پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ویژگیهای اجتماعی فوتبال


ویژگیهای اجتماعی فوتبال
شور و شوق برای فوتبال بخشی از تاروپود زندگی بسیاری از ماست. به ویژه اگر پسری نوجوان هستیم یا زمانی پسری نوجوان بوده ایم. در میان تمام بررسی های موردی (از قبیل اتومبیل، موسیقی، كالا و...) فوتبال شاید بیش از هر موردی دیگر ماهیت جنسیتی دارد. هر چند كه توضیح این موضوع كاملا مبرهن نیست. درباره اینكه چرا فوتبال بانوان موفق نمی شود، تعداد بیشتری را جذب خود كند، دلایل روشن و مناقشه ناپذیری نمی توان ارائه كرد. به هر حال بنابه دلایل پیچیده و بسیار دیرپا كه برایمان كامل هم روشن نیست، وضعیت كنونی چنان است كه تخیل عامه آمادگی بالقوه و ظرفیت به مراتب بیشتری برای انگیخته شدن بر اثر دیدن مردان در میادین ورزشی دارد تا بر اثر دیدن زنان در این میادین. به نظر می رسد كه در میان ورزشهای پر تماشاچی فقط در تنیس و دوومیدانی است كه ورزشكاران زن می توانند به اندازه ورزشكاران مرد مشهور و پرهیبت باشند. امیدوارم كه این وضعیت پایدار نباشد و رفته رفته با افزایش نسبت شركت زنان در سایر رشته های ورزشی، دگرگون شود. به بیان دیگر، امیدوارم كه وضعیت فعلی مبین راز گونگی جاودان مردان نباشد. شور و شوق برای فوتبال را _ كه در حال حاضر ممكن است به میزان زیادی جنبه جنسیتی داشته باشد در دو بعد باید بررسی كرد، نخست اینكه این شور و شوقی است برای هواداری كردن، هواداری كه ابراز وطن دوستی محلی و ملی و سایر اشكال دلبستگی متعصبانه را شامل می شود. دوم اینكه می بایست این پرسش را مطرح كرد كه چرا فوتبال محمل ابزار این نوع شوروشوق شده است. چرا نخست در بریتانیا و متعاقبا به سرعت در بسیاری كشورهای دیگر، قوائد خاص فوتبال آنرا به عامه پسندترین ورزش تبدیل كردند و فوتبال توانست به چنین جایگاه فرهنگی ممتازی نائل شود؟ جذابیت فوتبال به مفهوم دقیق كلمه از چه چیز ناشی می شود؟ گرچه تماشاچیان فوتبال ممكن است بسیار خشن و نامطبوع باشند و نیز گرچه بسیاری از طرفداران تیمهای فوتبال ممكن است كوركورانه باشگاه مطبوعشان را آرمانی كنند، لیكن رفتار تماشاچیان فوتبال جنبه های متعدد دیگری هم دارد كه این نوع تحلیل به سبب تاكید بر عیوب روانشناسانه تعلق به گروه، از آن جنبه ها غافل می ماند. علاوه بر این عیوب، پیدایش شور و شوق تعصب آمیز برای فوتبال در فرد، واجد كیفیتی بی زیان نیز هست. برای بسیاری از پسران نوجوانی كه فوتبال را بس دوست می دارند، این شور و شوق تجلی نوعی عرق محلی است كه صرفا از علاقه مندی به محل زندگی خودشان ناشی می شود و متضمن تنفر از محل زندگی دیگران و تیمهای محبوب آنان نیست. اشتباه است اگر تصور كنیم كه این كیفیت بی زیان صرفا مربوط به دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ است، یعنی همان دوره ای كه با دیدن عكس های تأثیربرانگیز پسران نوجوان با شلوارك و گلهای روبانی و جغجغه و لبخندهای حاكی از ساده دلیشان به یاد می آوریم. پسران نوجوانی از همان دست را می توان امروزه هم در جایگاه تماشاچیانی كه امروزه در ورزشگاه در یكدیگر می لولند با ظاهر همشكل و ملالت بار توده های كلاه بافتنی به سر سالهای بین دو جنگ جهانی در مسابقات فوتبال تفاوت دارد، لیكن همان نظم خودجوش (و نیز به هم ریختن آن نظم) و همان شور و شعف را امروزه نیز می توان دید.
