چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ماه اما زرنگ است


ماه اما زرنگ است
● یک
آسمان مثل دریا
آبی و با شکوه است
موج آن تند باد است
ساحلش رشته کوه است
قایقش، ابر پاره
ماهیش چیست - ماه است
مرغ دریایی آن،
یک کلاغ سیاه است
آن کلاغ آسمان را
می کند تیره و تار
تا که فوری بگیرد
ماه را توی منقار
ماه اما زرنگ است
می گریزد ز چنگش،
می شود در فضا پخش،
پولک نقره رنگش.
اسدالله شعبانی نامی آشنا در حوزه شعر کودک است که سال ها ممارست در این حوزه، او را در دو امر توانا ساخته اول تصویرسازی مطابق با گروه سنی مخاطب دوم سهل و ممتنع گویی شعر. «پولک ماه» ویژه گروه سنی «ب» و «ج» است یعنی سال های آغاز دبستان و سال های پایان دبستان؛ یک رنگین کمان سنی که از کلاس اول تا کلاس پنجم را شامل می شود و به طور یقین، درک مخاطب کلاس اول با درک مخاطب کلاس پنجم متفاوت است؛ با این حال باید گفت که شعبانی، از شگرد هایی استفاده می برد که این مشکل لاینحل، قابل حل شود! شاعر در همین شعر، از شگرد «مقایسه» استفاده می کند. «مقایسه» شگردی ابتدایی است که نیای اصلی «اسلوب معادله» در سبک هندی محسوب می شود که محصول چنین ابیاتی است: «افتادگی آموز اگر طالب فیضی‎/ هرگز نخورد آب درختی که بلند است» اگر در «اسلوب معادله یک تفکر» در یک کفه ترازو قرار می گیرد و یک «تجسم» در کفه دیگر آن تا ما به روح و جسم یک پدیده برسیم، در شگرد «مقایسه» یک اتفاق یا پدیده قابل مشاهده و مجسم با یک اتفاق یا پدیده قابل مشاهده و مجسم دیگر «مقایسه» می شود تا مخاطب هم احساس «تخیل» کند هم احساس «زیبایی». شگرد «مقایسه» شگردی ابتدایی است که به اولین روز های تولد «زبان» بر می گردد و شاید به همین دلیل، برای مخاطبان که در مراحل اولیه درک «زبان» هستند، بسیار کارآمد است. شاعر در بیت نخست، به اولین وجه مشترک آسمان و دریا که آبی بودن است اشاره می کند. می دانیم که آبی آسمان در یک مشاهده عینی شباهتی به آبی دریا ندارد و بسیاری از دریاها هم، سبز هستند نه آبی! این مقایسه توسط «زبان» صورت می گیرد. در «زبان»، درجه «آبی» آسمان و تفاوت آن با درجه «آبی» دریا مشخص نمی شود. در «زبان» هر دو آبی هستند و «ادبیات» هم در یک تاریخ هزار ساله،این ارتباط را محکم تر می کند. مخاطب اتفاقاً در این نخستین مقایسه- گرچه مشاهده عینی اش چیز دیگری را ثابت کند- با شاعر مشکلی نخواهد داشت و به راحتی آن را می پذیرد و شاعر هم در این نخستین گام، نه «تخیل» مخاطب را تحریک کرده است نه حرف تازه ای زده اما در بیت های بعدی که می خواهد «تخیل» خواننده را در کار لذت بردن از شعر شریک کند کارش کمی مشکل می شود چون باید رابطه هایی را در شباهت آسمان و دریا کشف کند که در ذهن مخاطبان کلاس اول تا کلاس پنجم ابتدایی پیشینه ای ندارند و این رابطه ها هم باید آنقدر ساده باشد که به راحتی توسط این رنگین کمان سنی فهمیده شود. شعبانی اول از آشناترین تجسم های دریا استفاده می کند یعنی موج و ساحل. بعد به یک تجسم غیر طبیعی و حاصل دست بشر می رسد که قایق است. قایق ها در قصه ها- که یکی از عوامل ارتباط شاعر با مخاطبانش است- برای گرفتن ماهی به دریا می روند. پس ماهی، تجسم بعدی است. ماهی