چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شهید بهشتی؛ اجتهاد و تقابل آن با التقاط و تحجر


شهید بهشتی؛ اجتهاد و تقابل آن با التقاط و تحجر
نوشتن درباره شهید مظلوم، دکتر بهشتی نیازمند فراهم ساختن مقدماتی است که به دور از هر گونه زشتی و پلیدی و نیرنگ و ریا باشد. ایشان خار چشم دشمنان و سنگر اسلام بود. بنا به فرمایش امام راحل(ره)، بهشتی برای امت یک ملت بود. او سترگی از کاروان عشق و عقیده و عقل بود و بیداری از دیار نیل و نور و نینوا. شهید مظلوم بهشتی چهره ای نیست که برای جامعه ما ناشناخته و نامفهوم باشد. با این همه ایشان بیشتر به عنوان فردی که در شورای انقلاب عضویت داشته و بنابراین در مجموعه رهبری کننده انقلاب اسلامی ایران نقش مهمی را ایفا کرده، عضو هیات موسس و اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی بوده، از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) به ریاست دیوان عالی و شورای عالی قضایی منصوب گشته و در مقابل دسایس دشمنان که خیال انحراف انقلاب و نهضت اسلامی را از راه امام در سر داشتند ایستادگی کرده و همچون دیگر راست قامتان به نیای خویش اقتدا نموده و دشنام ها و افتراها را با جان و دل پذیرفته و سرانجام پا را فراتر از طبیعت گذاشته و در شامگاه هفتم تیر ماه ۱۳۶۰ به حقیقت شتافت. در حالی که آن شهید فرزانه، بیشتر از هر چیز، اندیشمندی مطیع بود که عمری در مکتب انسان ساز اسلام کوشید و در اقیانوس معارف آن به غواصی پرداخت تا به گوهرهای تابناک آن دست یازد و در پرتو آن طریق در خودسازی گام بردارد و اصلاح و به درمان جامعه خویش همت گمارد.
● اجتهاد در اندیشه شهید مظلوم دکتر بهشتی
اجتهاد از کلمه جهد به معنای طاقت و مشقت یا از کلمه جهد به معنای سختی و مشقت است. در معنای دیگر اجتهاد کوششی است برای شناخت احکام شرعی بر اساس ادله و منابع معتبر دینی و به عبارت دیگر روشی است برای تشخیص وظایف فردی و اجتماعی از متن بیانات دینی.
از مجموع تعاریف فوق روشن شد که اجتهاد روشی برای متخصص و صاحب نظر شدن در دین است و این روش طی قرون متمادی به همت علما و دانشمندان به کار رفته و به تدریج رشد و تکامل یافته است. شهید بزرگوار، آیت الله بهشتی، در تعریف و تبیین اجتهاد می گوید: اندیشه پویای اسلامی یعنی تلاش برای فهم هر چه عمیق تر و گسترده تر کتاب و سنت با التزام به این که رابطه و پیوند میان آن اندیشه و آن معنا و عبارات کتاب و سنت محفوظ می ماند و این را اجتهاد می گویند و راهی را که الان علمای بزرگ اسلام می روند، راه اجتهاد است. در تعریف ایشان که در این نوشتار آمده برمی آید که در اجتهاد دو نکته اساسی مطرح است؛ یکی پویا بودن و دیگری التزام به متون دینی و اخلاقی. شهید مظلوم، دکتر بهشتی در همه حال نگران دو مساله بودند:
۱) عدم پویایی اندیشه اسلامی و جمود فکری در شناخت معارف دینی
۲) بی توجهی و بی مبالاتی نسبت به پیمودن دقیق راه اجتهاد و غلتیدن در ورطه التقاط.این نگرش برخاسته از وجود دو جریان انحرافی در تاریخ اسلام در مقابل جریان اجتهاد بود که متاسفانه در دهه های اخیر در دو جناح حوزه و دانشگاه به طور جدی مطرح شد. دو جریان انحرافی در میان مسلمین عبارت بودند از التقاط و جمود وتحجر.
