شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تبت در رویای دیگران


تبت در رویای دیگران
گزارش های خبری تمام رسانه ها به ما نوعی تصویر را تحمیل می کنند که چنین خلاصه می شود. جمهوری خلق چین که بطور غیر قانونی تبت را از سال ١٩٥٠ اشغال کرده ، دهها سال است که به نابودی خشن و منظم مذهب و حتی هویت اهالی تبت بمثابه ملتی آزاد کمر بسته است. تظاهرات اخیر در شهر «لهاسا» بر علیه اشغالگران چینی به صورتی خشن و با قدرت سرکوب شد.
از زمانی که پکن بازی های المپیک تابستان آینده را سازماندهی می کند تمام مدافعان دمکراسی و آزادی موظفند که به چین فشار آورند تا این کشور به مردم تبت آنچیزی را که از آنها ربوده بازگرداند. ملتی که تا این اندازه حقوق افراد را لگد مال می کند حق ندارد تصویرش را با نمایش شریف المپیک بیآراید.
و چه خواهند کرد دولت های ما ؟ آیا مثل همیشه در مقابل واقع بینی اقتصادی عقب نشینی می کنند و یا قدرت آنرا خواهند داشت تا از ورای منافع اقتصادی کوتاه مدت از بالاترین ارزش های اخلاقی و سیاسی ما دفاع کنند ؟
حتی اگر روشن است که مسئولین چینی در تبت در موارد بسیاری دست به عملیات ایجاد وحشت و سرکوب زدند با اینهمه نکات بسیاری وجود دارد که تصویر ساده شده « نیک ها بر علیه خبیث ها » را مخدوش می کند. به هنگام تعمق در مورد وقایع اخیر، ٩ مورد زیر را باید در نظر داشت.
١) تبت که تا سال ١٩٥٠ استقلال داشت ، یک شبه به یک کشور اشغال شده تبدیل نشد. روابط آن با چین بسیار طولانی و پیچیده است و چین مدتها نقش یک حامی را برای تبت بازی کرده است( کافی است به خاطر آوریم که کیومینتانگ ضد کمونیست نیز بر روی حق حاکمیت چین بر تبت اصرار داشته است). حتی خود نام دالایی لاما نیز شاهدی است بر این ارتباط دوجانبه که از ترکیب «دالایی» مغولی (اقیانوس) و« بلاما» تبتی بوجود آمده .
٢) قبل از سال ١٩٥٠ ، تبت در زیر یوغ فئودالیسمی اجباری ، در چنگال فقر ( امید زندگی از ٣٠ سال تجاوز نمی کرد) ، با فسادی مزمن و چندین جنگ داخلی دست به گریبان بود( آخرین آنها بین دو شاخه مذهبی در سال ١٩٤٨ به وقوع پیوست در حالیکه ارتش سرخ درست در آستانه مرزهای کشور قرار داشت) . رهبران تبت از وحشت هرج و مرج و فرو پاشی اجتماعی، هرنوع توسعه صنعت را ممنوع کرده بودند تا آنجا که حتی کوچکترین قطعات فلزی باید از هند وارد می گردید. اما اینها باعث نمی شد که همین رهبران فرزندانشان را به مدارس انگلیسی در هند بفرستند و سرمایه هایشان را به بانک های انگلیسی باز هم مستقر در هند منتقل کنند.
٣) انقلاب فرهنگی که معابد تبت را در سال های ١٩٦٠ ویران کرد تنها یک پدیده « وارداتی» چینی نبود: در آنزمان تعدادی کمتر از صد گارد سرخ به این کشور وارد شدند و جوانانی که معبد را می سوزاندند انحصارا تبتی بودند.
٤) از آغاز سال های ١٩٥٠ سازمان سیا (Central Intelligence Agency) بصورتی دائمی و منظم به دنبال ایجاد آشوب های ضد چینی در تبت بوده است از اینرو نگرانی چینی ها از تلاش های خارجی برای ایجاد نا آرامی در تبت بهیچ وجه «غیر منطقی» نیست.(١)
٥) همانگونه که تصویرهای تلویزیونی گواهی می دهند، حوادث تبت تنها یک اعتراض «مذهبی» و صلح جویانه راهبان بودائی نبوده ( آنچنانکه یک سال پیش در برمه رخ داد) بلکه شامل عملیات باندهائی می شده است که به کشتار مهاجرین ساده چینی و به آتش کشیدن محل های کسب و کار آنها دست زده اند. بدین ترتیب باید در باره تظاهرات تبت مانند تمام تظاهرات خشونت آمیزدیگر قضاوت کنیم : اگر اهالی تبت می توانند به مهاجرین چینی در کشورشان حمله کنند به چه دلیل فلسطینی ها نباید رفتاری مشابه با مهاجرنشین های ( کولون) اسرائیل در کرانه باختری رود اردن داشته باشند ؟
٦) این یک واقعیت است که چینی ها وسیعا برای توسعه اقتصادی تبت، و هم چنین برای زیر ساختارها ، سیستم آموزش و درمان و بهداشت آن سرمایه گذاری کرده اند . علی رغم آزاری غیر قابل انکار، سطح زندگی فعلی اقشار متوسط تبت هرگز به این خوبی نبوده است. میزان فقر درمناطق روستائی توسعه نیافته غرب چین به مراتب بیشتر است.
٧) در سال های اخیر ، چینی ها استراتژی شان را در مورد تبت تغییر داده اند: آنها مذهبی « غیر سیاسی شده » می خواهند که زین پس نه تنها تحمل بلکه تشویق نیز می شود. چینی ها بیشتر بر روی نوعی مستعمره سازی قومی و اقتصادی تکیه می کنند که به سرعت شهر «لهاسا» را به نوعی غرب وحشی چینی سرمایه داری تبدیل می کند با کافه های « کارااوکه»(KARAOKE) و « پارک های بازی بودائی » به شکل دیسنی لند با هدف جذب توریست های غربی. در یک کلام آنچه در پس تصاویر سرکوب راهبان بودائی توسط سربازها و پلیس های خشن چینی در پرده قرار می گیرد همین تغییرات اجتماعی- اقتصادی تبت به شیوه امریکائی است. امری که بسیار وحشتناک تر است : در کمتر از دو دهه اهالی تبت به همان سرنوشتی دچار خواهند شد که سرخپوستان و بومیان ایالات متحده.
بنظر می رسد که کمونیست های چینی بالاخره به خوبی درس خود را فرا گرفته باشند: چه فایده از قدرت سرکوب پلیس مخفی ، زندان و گارد سرخ در نابودی ابنای گذشته در مقایسه با توان سرمایه داری لجام گسیخته در از بین بردن بافت های اجتماعی سنتی ؟ به سخن دیگر، چین در حال اجرای همان اعمالی است که دولت های غربی و دیگران در تمام طول تاریخ انجام داده اند، از برزیل در مورد آمازون گرفته تا روسیه در مورد صربی ، و ایالات متحده در غرب وحشی اش.
٨) علت تمام این تظاهرات در غرب بر علیه چین قبل از هر چیز ایدئولوژیک است : بودیسم تبتی که مستقمیا توسط دالائی لاما ترویج می شود یکی از یایه های مذهبی هدونیسم* « نیو ایج» (New Age) است که در حال تبدیل شدن به شکل مسلط ایدئولوژی است. شیفتگی ما نسبت به تبت از این کشور یک پدیده اسطوره ای می سازد که ما فانتاسم های خود رادر آن می جوئیم. بدین ترتیب وقتی از نابودی اصالت زندگی تبتی گلایه می کنیم در واقع اهالی تبت را به فراموشی سپرده ایم و از آنها می خواهیم که به جای ما از لحاظ فکری و روحی اصیل باقی بمانند تا ما بتوانیم در زندگی مصرفی افراطی خود غرق شویم .
ژیل دوولوز (Gilles DELEUZE) ، فیلسوف ، می نویسد: « اگر شما در رویای فرد دیگری محبوس شوید ، نابود شده اید». کسانی که بر علیه چین تظاهرات می کنند باید به یاد داشته باشند که در حال زندانی کردن تبتی ها در رویای خویش هستند که تنها یک رویاست از میان بسیاری دیگر.
٩) و بالاخره اگراحساس ناخوشایندی نسبت به آینده وقایع اخیرپدید می آید، ریشه آن در جای دیگری است. در مقابل انفجار رونق سرمایه داری چین بسیاری از ناظران از خود می پرسند که دمکراسی سیاسی که « طبیعتا » جزئی از سرمایه داری محسوب می شود کی ظهور خواهد کرد.
دوسال پیش جامعه شناس رالف دارندوف (Ralf DAHRENDOF) در یک مصاحبه تلویزیونی بین شکست رو به افزایش دمکراسی در کشورهای کمونیستی سابق اروپا و اینکه پس از هر دگرگونی بنیادی راه به سوی رونق و ثروت از میان « دره ای از اشک ها» می گذرد ارتباط قائل شده بود: « پس از فروپاشی سوسیالیسم نمی توان مستقیما به دورانی پربرکت در یک اقتصاد بازار ثروتمند وارد شد. حمایت اجتماعی و امنیت سوسیالیستی که محدود، اما واقعی بودند باید از میان برداشته شود و این مراحل آغازین بی شک رنج آورند».
برای دارندوف ، این گذاررنج بار از « دره ای از اشک ها» بیش از فاصله متوسط بین انتخابات ( دمکراتیک) طول می کشد تا آنجا که وسوسه برای عقب انداختن تغییرا ت به دلیل انتخابات کوتاه مدت افزونی می یابد. به همین ترتیب فرید زکریا (Fareed ZAKARIA) سردبیر نیوزویک بین الملل (Newsweek International) اثبات می کند(٢) که چگونه دمکراسی فقط می تواند در کشورهای از لحاظ اقتصادی توسعه یافته « پایه » بگیرد: « در کشورهای در حال توسعه ای که " زودرس " دمکراتیزه شده اند نوعی پوپولیسم رشد می کند که سرانجامی جز ویرانی اقتصادی و استبداد سیاسی ندارد. جای تعجب نیست که سه کشور جهان سوم که از لحاظ اقتصادی پویاترین هستند ( تایوان، کره جنوبی، شیلی ) فقط پس از یک دوران استبداد به دمکراسی دست یافتند».
اما در این میان تناقض دیگری نیز وجود دارد: اگر پس از دوران استبدادی گذر از « دره ای از اشک ها» ، آن شرائط دمکراتیک وعده داده شده سر نرسد ، چی ؟ این همان موضوع بسیار نگران کننده امروز در مورد چین است. می توان به این نتیجه رسید که شاید سرمایه داری استبدادی، فقط بازمانده گذشته ما نباشد، یعنی همان روند تمرکز سرمایه که در اروپا بین قرن پانزدهم تا نوزدهم ادامه داشت ، بلکه نشانه ای از آینده ما باشد .
چه می شود اگر « اتحاد هولناک شلاق آسیائی و بورس اروپائی» از لحاظ اقتصادی موثر تر از سرمایه داری لیبرالی عمل کند ؟ شاید نماد دمکراسی ، آنچنان که ما آنرا می فهمیم دیگر شرطی لازم و موتوری برای رشد اقتصادی نباشد و بیشتر یک مانع به حساب آید ؟
گرایش روحانی هدونیسم ( Hédonisme خوشی پرستی)
« نیو ایج» (New Age)
نوشته Slavoj ZIZEK
برگردان:
Shervin AHMADI شروین احمدی
١) Lire à ce propos l’étude détaillée de Kenneth Conboy et James Morrison, The CIA’s Secret War in Tibet (L’histoire secrète de la CIA au Tibet), University Press of Kansas, lieu de publication, avril ۲۰۰۲.
٢) The Future of freedom. Illiberal democracy, W.W. Norton & Company, lieu de publication, ۲۰۰۳
لوموند دیپلماتیک
منبع : صدای مردم


همچنین مشاهده کنید