که مثلا وقتی یک چینی با یک ایرانی مواجه شود ـ چه واقعی و چه در شرایط واقعیت مجازی ـ کافی است ایرانی در آن دستگاه کد سیستم مترجم زبان چینی را بدهد و طرف مقابل زبان فارسی را بدون اینکه نیاز به مترجم داشته باشند. آن وقت می توانند با یکدیگر صحبت کنند. پیش بینی ها می گوید که این امر حدود ۳۰ سال دیگر اتفاق خواهد افتاد. آنوقت تمامی شرایط دهکده جهانی بر هم خواهد ریخت . تمام رادیوو تلویزیونها ی ۳۰ سال بعد و اینترنتهای پر حرکت ۳۰ سال آینده به ما اجازه خواهد داد تا با تمام ادیان، مذاهب، وملیتها بنا به سلایق مورد نیازمان ارتباط برقرارکنیم و همین یک نکته کافیست که دهکده جهانی را تغییر بدهد.
آنچه که مهم است پس از دهکده جهانی ارتباطات و پدیده مبادله پیام مشابه وضعیتی خواهد بود شبیه بازارهای سنتی مشرق زمین بویژه بازارهای تجارتی قرن دهم میلادی در ایران. مهمترین خصلت بازارهای سنتی آن دوران این بود که هر کس بر اساس نیازهای خود و بصورت گزینشی اقدام به داد و ستد می کرد. در واقع هر کس می توانست هر دو نقش خریدار و فروشنده را ایفا کند.
احداث بازارهای آن دوران به گونه ای بود که دو سمت از شهر را به هم وصل می‌کرد. بنابراین بسیاری از مردم، بازار را را نه برای خرید، بلکه برای عبور انتخاب می کردند، البته این عابران ممکن بود موقعی که از بازار رد می‌شوند خرید هم بکنند و یا چیزی را هم بفروشند. در واقع هر لحظه، این امکان وجود داشت که هر سه نقش مختلف خریدار، فروشنده و عابر را ایفا کنند.
این یک شرایط سه عنصری بود، مشابه بازار پیام پیش رو، با این تفاوت که در بازار قبلی، اگر فروشنده کالایی را به یک نفر می‌داد، دیگر مالک آن کالای خاص نبود و به جایش پول دریافت ‌کرده بود. به همین جهت، در بازار سنتی حجم کالا ثابت بود. در حالیکه در بازار پیام، وقتی مالک پیام، پیامی را به دیگری می دهد، کماکان خودش نیز مالک پیام باقی می ماند. در این جلسه گفته شد که خبر گزاری فارس روزانه معادل ۹ جلد کتاب ۶۰۰ صفحه‌ای خروجی اطلاعات دیجیتالی دارد مجسم کنید که سه دهه بعد و با امکانات آن موقع، فرایند رد و بدل پیام چه عدد نجومی خواهد بود. به ویژه آنکه در آن زمان هر کسی می تواند خودش نقش یک خبرگزاری را ایفا کند.پس حجم بازار پیام به صورت تصاعد هندسی رو به افزایش خواهد گذارد، در حالیکه متوسط فاصله دسترسی فرستندگان پیام با گیرندگان، مشابه فاصله دو حجره روبرو در بازار های سنتی ثابت خواهد ماند و در عوض قدرت جستجوگری پیام گیران یا ارتباط گیران آنچنان وسیع و پویا خواهد شد که یک وب یا تارنمای جدید به وجود خواهد آمد که می توان آن را وب پویا نامید.
در مدل زیر، جستجو گران و ارتباط گیران به صورت دایره های سفید، همان ها در نقش ارتباط گران آماتور به صورت دایره سیاه و ارتباط گران حرفه ای به صورت بیضی نمایش داده شده اند. نکته مهم در این مدل آن است که فاصله دو ارتباط گر از روبرو و با مخاطبان ـ بی توجه به اندازه بیضی ها ـ ثابت و یکسان است.
در بازار پیام، دروازه بان پیام از دست ارتباط گران خارج و در دست ارتباط‌گیران قرار خواهد گرفت. به این ترتیب فراهم شدن اجرای هم زمان هر سه نقش گیرنده پیام، فرستنده پیام و جستجوگر پیام و برداشت موانع ناشی از دروازه بانی پیام و تفاوت زبان ها، سبب خواهد شد که در بازار پیام، ملت های مختلف بدون مداخله دولت هاو بدون مداخله بروپاگاندیسهای سیاسی، دینی و مذهبی به طور مستقیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و این امرسبب خواهد شد که ضمن نمود عجیب نسبیت در فرهنگها، انسان های کره زمین خواهند توانست هم تفاوت ها ی یکدیگر را شفاف تر درک کنند و هم مشابهت ها را. مثلاً فرصتی تاریخی فراهم خواهد شد که سه دین ابراهیمی، بدون واسطه به چنین شناختی برسند.
برای ساکنان کشورهایی مثل ایران، با پیشینه سنگین دیکتاتوری که همیشه حاکمان ارتباط عمودی و آمرانه ایجاد می‌کردند فرصتی فراهم خواهد شد که ارتباط افقی را تداوم بخشند. در آن شرایط، دولت های ارتباط گر تبدیل خواهند شد به ارتباط‌گران دولتی، مرزهای ارتباطی برداشته خواهد شد و مخاطبان دیگر با رسانه های کشورها مواجه نخواهند بود بلکه با خود فرستندگان روبه‌رو می‌شوند
در بازار پیام شکل توده ( Mass ) تغییر می کند.دیگر مخاطب انبوه وجود نخواهد داشت بلکه هر آدمی حسب خصایصی که دارد می‌تواند مخاطب لحظه ای یکی از پیامهای عظیمی باشد که در بازار پیام جاری است. مثلاً ممکن است یک خانم فیزیکدان در یک لحظه مخاطب یک برنامه علمی فیزیک باشد و در لحظه‌ای دیگر چون منتظر تولد فرزند است با یک خانم کم سواد هندی مشترکا مخاطب برنامه مربوط به نگهداری کودک باشد . چنین وضعیتی در مدل زیر تجسم شده است. در این مدل مخاطبان انبوه تبدیل مجموعه ای متکثر از دسته های مخاطب شده اند که همچون شیشه های دایره مانندرنگین، از همپوشانی آن ها، رنگ های جدید ایجاد شده است.
در بازار عطارها یک اصطلاحی رایج بود که می‌گفتند، خربزه و عسل را با هم نخور چون ممکن است تداخل پیدا کند. نمی‌گفتند مرگ بر خربزه و یا مرگ بر عسل. به خربوزه و عسل و تولید کنندگان آن کاری نداشتند، مصرف کننده را نصیحت می کردند که این دو را با هم نخورد. به نظر من در بازار پیام نیز باید مردم مراقب تداخل فرهنگی بود، نه تهاجم فرهنگی.برای آماده شدن به منظور ورود به بازار پیام، سوای نیاز به زیر بناهای سخت افزاری، ( مانند داشتن ماهواره ملی، توسعه شبکه های فیبر نوری و.. به یک سری زیر بناهای نرم افزاری نیاز است که باید فراهم کرد. بخشی از آن ها عبارتند از:
۱)شناخت خردمندانه نیاز های ارتباطی اقوام و پاره فرهنگ های ملی و تلاش در تأمین نیازهای مذکور
۲) تلاش در آگاه کردن مخاطبان داخلی در مورد ساخت و کارکرد بازار جهانی پیام و عناصر شکل دهنده تداخل فرهنگی و آموزش شیوه رفتار بار رسانه ها با هدف اجتناب از آثار سوء تداخل فرهنگی
۳) اجرای ارتباطات افقی به جای ارتباطات عمودی، در همه سطوح دینی، سیاسی و میان قومی.
۴) فراهم کردن تسهیلات، برای دسترسی نخبگان، به رسانه ها
۵) اجرای طرح های خردمندانه برای مواجه با تداخل فرهنگی، به جای مشابه دانستن پروسه جهانی شدن با تهاجم فرهنگی.
۶) باور به این اصل که نظریه تزریقی، یک خیال است و مخاطبان رسانه ها منفعل نیستند، بلکه موجوداتی فعال و گزینشگرند.
۷) فراهم کردن زیر ساخت های نرم افزاری ارتباطی در سطح ملی با رویکرد افزایش امکان برقراری ارتباطات میان فرهنگی میان اقوام موجود در سرزمین ملی
۸) وضع قوانین رسانه ای متناسب با خصلت های جدید رسانه ها و واقعیات ارتباطی جهان معاصر و متعاقباً بازار پیام، به منظور حفظ ارتباط مخاطبان ملی با رسانه های بومی و پاسداری از رسانه های مذکور، در قبال از دست دادن مخاطبان بومی.
۹) پذیرش این اصل که در آینده، اعمال نظارت های سنتی بر رسانه های خارج، اما رو به داخل امکان پذیر نیست، در نتیجه به منظور افزایش توان دست اندرکاران رسانه های داخلی در رقابت با امواج بیرونی، شیوه های مراقبت جایگزین شیوه های سنتی نظارت شود.
۱۰) به هر نوع انحصار رسمی و یا غیر رسمی رسانه ای پایان داده شود. تا بتوان مشارکت همگان را برای تولید و انتشار پیام در داخل کشور فراهم کرد.
نوشته شده توسط محمد حسین فیروزی
منبع : ارتباطات