سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


لرستان و چند تا چرا


لرستان و چند تا چرا
در بازار دانش انتقاد کالایی گران سنگ است. «عابدین پاپی»
از دیرباز مقوله‌ی توسعه به عنوان مهمترین و اساسی‌ترین مقوله در روند رو به‌ رشد و تعالی بشر مد نظر بوده است و بی‌گمان این مهم به عنوان یک فرایند منتج در جاده زندگی بشر شناخته شده و شتاب آن نیز روزبه‌روز بیشتر خواهد بود. به بیانی دیگر مقوله‌ی توسعه یک پروژه نیست که یک پروسه مهم و کارآمد می‌باشد. به طوری که می‌توان اذعان داشت که بشر در ازمنه‌ی تاریخ به این مهم توجه و تأمل لازم و سازنده‌ای را از خود به تصویر کشانده است. توجه بدین معنا که بی‌اعتنایی به مقوله توسعه به منزله بی‌توجهی و بی‌محلی به معیارها و اهداف متعالی خویش است. چه این که بشر در جهت رسیدن به این معیارها و اهداف نیاز به پیشرفت در ابعاد مختلف را دارد و طبعاً مقوله توسعه نیز در این جا نقش اساسی و حیاتی‌ای را ایفا می‌کند. چون بشر در جهت رسیدن به فراخی و گشادگی در هر زمینه‌ای در زندگی و یا به بیانی ساده به هر وسعتی اعم از فکری، فرهنگی، اخلاقی، علمی، سیاسی، تربیتی،‌آموزشی، اقتصادی و... نیاز مبرم به مقوله‌ی توسعه را می‌طلبد. لذا برخلاف اغلب عموم که مرکز توجه آنها از توسعه حول محور علوم اقتصادی و به اصطلاح دنیای اقتصاد می‌چرخد، باید گفت که مقوله توسعه یک پروسه‌ی ناتمام و همه جانبه است و یا به بیانی دیگر یک فرهنگ فراگیر و یا شاخصه‌ای است که دارای زیرشاخه‌های مختلف و متنوعی است.
به گونه‌ای که این مقوله جایگاه ویژه‌ی خود را با حضور انقلاب الکترونیک پیدا کرد. و امروزه آنچه که از ماهیت مقوله توسعه برداشت می‌شود با چیزی که در دیروز شاهد بوده‌ایم، در فاصله و تفاوت عمده است. کما این که به سهولت می‌توان این مهم را در بطن اجتماع و تشکل‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و... نیز ملاحظه کرد. به طرزی که امروزه دیگر فهم ما از توسعه، در قالب‌ علوم اقتصادی و یا کارهایی که با این علم کلاف خورده‌اند، خلاصه نمی‌شود. یعنی نگاه ما به این مقوله یک نگاه گسترده و دامنه‌دار است. نگاهی اعم از توسعه‌ی اجتماعی،‌توسعه‌ی فرهنگی، توسعه‌ی اقتصادی، توسعه‌ی تربیتی، توسعه‌ی اجتماعی، توسعه‌ی بین‌المللی، توسعه‌ی اینترنتی، توسعه‌ی اخلاقی، توسعه‌ی ادبی، توسعه‌ی آموزشی و... که هر کدام از این‌ها نیز ارتباطی تنگاتنگ در جهت رهایی از محدودیت‌ها و گرایش به سوی مقوله توسعه را بر عهده گرفته‌اند.
با این تفاصیل مقاله‌ی پیش رو که تحت همین عنوان ارائه می‌گردد، مقاله‌ای است که می خواهد بابی تازه را در جهت جواب به موانع توسعه در استان لرستان را باز کند. امید می‌رود که مفید فایده و پسند اهل قلم و نظر واقع افتد.
۱) توسعه از لفظ تا معنا: در فرهنگ لغات فارسی واژه‌ی توسعه، به مفاهیمی از قبیل توسع- فراخ شدن- گشاده شدن- فراخ نشستن- فراخی- گشادگی بکار رفته است. علاوه بر این مفاهیم می‌توان واژه توسعه را به معنای گستردگی و نامحدود و مواردی از قبیل وسعت و چیزی که در ابعاد مختلف دامنه‌ای چشمگیر را به تصویر کشیده است؛ نیز برشمرد.
در تعریف توسعه نیز می‌توان گفت: توسعه عبارتست از فرآیندی که مراحل اساسی و مفید خود را طی کرده و در قالبی منتج تصویر شده است. و یا این که می‌توان گفت: توسعه یعنی فرآیندی که کلیه‌ی راه‌های پیشرفت را با موفقیت پشت سر گذاشته است و توانسته خود را به عنوان پروسه‌ای عظیم و نتیجه بخش نشان دهد. به عنوان مثال می‌توان به توسعه‌ی صنعتی کشورهای آسیای شرقی اعم از چین و ژاپن و کره جنوبی اشاره نمود و یا به توسعه‌ی صنعتی کشور آلمان اشاره داشت که این کشورها در این حوزه توانسته‌اند، به پیشرفت‌های قابل توجهی برسند و یا به توسعه هسته‌ای کشور ایران اشاره نمود.
البته شاید تصور برخی این باشد که مقوله پیشرفت و رشد با توسعه تفاوتی ندارد. یعنی این دو از بار مفهومی مشترکی با مقوله‌ی توسعه بهره می‌جویند، ولی باید گفت که اگر چه از هم جدا نیستند و می‌توان این‌ها را مکمل همدیگر دانست، اما بی‌تردید مقوله‌ی رشد و پیشرفت مقدمه و یا استارتی هستند که برای رسیدن به توسعه زده می‌شوند و البته این دو مقوله نیز برای رسیدن به توسعه، نیاز مبرم به پیش زمینه‌های لازم را می‌طلبد. لذا به تعبیری می‌توان گفت مقوله‌ی توسعه دنیایی است که در این دنیا می‌توان ویژگی های مختلف و متنوعی را مشاهده کرد و یا به بیانی ساده مقوله‌ی توسعه یک نوع الانواع به معانی و مصادیق بارز و مختلف است.
۲) هم صدایی تفکر قدیم با اندیشه‌های جدید: هم صدایی تفکر قدیم با اندیشه‌های جدید یکی از مهمترین عوامل در عدم توسعه در استان لرستان می‌باشد. با توجه به تعریف هم صدایی که از خود یک نوع هم اندیشی و وحدت و وفاق عمومی را به نمایش می‌گذارد، باید گفت که این هم صدایی به عنوان یک فرهنگ فراگیر توانسته این دو تفکر را یعنی تفکر قدیم و اندیشه‌های جدید را با هم عجین سازد. سئوال این جاست که آیا جهت برون رفت از این چالش و آسیب اجتماعی باید فرهنگ سنت را رها کنیم و به اندیشه‌های نوپرداخته و در بسط و تداوم آنها بکوشیم. یا که نه با حفظ سنت نیز می‌توان از این دایره بیرون آمد. از منظر این قلم تحول اصالت فرد را عوض نمی‌کند، همچنان که میوه رسیده همان کال است. پس می‌توان گفت که سنت به عنوان یک متد و ایده‌ی بنیادی همیشه در تحول و تکامل بشر بسیار مهم و اساسی بوده است. یعنی ما باید با حفظ سنت‌ها و استفاده بهینه از معیارهای این سنت‌ها قالب‌های نو و مدرن فکری و اندیشه‌های خود را بسازیم. به بیانی سنت دارای ویژگی‌هایی است که این ویژگی‌ها می‌توانند به عنوان معیار جهت لازم را در جهت رسیدن به اهداف متعالی و سازنده به بشر منتقل نمایند. اما با توجه به پیشرفت علم و تکنولوژی و حضور سبز موج چهارم که با خود مؤلفه‌های متعدد و متنوعی را آورده است، دیگر نمی‌توان تنها به سنت‌ها پایبند بود و از منویات این موج (موج چهارم) به دور ماند. متأسفانه این هم صدایی بین تفکر قدیم و اندیشه‌های جدید امروزه خود را به عنوان یک معضل و آسیب اجتماعی نشان داده است که طبعاً نیاز به یک جامعه شناسی منتج و آموزنده را از سوی نخبگان و اهل نظر و قلم در این حوزه می‌طلبد. بطوری که توانسته خود را به شکل فرهنگی فراگیر جلوه نماید. و شاید گفت آثار ورد پای آن نیز در استان لرستان بیشتر به چشم می‌خورد. مثلاً با مصاحبه و تعامل با افراد عادی و تحصیل کرده در این استان به آسانی می‌توانی این مهم را مشاهده کرد. به گونه‌ای که یک فوق لیسانس که به ناچار تن به مسافرکشی می‌دهد، یا یک فرد بازاری و یا یک پزشک به شدت تحت تأثیر تفکر و آداب و رسوم قدیمی‌اند. یکی از این فرهنگ‌ها فرهنگ گرز است. فرهنگ گرز فرهنگی است که در استان لرستان هنوز جایگاه ویژه‌ای دارد. مثلاً همان فوق لیسانس که مسافرکشی می کند، تحت تأثیر همین فرهنگ است و به بیانی ساده همیشه در داخل ماشین گرزی دارد و از آن به عنوان الگوی خود استفاده می‌برد. سئوال این جاست که آیا یک فرد تحصیل کرده که باید پیامدهای منفی این فرهنگ را بزداید، چرا در ترویج و سمبل این پیامدهای منفی می‌کوشد. آیا حوزه‌های دانشگاهی و اساتید، فرهنگ‌های غلط و خرافاتی این استان را به این فرد تحصیل کرده، گوشزد نکرده‌اند. و یا که نه کانون‌های دانشگاهی استان نیز متأسفانه از همین فرهنگ تبعیت می‌کنند.
سئوال بعد در خصوص استیلای تفکر سنتی بر اندیشه‌های نو در خانواده‌هاست که این مهم نیز در عدم توسعه و به عنوان یک موانع در استان خود را ظاهر ساخته است. اینجانب به عنوان یک خبرنگار این وضعیت را بطور زنده مشاهده کرده‌ام، به نحوی که اکثر افراد باسواد تحت تأثیر همین افکار قدیم می‌باشند. یعنی یک دکتر جامعه شناس و یا یک دکتر زبان انگلیسی و یا یک معلم در یک خانواده نمی‌توانند تحولی فرهنگی و سازنده را ایجاد نمایند. و یا اصلاً به دنبال تحول نیستند و دوست دارند که در همان فرهنگ استحاله شوند. بنابراین هم صدایی در بین تفکر قدیم و اندیشه‌های جدید مهمترین عامل و موانع در توسعه استان در ابعاد مختلف به شمار می‌آید به گونه‌ای که فرهنگ سنتی ما به مانند یک درخت نیاز به حرس دارد.
اندیشه‌های نو نیز که برگرفته از همین درخت بی حرس می‌باشند به طبع نیاز به دکوپاژ و جدا کردن سره از ناسره را می‌طلبند. بدین سان که باید سره را تقویت و گسترش داد و البته در تقویت و پویایی هر چه بیشتر ناسره نیز کوشید.
۳) بحران مدیریت و مدیریت بحران: از دیگر موانع توسعه در استان بحران مدیریت و مدیریت بحران است به طرزی که این دو عامل سالهاست که در حیطه‌ی لرستان صدای سکوت سرمی‌دهند. تردیدی نیست که هر مدیریتی دارای بحران است و البته مهمتر این که ما بتوانیم این بحران مدیریت را برطرف سازیم. لذا باید ابزار داشت که در ساختن و ایجاد این بحران مدیریت هم مردم و هم مسئولین استان دخیلند. یعنی انتخاب مدیران استان در اغلب موارد در دایره‌ی کارشناسی قرار نمی‌گیرد و همین امر نیز باعث شده تا که این بحران مدیریت هنوز هم در جامعه لرستان وجود داشته باشد. این که می‌گوئیم بحران مدیریت بسیار مهم است. چون اغلب مدیران در سطوح مختلف دارای پتانسیل‌های لازم و همگن با فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی و بافت جغرافیایی و اورگانیسم تعریف شده‌ی استان نیستند. و متأسفانه همین مدیران نیز فرهنگ نقد و نقادی را در دایره شخصیت و افکار خود نگنجانده‌اند و همین عدم نقدپذیری عاملی است که بحران همین مدیریت‌ها را دو چندان کرده است. نکته‌ی دیگر مدیریت بحران می‌باشد که کاملاً با بحران مدیریت در تفاوت عمده است. بحران مدیریت مهمترین عاملی است که در موانع توسعه‌ی استان نقش اساسی‌ای را ایفا می‌کند. به طوری که می‌توان گفت بحران لرستان نه یک پروژه یک پروسه‌ی ناتمام و حاشیه ساز می‌باشد. و البته جهت برون رفت از این پروسه نیز برخلاف بحران مدیریت که به مدیران برمی‌گردد، در این جا این مهم بستگی به فرهنگ و وفاق عمومی مردم لرستان را خواهان است. یعنی مشکلات اساسی‌ای وجود دارد که این مشکلات در حوزه‌های مختلف در بطن جامعه رخنه کرده و تنها راه برون رفت نیز بدست همین جامعه می‌باشد. چون جامعه از این مشکلات بیشتر از هر کسی آگاه و با‌خبر است. لذا اگر یک هم صدایی مثمن بین آحاد مردم و مسئولین بوجود آید، و پیامد این هم صدایی یک نوع واقع بینی اساسی باشد، شاید گفت می‌توان این بحران را مدیریت کرد.
۴) تعصبات خشک و غیرمنطقی: آنچه علم منطق بدان توجه ویژه و در مرکز توجه عقیده‌ی خویش قرار می‌دهد، مضمونی است که برای هر چیزی جهت شناخت و پی بردن به ویژگی‌های درونی آن در نظر می‌گیرد. مثلاً علم منطق می‌گوید: «محیط خشکی که چهار طرف آن را آب احاطه کرده است. جزیره‌ می‌گویند» یعنی معرف و معرف باید کاملاً متناسب و هم سنخ و هم مضموم با همدیگر باشند. یا به تعبیری دیگر نامگذاری را باید براساس خصیصه‌های موجود در آن اشیاء انتخاب نمود. لذا در تعریف تعصب و جانبداری که امروزه در اذهان مردم لرستان پایگاه زده و به فعالیت می‌پردازد، ابتدا باید تعریفی منطقی و قریب به ذهن و عقل را ترسیم نمائیم و بعد با شناخت از مفهوم این واژه‌ها به تشریح نقاط قوت و ضعف آن در بدنه‌ی جامعه لرستان پرداخت.
می‌توان گفت: تعصب و جانبداری عبارتست از: طرفداری و مقاومت یا جبهه‌گیری در مقابل ایدئولوک‌هایی که در کانون تربیتی خانواده در اذهان فرزندان، توسط والدین شکل می‌گیرد، به طوری که این شکل گیری بصورت خونی و ذاتی از اسلاف سینه به سینه به نسل های بعد انتقال یافته است» و یا حتی در خیلی موارد شکل گیری آن خارج از حوزه‌های تربیتی خانواده است و بر دو نوع می‌باشد.
نخست تعصب خشک و غیرمنطقی است و دیگر تعصب منطقی که در این دو موضوع هدف اصلی، همان تعصب خشک و غیرمنطقی می‌باشد که بدان خواهیم پرداخت و تنها به تعریف تعصب منطقی بسنده می‌کنیم. تعصبات خشک و غیرمنطقی تعصباتی هستند که در قالب منطق انسانی گنجانده نمی‌شوند و اغلب به خاطر طرفداری‌هایی است که در دایره‌ی خویشاوندی رقم می‌خورند؛ هر چند این نظرات و عقاید رنگ و بوی منطقی و اصولی نداشته باشند، و دیگر تعصباتی است که به خاطر تأمین منافع افراد در ابعاد مختلف انجام می‌گیرد و این گونه افراد بیشتر بجای اینکه این تعصبات را بر وفق و مراد جامعه و به صلاحِ مثبت جامعه بدانند؛ به سمت نقاطی کشیده می‌شوند که در آن اغلب منافع شخصی و هدف‌های مادی نهفته است. به عنوان مثال: وقتی یک عضو از خانواده از کانون خانوادگی خود و سایر خویشاوندان تعریف و تمجید می کند. در مقابل واکنش‌هایی که در مقابل این گونه افراد (خانواده و خویشاوندان) انجام می‌پذیرد، این فرد رویکردی تعصب برانگیز را از خود نشان می‌دهد، به طوری که اگر خلاقیت و قابلیت‌هایی که در بطن خانواده و یا خویشاوندان هم وجود نداشته باشد؟ باز فرد متعصب از حوزه‌ی آنان با تمام نیرو دفاع می‌نماید که باید اذعان داشت در چنین شرایطی آنچه اهمیت خود را به متصدی ظهور می‌رساند، تعصب منطقی است. البته امروزه تعصبات خشک و غیرمنطقی در استان لرستان فراوان یافت می‌شود به گونه‌ای که دیگر نه تنها در کانون خانواده که به محیط اجتماعی و آداب و رسوم و پایه‌های فرهنگی استان نیز سرایت کرده است. به عنوان مثال اکثر افراد جامعه لرستان از فرهنگ جنگ ستیزی و یا فرهنگ قوم گرایی با چشم پوشی از معایب و آسیب‌های این دو فرهنگ تعصبی خاص و حق به جانب را از خود به نمایش می‌گذارد و در دیگر پایه‌های فرهنگی لرستان نیز به همین منوال است، به طوری که حتی اگر پیامد آنها نیز مثبت و درخور توجه و تأمل هم نباشد، این نوع تعصب خشک و غیرمنطقی وجود دارد و راهکار اساسی این گونه موارد نیز بسترسازی فرهنگی و جایگزین ویژگی‌هایی است که این ویژگی‌ها می‌توانند نتیجه‌ی بهتر و مفیدتری را برای افراد به ارمغان آورند و اگر این ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی چربش و برتری لازم را نسبت به آن تعصبات خشک و غیرمنطقی نشان ندهند، طبعاً کاری به انجام نخواهد رسید. لذا شرط اساسی و رهایی از این مهم شاید گفت همان (تعصب منطقی و به جا باشد، البته تعصبی که دارای پیامدهای سالم و سازنده است. تعصب منطقی تعصبی است که در قالب منطق و شعور انسانی قرار دارد و هر آنچه که حالتی معقول و حقیقی دارد را بیان کند. مثلاً اخلاق خوب و یا رفتار اجتماعی خوب و یا صبر و ایثار و سایر ویژگی‌های درونی انسان و یا عقاید و ایده‌های معنوی و اعتقادی که ما را در جاده زندگی استعانت می کنند، از مهمترین تعصبات منطقی است.)
۵) قوم گرایی و جنگ ستیزی: هر چند بافت فرهنگی و اجتماعی لرستان به صورت ایل و طایفه و تیره شکل گرفته است و البته هر ایل و طایفه از فرهنگ و آداب خاصی برخوردار می‌باشد، اما به جای اینکه از این فرهنگ‌های ریشه‌ای و بکر استفاده درست بعمل آید، متأسفانه در اغلب عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی این نوع فرهنگ‌ها در دایره منطق محل بحث و وارسی نیستند. چه این که خودمحوری و خودکامگی بیشتر از هر چیز دیگری در این فرهنگ به چشم می‌آید و به بیانی چند گونه‌اندیشی و چند دستگی در بطن خود این ایلات و طوایف و با دیگر ایلات و طوایف در این راستا مهمترین عواملی هستند که در عدم توسعه در استان مؤثر افتاده‌اند.
قوم گرایی و جنگ ستیزی از فرهنگ‌های اصیل و نهادینه شده در استان لرستان به شمار می‌آیند و شاید گفت به همین سادگی هم قابل اصلاح و تحول نیستند. راهکار مناسب جهت مقابله با این نوع فرهنگ‌ها که تاکنون نیز در پیشرفت و پیشبرد جامعه لرستان نیز کارساز نبوده‌اند، لحاظ کردن امکانات رفاهی و اجتماعی لازمی است که این امکانات می‌توانند در تغییر و اصلاح این فرهنگ‌ها مؤثر افتند. به عنوان مثال جهت برطرف ساختن جنگ و جنگ ستیزی در استان نیاز به قطع کردن شریانهای این نوع فرهنگ‌هاست و نه بریدن شاخه و یا شاخه‌هایی از این نوع فرهنگ‌ها. به قول معروف هر دردی درمانی دارد و درمان این درد نیز با فراهم ساختن فرهنگ‌های نو با مؤلفه‌های نو و جذاب و همگن با روحیات این گونه افراد می‌توان از این مخمصه رهایی یافت. درخصوص قوم گرایی نیز که بحث تبار و تبارشناسی هم به میان می‌آید، باید گفت که قوم گرایی و تعصب قوم و قومیت اگر در دایره منطق و عقل سالم باشد، عین ثواب و صواب است و اگر غیر این باشد که در اکثر موارد نیز بدین صورت در این استان خودی را نشان می‌دهد، عین ضرر و خسران.
۶) عدم مدیریت واحد در استان: طبعاً جهت پیشرفت یک سرزمین مدیریت واحد حرف اول را می‌زند. هر چند این مهم بصورت یک مریضی مسری خود را در سطح کشور نشان می‌دهد و در اغلب سیستم‌های اداری و غیراداری نیز به چشم می‌خورد ولی شاید گفت شدت آن نیز در این استان کمتر از دیگر مناطق و شهرهای کشور نباشد. در استان لرستان بی‌شک مدیریت واحد نیست. کما اینکه اگر چنین چیزی وجود داشت، تاکنون آثار آن در بطن جامعه و بافت شهری خودی را نشان می‌داد. لذا این چند گونه اندیشی و به اصطلاح هر صبح آوازی و هر شام سازی باعث شده تا که دامنه‌ی موانع توسعه در استان گسترش یابد و این مدیریت واحد که می‌گوییم مصداق قطعه‌ی ادبی ذیل از همین قلم است:
همه می‌گوییم یک دست صدا ندارد/ یک رنگ باشیم/ ولی با یک دست هزاران رنگ می‌سازیم. بنابراین می‌توان گفت که این مدیریت واحد نه تنها در بین مدیران و مسئولین استان نیست، بلکه در بین آحاد مردم نیز چنین مدیریتی که بسیار کارساز هم می‌باشد؛ وجود ندارد. و همین عدم مدیریت واحد می‌تواند یکی از موانع اصلی در جهت عدم توسعه استان به شمار آید و تا زمانی که مردم و مسئولین خود را در این دایره یعنی مدیریت واحد استحاله نکنند، مشکلات فرا رو برطرف نخواهد شد. کما اینکه بروکراسی اداری و خودکامگی در اکثر سیستم‌های اداری و انجام حسن فعلی به جای حسن فاعلی از مهمترین عوامل عدم این مدیریت واحد محسوب می‌گردد.
۷) مهار کردن مثلث متساوی الاضلاع سرقت، جنگ و اعتیاد در استان: مهار کردن مثلث متساوی الاضلاع سرقت، جنگ و اعتیاد از دیگر عوامل مؤثر در عدم توسعه استان به شمار می‌آیند. این مثلث شوم که از سه ضلع مساوی تشکیل شده است، سالهاست که بر فرهنگ و پیکره‌ی این جامعه سایه افکنده و بی تردید مهمترین عامل آن نیز عدم فرهنگ سازی و آموزش و پرورش صحیح و عدم اشتغال زایی در استان لرستان می‌باشد. با مصاحبه از اکثر جوانان که به این سه مورد روی آورده‌اند، شاید گفت که خود این افراد نیز دلایل قانع کننده‌ای را برای این کار ندارند و به ناچار به سمت این ناهنجاریهای اجتماعی روی آورده‌اند. اگر چه این ناهنجاریها دارای پیامدهای منفی و اسف باری هستند، ولی هنوز هم در برطرف ساختن آنها کاری به انجام نرسیده است. لذا ریشه یابی و پیدا کردن درد بیمار همیشه از نظر عقلای قوم نیمی از درمان به شمار می‌آید. یعنی باید گفت که مواردی از قبیل فساد و فحشاء و شرارت و یا سرقت و... که امروزه در لرستان به صورت یک چالش عینی به چشم می‌آید و هر روز از شدت آن نه تنها کاسته نمی‌شود، بلکه بدان افزوده می‌‌شود، نیاز به یک وارسی و پیدا کردن درد و مرتفع کردن آن احساسی ضروریست. به عنوان مثال وقتی یک نفر سالها از درد سینه رنج می‌برد و نسبت به مداوای این درد از خود انفعال و بی توجهی و اهمیتی نشان نمی‌دهد این درد روز به روز شدت بیشتری را گرفته و در نهایت پیامدهای منفی آن نیز متوجه خود فرد خواهد شد، اما چنانچه در شناسایی و رفع آن تلاش به خرج دهد، قطعاً بخش عمده‌ی کار را به انجام رسانده است. در مواردی که ذکر آن رفت نیز صورت مسئله به همین منوال است. یعنی باید گفت که وقتی یک جوان به سوی کارهای خلاف و نامشروع از قبیل فساد و فحشاء و سرقت روی می‌آورد، اغلب ریشه در نیاز و تأمین امرار معاش در زندگی روزمره است.
نگارنده این مقاله در تحقیق و تفحص عینی از این گونه افراد و شنیدن از زبان آنها به این مسئله کاملاً پی برده‌ام. لذا باید گفت که تغییر رفتار در این گونه افراد نیز به همین سادگی انجام پذیر هم نخواهد بود، چرا که به صورت یک عادت اجتماعی در ذهن و روح افراد انجام وظیفه می‌نماید. اما با ایجاد کانونهای آموزشی و تفریحی و ورزشی و ایجاد اشتغال و ازدواج و کشاندن جوانان و سایر افراد نابهنجار به این گونه ویژگی‌ها می‌تواند مقدمه‌ی خوشایندی جهت جواب در درازمدت باشد. با این تعابیر به استثنای جنگ ستیزی و اعتیاد که علاوه بر اینکه ریشه در بیکاری و ضعف بسترهای فرهنگی و اقتصادی دارند، مابقی موارد ریشه در نیاز مبرم در تأمین معیشت را می‌توان احساس کرد و اگر چنانچه این موارد به صورت یک عادت اجتماعی ابراز وجود می کنند، باز بر اثر بی توجهی و عدم آوردن آنها در قالبی اصلاحی و بازدارنده بوده است. و طبعاً به یاد داشته باشیم که هر عادت اجتماعی را هم می‌توان به سهولت ترک کرد، ولی با استفاده از ابزارهای متناسب و همگی با آن.
۸) نخبه پروری به جای نخبه کشی: نخبه پروری از مهمترین فاکتورهایی است که همیشه در توسعه و آبادانی یک شهر و یا کشور تأثیر به سزایی را داشته است. به طوری که کشورهای توسعه یافته با استفاده‌ی اصولی و کارآمد از همین نخبگان به مقوله عظیم توسعه دست یافته‌اند. پرورش نخبه و ایجاد فضا برای آن در جهت ایجاد و تداوم و بقای قابلیت‌ها و زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و... از مهمترین عناصری است که می‌تواند در پویایی و بالندگی یک شهر و یا کشور کارساز و کارگشا باشد. بنابراین جایگزین این مهم به جای مقوله‌ی نخبه کشی که چیزی جز ایستایی و تحجر فرهنگی را به همراه ندارد، از مهمترین عوامل در جهت توسعه و آبادانی این استان به شمار می‌آیند. به عنوان مثال اگر یک نویسنده و یا یک شاعر و یا یک پزشک متخصص در ارتقاء سطح فرهنگ و منش یک استان تأثیر مضاعف دارد، و به بیانی در تحول و فرهنگ و زندگی اجتماعی افراد مؤثر است، بی گمان باید بسترهای لازم را برای آنها فراهم آوریم. لذا باید گفت که جامعه لرستان تشنه‌ی تحول است، ولی راه پیدایی این تحول را پیدا نکرده است. که به نظر می‌آید با جایگزین کردن نخبه پروری به جای نخبه کشی این مهم تحقق خواهد یافت.
۹) پیدایی فرهنگ فاصله در بین مردم و مسئولین: از دیگر عوامل اساسی در جهت عدم توسعه استان در ابعاد مختلف پیدایی فرهنگ فاصله در بین مردم و مسئولین است. به طوری که این پیدایی فرهنگ فاصله منجر به رویش پیامدهای ناگواری نیز شده است. لذا بی شک فرهنگ فاصله چیزی جز چند گونه اندیشی و اغیار فرهنگی را به همراه ندارد. دلایل عمده‌ی این فاصله فرهنگی و پیدایی این فرهنگ فاصله و پردازش و اصلاح آن نیز باز برمی‌گردد به همان مسئولین و مردم که باید با یک نوع وفاق ملی این مهم را بدست آورند.
این که می‌گوئیم پیدایی فرهنگ فاصله بسیار مهم است. مهم بدین معنا که هنوز خواسته‌های مردم توسط مسئولین در استان برآورد نشده است. مهم بدین معنا که اکثر مسئولین و نمایندگان استان بیشتر در شعار برنده بوده‌اند و نه در عمل. پس تا موقعی که مسئولین این نوع روش را طی می‌کنند، این فرهنگ فاصله نیز وجود دارد. بنابراین راهکار مناسب شعر ذیل است:
به عمل کار برآید □□□ به سخن دانی نیست
آری شاید گفت که در این استان ظرف شعار ما پر شده است و آن چه که خالی احساس می‌شود، همان ظرف عمل می‌باشد. متأسفانه با این وضعیت پیش آمده نیز باید به قول معروف با یک تیر دو نشان زد. یعنی ما باید ابتدا فرهنگ فاصله را در بین مردم و مسئولین پیدا کنیم که قطعاً جواب این سئوال نیز با خود مردم و مسئولین است و دیگر گسترش و تداوم و ترویج همین فرهنگ فاصله است که مدتها با این دو طیف فاصله گرفته است.
۱۰) بومی بودن استاندار و مدیران استان: از دیگر عوامل عدم توسعه استان عدم بومی بودن استاندار و مدیران استان است. گر چه برخی شاید به این قلم ایراد وارد کنند و بگویند که مدیر توانا و دارای اندیشه‌هایی توانا و کارساز و دارای توسعه فکری و جهان بینی می‌تواند در هر منطقه‌ای مدیریت کند، ولی به قول معروف: «یکی از ده آمد و یکی هم احوال ده را پرسید» البته نگارنده این مقوله نسبت به آنان که ید طولایی در مدیریت کلان دارند و به سهولت می‌توانند مدیریت کنند، مثبت می‌باشد، نیست و هدف اصلی ما بر روی مدیرانی است که در قالب‌های مختلف با یک نوع بیکاری پنهان مواجه شده‌اند، یعنی یا متخصص در آن کار نیستند و یا این که نمی‌توان تخصص آنها را با آن محیط تطابق و اشتراک داد.
استاندار لرستان و یا استاندار هر جای دیگری با توجه به این که ابتدا باید از ویژگی‌های فردی برخوردار باشد، طبعاً ویژگی‌های اجتماعی نیز بسیار مهم است. علاوه بر این موارد باید به مانند برجی بر محیط پیرامون خود نیز احاطه داشته باشد. لذا اگر چه فرهنگ سازی و آگاهی و شناخت کافی از یک استان باید توسط متخصصین مختلف و بومی صورت پذیرد و در اختیار استاندار قرار گیرد، ولی چون استاندار به معنای والی یک استان به شمار می‌آید و به عنوان رئیس شورای اداری استان نیز شناخته می‌شود، لذا شناختن فرهنگ و محیط طبیعی و اجتماع یک استان از مهمترین عوامل است و با کمک شناخت می‌باشد که می‌تواند امور را در قالبی اجرایی درآورد.
افزون بر اینکه از انعطاف و مسایل حاشیه‌ی در استان نیز در امان ماند. چه این که بومی بودن مدیر در استان با توجه به فرهنگ‌های مختلف و وجود فرهنگ ایل و قوم‌گرایی نیز می‌تواند مشکلات خاص خود را برای مدیر به همراه داشته باشد. کما اینکه محسنات مدیر بومی را نیز باید در نظر داشت. چرا که یک مدیر بومی ولی با شناختی که از فرهنگ و محیط جغرافیایی و اقلیمی استان دارد تأثیر بیشتری را خواهد گذاشت.
۱۱) دارا بودن تربیت سیاسی و برخورداری نمایندگان از دو ویژگی فردی و اجتماعی در جهت برون رفت از چالش‌های فرا رو : دارا بودن تربیت سیاسی از سوی نمایندگان از مهمترین عوامل در توسعه و آبادانی استان به شمار می‌آید.
چه این که نمایندگان نیز به مانند استاندار و مدیران استان باید بومی باشند. مضاف بر اینکه قواعد و اندیشه‌های سیاسی را در سطح کلان آموخته باشند و در این شرایط است که چنین نماینده‌ای می‌تواند قابلیت‌ها و خلاقیت‌های خود را در سطح استان به نمایش بگذارد. لذا مصداق بارزی که بر این مهم مهر تایید می‌زند، شامل نمایندگانی می‌شود که از سوی مردم به مدت چهار سال انتخاب می‌شوند، ولی این انتخاب به بیانی تاریخ مصرف دارد. یعنی نماینده بیش از چهار سال دیگر موفق به کسب رأی از سوی مردم نمی‌شود. دلیل عمده این کار نیز باز می‌گردد به خود پیدایی نماینده در این چهار سال که به جای خدمت و ارائه طرح و امتیازات لازم برای استان به خودسازی خویش پرداخته است. و این مشکل نیز باز برمی‌گردد به همان عدم تربیت سیاسی نماینده و عدم دارا بودن اندیشه‌های سیاسی که بالطبع برای هر نماینده‌‌ای نیز بسیار لازم و اساسی است. نکته‌ی دیگر سیاستمداری و سیاست شناسی نماینده می‌باشد که این دو از مهمترین ارکان در عالم سیاست به شمار می‌آیند. مضاف بر اینکه سواد سیاسی و قدرت بیان و بار علمی و فرهنگی نیز مهمترین استعانتی است که در مجلس به داد نماینده می‌رسد. دیگر موضوع دو فاکتور مهم بنام ویژگی فردی و اجتماعی نمایندگان است که این دو ویژگی در ترقی و تعالی فرهنگ و اقتصاد و سیاست‌گذاری یک استان بسیار موثر و مفید جلوه می‌نمایند. چرا که نمایندگانی که تاکنون در تغییر اوضاع موجود و تحلیل شرایط موجود در استان ناتوان نشان داده‌اند، طبعاً فاقد این دو ویژگی بوده‌اند. علاوه بر ویژگی‌های فردی یک نماینده که می‌تواند در توسعه‌ی استان نقش سازنده‌ای را ایفا کند می‌توان به ویژگی‌های اجتماعی نمایندگان اشاره داشت. خصوصیات اجتماعی بدین معنا که نمایندگان با خلقیات و بادقت فرهنگی مردم استان، باید آشنایی کامل داشته باشند. از آن طرف نیز نیازهای استان از لحاظ اقتصادی است. چرا که استان لرستان از این نظر دارای معضلاتی بوده و شناخت آسیب‌های اقتصادی در سطح استان مبنی بر رفع آنها از اهم امور است. و برای عملی شدن این موضوع بی شک نماینده نیاز به یک شناخت کلی از بافت جغرافیایی استان، جهت رفع مشکلات موجود در این بافت را دارد. دیگر خصوصیات اجتماعی شناخت عملکرد نماینده در بطن مردم لرستان است. یعنی نماینده باید قبل از اینکه نماینده شود، در دید عموم فردی کاریزما و پر جوش و خروش در بین مردم جلوه نماید و به تعبیری در انجام امور اجتماعی در بطن مردم فردی فعال و مد نظر باشد. و یا به بیانی ساده‌تر فرهنگ مردم‌داری ومردم خواهی در وجود آن هویدا باشد. علاوه بر این موارد یک نماینده‌ی خوب نماینده‌ای است که برج شناخت آن در ابعاد مختلف بر استان سایه افکنده باشد. بنابراین اینکه می‌گوییم تربیت سیاسی و دو ویژگی فردی و اجتماعی در رفع موانع توسعه استان مؤثرند، بدین‌سان است که چنین ویژگی‌هایی در روند رو به رشد استان جایگاهی ویژه دارند.
۱۲) واقع‌بینی مردم و مسئولین بجای توهم بینی و بدبینی: واقع‌بینی مهمترین عاملی است که در رشد و توسعه استان بسیار موثر می‌باشد، چه این که فرد واقع بین در واقع کسی است که واقعیات را لمس و درک می‌کند.
لذا در استان لرستان مشکل ما واقعیات نیستند. چرا که در اغلب زمینه‌ها این واقعیات وجود دارند و به بیانی ما نیاز به بسترسازی در حوزه‌های مختلف اعم از ادبی، فرهنگی، سیاسی، هنری، صنعت، گردشگری و ... نداریم، نیاز ما گسترش و تداوم بسترهاست که مسلماً پیش‌زمینه‌ی گسترش و تداوم این بسترها نیز باز می‌گردد به همان فرهنگ واقع بینی که باید در کانونهای مختلف استان لحاظ گردد. لذا از منظر این قلم حقیقت هرگز نمی‌میرد/ حتی اگر همه در خواب باشند/ چون خویش زنده است.
پس بیائیم در ترویج و توسعه آن بکوشیم و چه زیباست که تا موقعی که زنده است به آن توجه لازم داشته باشیم و نه در زمانی که تخم تعریف آن در زیر خاک جوانه زند که من زنده‌ام، بنابراین تو هم بینی و بد بینی دو عامل عقیمی به شمار می‌آیند که در رگ فرهنگ و دانش استان ریشه دوانیده‌اند و بی گمان باید این دو عامل را زدود و فرهنگ واقع‌بینی را جایگزین کرد.
۱۳) جایگزین فرهنگ شفافیت به جای شکاف‌ها: تردیدی نیست که هر جامعه‌ای که فرهنگ شفاهیت را جایگزین فرهنگ شکاف‌ها می‌کند، آن جامعه جامعه‌ای پویا و متمدن و پیشرفته خواهد بود. چرا که مقوله شفافیت سازی و گسترش آن در بین جامعه سبب رشد عقلانی و روحی افراد می‌شود. اگر چه فرهنگ شکاف‌ها از دیرباز در بین جوامع وجود داشته و هنوز هم پابرجاست. اما این نوع فرهنگ تبعات مفید و سازنده‌ای را به خورد جامعه زمان خویش نداده است و هر آنچه که هست، همان پیامدهای عقیم و غیر سازنده‌اند. ایجاد شکاف‌سازی و پرداختن به معیارهای آن طبعاً دارای آموزه‌های مثبتی نیست، پس چه بهتر که بجای آن مقوله فرهنگی شفافیت را جایگزین کنیم. فرهنگی که پیامدهای آن می‌تواند نقطه‌ی عطفی در رشد و پویایی یک شهر و یا استان باشد.
به پایان آمدیم این دفتر، ولی حکایت همچنان باقی است. در ختام باید گفت که این مقاله یک نوع بازاندیشی انتقادی اما فرارونده می‌باشد که امید می‌رود خوانندگان ما را در کاستی‌ها استعانت نمایند.
عابدین پاپی


همچنین مشاهده کنید