غیراز غذای انسان ها، غذای مرغ ماهیخوار و مرغ دریایی هم هست. مرغ دریایی گزینه مناسب تری است هم به دلیل حضور نام «دریا» در بخش دوم نامش، هم خشونت کمتر این نام در مقایسه با مرغ ماهیخوار. از اینجا به بعد، شعبانی شگرد «مقایسه» را به یک داستان قاطی می کند. اگر مرغ دریایی آسمان، کلاغ باشد و ماهی آسمان ماه، پس کلاغ می خواهد ماه را با منقارش بگیرد. ماه اما زرنگ است، فرار می کند و در فضا پخش می شود پولک نقره رنگش، که همان نور ماه است. گرچه این روند به ظاهر ساده است اما به کارگیری آن محتاج سال ها ممارست است و دیده شده بعضی از شاعران جوان این حوزه، گاه در گام نخست استفاده از شگرد «مقایسه»، به تصاویر چنان حیرت انگیزی رسیده اند که برای یک مخاطب بزرگسال هم درکشان مشکل است. این شگرد، البته یکی از شگردهای استفاده شده در این کتاب است و شاعر برای ارتباط بامخاطبان خود، شگردهای دیگری هم در آستین شعر خود دارد!
● دو
کلاه من، کلاه من
کلاه گرد و ماه من
توی هوا قل قلی شد
افتاد و یک کم گلی شد،
پاشد و شد سوار باد
گوش به حرف من نداد
رفت و به جنگلی رسید
پرنده قشنگی دید
پرنده فکر لانه بود
توی نوکش ترانه بود
روی کلاه من پرید
گرفت و باز پر کشید
من دویدم دنبال او
کلاه من شد مال او
کلاه من برنده شد
لانه آن پرنده شد
یکی از موفقیت های اسدالله شعبانی در شعر کودک، کاربرد وزن عروضی به همراه وزن هجایی است بی آن که با موسیقی قابل پذیرش این گروه سنی تضادی پیدا کند. شعر «کلاه» با وزن «مفاعلن مفاعلن» آغاز می شود اما به بیت دوم که می رسد، وزن کاربردش هجایی می شود و در طول شعر، چندین بار این تعویض صورت می گیرد اما هیچ وقت به یک سکته جدی یا مشکل دار شدن ریتم منجر نمی شود. شاعر در این شعر و شعرهای دیگرش، با کلماتی که حاصل ادبیات رسمی و نوشتاری هستند همان رفتار موسیقایی را می کند که به طور معمول با زبان شکسته و موسیقی «ترانه» ها صورت می گیرد اما علی رغم تفاوت زیباشناختی کلمات در دو زبان نوشتار و زبان شکسته، موفق می شود که آن تعادل ظریف مختص زبان شکسته را در موسیقی هجایی زبان نوشتار نیز عملی کند. غیر از موفقیت موسیقایی این شعر، باید به روند تخیل نیز در آن اشاره کرد. این روند گرچه بسیار ساده به نظر می رسد اما به هیچ وجه ساده نیست. کلاه شاعر را باد بر می دارد و می اندازد توی گل و بعد با خود می برد تا جنگلی که آن قدر نزدیک است که شاعر می تواند بدود دنبال پرنده ای که کلاهش را برداشته و حالا کلاه، لانه او شده. کلاه در این شعر جاندار است این را از مصراع «گوش به حرف من نداد» می فهمیم پس شعبانی از شگرد «جان بخشی» به اشیا نیز استفاده می کند که مخصوص بازی های کودکان است. کلاه می تواند پاشود از میان گل و سوار باد شود. این روایت خیلی متفاوت است با روایت این که باد کلاه را بردارد و ببرد! پرنده کماکان نقش پرنده بودنش را حفظ کرده است. همان کاری را ظاهراً می کند که هر پرنده ای باید انجام دهد اما کدام پرنده را دیده اید که از یک کلاه که سوار باد دارد می رود یک لانه بسازد این روابط داخل شعر است که هوشی بیش از هوش پرندگان معمولی به این پرنده می دهد که سرشاعر را بی کلاه بگذارد و خودش صاحب یک خانه نو شود!
● سه
عروسک مانده تنها
نشسته توی خانه
نکرده موی او را،
کسی در خانه، شانه
دلش خیلی گرفته
نشسته پشت پرده
برای لاله انگار
کمی هم گریه کرده
چرا مانند هر روز
کسی در فکر او نیست
چرا از خاله بازی،
اتاق لاله، خالیست
نمی داند که لاله،
شده شش ساله حالا
نمی داند که رفته
بخواند درس خود را
عروسک جان چه می شد
تو هم شش ساله بودی
خودت هم در دبستان
کنار لاله بودی
نظرگاه این شعر متعلق به چه کسی است عروسک شاعر یا لاله می دانیم بچه ها وقتی که به مدرسه می روند برای وسایل شخصی شان و از آن بیشتر برای اشیایی که محل تمرکز تخیل شان هستند دلتنگ می شوند. عروسک یکی از این اشیاست. گاهی اوقات بچه ها با عروسک ها همذات پنداری می کنند و از زبان آنها حرف می زنند. نظرگاه این شعر در واقع متعلق به لاله است که در روز اول مدرسه آرزوی عروسکش را دارد که بیاید و کنارش روی نیمکت مدرسه بنشیند. «جان بخشی» دراین شعر نیز از شگردهای غالب است هم به لحاظ این که جای عروسک به عنوان یک شیء با یک انسان عوض شده ـ یک نفر مثل یک خواهر کوچک تر- که در روایت کلی شعر، این اتفاق افتاده هم به دلیل رفتارهای انسانی که در خرده روایت های شعر خودشان را نشان می دهند؛ به عنوان مثال در: «دلش خیلی گرفته‎/ نشسته پشت پرده‎/ برای لاله انگار‎/ کمی هم گریه کرده» زبان شعر خیلی ساده و صمیمی است و از لحاظ استفاده از موسیقی «تکرار حروف» بعضی از بیت ها بسیار غنی هستند: «چرا از خاله بازی‎/ اتاق لاله، خالیست» تکرار «خ»ها، «ل» ها، «ز» ها، «ی»ها و «الف» ها در یک وزن کوتاه و ریتمیک- مفاعیلن فعولن- بسیار تأثیر گذار است.
□□□
سه شعری که از «پولک ماه» مورد بررسی قرار گرفت، هر سه دارای زبان شسته و رفته و متناسب با گروه های سنی «ب» و «ج» بودند اما در این کتاب شعرهای دیگری هم هست که زبانشان گاه از حیطه صمیمیت یا فهم مخاطبان این گروه سنی فراتر می رود مثل: «وقتی که شوکا‎/ می گردد آزاد» یا «زندگی اینجا برایم خالی از شعر و سرود است» یا «من چشمه ها را دوست دارم‎/ چون مادر من پاک و جاری‎/ مانند آب چشمه ساراست» یا «لحظه ای قایق را‎/ با تعجب نگریست»...
نمی توان گفت که چنین بیت هایی نشانه عدم تسلط شاعر بر ابزار کار «زبان» است چون شعرهایی که شعبانی در آنها، تسلطش را در صمیمی بودن و قابل فهم بودن زبان نشان داده است در همین کتاب کم نیست پس می ماند احتمال «تساهل» و کمی سرعت دهی به کار تولید شعر که حتماً در درازمدت از کیفیت شعرهای ارائه شده کم می کند!
یزدان سلحشور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید