یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ریشه‌های فرهنگ خشونت در عراق


ریشه‌های فرهنگ خشونت در عراق
هنگامی‌که من در ۲۰۰۳ و بلافاصله پس از تهاجم نظامی آمریکا به عراق از شهر زادگاهم، بغداد دیداری به‌عمل آوردم، تصمیم به جستجوی ادبیات از دوره رژیم صدام گرفتم، من می‌خواستم بدانم که چه کتاب‌هائی میان از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳ نوشته شده بودند تا شخصاً خودم درباره آنها یک کتاب بنویسم. نیاز به جستجوی زیادی نداشتم. در همان اوایل کتابفروشی یا فروشنده‌ای مهربان برخورد کردم. من به او توضیح دادم که در جستجوی یافتن شعر غنائی و نثرهائی که برای صدام تألیف شده بودند، هستم. فروشنده با پوزخندی چنین گفت: ”آیا با خودت یک اتومبیل باری هم آورده‌ای؟“.
من ابتدا منظور او را درک نکردم. سپس او چنین ادامه داد: ”من یک انبار پر از این آتا و آشغال‌هائی دارم که شما دنبالش می‌گردید“.
این قبیل آثار ادبی درباره صدام حسین و جنگ‌های او بخشی از یک جریان طولانی از نظامی کردن زندگی عمومی در عراق بودند که رنگ‌ها را برای خاتمه دادن به تمدن و آغاز وحشی‌گری در عراق به صدا درآورده بودند. این جریان در اوایل دهه هشتاد میلادی آغاز گردید. در آن زمان صدام حسین در تلویزیون عراق نشان افتخاری را به سینه یک مرد نصب نمود. علت آن این بود که آن مرد فرزند خودش را شخصاً به قتل رسانده بود، زیرا پسرک نمی‌خواست که در جنگ شرکت کند. اکنون دیگر به‌طور قانونی مقدور شده بود که هر کس به دلایل میهن‌پرستانه فرزندان ذکور خودش را به قتل رساند.
خشونت روزانه فعلی در عراق که از سال ۲۰۰۳ شاهد آن هستیم، همین‌جوری از آسمان نیفتاده است، بلکه بخشی است از یک جریان طولانی که آغاز آن به جنگ ایران و عراق بازمی‌گردد.
حکومت عراق در ۱۹۸۰ تصمیم گرفت که این جنگ نه تنها باید در مرزها بلکه در مدارس و در خیابان‌ها نیز انجام گیرد. نظامی کردن زندگی، بالاترین اصل اساسی حزب بعث و رهبری آن حزب بود. به این ترتیب طی سال‌ها فرهنگی از خشونت عمیقاً در خودآگاهی جامعه، عراق و البته در ناخودآگاه آنها جای گرفت و به بخش دائمی آن تبدیل گردید.
هر عراقی می‌بایست طرز کار با اسلحه را بیاموزد. در کنار ارتش معمولی و ثابت، حکومت به ایجاد یک ارتش کودکان، یک ارتش نوجوانان و یک ارتش مردمی مبادرت ورزید. در تلویزیون به‌طور روزانه برنامه‌ای با نام رئیس‌جمهور در قلب شعرا پخش می‌شد که در آن یک شاعر مشهور در لباس خاکی رنگ نظامی ظاهر گشته و از بر، شعرهائی درباره جنگ و صدام می‌خواند. قبل از برنامه نماز که پنج بار در روز پخش می‌شد، برنامه ”تصاویری از جبهه“ قرار داشت که در آن تصاویری از سربازان کشته شده در جنگ در حالی نشان داده می‌شد که صدای هراس‌انگیز شاعر فلسطینی ادیب ناصر پخش می‌شد و همه اینها قبل از سخنرانی چندین ساخته صدام بود. طی این جنگ و جنگ‌های بعدی در عراق ایدئولوژی بعثی، حاک بود، اعدام‌های علنی به وقوع می‌پیوست، اخراج شیعیان به‌عنوان ”نژاد غیراصیل عراقی“ انجام می‌گردید و مخالفان سیاسی بازداشت می‌شدند. کشور فقط یک رنگ بیشتر را نمی‌شناخت: رنگ خاکی نیروی نظامی
در سال ۲۰۰۴ شاعر عراقی نجم والی نوشت: ”۱۹۸۰ برابر بود با پایان یک نوگرائی سطحی در ادبیات“. در واقع نه فقط پایان ادبیات، که باید گفت پایان تمامی فرهنگ مدرن در عراق. تحت حکومت صدام دو نوع هنر از یکدیگر متمایز می‌شدند: در یک طرف هنری که از یکدیگر متمایز می‌شدند: در یک طرف هنری که در خدمت نظام سیاسی بود، در طرف دیگر هنر تبعید که آن را به‌عنوان ”خیانت“ تلقی می‌کردند. در رسانه‌های دولتی فقط برای همان هنر نوع اول جای مطرح شدن وجود داشت و تقریباً تمام روشنفکران مهم جهان عرب در دهه ۸۰، صدام را به‌عنوان نماد همبستگی ملت عرب تلقی می‌کردند. در تاریخ ادبیات بسیار به‌ندرت ممکن بود که چنین تعداد بیشمار از شعر و سرود برای یک فرد تها نوشته شود. من شخصاً در حدود یک میلیون شعر را شمارش کرده‌ام که در آنها صدام و جنگ‌هایش صحبت می‌شود. برای روشن شدن ذهن خواننده چند بیت از یک شاعر تونسی به نم علی دوب را می‌آورم: ”این سرزمینی است که با هیچ جای دیگر این جهان نمی‌توان آن را مقایسه کرد. رنگ دیوارهایش خاکی است. شیر کودکانش خاکی رنگ است و رنگ من هم خاکی است. آه، شما شاعران پیشگو! این کشوری است ناب!“