محرمات بنیادین
به منظور كندوكاو درباره شور و شوق عامه برای خود بازی فوتبال. نخست می بایست سرچشمه های این بازی را مورد بررسی قرار دهیم. قوانین این بازی نخستین بار در قالب آیین نامه «انجمن فوتبال» در بریتانیا مدون گردید. در اكتبر سال ،۱۸۶۳ آخرین جلسه از مجموعه جلساتی ظاهرا پر هیاهو در مهمانسرای فراماسون واقع در خیابان گریت كوتین برگزار گردید كه شركت كنندگان آن حداكثر دانش آموزان سابق دبیرستان های خصوصی بودند. پیامدهای این جلسه، متعاقبا تاثیر بسزائی در تاریخ جهان باقی گذاشت. در این جلسه تصمیم گرفته شد كه «انجمن فوتبال» تشكیل شود و این صرفا ابتكاری تشكیلاتی نبود، بلكه همچنین تصمیمی درباره ماهیت این بازی و از این حیث بسیار در خور اهمیت بود.یكی از گامهای مهم در راه یكسان سازی این بازی، در جلسه سال ۱۸۶۳ «انجمن فوتبال» برداشته شد. در این جلسه به رغم مخالفت سرسختانه برخی دست اندركاران فوتبال، ممنوعیت دو كار به تصویب رسید: یكی در دست گرفتن توپ و دیگری آن كاری كه «لگدزنی» نامیده شد (ضربه زدن به پای بازیكن حریف به جای ضربه زدن به توپ) با این همه، به نظر می رسد كه عناصر اصلی بازی فوتبال در دهه ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ شكل گرفتند و مهمترین این عناصر عبارت بود از منع در دست گرفتن توپ یا منع لمس كردن. این قانون از سال ۱۹۱۲ تشدید یافت، زیرا در آن سال تصمیم گرفته شد كه دروازه بانان حق ندارند خارج از محوطه جریمه برای گرفتن توپ از دستهایشان استفاده كنند. اگر منع در دست گرفتن توپ را واجد نقشی تعیین كننده در پیدایش فوتبال به منزله نوعی خاصی از رفتار بدانیم آنگاه با كاوش در دلالتهای روانشناسانه این نهی یا تابلو قاعدتا باید بتوانیم دلیل جذابیت ذاتی فوتبال را بهتر دریابیم. فعالیتهای جسمانی بشر غالبا با بكارگیری دستها انجام می شوند و لذا منع استفاده از آنها بازیكنان را وارد می كند كه برای به حركت درآوردن توپ، پاهایشان را به شیوه های جدید به كار ببرند. فوتبال با اصرار بر استفاده از پا، كارایی متعارف و اندك این بخش از بدن را دگرگون می كند و به بیان دیگر، پاها را وا می دارد تا كاری غیر از وظیفه واحد و اساسی خود (یعنی قادر ساختن انسان به ایستادن و راه رفتن) انجام دهند. در مواقعی كه پای انسان برای تسهیل حركت او بكار نمی رود، در اكثر غریب به اتفاق موارد نقش ابزاری برای اعمال خشونت را ایفا می كند. اصطلاحات و تعابیری از قبیل «لگدكوب كردن» و «لگدپرانی كردن» و همچنین تصاویر ذهنی ما از حملات خشونت آمیزی كه در آنها قربانی روی زمین افتاده است و مهاجمان با لگد به سر و روی آن می زنند، همگی گواهی هستند بر دلالت متعارف پا به منزله عضوی از بدن كه با تعرض وحشیانه تداعی می شود. فوتبال بازی كردن یعنی بازی ای كه در آن، لگد زدن به بازیكن حریف اكیداً ممنوع است و توپ را فقط با پا می توان به این سو و آن سو برد. مستلزم والایش دلالت بیرحمانه پا و یافتن كاربردهایی متفاوت برای این عضو ویرانگر بدن است.
پس می توان گفت هم به معنایی روانشناسانه و هم به معنای اجتماعی _ تاریخی فوق، فوتبال تاثیری «تمدن آموزانه» دارد.
همان گونه كه دانیل دروین (۱۹۸۵) اشاره كرده، این موضوع در مورد همه ورزشهایی مصداق دارد كه مستلزم نظام پرورش و چیرگی بر نفس از طریق كیفردهی خویش هستند. برنامه های بهسازی قهرمانان خود و آماده سازی بدن در این ورزشها باعث می شوند كه تعرض عمدتا به نفس شخص معطوف گردد و حتی در حین انجام ورزش نیز این تعرض مستقیما به حریف اعمال نمی شود. به سخن دیگر، هدف پیروزی تعرض طلبانه به حریف از طریق نابودی او یا انتقام گیری از طرف مقابل نیست، بلكه مباهات به پیروزی (و عدم نیل به آن در شكست) است، مباهاتی كه از خودشیفتگی نشئت می گیرد. برخلاف آن دیدگاه محافظه كارانه ای كه تلویزیون را مروج تن نمایی و به نمایش گذاشتن خشونت می داند. در وین هم چنین اعتقاد دارند كه افزایش پخش برنامه های ورزشی از تلویزیون منجر به خویشتنداری بیشتر شدن است. زیرا به طور كلی هیچ كس نمی خواهد كه میلیونها تماشاگر تلویزیون او را در حین ارتكاب به تعرضی ناموجه ببیند. ضبط ویدئویی مسابقات فوتبال و استفاده از آنها برای كمك به قضاوت درباره خطاهای بازیكنان _ درست مثل دوربینهای پلیس كه امروزه به تعداد فزاینده ای در كنار جاده ها نصب می شوند، عوامل مهار كننده را در این بازی تقویت می كنند.
باید اذعان كرد كه در فوتبال نیز مانند سایر ورزشها هنوز هم نشانه های انكارناپذیر از تعرض وحشیانه می توان یافت كه از میل رقابت جویانه به پیروزی ناشی نمی شود، میلی كه البته شكلی تعدیل شده و «متمدن» از تعرض است یا باید باشد. بلكه خشونت مورد نظر در رابطه بازیكن با توپ ادامه می یابد، به این صورت كه او مكررا و با شدت فراوان به توپ ضربه می زند و گهگاه این كار را با حالتی كاملاً نمایشی انجام می دهد. با این حال، توپ نباید صدمه ببیند و صدمه هم نمی بیند و علاوه بر این، تجربه فراگیر لگد زدن به توپ تماشای لگد خوردن توپ با عباراتی حاكی از نبوغ عاطفی بیان می شود و نه با زبانی حاكی از حمله بیرحمانه: بخش اعظم بازی با تعابیری مانند «پاس ماهرانه و مارپیچی» ، «شوت قوسی استادانه» و «ضربه بلند حساب شده به توپ كه آنرا به نرمی در هوا به حركت در می آورد» توصیف می شود تا با عباراتی مانند «ضربه انفجاری برای به توپ بستن دروازه» . فوتبالیستهای ماهر توپ را «در آغوش می گیرند» و «نوازش می كنند» و «به نرمی» به یكدیگر می رسانند.
منبع : روزنامه همشهری