یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


شبیه خودم هستم


شبیه خودم هستم
در یک سایت اینترنتی با عنوان «هواداران حامد بهداد» او خودش را این گونه معرفی کرده است؛ «یک بی قراری مهیج و یک سرگردانی روبه ترس، اگر به قرار ننشیند و اگر به آرامش نرسد.» شمایلی که این هنرپیشه جوان زاده مشهد از خودش ساخته، چنین متفاوت و چنین معترض، انرژیک و ناآرام، از سوی برخی یک شمای ظاهری و متظاهرانه قلمداد می شود. نمی گویم این پندار راست به نظر می رسد یا نادرست اما هرچه باشد او هرکه باشد، همین که جوانی توانسته رویه معمول را بشکند و خرق عادت کند و از بازیگری که اغلب یک مجری صرف است، یک فعال و یک کنش مند بسازد، حتی اگر هم تظاهر باشد، کارش ستودنی یا حداقل احترام برانگیز است. «بهداد» که در گفت وگوهایش خود را شیفته «مارلون براندو» بزرگ نشان داده، در رویه نیز تا حدودی یادآور اوست. نه اینکه پای مقایسه در میان باشد...، اما پای یک دل سپردن در میان است. دل سپردن به پسر عاصی و ناآرام هالیوود، که خودش را نیز پسری عاصی جلوه می دهد؛ به دور از دردسرسازی های بچه های بد سینما. «حامد بهداد» امسال با سه فیلم «دایره زنگی»، «هر شب تنهایی» و «حس پنهان» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد. بهانه گفت وگوی ما همین فیلم ها است و اینکه شاید او امسال بتواند سیمرغ بهترین بازیگر مرد را به خانه اش ببرد؛ سیمرغی که در فیلم های «آخر بازی»، «بوتیک» و «روز سوم» به ناحق از او دریغ شد.
▪ آقای بهداد امسال سه تا فیلم در جشنواره دارید. کدام فیلم ها؟
-«دایره زنگی»، «هر شب تنهایی» و «حس پنهان».
▪ مگر دایره زنگی هم به بخش مسابقه آمد؟
- مسابقه نه، ولی به هر حال در جشنواره هست و امیدوارم در بخش مسابقه فیلم را تماشا کنیم.
ان شاءالله.
▪ در «دایره زنگی» نقش کوتاهی دارید، آیا این برای حامد بهداد کافی است؟
ـ خانم بخت آور تئاتر خوانده اند و تسلط شان به نمایش کم نیست، آقای اصغر فرهادی هم پیشینه کارگردانی خوبی دارد و به غیر از آن فیلمنامه نویس بسیار خوبی هم هست. یعنی من در واقع خطر نکردم و به نظرم آمد اگر در این فیلم بتوانم کاری انجام بدهم ضرری به کارنامه کاری ام و به تماشاگران نمی رسانم. این بود که خواستم امتحانی کرده باشم و با بازی در «دایره زنگی» همزمان دو کار را انجام بدهم، یکی اینکه در این فیلم بازی می کنم و همزمان هم یک تستی به اصغر فرهادی می دهم. برای اینکه اصغر فرهادی با فیلم های خوبی مثل «چهارشنبه سوری»، «رقص در غبار» و «شهرزیبا» ثابت کرده که چطور کارگردانی است و چگونه می خواهد ادامه بدهد، یعنی نوع شروع اصغرفرهادی نشان دهنده بقیه راهی است که می خواهد برود.
▪ ولی در «دایره زنگی» فرهادی نویسنده فیلمنامه است.
ـ به هر حال این فضایی است که او ترسیم کرده و فیلم تحت تاثیر این فضا خواهد بود.
▪ اگر بخواهید شخصیت خودتان در «دایره زنگی» را در یک جمله خلاصه کنید چه می گویید؟
ـ یک جوان از این ناهنجارها، که اصولاً به خاطر اینکه تعدادشان خیلی زیاد شده است از دیدن شان تعجب نمی کنیم. اما مرضی است که به خاطر این روزها در جان همه ریخته است.
▪ آیا حضور رضایت بخشی دارید؟
ـ من نقل قولی از اصغر فرهادی می آورم در مورد این نقش. آقای فرهادی وقتی راش های مربوط به بازی من را دید به من گفت؛ «من صرفاً یک نقش نوشته بودم اما فکر نمی کردم اینقدر خوب دربیاید، چون اصلاً روی این نقش هیچ حسابی باز نکرده بودم.»
▪ پس با یک نقش کوتاه تاثیرگذار سروکار داریم.
ـ به هر حال فکر می کنم با تکنیک بازی من این شخصیت آن جانی که باید را می گیرد. آن چیزی که شما می گویید در نقش ها نیست بلکه در خود من است.
▪ با کدام بازیگرها در فیلم بازی دارید؟
ـ فقط با باران کوثری.
▪ همکاری با کوثری برای دومین بار چطور بود؟
ـ ما بیشتر از اینکه با هم همکار باشیم رفیق هستیم و اینکه همه چیز از جذابیت خود رفاقت برخوردار است، نه همکاری.
▪ «هر شب تنهایی» قصه زن و شوهری است که زندگی عاشقانه یی دارند ولی به بحران می رسند، چرا، مشکل آنها چیست؟
ـ این یک مشکل فیزیکی است که معایب ذهنیت یک زوج را استخراج می کند، گرچه فاجعه در ماده و دنیا اتفاق می افتد اما گاهی اوقات می بینیم انتهای تمام فاجعه ها در افکار ما و در طرز برخورد ما با همدیگر است. به قول دوستم «دانش اغواشاوی»، «هر شب تنهایی» یک فیلم مدرن است. در واقع خیلی مستقیم به مذهب می پردازیم بدون اینکه چیزی راجع به مذهب بگوییم و بدون اینکه بخواهیم از مذهب برجستگی های خشکش را استخراج کنیم. یک عاشقانه است به صدقه سری امام رضا(ع).
▪ آیا شهر مشهد و حرم امام رضا نقش پررنگی در کلیت فیلم دارد؟
ـ می توانم بگویم بی شک اصلی ترین شخصیت این فیلم و صاحب این پروژه «امام رضا» است.
▪ تجربه همکاری با «صدرعاملی» چطور بود؟
ـ به هر حال آقای صدرعاملی کارهای خیلی خوبی در کارنامه اش دارد و احتیاجی نبود ایشان امتحانی پس بدهد، آن کسی که باید امتحان پس می داد من بودم که امیدوارم نمره قبولی گرفته باشم.
▪ همکاری با لیلا حاتمی...
ـ بی نظیر و عالی بود. فکر می کردم می توانم در برابر ایشان کیفیت خوبی در بازی ام ارائه بدهم، ولی خانم حاتمی به مراتب از من بهتر بازی کردند و این کمال افتخار است.
▪ آیا بازی در این فیلم می تواند نقطه عطفی در کارنامه حامد بهداد باشد؟
ـ بله، دقیقاً می تواند نقطه عطف کارهایم باشد. این از آن کارهایی است که دقیقاً در جهت پیشبرد اهداف و کیفیت کارم است. این نقش همان چیزی است که من همیشه آن را جزء انتخاب های خوبم محسوب می کنم.
▪ آیا نشانی از حامد بهداد عاصی در این فیلم و دو فیلم دیگرتان می بینیم؟
ـ بله این ویژگی وجود دارد. ولی حالا همیشه در خشم متجلی نمی شود. عصیان من همیشه در فریاد و عربده جویی نیست، عصیان من ممکن است در اشکال و قالب های دیگری نمایان شود، مثل افسردگی در «حس پنهان» و ناهنجاری در «دایره زنگی». در «هر شب تنهایی» نیز در واقع عصیانم را کنترل کرده ام و خود این هم یک جور عصیان است و یک عصیانگر دیگر می خواهد.
▪ برای فیلمبرداری «هر شب تنهایی» نزدیک دو ماه در مشهد بودید. آیا این دوری از تهران برایتان مشکل نبود؟
ـ من بچه مشهد هستم و تمام دوستان و اقوامم آنجا هستند و واقعاً نه تنها سخت نبود بلکه خیلی هم خوش گذشت. به هر حال دوری از محل زندگی سختی های خودش را دارد ولی تهیه کننده این فیلم اینقدر امکانات خوبی برای زندگی ما فراهم کرده بود که صرفاً فقط به ما خوش گذشت و از طرفی بودن در جوار «امام رضا» هم لذت بخش بود. این اعتقاد شخصی من است و هرگز خودم را لوس نمی کنم.
▪ آیا در مورد نقش تان به کارگردان ها ایده می دهید؟
ـ بله همیشه.
▪ آیا ایده هایتان پذیرفته می شود؟
ـ بله معلوم است. من حامد بهدادم.
▪ چطور شد در «حس پنهان» بازی کردید؟
ـ بازی در «حس پنهان» را در واقع به سبب همکاری قبلی ام با برادران رزاق کریمی و رفاقتم با آقای بهرام صحیحی قبول کردم و کار شکل گرفت. البته فیلمنامه را اول نفهمیدم ولی وقتی بازی کردم فهمیدم نقشم را دوست دارم. اول زیاد از نقش خوشم نیامده بود ولی یک سکانس که بازی کردم فهمیدم باید چه کارش کنم. آقای «رزاق کریمی» هم من را خیلی خوب راهنمایی کرد و ایشان در واقع کلید اصلی را برای بازی من در این فیلم زد.
▪ ظاهراً با یک فیلم نامتعارف سروکار داریم؟
ـ فضای نامتعارفش برمی گردد به معماری لوکیشن ها. این معماری لوکیشن ها اول توی فیلمنامه ترسیم نشده بود، وقتی ما رفتیم لوکیشن را دیدیم متوجه شدیم ترکیب انواع لنزها با آن لوکیشن ها شاید آن فضای مخصوص را می سازد. اما فضای ذهنی داستان هم البته خاص بود. به هر حال ما هم سعی کردیم که آن خاصیت را برجسته تر کنیم، چون با یک کار هنری مواجه هستیم.
▪ چه تعریفی از نقش خودتان در «حس پنهان» دارید؟
ـ انعکاس درونمایه تمام روابط این فیلم در نقش من متجلی می شود. یعنی یک سری استرس ها و ترس ها و ناامنی ها در روابط ما هست که تجلی مادی دارد و همه اینها در نقش من متجلی می شود.
▪ کارگردانی فیلم چطور بود؟
ـ عالی بود. به خاطر اینکه آقای رزاق کریمی مستندساز بسیار خوبی است و به قول ناصر تقوایی سینماگرهایی که مستند را بشناسند خوب هم فیلم می سازند و خوب داستان را می پردازند.
▪ فکر می کنید بازتاب نمایش این فیلم ها در جشنواره چطور باشد؟
ـ منظورتان داورها هستند یا مردم؟
▪ از هر دو جنبه.
ـ داورها را نمی دانم ولی مردم می پسندند.
▪ آیا آن جایزه یی که سال های قبل حق تان بوده، امسال با این سه فیلم به شما خواهد رسید؟
ـ نمی دانم چون آن جایزه های دیگر را هم فکر می کردم حق من بوده ولی ندادند.
▪ سال قبل برای فیلم «روز سوم» باید جایزه را می بردید که این طور نشد.
ـ هر سال همین طور بوده. سر فیلم «بوتیک» جایزه حق من بود که ندادند، برای «آخر بازی» هم همین طور. «روز سوم» هم که صددرصد باید جایزه می گرفتم که نشد.
ولی خب اشکالی ندارد. هر بازیگری فکر می کند حق خودش است که جایزه بگیرد به قول فریدون گله همه بازیگرها خوبند و همه خوب بازی می کنند. درست است که من یک طرفه حرف می زنم ولی یک طرفه فکر نمی کنم.
▪ با اینکه رشته تحصیلی تان تئاتر است ولی در کارنامه هنری تان کار تئاتر نکرده اید. آیا به خاطر مشغله های بازی در سینما است؟
ـ این به خاطر فقر مالی من و تئاتر است؛ هم فقر تئاتر و هم فقر من. هنرمند باید زندگی اش تامین باشد. من و تئاتر در فقر با هم شریکیم.
▪ آیا با این عقیده که برخی سبک بازی شما را با وثوقی مقایسه می کنند، موافقید؟
ـ خیر قبول ندارم. به خاطر اینکه به خیلی از بازیگرهای دیگر قبل از من هم می گفتند شبیه وثوقی بازی می کنند و من اصلاً شبیه آنها نیستم و آنها هم شبیه من نیستند.
▪ همیشه در صحبت هایتان به «مارلون براندو» اشاره کرده اید. آیا دوست دارید در بازیگری تان از او تبعیت کنید؟
ـ بله این کار را می کنم ولی به شیوه خودم و با زبان خودم. تمام تکنیک های بازیگری کشف شده و ما باید شیوه درست تر زندگی کردن را از بازیگری پیدا کنیم. بازیگری باید به خود هر فرد بهتر زندگی کردن را یاد بدهد.
▪ آیا این اتفاق برای حامد بهداد افتاده است؟
ـ دارم تلاش می کنم که بیفتد. یک قانونی هست در فیلمنامه که «سیدفیلد» می گوید تا جایی فاجعه و تراژدی دنبال قهرمان است و از یک جایی به بعد در نقطه عطف دوم داستان این قهرمان است که روبه روی فاجعه و تراژدی می ایستد و از آن به بعد فاجعه را دنبال می کند، مشکل را دنبال می کند و به مشکل هجوم می آورد.
ـ امیدوارم با این همه مشکلی که به ما انسان ها در این دنیا هجوم می آورد یک روزی بتوانیم بر ترس های خودمان غالب شویم و روبه روی مشکل هایمان بایستیم و ترس مان از آنها بریزد و هیبت کاذب آن مشکل ها در برابر ما فرو بریزد.
▪ جالب است که با توجه به نیاز مالی تان وسوسه نشده اید در هر کاری بازی کنید.
ـ شاید هم شانس آن را نداشته ام.
▪ یعنی می توانستید چنین بازیگری باشید؟
ـ بله، چرا نمی توانستم. برای من مهم نیست. من سعی می کنم در هر کاری که باشم کارم را خوب انجام بدهم. برایم فرقی نمی کند. بعضی از کارها بدند، بعضی دیگر خوبند، من تلاش خودم را می کنم، تا روزگار و سرنوشت برای من چه رقم بزند.
▪ اگر چند نقش همزمان پیشنهاد شود ترجیح نمی دهید کارهای باارزش تر را قبول کنید؟
ـ گاهی اوقات بله و گاهی اوقات نه. من نمی توانم بروم سر یک کار خوب با یک نقش خوب و از جیبم هم پول بگذارم.
▪ ظاهراً خیلی خوش شانس هستید، چون کار بد در کارنامه تان ندارید.
ـ شاید همین طور است که می گویید ولی خودم دیگر چنین نظری ندارم، فکر می کنم در کارنامه کاری ام کار بد هم هست.
▪ شما در تلویزیون هم خوب ظاهر شده اید، بازی در مجموعه «سایه، آفتاب» و حالا «یک مشت پرعقاب» که قرار است به زودی پخش شود.
ـ «یک مشت پرعقاب» یک شاهکار است. یک مدرسه است و من به همه دانشجوها توصیه می کنم کار آقای هاشمی را ببینند.
▪ پس خوشبختانه این مجموعه هم کار بدی نیست.
ـ کار بدی نیست، این مجموعه خوشبختانه یک کار درجه یک است. بگذارید جمله ام را تصحیح کنم، متاسفانه این مجموعه یک شاهکار است.
▪ فکر می کنید موقعیت حامد بهداد با پخش این مجموعه چطور خواهد شد، آیا به اقبال مخاطبان امیدوارید؟
ـ به هر حال مردمی هستند که فرصت سینما رفتن ندارند و ما سعی می کنیم یک سرویس زیبایی شناسانه هم به آنها بدهیم. در واقع سریال «یک مشت پرعقاب» یک پرده از جلوی چشم مردم کنار می زند، یعنی مردم یک قدم به زیبایی شناسی نزدیک تر می شوند.
نگار باباخانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید