شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


برآمدی بر شعر سفر ایستگاه


برآمدی بر شعر سفر ایستگاه
در جاده زندگی / برای شروع همیشه انتخاب هست / ولی جاده عمر بسان پیری است/ که هرگز جوان نمی شود. (عابدین پاپی)
هر چند در زوایایی برخی از اندیشمندان بر فلسفه تناسخ روح تاکید فراوان دارند و از این زمینه نظراتی را ارائه نموده اند، اما از سوی دیگر و براساس آیات متعددی از قرآن این نوع طرز فکر و اندیشیدن مردود اعلا م شده است و شعر «سفر ایستگاه» از دکتر قیصر امین پور نیز بر این مهم مهر تائید می زند، چه این که در چند زاویه می توان به شعر سفر ایستگاه نگریست و مورد کنکاش و تفقد قرارداد. نخست این که شاعر گذر عمر را بیان می دارد که شعرا نیز در این خصوص اشعار زیادی در قالب های متنوع سروده اند.
دوم سفربی بازگشت است که شاعر توانسته با بهره گیری از قرآن به زیبایی تصویرسازی کند. سوم تکنیک ادبی و ماهرانه شاعر است که می گوید: تمام ایستگاه می رود و جالب این جاست که سفر ایستگاه نیز به عنوان موضوع این شعر انتخاب گردیده است.
به نظر می رسد که شاعر در این جا باز از آیات قرآن بهره می گیرد، چرا که در سوره تکویر از فنا شدن و نیست و نابود گردیدن همه چیز سخن به میان آمده است. اذا الشمس کورت و اذا النجوم انکدرت و اذا الجبال سیرت و اذا البحار سجرت.
آن گاه که خورشید کدر می شود و آنگاه که ستارگان بی فروغ شوند و آنگاه که کوه ها به حرکت در آیند و آنگاه که دریاها بر آشوبند. در این آیات از سوره تکویر در می یابیم که خداوند ابتدا از روزی (لحظه ای) سخن می گوید که همه مخلوقات و موجودات خود را از بین خواهد برد.
دیگر این که خورشید و ستارگان و کوهها و دریاها و سایر مخلوقاتی که در سوره تکویر بر آن اشاره رفته هر کدام هستی ای از هستی (خدا) به شمار میآیند و عقلا یی است که بگوئیم: هر هستی ای می تواند یک ایستگاه به شمار آید و به بیانی هر آنچه که در جهان خلقت وجود دارد، به تعبیری می تواند ایستگاه باشد و در مورد دیگر این که اگر ما کره زمین را یک ایستگاه تلقی نمائیم که این چنین هم هست، تمام موجودات داخل این کره خاکی نیز هر کدام ایستگاهی از این ایستگاه (زمین) محسوب می شوند و نکته آخر می تواند همان معانی ای باشد که به ترتیب در شعر شاعر نمایان است. قطار می رود که می تواند قطار عمرباشد.
تو می روی که در این جا شاعر اشاره به مخاطب دارد. تمام ایستگاه می رود که به این مهم در متن این مقوله اشاره شد و دیگر این که هر ایستگاه یا به تعبیر شاعر تمام ایستگاه نیز نهاد ناآرامی است که در وجود جهان در جوش و خروش است و تا این نهاد ناآرام است، کره خاکی معنی و مفهوم واقعی خود را دارد و البته به نظر می آید که واژه ایستگاه و قطار در شعر شاعر براساس پایه های تشبیه استوار است و بدون یکی آن دیگر نیز عقیم و بی مفهوم باشد (مکمل همدیگر هستند) و من چقدر ساده ام / که سالهای سال در انتظار تو / کنار این قطار رفته ایستاده ام.
این چند سطر که بدنه شعر به شمار میآیند و مفهوم آنها نیز در سطح آمده، طبعا شاعر به مخاطب می خواهد تفهیم کند که هیچ غروبی طلوع نمی کند و دوم عمر انسان است که دیگر برگشتی را در پیش نخواهد داشت.
چه اینکه در سطرهای بعدی می گوید: کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام! که باید گفت: کنار قطار رفته ایستادن می تواند بی معنی باشد و شاعر دراین جا منظور دیگری دارد که می تواند عمر رفته باشد و پایان این شعر نیز تکیه بر نرده های ایستگاه رفته است. در این جا نیز باید اذعان داشت که در زوایای مختلفی می توان به این مهم نگاه داشت، اما آنچه مدنظر این قلم است نخست توهم و خیالاتی است که شاعر از کسانی دارد که انتظار از آمدن عمر رفته دارند یا انسان رفته (انسانی که چشم از جهان فرو می بندد و در کل قطع ارتباط با این دنیا کرده است) چون در آخر شعر علامت تعجب گذاشته است، چرا که به نرده های ایستگاه رفته تکیه زدن نیز کنایه از همین است و الا به تعبیر ساده هیچ رفته ای برنگشته است و البته این هم قانون طبیعت و راز آفرینش است. چرا که حافظ هم در این خصوص خوش سروده:
می خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
یا به قول خیام:
اسرا ازل را، نه تو دانی و نه من
گر پرده بیفتد، نه تو مانی و نه من
حسن کلام اینکه شاعر شعر خود را آنچنان استادانه تصویرسازی کرده که در زوایای مختلف مدنظر و برداشت است.
بنابراین اینکه می گوییم، شعرا در یک میدان نتاخته اند و تاختن ها نیز یکی نبوده است می تواند مصداق بارز و معقولی برای این مقوله باشد. اما در جمع بندی کلی می توان شعر سفر ایستگاه از دکتر قیصر امین پور را همان سفر بدون بازگشت تصور نمود که این سفر می تواند در زوایای مختلف و البته متنوعی محل بحث و بررسی واقع افتد و آنچه که در این زمینه گفته شد، تنها باز کردن دریچه ای مبنی بر نگاهی بر دنیای شعر این شاعر است یا به بیانی به پایان آمد این دفتر، اما حکایت همچنان باقی است.
نویسنده : عابدین پاپی
منبع : روزنامه رسالت