پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نوازنده یی بی جانشین


نوازنده یی بی جانشین
کیست که باور کند نغمه پرداز آرشه های جادویی که توانست در ۱۳سالگی به رادیو راه پیدا کند و در ۱۸سالگی سولیست رادیو تهران شود، ویولن را از فضای ارکسترال به تکنوازی کشاند و خالق این همه تصنیف و چهار مضراب با پنجه های چنان باصلابت و طراوت انگیز که دورترین آدمیان نسبت به نغمه و بانگ و ترانه هم نمی توانند بی تاثیر از جادوی شگرف او باشند، اینچنین غریبانه و در بی خبری به یاران دیگر خویش پیوسته باشد. فروغ بهمن پور که در این سال ها به سراغ بزرگان موسیقی ایران رفته، یکشنبه ۱۵ بهمن ۸۵ مقاله یی در روزنامه کارگزاران نگاشت که تردید ندارم آتشی سهمناک برجان مخاطبان مقاله اش نشاند. آن هنگام که نیمه های اول مقاله اش را در داخل ماشین و در مسیر راه خانه می خواندم بی اختیار گونه های اشک را به لابه لای واژگان نوشته اش که از مظلومیت این نام بزرگ خبر می داد، کشاند و نشاند و وقتی در کنج خانه قسمت های پایانی مقاله اش را خواندم گریه امانم را برید و ناله و فغان بلند شد که آخر چرا و تا کی؟»
جمعه ساعت چهار بعدازظهر بود به اتفاق بابک بختیاری و فریدون احتشامی رفتیم دم خونه اش. درو باز نکرد. همسایه اون مارو شناخت، گفت؛ «استاد دو سه روزه که از خونه نیومده بیرون. صدای سازش هم نمیاد. دلشوره گرفتیم رفتیم پشت در آپارتمان، صداش کردیم. جوابی نگرفتیم فرازی شوهرخواهرش کلید خونه رو داشت. تلفن کردیم خواستیم کلید بیاره تا اون از لواسان بیاد طاقت نیاوردیم درو شکستیم. استاد پشت در افتاده بود مثل اینکه احساس خطر می کند. می خواسته خودش را برسونه بیرون و کسی رو خبر کنه. شلوارش را داشته می پوشیده که مرگ مهلتش نداده.» آری چه کسی باور می کند نابغه موسیقی ایران چنین مظلومانه پر کشیده است؟ از کسانی که شأن هنر و هنرمند و زیبایی آفرینی و زیبایی پرستی بر آنها روشن و آشکار نیست، انتظاری نمی رود که تجدیدنظری کنند، اما از دوستان باید پرسید که نمی شد سراغش رفت و به هر طریقی شده برایش نکوداشتی ترتیب داد و به تحلیل و تجلیل آثارش و سبک بی نظیر نوازندگی اش پرداخت؟ وقتی استاد حسن کسایی ذخیره بی پایان موسیقی ایران از دست دادن پرویز یاحقی را فاجعه می داند و برای او جانشینی نمی بیند و پرویز مشکاتیان از باز ایستادن آرشه های جان پرور سخن می راند و استاد محمدرضا شجریان از انزوا طلبی بیست و هفت و هشت ساله اش در مراسم تشییع جنازه اش ناله سر می دهد و می گوید همه دوست دارند مثل پرویز ساز بزنند جای این پرسش می ماند که چرا آنانی که دوستش می داشتند در این سال ها سراغی از او نگرفته اند و یادی از او نکرده اند؟ زین رو بود که پرویز یاحقی خود گفته بود؛ «من می دونم اگر بمیرم خیلی ها تازه یادشون می افته که برام بزرگداشت بگیرن.» پرویز صدیقی پارسی معروف به یاحقی در سال ۱۳۱۵ در تهران در خانواده یی اهل موسیقی متولد شد و علاوه بر دایی معروفش حسین یاحقی، پدربزرگش و نیز خاله اش فرخ لقا موسیقیدان بودند. به طوری که خود می گوید حبیب سماعی از سبک و سیاق نوازندگی خاله اش بهره برده است؛ خاله یی که البته در چهارماهگی از دستش داد و پدربزرگی که یاحقی هیچ گاه او را ندید در نتیجه این حسین یاحقی بود که به سبب اشتیاق بی حد و حصر پرویز به موسیقی، او را در دامن خویش گرفت و به پرورش او پرداخت و این همه در حالی بود که پدر پرویز سخت با موسیقیدان شدن پرویز مخالفت می ورزید؛ «من از کودکی علاقه زیادی به موسیقی نشان می دادم. مرحوم یاحقی به خوبی این نکته را فهمیده بود ولی پدرم مخالف سرسخت موسیقیدان شدن من بود و همین اختلاف باعث می شد ساعت ها آن دو با همدیگر مذاکره کنند. پدرم هم دریافته بود که قضیه به این آسانی ها نیست.
مبارزه و کشمکش بین پدرم و گروه مقابل او که در راس آنها یاحقی و صبا بودند، شکل جدی تر به خود گرفت نه اینکه او با موسیقی بیگانه باشد، خیر فقط نمی خواست فرزندش موسیقیدان شود. او می خواست من دکتر یا مهندس شوم. اما دایی بدون توجه به خواست پدرم دست از راهنمایی و آموزش من برنمی داشت. کار به جایی رسید که پدرم برای اینکه من را از محیط دور کند، تصمیم گرفت به بهانه ماموریت اداری مرا از کشور خارج کند. چشم بازکردم خودم را در بیروت یافتم. زمانی که از حسین یاحقی، صبا و... دور شدم به سختی بیمار شدم. کاخ آرزوهایم را که همان همنشینی با موسیقیدانان بود، فرو ریخته دیدم. فلوت کوچکی داشتم که با آن نغمه های موسیقی را تقلید می کردم. پدرم حتی اجازه نداد فلوت را همراه بیاورم.
بیماری من هر روز شکل جدی تر به خود می گرفت. پدرم که بسیار مرا دوست می داشت، هر روز مرا نزد یک پزشک می برد. بعد از مدتی نزد این پزشک و آن پزشک رفتن، عاقبت یک دکتر فرانسوی پس از معاینات زیاد، به پدرم گفت؛ «فرزند خردسال شما از دوری چیزی رنج می برد.» از او خواست که هر چه زودتر آن چیز را که از من دور کرده به من بازگرداند. او به پدرم گفت؛ «اگر غیر از این باشد کودک تو از بین می رود.» دور شدن از کانون موسیقی من را تا آستانه مرگ پیش برد. پدرم خیلی نگران بود ولی از طرفی نمی خواست من را بازگرداند. خلاصه خبر بیماری من به گوش مادرم رسید. مادرم در نامه یی خطاب به پدرم نوشت؛ «تو می خواهی پرویز را بکشی تا حرف خودت را به کرسی بنشانی.» سه یا چهار سال به سختی گذشت تا اینکه در آستانه ۱۰سالگی با پول توجیبی که جمع کرده بودم از خانه پدری فرار کردم و به ایران بازگشتم. به محض رسیدن به ایران خانواده ام مرا در بیمارستان بستری کردند. ابتدا بیماری من را سل تشخیص دادند ولی بعد از مدت کوتاهی علت اصلی بیماری ام را تشخیص دادند و در نامه یی خطاب به پدرم گفتند؛ «اگر بیش از این پافشاری کنی فرزندت از بین می رود.» من در ایران ماندم و نزد استاد حسین یاحقی تعلیم موسیقی را به طور جدی ادامه دادم.»اینها بخشی از کلام مردی بود که بعدها انقلابی در ساز ویولن به پا کرد که دل ها را به لرزه آورد. جمله بندی های ملودیک و غنی، ورود کوک های تازه و بدیع و نیز صدای پرملاحت و استوار و متفاوت از ساز ویولن، نوازندگی پرویز یاحقی را از سایرین متمایز می خواست و نوازندگان هم روزگار خود را متاثر از خویش. به گونه یی که به صراحت باید گفت تاریخ ویولن نوازی ایران را باید به قبل و بعد از پرویز یاحقی تقسیم کرد. گمان ندارم که صاحب نظران موسیقی در این زمینه بر رای و نظر دیگری باشند. در کنار اینها باید از ضرب های متنوع در چهار مضراب ها و تصنیف ها و قطعات او اشاره کرد. پرویز یاحقی در سال های اخیر به ارائه دو دستگاه نوا وراست پنج گاه که پیش از آن کمتر محل توجه نوازندگان ویولن بود، روی آورد. در کنار اینها باید از مرکب نوازی های استوار و پرصلابت او یاد کرد که حکایت از درک لحظه شناسی عمیق موسیقایی این هنرمند بزرگ دارد. پرویز یاحقی آهنگ های بسیاری با کلام شاعرانی چون رهی معیری، تورج نگهبان، اسماعیل نواب صفا، معینی کرمانشاهی و به ویژه بیژن ترقی نیمه دیگر پرویز یاحقی که فقط خدا می داند فراق پرویز بر او چه سخت تازیانه می زند، داشته است. بیژن ترقی از تاثیرگذاری یاحقی روی ترانه هایش چنین می گوید؛ «آهنگ های ایشان به غیر از اورتورهای بسیار جذاب که از زیباترین قطعات موسیقی معاصر است، ملودی های خود آهنگ نیز از چنان تنوع و تازگی برخوردار است که در هیچ زمان از خاطره ها نخواهد رفت. این آفرینش های بدیع و پرجذبه و ملودی هایی که از منبع اندیشه و قدرت خلاقه وی تراوش می کرد، مرا که همچون شمعی در کنار او می سوختم به خلق مضامین تازه همچون منظره ها، تابلوها، تصویرسازی های شاعرانه یی رهنمون می شد که ترانه هایی همچون برگ خزان، به زمانی که محبت، اسیر گردباد، اشک سپهر، هدیه عشق، مرا نفریبی، بهار نورسیده، مرا تنها نگذاری، بی خبر ماندی زحالم، پنجره یی به باغ گل، شکایت دل و ده ها ترانه مشهور دیگر که یادگار چند دهه همکاری ما در عرصه هنر شعر و موسیقی معاصر است، تقدیم به مردم هنردوست این سرزمین شده است.» یک سال پیش از درگذشت استاد یاحقی یکی از دوستان خبر آورد که یاحقی درگذشته است. بر خود پیچیدم و به او گفتم امکان ندارد. گفت من عین این خبر را از تلویزیون شنیدم، هر چه اصرار کرد زیر بار نرفتم. با کمی پرس و جو دریافتم که شخص درگذشته منصور یاحقی برادر بزرگ پرویز و نوازنده سنتور بود. خدا را هزار بار شکر کردم که پرویز در میان ماست اما امروز هرچه سعی و تقلا می کنم تا دیگر باره با تکذیبی که نشان از واقعیت داشته باشد تا یک بار دیگر شاهد نغمه پردازی های الهی او باشم، درمی یابم که هزار افسوس و درد که او پر کشیده است در یکی از روزهای پیش از درگذشت او دوستی گفت تلفنی با پرویز یاحقی صحبت کرده است.
خیلی خوشحال شدم که توانسته نشانی از استاد بیابد. می خواستم در اولین فرصت سری به او بزنم و اگر لایق مان دانست درباره سبک و تاثیر نوازندگی بی نظیرش و راز انزواطلبی اش به گفت وگوی صمیمانه با او بنشینم اما تقدیر نابکار، کار را به جایی رساند که در غیابش از او سخن گویم. هرچند غیابش هم به تعبیر شاملو «حضور قاطع اعجاز است». او نمرده و نمی میرد تا زمانی که نغمه های جادویی سازش با ما و در میان ما جاری و ساری است. اما بالاخره کی باید به خود آییم که نوابغی از جنس او تنها یک بار و برای همیشه ارمغان تاریخ و بشریتند. از نسل پرویز یاحقی تنها تعداد اندکی برجایند که بر چشمان ما باید بنشانیم شان، که در راس آنها استاد حسن کسایی، استاد جلیل شهناز و استاد فرامرز پایور هستند. خداوند به این سه استاد بزرگ عمر جاودانه دهاد و خدا را شکر که استاد کسایی سرحالند و سرزنده اما آن دو هنرمند بزرگ در بسترند و بر ما فرض است رعایت حق شناسی این همه آفرینش زیبایی هنری را که آنان عمری خالقانش بودند. امید که زین پس چنین بادا.
عزیز قاسم زاده لیاسی
منبع : روزنامه اعتماد