سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فرهیخته یی گریزان از جامعه یی شوریده


فرهیخته یی گریزان از جامعه یی شوریده
رسم است که نوشته های یادبود برای درگذشتگان به افرادی اختصاص یابد که دارای شهرتی در بین عموم بوده یا دست کم خواص با آنها آشنایی داشته اند. این نوشته- اما- درباره کسی است که با وجود کمال ارجمندی و نخبگی در زندگی خود از شهرت و مطرح شدن بیزار بود و تا حد امکان تلاش می کرد که بی سر و صدا و بدون گذاردن نشانی از خود به انسان ماندن انسان ها کمک کند.
دکتر احمد توانا که روز پنجشنبه نهم شهریورماه ۱۳۸۵ در سن ۷۸ سالگی درگذشت از آن دست انسان های انسان یاری بود که نسل کنونی دانش آموز و دانشجوی ما متاسفانه روز به روز بخت بهره وری از آنها را کمتر و کمتر به دست می آورد.
دکتر توانا تنها پسر یک ملاک متمول تهرانی بود و به طور طبیعی یک زندگی عادی فارغ از هر گونه دردسر برای این وارث خردسال مهیا بود. با این همه تقدیر چنین بود که این ملاک زاده متمول در سراسر عمر خود بدون توقف و از دست دادن کمترین فرصتی، عمر خود را در راه آموختن و آموزش و روشنگری صرف کند.
توانا همیشه می گفت یکی از مواهب داشتن خانواده یی متمول برای او چنین بوده که هرگز در دوران طلبگی از راه وجوهات شرعی و شهریه های مرسوم حوزه های علمیه زندگی نکرده و البته پس از یک دوره حمایت مالی از سوی خانواده همواره شخصاً کار کرده و از طریق تلاش اجتماعی خود، زندگی و نیازهای مادی خود و خانواده اش را از راه معلمی تامین کرده است.
توانا در دوران تحصیل خود در حوزه های علمیه قم و نجف توانست به فاضلی محترم و درخشان تبدیل شود و به سرعت مراحل ترقی را تا مرحله اجتهاد پشت سر بگذارد. با این وجود به رغم آینده درخشانی که در نظام روحانیت در انتظار وی بود به گفته خودش زندگی در محیط عمومی و خارج از فضای حوزه را به راه پیش روی خود ترجیح داد و با وجود حفظ لباس و کسوت روحانیت راه تدریس در مدرسه و تحصیل در دانشگاه را برگزید.
وی با حضور در دانشکده الهیات (معقول و منقول) دانشگاه تهران توانست رساله دکترای خود را در دهم خرداد ۱۳۵۲ با عنوان «بررسی و تحقیق درباره کتاب محصل خواجه طوسی»، زیر نظر مرحوم استاد مرتضی مطهری بگذراند.
بازگشت دکتر توانا از حوزه علمیه قم به تهران مصادف بود با سال های پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سرخوردگی های جامعه مذهبی از مشارکت و فعالیت های سیاسی، تاسیس انجمن حجتیه مهدویه و همچنین بنیانگذاری موسسه فرهنگی علوی در تهران.
در ابتدا دکتر توانا همزمان هم در انجمن و هم در دبیرستان علوی فعال بود، ولی هنگامی که با اصرار مرحوم شیخ محمود حلبی برای گزینش یکی از آن دو مواجه شد، بدون تامل مدرسه و آموزش و پرورش را برگزید و از آن زمان تا پایان عمرش نیز با تداوم این انتخاب آگاهانه معلم باقی ماند.
در این دوره دکتر توانا تماس های تبلیغی زیادی با پیروان، مبلغان و عالمان دیگر فرق، ادیان و مذاهب برقرار کرد و توانست ضمن مناظرات و تعامل هایی که در سراسر ایران داشت به دانش و تجربه کم نظیری در این مسیر دست یابد.
دو نکته در این میان درباره رفتار و سیره فردی و اجتماعی مرحوم دکتر توانا شایان ذکر و توجه است. نخست تاکیدی است که توانا بر مطالعه عمیق متون اصیل همه فرق و ادیان و استفاده بدون واسطه از آنها در امور مطالعاتی و تبلیغی داشت.
او همواره تاکید داشت که ضمن توجه و آگاهی به نوشته های دیگر محققان، در زمینه های دینی و دیگر علوم انسانی باید به متون اولیه و آثار اصلی هر رشته به خصوص فقه و کلام فرق، مذاهب و ادیان و تاریخ مراجعه کرد تا بتوان به ریشه های کهن و اصیل باورها دست یافت و آنها را مورد ارزیابی دقیق، منصفانه و در عین حال بی رحمانه قرار داد، در همین مسیر بود که خود برای دانستن هرچه بهتر آیین یهود، زبان عبری را نزد عالمی یهودی آموخت.
دومین نکته ضرورت تفکیک بین اختلافات و مناقشات دینی و فرقه یی با مدارا و رفتار انسانی و اخلاقی با پیروان آنها بود. مرحوم دکتر توانا با وجود توجه جدی به مناظره با عالمان و مبلغان دیگر فرق و ادیان، هرگز به خود و دیگران اجازه نمی داد که فعالیت های تبلیغی و دینی را بهانه یی برای آزار و ایجاد ناراحتی برای پیروان دیگر ادیان و مذاهب کنند.
خود او نیز در برخورد با دیگر عقاید و آرا و پیروان آنها همواره رعایت انصاف و بی غرضی را می کرد و با پیروی از تعصبات کورکورانه در پی تخریب شخصیتی آنان به دلیل تفاوت های فکری و باورهای متفاوت آنها نبود.
تجربه مدرسه علوی برای دکتر توانا و شمار دیگری از تحصیل کردگان مذهبی اعم از روحانی و غیرروحانی از قبیل مرحومان استاد رضا روزبه و شیخ علی اصغر کرباسچیان (علامه) و همچنین استاد فرزانه دکتر علی گلزاده غفوری بسیار مغتنم بود. امکانی برای پرورش انسان هایی تحصیلکرده و در عین حال متدین و فراهم آوردن شرایطی برای رسیدن فرزندان خانواده های مذهبی به بالا ترین مراتب علمی بدون فدا کردن ارزش ها و آموزه های اخلاقی، سنتی و دینی. شرایطی که تا پیش از تجربه تاسیس مدرسه علوی اگر هم وجود داشت در حکم استثنا بود نه قاعده یی طبیعی و فراگیر.همکاری دکتر توانا با مدرسه علوی تا نخستین سال های پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت، ولی با پیش آمدن دگرگونی های سیاسی و اجتماعی در کشور برای دکتر توانا نیز تجربه یی جدید مهیا شد و آن قبول امامت جماعت مسجد امام زاده یحیی در خیابان ری تهران بود.
این تجربه اگرچه حدود یک سال بیشتر به طول نینجامید ولی به گفته خود وی برای شناخت عمیق تر و عملی مناسبات محراب و مردم و یا بازار و روحانیت بسیار مغتنم و باارزش بود.
با این وجود دکتر توانا طبیعتاً متعلق به این عرصه و مرد این کارزار پرخطر نبود و با فراهم آمدن نخستین فرصت بازگشت به شغل محبوب معلمی اش بار دیگر به جایگاه اصلی و طبیعی خود رجوع کرد.
این فرصت از طریق پیشنهاد اشتغال به تدریس در مدرسه ایرانیان در کشور قطر مهیا شد. با توجه به تجربه گذشته اخراج چند روحانی ایرانی در بدو ورود به آن کشور، از سوی وزارت آموزش و پرورش ایران به دکتر توانا پیشنهاد شد تا برای مصون ماندن از خطر اخراج از قطر با کنار گذاردن لباس روحانی وارد کار در مدرسه ایرانی در دوحه شود.
زندگی در خارج از کشور و در یک محیط غیرشیعی برای دکتر توانای نقاد و جست وجوگر این مجال را مهیا کرد که با سه گروه مختلف که همواره خواستار تماس از نزدیک با آنان بود برخورد کرده و آشنا شود؛ پیروان اهل سنت در جامعه یی دارای اکثریت سنی، شیعیان غیرایرانی به عنوان اقلیت دینی و جامعه ایرانیان غیرمسلمان. وی یادداشت ها و تجربیات زیادی از این دوره داشت که خواندن و شنیدن آنها برای هر محقق مسائل اسلام و ایران بسیار مغتنم و آموزنده بود.
این تجربه باعث شد که مرحوم توانا در بازگشت از قطر به ایران به تدریج از دیگر مدارس نخبه گرایی که در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پیروی از تجربه مدارسی از قبیل علوی نیکان، رفاه و روشنگر تاسیس شده بود نیز کناره گرفته و پافشاری کند که در مدارس عمومی دولتی و غیرنخبه گرا به کار تدریس دروسی از قبیل ادبیات فارسی و بینش دینی پرداخته یا حتی در یکی از مدارس اقلیت های دینی در تهران نیز به کار ادامه دهد.
توانا می گفت کار در چنین محیط های آموزشی برای خود وی نیز که لحظه یی از آموختن باز نمی ایستاد سرشار از تجربه اندوزی و کسب دانش های متفاوت درباره ادیان مختلف بود.
کسانی که با دکتر توانا محشور بودند می دانند که وی در عین معلمی هرگز از دانش اندوزی و تتبع غافل نبود. او هرگز کتابی را بدون نقادی و بررسی دقیق و حاشیه نویسی نمی خواند. به نظر راقمان این سطور که بارها با اجازه و بی اجازه یادداشت های ارزشمند دکتر توانا بر آثار دینی و اجتماعی را دیده و خوانده اند این حاشیه ها که بر هزاران جلد از کتاب های آن مرحوم وجود دارد ارزش آن را دارند که در مجموعه یی به شیوه یادداشت های مرحوم علامه محمد قزوینی تدوین و منتشر شوند.
دکتر توانا با وجود احاطه کم نظیری که بر شماری از موضوعات علوم انسانی و مسائل دینی داشت همواره مشتاق و حریص بسان یک دانشجوی ساده و تازه وارد به حرف دیگران گوش می کرد، یادداشت برمی داشت و به سادگی و با متانت حاضر به اصلاح و بهینه سازی دیدگاه های خود در قابل نظریات درست و سازنده دیگران بود.
دکتر توانا انسانی بود انسان یار. او هرگز نصیحت یا رهنمودی به دوستان و شاگردان خود نمی کرد که خود عامل دقیق به آن نبود. معتقد بود که از دلایل کم رونقی بازار دین و اخلاق در جامعه این است که شماری از منادیان این آموزه ها خود عامل به تبلیغات و ارشادات خود نیستند و جوانان اعتماد قدیمی و سنتی خود به آنان به عنوان یک الگوی اجتماعی را از دست داده اند.
وی در سال های آخر عمرش بیشتر تلاش داشت تا ضمن توجه به شعائر و عبادیات بر ضرورت حفظ بنیان های اخلاقی و باورهای معنوی نسل جوان تاکید کند تا با پرهیز از دروغ، نفاق و ریاکاری به عنوان حفظ ظواهر دین، بتوان نسل جوان به دور مانده از معنویات را نجات داد.
شیوه مرحوم توانا آموزش عملی اخلاق، معنویت و دین از طریق رفتار شخصی خود بود. وی معمولاً به جای تبلیغ لفظی و موعظه تئوریک تلاش داشت تا به جای موعظه واعظی غیرمتعظ به عنوان انسانی اخلاقی و متدین در عرصه عمل و زندگی واقعی به شاگردان و اطرافیانش نشان دهد که چگونه می توان زیست تا انسانی والاتر بود و جامعه یی زیباتر و سالم تر داشت.
دکتر توانا همواره از دروغ، نفاق و ریا به عنوان عوامل مخرب جامعه معاصر ایرانی یاد می کرد که ضمن تخریب ارزش های فردی، خانوادگی و اجتماعی موجب شده تا به مرور وجدان کاری و احترام به هنجارهای اجتماعی نیز تخریب شوند.
در سه دهه گذشته بسیاری از دوستان، هم قطاران و حتی شاگردان دکتر احمد توانا در رده های مختلف اجتماعی به مقام و نام و نان رسیدند، ولی او هرگز نه خواست و نه توانست در چنین حلقه یی قرار گیرد. در واقع توانا همواره با انزوایی خودخواسته اصرار داشت تا در گمنامی و به دور از جامعه شوریده زندگی کند و بمیرد.
او با هنرمندی خاصی قادر بود ماه ها و سال ها در محیط های مختلف آموزشی از مدارس فرودست جنوب و شرق گرفته تا مدارس مرفه و نخبه پرور شمال و مرکز تهران خود را معلمی معمولی همانند هزاران معلم دیگر نشان دهد و سوای دانش آموختگان خاص و معدودی از دوستدارانی که با دقت نظر او را کشف کرده و رها نکرده بودند دیگران را در این توهم باقی بگذارد که او نیز معلمی است معمولی و شکلی است میان اشکال.
این تلاش به همان اندازه که برای خود وی دلچسب و گوارا بود، برای دوستداران و شاگردان وی تلخ و ناروا بود. متاسفانه با قدرناشناسی جامعه آموزشی ایران و خواست شخصی دکتر احمد توانا، قدر علمی و اخلاقی و معرفتی وی هرگز آن چنان که بایسته و شایسته وی بود شناخته نشد. اکنون بر خانواده و بازماندگان آن مرحوم است که با انتشار آثار، دست نوشته ها و یادداشت های وی تا حدی از این خسارت کاسته و در شناساندن وی به نسل های امروز و فردای کشورمان بکوشند.
مجید تفرشی و حسام الدین آشنا
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید