پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شرق اروپا در راه بازگشت به مسکو


شرق اروپا در راه بازگشت به مسکو
جمهوری های شوروی سابق هنوز عرصه رویارویی دو جریان لیبرال ها و سوسیالیست ها است. بعد از فروپاشی کمونیسم قدرت سیاسی در این مناطق اغلب به دست احزاب و چهره های لیبرال افتاد. بسیاری معتقد بودند که بازگشت چپ ها به حاکمیت در این کشورها امری محال است اما بعد از دو دهه موج نابسامانی اقتصادی آرام آرام افکارعمومی این کشورها را به سوی اندیشه های چپ و احزاب کمونیست کشانده است.
اما ماجرای افول و ظهور جریان های سیاسی در این مناطق چندان هم سهل و ساده انجام نمی گیرد. رویگردانی مردم از یک جناح و دل سپردن به گروه جدید اغلب با تراژدی خشونت بار همراه است. آخرین نمونه از دوره گذار خونین در مولداوی به نمایش درآمده است. کمونیست ها و جناح مخالف غرب توانسته اند از طریق انتخابات به صحنه بازگردند اما سیر بازگشت آنها به دلیل مقاومت خشونت بار جناح لیبرالها بحرانی خطرناک را رقم زده است.
این رویارویی با جبهه گیری اروپا و امریکا از یک سو و روسیه از سوی دیگر ابعادی پیچیده تر یافته است. محافل روسیه اکنون هشدار داده اند که گروه های لیبرال با نقشه به راه انداختن «انقلابی مخملین» در مولداوی عزم خود را برای جلوگیری از به قدرت رسیدن کمونیست ها جزم کرده اند. جوانان خشمگین پارلمان را به آتش کشیده تا انتخابات دوباره برگزار شود.
جامعه جهانی اکنون با نگرانی عمیق رویارویی خیابانی مولداوی و حوادث پایتخت آن کیشینف را دنبال می کند. رویارویی خیابانی در مولداوی از جهاتی بی شباهت به نزاع گرجستان نیست. در مرکز حوادث مولداوی گرایش منطقه جدایی طلب ترانس نیستریا قرار دارد عجیب تر این است که جدایی طلبان مولداوی با تفاوت کمی در وضعی شبیه به اوستیای جنوبی و آبخازی خواستار الحاق مولداوی به رومانی شده اند. این درحالی است که رومانی از پیشرفته ترین کشورهای اروپا فاصله زیادی دارد.
نیویورک تایمز در گزارشی تحلیلی از حوادث مولداوی می نویسد: تظاهراتی که بعد از انتخابات مولداوی در پایتخت این کشور شهر کیشینف برگزار شده شباهتی به انقلاب نارنجی که در سال ۲۰۰۴ در اوکراین به وقوع پیوست ندارد. جالب اینجاست که در این تظاهرات پایگاه اینترنتی فیس بوک و سایت Twitter نقش به سزایی داشتند. این تظاهرات به هیچ عنوان آرام نبوده و ربطی به تقلب های انتخاباتی هم ندارد. حرف تظاهرکنندگان این است که جناح حاکم دولت را قبول ندارند. مولداوی تنها کشور اروپایی است که در آن یک حزب کمونیستی در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۵ با اختلاف فاحشی برنده انتخابات شده است.
پس این اعتراضات به چه دلیل است حزب کمونیست در رقابت انتخاباتی به شگردهای پیچیده ای دست زد. هرچند تلویزیون محلی توقیف شد اما اصلی ترین شبکه تلویزیونی مخالف به کار خود ادامه داد. تجار برای قطع روابط خود با مخالفین تحت فشار قرار گرفتند، اما هیچ کاری برای هزاران نفر از اهالی مولداوی که در خارج از این کشور زندگی می کنند و تمایل چندانی به دادن رأی به حزب کمونیست ندارند انجام نشد. مولداوی در قیاس با بسیاری از کشورهای شرق اروپا فضایی باز دارد و شاید همین فضای باز سیاسی منشأ دردسر آن شده است. مردم این کشور به رسانه های جمعی کشورهای اوکراین، رومانی و روسیه دسترسی دارند. در این کشور هیچ قدرت اقتصادی مانند گازپروم در روسیه وجود ندارد که بر اقتصاد این کشور سیطره داشته باشد. در سال ،۲۰۰۷ ۵۱ درصد از کل صادرات مولداوی به مقصد اتحادیه اروپا ارسال شد و تنها ۱۵ درصد به روسیه رفت. حتی ترنس نیستریا اصلی ترین تولید کننده فولاد و سیمان بیشتر با اروپا تجارت می کند.
معضل دیگر این است که به صورت ریشه ای دو جریان چپ و راست در این کشور نسبت به یکدیگر بدبین هستند ‎/ لیبرال ها اکنون مدعی هستند کمونیستها ممکن است بر نتایج انتخابات سرپوش گذاشته باشند. بر طبق خروجی حوزه های رأی گیری ۴۵ درصد از آرا به کمونیستها اختصاص داشت اما آنان ادعا کرده اند که ۵۰ درصد از آرا را برده اند، در مقایسه با ۴۶ درصد از آرا که در سال ۲۰۰۵ و کمتر از ۴۰ درصد در یک انتخابات محلی در سال ۲۰۰۷ برده بودند.
اصلی ترین جناحهای مخالف یعنی حزب آزادیخواه طرفدار اروپا و حزب لیبرال-دموکرات هر کدام فقط ۱۳ درصد از آرا را به خود اختصاص دادند و «اتحاد مولداوی ما» تنها ۱۰ درصد.
کمونیستها برای انتخاب رئیس جمهور و مسئولان دولتی آینده نیاز به تصاحب ۶۱ کرسی از کل ۱۰۱ کرسی پارلمان را داشتند. رهبر آنان، ولادیمیر وارونین، دو دوره قانونی تصدی خود را سپری کرده بود. به نظر می رسد محتمل ترین نتیجه برای وی ریاست پارلمان و برای مولداوی کشف مجدد این واقعیت است که این کشور در واقع یک جمهوری پارلمانی است.
جالب اینجاست که پیش بینی شده است کمونیستها دقیقاً ۶۱ درصد از کرسی ها را تصاحب می کنند. در سال ۲۰۰۵ آنان مجبور شدند تا با حزب دموکرات مسیحی متحد شوند. اما این بار حزب کمونیست نیازی ندارد که با حزب دیگری متحد شود.آنها به راحتی می توانند یک یا دو چهره از لیستهای احزاب دیگر را برگزینند و به سوی خود بکشانند.
دومین منشأ افزایش بحران ، نگاه ویژه کمونیستها به سمت روسیه است که اسباب نگرانی جهان لیبرال را فراهم ساخته است. سیاست خارجی مولداوی در سالهای اخیر دچار نوسانات فراوانی شد.با آنکه از سال ۲۰۰۳ وارونین حمایتهای زیادی از اتحادیه اروپا کرده اما در گرماگرم رقابت نزدیک انتخاباتی این دوره، او به سمت مسکو به عنوان یک منبع حمایت سیاسی گرائید و همین تصمیم او واکنش غرب و گروه های لیبرال را برانگیخت. البته بر لیست مناقشات سیاست خارجی مولداوی باید بحران جدایی طلبان جمهوری ترنیستریا را افزود. روسیه به نوبه خود خواهان حل اختلاف با این جدایی طلبان است. این کشور همچنین در پی خرید اماکنی مانند نیروگاه برق در کیشینف و بالتی است.
اما طیف دیگری از ناظران معتقدند که شورش کنونی مولداوی با آنکه شعارهای سیاسی سرمی دهد اما ریشه در نابسامانی اقتصادی دارد. اقتصاد پاشنه آشیل همه دولت های شرق اروپا است و به محض ناکامی نظام های حاکم در تأمین مطالبات اقتصادی مردم ، خیابان های پایتخت این کشورها مملو از تظاهرکنندگان می شود. از این نظر دلیل وقوع این تظاهرات مولداوی این است که این جا نیز درگیر با بحران اقتصادی است. با آنکه به شکل مصنوعی در حین انتخابات آوریل رونقی طولانی در بازار مصرف داخلی ایجاد شد. چرخه اقتصادی وارونین، واردات و ساخت و سازی که با این منابع مالی تأمین می شد را کاهش داد. اما اکنون واردات سه برابر صادرات است و درآمد گمرکی ۷۰ درصد از بودجه را تأمین می کند. حتی این خطر حس می شود که مولداوی ممکن است بزودی دست به دامن صندوق بین المللی پول شود. با همه این اوصاف مولداوی اگرچه یک کشور کوچک است اما جزو نظام های برخوردار از دموکراسی در منطقه است. در گرماگرم بحران اقتصاد جهانی این خطر وجود دارد که اتحادیه اروپا هنگامی که با بحران عمیق تری روبه رو شود از نواحی شرقی عقب نشینی کند و روسیه نیز با ملاحظه پیمان های جدید همکاری با اوباما کشور بحران زده مولداوی را به حال خود رها کند.
گردآوری و تنظیم : لیلا ایمنی
منبع : روزنامه ایران