بسیاری از شعرا و نویسندگان به‌طور علنی خود را به‌عنوان سرباز صدام می‌نامیدند. در دسامبر ۱۹۸۰ در حدود یک هزار نویسنده عرب در جسن ادبی به‌نام ”المربید“ در بصره بیانیه‌ای را با این مضمون امضاء کردند: ای رئیس‌جمهور، ما شعرا و نویسندگان عرب خود را در آب پیروزی‌هایت تطهیر می‌کنیم. تقریباً تمامی امضاءکنندگان آن بیانیه، امروز جزء چهره‌های مطرح و برجسته صحنه ادبیات عرب هستند. تا همین امروز هیچ‌کدام از آنها توضیح نداده است که چرا یک جنین بیانیه‌ای را به امضاء رسانده است. البته منظور من انتقاد از تک به تک این هنرمندان نیست آنچه من می‌خواهم مورد انتقاد قرار دهم آن فضای فرهنگی است که شدیداً از ”خاکیسم“ تأثیر پذیرفته است. مهمترین محتوای هنر حکومتی عراق، تحسین و ستایش شهدا، سربازان و رئیس‌جمهور بود. شاعری به نام عبدالعمر موالا می‌نویسد: ”ما صلیب را خم می‌کنیم، شهادت را برمی‌گزینیم و روز رستاخیز و قیام پس از مرگ را. مرده‌ها دوباره برمی‌خیزند و درهای تمامی پرسش‌ها بسته می‌شوند. رودی از خون به سرزمین آسمانی می‌چسبد: رودی که ما آن را با بریدن سرهای دشمن ایجاد کرده‌ایم“. و شاعر عراقی عبدالوحد وظیفه روشنفکران را در شعری که وی آن را به سربازان هدیه کرده است چنین تشریح می‌کند: برای زدن سرهای دشمن به دنبال شما می‌آئیم. ما روشنائی شما را با خود حمل می‌کنیم و به راه می‌افتیم.
این روشنفکران صرفاً به این اکتفاء نمی‌کردند که برای حکومت شعر بسرایند. بلکه آنها حتی به جنگ سایر شکل‌های فرهنگ هم می‌رفتند. این استراتژی را شاعره کویتی سواد الصباح در ۱۹۸۵ اینگونه توضیح می‌دهند: ”شاعری که ما می‌خواهیم باید مانند یک سرباز در جبهه‌ها باشد. اشعاری که بوی خون و باروت ندهند شعرهای گندیده و فاسدند. شاعری که اهل سازش و مصالحه باشد، مانند سربازی است که از جبهه فرار می‌کند. ما باید او را تعقیب کرده و شعرهایش را به آتش بکشیم“.
شعرای ”خاکیسم“ خود را به جای داور قرر می‌دهند. از این رو شاعر مصری مختارالنادی در ۱۹۹۹ در شعری که به صدام تقدیم کرده می‌نویسد: ”سرهای خیانتکاران در تبعید را با تبر قطع کن و آنها را با پست برای اربابانشان بفرست“.
دلایل و علت‌ها بسیارند اما فرهنگ خشونتی که از ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳ در عراق به‌وجود آمد - برای آنکه خشونت جاری تا همین امروز همچنان ادامه یافته است و به‌نظر هم نمی‌رسد که به پایان برسد نقش اصلی و تعیین کننده را دارد. دوره ”خاکیسم“ به هیچ‌وجه به پایان نرسیده است. حتی می‌توان ادعا نمود که با گروه‌های مخالف، خونی تازه در رگ‌هایش به جریان افتاده است: محتویات قدیمی با مجموعه واژگانی مشابه، جانی تازه یافته است، مسلح کردن مجدد ارتش عراق با اشعار و سروده‌های بسیاری همراه گردیده است. روشنفکران میهن‌پرست طرفدار خشونت را در عراق جدید هم می‌تواند یافت، مثلاً آ.الحسن شاعری که پیش از این هنر خود را در خدمت صدام قرار داده و لقب ”شاعر فاقد ما صدام“ را گرفته بود امروز به همان وظیفه تحت عنوان دیگر، ادمه می‌دهد.
دیکتاتوری و خاکیسم نه فقط سرزمین عراق را به نابودی کشیده‌اند که حتی روح و روان مردم عراق را ارزش‌ها و هنجارهای آموزش نظامی تا همین امروز رفتار انسان‌ها را تحت‌تأثیر خود قرار داده است. یک آغاز جدید در عراق قابل پیش‌بینی نیست، زیرا ارزش‌های قدیمی حزب بعث همچنان حضور دارند دموکراسی نظامی که با تانک‌ها آمده است آخرین چیزی بود که این ملت آن را کم داشت. کشور امروز نیازمند یک فرهنگ جدید است که بتواند با واژه‌هائی مانند ”زندگی“ و ”عشق“ سروکار داشته باشد. دولت ایالات متحده و حامیانش در حاکمیت فعلی عراق و البته القاعده و گروه‌های شبه‌نظامی خارجی فقط سرباز، راکت و قتل عام و یک فرهنگ نظامی‌گرای جدید را برای مردم به ارمغان می‌آورند فرهنگ جدیدی از ”خاکیسم“.
منبع: تاگس اشپیگل
ترجمه: علی محمد طباطبائی
منبع : روزنامه آفتاب یزد


همچنین مشاهده کنید