● جریان اول، التقاط
این جریان اولین بار در میان اهل سنت ظهور نمود که طبق دیدگاه های خود به مسایل می نگریستند و حکمی را که در متن کتاب و سنت خدا نبود با فکر خویش وضع می نمودند. منشا این دیدگاه از آنجایی شکل گرفت (اهل سنت) که آنان تصور می کردند که ظواهر کتاب و سنت، قدرت پاسخگویی به سوالات و مسایل جدید را در اعصار بعد ندارد و چاره ای نیست جز این که «رای» را به عنوان منبعی موثق به منابع دینی خود اضافه نمایند که کم کم این شیوه تفکر نیز در شیعه رایج شده و در دهه های اخیر دامنه این طرز تفکر به خصوص در زمان دکتر بهشتی به اوج خود رسید. ایشان اجتهاد را در برابر التقاط می دانست و می فرمود: امروز اصطلاحا در جامعه ما التقاط به خصوص در رابطه با اسلام گفته می شود و این که افراد به نام اسلام افکار و اندیشه ها و آرای بیگانه از اسلام و ضداسلام را بپذیرند و آن را با اندیشه ها و عقاید اسلامی مخلوط کنند. حقیقت این است که … آمیختن تعالیم اسلام به افکار مارکسیستی یا سوسیالیستی التقاط است، آمیختن تعالیم اسلام و جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی با افکار اگزیستالیستی التقاط است. ذکر این نکته لازم است که در حوزه اندیشه و تفکر شهید بهشتی مکتب انسان ساز اسلام حاکم بود. شهید بهشتی از کسانی نبود که انتظار آن را داشته باشد در اولین قدم بیاید و شخصیت هایی همچون ابوذر یا سلمان فارسی را به اسلام معرفی کند و از آنها نمایی مانند آنها بسازد. او توجه داشت که تحولات روحی و فکری بشر، غالبا تدریجی هستند و بایستی مربی، عامل زمان را در ساختن روان و فکر به حساب آورد. همانطور که می دانیم روشنفکری و نوعی تحجر فکری در زمان شهید مظلوم بهشتی وجود داشت. مثلا آنها عنوان می کردند که در باب مساله معاد که بسیار مساله مهمی است و بار ارزشی زیادی دارد حتی یک آیه هم در قرآن نازل نشده است. شهید آیت الله بهشتی روش این گروه را چنین تشریح نمودند: «هر اندیشه ای را آرایش قرآنی و حدیثی دادن و به جای اندیشه های خالص اسلامی جا زدن وپذیرفتن و آرا و اندیشه های خویشتن و آرا و اندیشه های بیگانه از اسلام و قرآن و حدیث را بر دوش قرآن و حدیث و اسلام نهادن، این می شود رای و بدعت در دین و انحراف از دین و این هم یک نوع گمراهی است.»
● جریان دوم، جمود فکری و تحجر
این جریان از سده های آغازین اسلام و در میان مسلمین و تحت ظاهرکردن شریعت و غفلت از حقایق دین جریان یافت. خوارج و اشاعره در عرصه اصول اعتقادی و حنابله در پهنه فروع عملی نمایندگان این جریان و نمادهای جمود فکری شمرده می شدند. این گروه به عقل و اندیشه کاری نداشتند و به همین منظور قدرت تفکر و پویایی اندیشه اسلامی به خودی خود از بین می رفت و در کنار آن به توقف و سکون تمسک جسته که در این میان فرقه اخباریون وارد عرصه شدند. دکتر بهشتی در خصوص این جریان و این گروه می گوید: «اکتفا کردن به معنای بسیار سطحی و ظاهر در قرآن و حدیث، کار اخباریون و ظاهریون است و امثالهم که موجب تحجر و رکود می شود، در دین و مذهب و مکتب مردود است و آسیب هایی را در بر دارد.» اعتماد بیش از حد به ظواهر کتاب و سنت به حدی بود که این گروه حتی بیان حکم شرعی را با غیر از الفاظ و روایات جایز نمی دانستند. البته این جمود فکری دیری نپایید که در حوزه و بعد تفکر! فکری از بین رفت. مبانی تفکر این گروه همچون رد عقلانیت، نفی جمعیت، ظواهر قرآن و از قرآن چیزی استنباط نکردن و … آنها را وادار کرد در بسیاری از مسایل به احتیاط روی آورند و دین خدا را در یک چارچوب قرار دهند. شهید مظلوم دکتر بهشتی در زمان خود قربانی التقاط فکری و تحجر شد. حضرت امام خمینی (ره) در خصوص جریان تحجر فکری فرمودند: آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده از هیچ قشر دیگری نخورده است. این دو جریان هر دو منحرف بودند و مانند دو لبه قیچی عمل می کردند. هر گاه یک جریان اصیل اسلامی در طول تاریخ اسلام به منصه ظهور می رسید و می خواست چهره واقعی اسلام را نشان دهد بدون هیچ کج اندیشی و خرافات و مسلک اندیشی از ناحیه این دو گروه مورد هجوم واقع می شد. شهید مظلوم بهشتی خط امام را خط راستین و اصالت اسلام می دانستند و خود ایشان که دنباله رو راه امام بودند و آن را این چنین ترسیم می نمودند: «خط امام از نظر ایدئولوژیک، یعنی خطی که اسلام اصیل را با اندیشه باز می شناسد و می پذیرد و عمل می کند و نمی ترسد که به او بگویند امل یا مرتجع، نه آدمی که خیلی روشنفکر است و نه اندیشه التقاطی را می پذیرد … سازشکار نیست. مسلمان خط امام از نظر ایدئولوژیک نه با خرافیون سازشکاری نشان می دهد و نه با التقاطیون سازشکاری نشان می دهد.»
● اجتهاد، تخصص در دین
شهید مظلوم بهشتی، اجتهاد را در برابر التقاط و نیز در برابر هر نوع جمود فکری و تحجر، می دانست و راه صحیح شناخت اسلام و قرآن را چاره درد می دانست و معتقد بود: اجتهاد یعنی کوشش و تلاش، تلاش برای فهم هر چه عمیق تر و گسترده تر و ریشه دارتر تعالیم اسلامی، اما ازطریق آیات و روایات در این خصوص اجتهاد انقلابی، مورد نظر شهید بهشتی بود. علاوه بر شرایطی که برای یک مجتهد جامع الشرایط است، انقلابی بودن نیز از خصوصیات او می باشد و استدلال ایشان این بود که اسلام از روز اول یک انقلاب بود و باید همچنان به عنوان یک آیین انقلابی تا آخر زمان و دنیا باقی بماند.
شهید آیت الله بهشتی، بر جریانات انقلابی به خوبی آگاهی داشت و همین طور نفاق افکنی ها و سیطره استکبار جهانی و قدرت های بزرگ. همین طور از سابقه اجتهاد در طول تاریخ تشیع و منزوی بودن فقهای شیعه. به همین خاطر مکرر بر آگاهی علما و فقهای عظام از مسایل زمان و اندیشه های دیگران تاکید داشت و آن را کمال انسان مجتهد و متدین می دانست. درک و بینش و افق فکری و روشن او سبب می شد که فراتر از زمان خود بیندیشد و در صدد تزریق این اندیشه در حوزه باشد. دیدگاه روشن ایشان در خصوص اجتهاد و دو پدیده التقاط و جمود فکری یا تحجر، با گذر زمان درستی دیدگاه های او را نشان داد. بروز مشکلات در مقام عمل و اختلاف نظرها، در آن زمان و شاگردی همچون او که در محضر حضرت امام (ره) دروس خود را به خوبی گذرانده بود همگی شاهد والایی اندیشه این شهید بزرگوار است. آری به راستی که بهشتی بهای بهشت را نه به بهانه بلکه با خون خود داد. او در عین حال که یک تن بیش نبود، اما خود یک ملت بود، سروش بود برای مردم و خروشی بود برای دشمن. یاد و روانش شاد و راهش همواره مستدام باد.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید