شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

میرحسین از خوان گفتمانی احمدی‌نژاد، درپی بهره سیاسی یا گفتمانی؟


میرحسین از خوان گفتمانی احمدی‌نژاد، درپی بهره سیاسی یا گفتمانی؟
اگر تا ۵، ۶ سال پیش، بر اثر جریان حاکم بر دولت مجالی برای طرح فاکتورهایی چون عدالت طلبی، ساده زیستی،مردم گرایی، حفظ اقتدار در سیاست خارجی و در یک کلام احیای گفتمان انقلاب و امام(ره) وجود نداشت، اکنون با احیای این ارزش ها از سوی دولت نهم و فراگیر شدن این فضای گفتمانی، دیگر آنها که دم از مدل های توسعه غربی می زدند دست ها را بالا برده و به دنبال گزینه ای می گردند که توان رقابت در این فضای گفتمانی را داشته باشد.
زمانی که سید محمد خاتمی می کوشد با طرح نام میرحسین موسوی به عنوان جایگزین خود در انتخابات، یارانش را با وی همراه کند، یعنی اصلاحات در چارچوب توسعه سیاسی و اقتصادی لیبرالی را شکست خورده و نبض گرایش های عمومی در سالهای گذشته نشان داده آنها گفتمان انقلاب آری می گویند و عدول از آن را رد می کنند.
آنچه فضای رقابت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ را رقم می زند، دیگر شعارهای منسوخ دولت موسوم به اصلاحات نیست و قطعاً گفتمانی که در تقابل با آرمان ها و ارزش های انقلاب باشد، از پیش محکوم به شکست است. اینک نه تنها فضای سیاسی حاکم بر کشور تحت تأثیر گفتمانی است که احمدی نژاد در سال های اخیر احیاگر آن بوده، بلکه تجربه انتخابات های گذشته و قریب به ۶ دوره، "نه" مردم به جریانی که مسیری غیر از این گفتمان را برگزیده، نشان می دهد که هر جریانی در انتخابات دهم ریاست جمهوری در مقابل گفتمان دولت نهم که اکنون فراگفتمان مردم را شکل می دهد، توان رقابت ندارد و تنها روزنه ای که امکان رخنه در فضای رقابت را برای جریان های مخالف دولت فراهم می کند، زدن نقابی از جنس این گفتمان بر چهره است.
میرحسین موسوی را می خواهند تا روپوشی برای جریان دوم خرداد باشد و بر عملکرد و اندیشه های خود که مبتنی بر مدل توسعه غربی است بگذارند چرا که تجربه سالهای اخیر نشان داده مدل توسعه ایرانی- اسلامی مدلی موفق در کشور بوده است. اکنون دیگر چهره ها و نام ها مطرح نیستند، بلکه هر فرد، نمادی است از یک تفکر و مدل پیشرفت؛ خاتمی با کارنامه ۸ سال ریاست جمهوری، نمادی از گرایش به مدل توسعه برونزای غربی است و با توجه به اینکه هنوز این کارنامه در تاریخ بایگانی نشده، در خاطر افکار عمومی زنده است. بنابراین، برای رهایی از این کارنامه به دنبال فردی می گردند که یادآور پایبندی به مدل ایرانی- اسلامی باشد؛ لذا میرحسین را میدان دار می کنند تا با احمدی نژاد که کارنامه ای زنده از عمل به مدلی توسعه اسلامی- ایرانی دارد، به رقابت برآید.
اما آیا به راستی میرحسین می تواند نقابی برای دوم خردادی ها باشد؟ مروری بر افکار و اندیشه های مهندس موسوی و جریانی که اکنون در پی کاندیداتوری وی و پنهان شدن زیر این نقاب است، نشان می دهد آنچنان تضادی در رویکردهای سیاسی، اقتصادی و سیاست خارجی میان آنها وجود دارد که ترجیح می دهند نقاب را بر پشت سر بگذارند و در صورتی که با این نقاب وارونه توانستند بر مرکب قدرت سوار شوند، روی برگردانده و خود را نمایان کنند. حمایت از کاندیداتوری میرحسین البته برای جریان دوم خرداد که خود می داند در خوشبینانه ترین حالت، نسبت حداقلی با یکدیگر دارند و صرفاً در سایه سکوت میرحسین است که می توانند نسبتی را القا کنند، راهی برای بازگشت به قدرت است، اگرنه در موارد معدودی که نخست وزیر سابق لب به سخن گشوده، اتفاقاً این دوگانگی سر باز کرده است؛ مانند آنچه در در سخنرانی سال ۱۳۷۶ میرحسین موسوی در دانشگاه تهران با موضوع "توطئه، توهم یا واقعیت" اتفاق افتاد که با واکنش شدید دوم خردادی ها مواجه شد.
همچنین هر زمان که نام میرحسین به عنوان کاندیدا مطرح می شود، تردیدهای جدی در میان اصلاح طلبان درباره وی مطرح می شود، از جمله اینکه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴، آن زمان که تعارف های آنان برای دعوت از میرحسین در جریان بود، به طور جدی این دغدغه را مطرح می کردند که "میرحسین به لحاظ فکری نسبت چندانی با گفتمان نوین روشنفکری ندارد و از این منظر، حتی به پای خاتمی هم نمی رسد. دغدغه های میرحسین هنوز هم دغدغه های دهه ۶۰ است. اقتصاد دولتی، ضدیت با امپریالیسم به ویژه امریکا و نگاه ایدئولوژیک به روابط بین المللی و سیاست خارجی، هنوز ذهن میرحسین را رها نکرده اند.&#۷۸۲;
این نگرانی ها زمانی شدت می یابد که سخنان ۱۰ سال قبل میرحسین را درباره عبدالکریم سروش؛ نماد روشنفکری در جریان دوم خرداد مرور کنیم. وی خرداد ماه سال ۷۷ طی سخنانی افشا کرده بود که سروش با مأموریت به ایران آمده است. میرحسین گفته بود که سروش را از سال ۴۳ می شناسد و سال ۴۸، هنگامی که جمعی از مخالفان رژیم طاغوت در منزل وی (میرحسین) جمع شده بودند تا صحبت هایی درباره نوع برخورد مطرح شد، سروش که تا آن زمان در این جلسات حاضر می شد، بلافاصله پس از طرح موضوع مبارزه، ترجیح داد، گذرش دیگر به این جلسه نیفتد. سروش آن زمان عضو رسمی انجمن حجتیه بود.
میرحسین همچنین گفته بود: در همان زمان مبارزات قبل از انقلاب، دانشجویان در انگلیس می خواستند برای کمک به مجروحان مبارزات انقلابی مردم ایران علیه رژیم خون جمع کنند و به ایران انتقال دهند که این اقدام با مخالفت دولت انگلیس روبرو شد. دانشجویان در واکنش به این مخالفت، قصد برگزاری تجمع در اعتراض به دولت انگلیس را داشتند که سروش مخالفت کرد.
میرحسین همچنین با همین دغدغه هایی که جریان دوم خردادی از آن به "دغدغه های دهه ۶۰" یاد می کند، با نگاهی انتقادی به سیاست خارجی دولت خاتمی می نگریست و رویکردهای آن را نوعی ساده لوحی می دانست. وی معتقد بود نوع روابط ایران و امریکا آنچنانکه امام می فرمود، فضای گرگ و میش است. او همچنین رویکردی انتقادی نسبت به دولت سازندگی داشته و معتقد بود ضربه ای که هاشمی به انقلاب زد، این بود که ادبیات انقلاب را تغییر داد.
شاید همانگونه که چهره میرحسین ممکن است در ذهن نسل سومی های انقلاب چهره ای ناآشنا و شاید برای نسل های قبل کمتر به یادمانده باشد، او نیز باید حافظه خود را پاک کند و با فراموشی اختیاری، ردایی باشد برای آنها که وی را دارای تفکرات منسوخ شده دهه ۶۰ می دانند، یا اینکه لب بگشاید و با چرخشی کامل، مواضعی همچون آنها برگزیند و خود را نماینده گفتمان لیبرالی آنها معرفی کند یا اینکه بازی این جریان را به خود آنها بازگرداند و در فضای گفتمانی که احمدی نژاد ایجاد کرده است و زمینه طرح دغدغه های میرحسین در آن فراهم شده است، وی نیز بیش از نفع سیاسی، نفع گفتمانی ببرد.
منبع : رجا نیوز