یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سیاست منهای اقتصاد


سیاست منهای اقتصاد
هنگامی که اسامی ردصلاحیت شدگان انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی اعلام شد، گروهی از فعالان اقتصادی مذاکرات پنهانی خود را آغاز کردند. آنان عادت ندارند به صورت علنی به دفاع از کاندیدا یا جریان خاصی بپردازند ولی ردصلاحیت بسیاری از همراهان آنان چنان گسترده بود که اقتصاد، کرسی های مجلس هشتم را فراموش شده تصور می کرد.
کاندیداهای اصلاح طلب هر چند میان جریان اقتصاد سنتی ایران در حوزه سیاست هواخواهانی ندارند ولی میان اقتصادپیشگان بسیار محترم شناخته می شوند. بخش خصوصی سال ها از سوی گروهی از مردان اقتصادی منتسب به بازار تهران هدایت می شد. همراهان انقلاب از دل سیاست ورزی راست سنتی بیرون آمده بودند تا همراه با تیمی سیاسی که به دولت سرازیر شده بودند، جریان اقتصاد را نیز تقویت کنند. بازاریان دهه ۴۰ هنگامی حجره های خود را رها ساختند که فرصت برای تکامل مهیا شده بود. پیروزی نهضت اسلامی با شعارهای چپ گرایانه همراه بود ولی بازار کماکان تصور می کرد فرصتی برای حضور خواهد داشت. بازاریان مسلمان به سرعت به دولت کوچ کردند تا مردان همسوی خود را تقویت کرده باشند. کابینه دولت شهید رجایی نیز از سوی طیفی هدایت می شد که سابقه حضور در بازار تهران را در پرونده داشتند. اما حضور کابینه دولت محور میرحسین موسوی مصادف بود با آغاز دوران تکامل جریان بازار. در این دوره اقتصاد راه خود را از سیاست جدا ساخت. راست سنتی از دل بازار دهه ۴۰ شکل گرفته بود.
اکنون نیز فرصتی مهیا شده بود تا بازار به میدان اقتصاد وارد شود. سیاستمداران بازار راهی میدان تحزب شدند و آنانی که تنها مهر بازار بر پیشانی داشتند، از دل بازار بیرون آمدند و فعالیت های اقتصادی خویش را در وادی دیگر تکامل دادند. راست سنتی پس از انقلاب ولی همچنان به همان بازاریان چشم دوخته بود؛ مردان اقتصادی که دورنمایی سیاسی برای خویش ترسیم کرده بودند. آنان هیچ گاه قدم به میدان سیاست نگذاشتند چرا که سیاست را برای ادامه فعالیت های اقتصادی خود همچون دشمنی می پنداشتند ولی حمایت های پنهان متقابل همچنان ادامه داشت. راست سنتی همراه بازار نیز دگردیسی کرده بود چه محمدرضا اعتمادیان عضو شورای مرکزی موتلفه اسلامی چنین تحولی را تایید می کند و اکنون در میان موتلفه اسلامی دیگر فردی بازاری دیده نمی شود. یکی از دوستان چندی قبل در این مورد تحقیقی انجام داده بود و در نهایت به این نتیجه رسید که موتلفه برخلاف روزهای پیش از انقلاب از مردان بازاری شکل نگرفته است. دبیرکل موتلفه اسلامی نیز اینگونه گفتار هم حزبی خود را مورد تایید قرار می دهد؛ «موتلفه اسلامی اکنون هیچ دخالتی در بازار ندارد. بازار تشکلی جدا دارد که از طرف آن هدایت می شود. موتلفه نیز قصد حضور در اتفاقات اقتصادی را ندارد.» جریان راست سنتی برآمده از بازار تهران در دهه سوم انقلاب اینگونه سعی در تطهیر خود از جریان ملقب به بازار تهران و اقتصاد سنتی دارد. اما شاید هنوز اجماع داخلی میان سران موتلفه شکل نگرفته باشد. چه گروه دیگری هم ساز جدایی کوک می کنند؛ «اصلاح طلبان قصد داشتند که اتاق بازرگانی را تصاحب کنند ولی موفق نشدند.» اسدالله بادامچیان بیش از سایر همراهان خود به میدان اقتصاد ورود کرده است. او به خوبی خاطرات روزهایی را در یاد دارد که اولین نشست مشترک گروهی که موتلفه را شکل دادند در منزل تحریریان بازاری سابق و موسس کارخانه خودکارسازی «بیک» تشکیل شده بود.
بادامچیان همچنان حلقه وصل سیاست راست سنتی و اقتصاد نیز به شمار می آید. چه او کماکان ناهار روزهای شنبه هر هفته را در طبقه هفتم اتاق بازرگانی ایران صرف می کند تا کنار دیگر عضو شورای مرکزی موتلفه اسلامی باشد؛ «دوستان باید توجه داشته باشند همان طور که جیب های ما به هم وصل است، عقل هایمان نیز باید به هم وصل باشد.» علی عبداللهیان اکنون تنها بازاری حزبی به شمار می آید که اتاق بازرگانی را به حال خود رها ساخته است. او در میان یکی از جلسات اتاق جمله یی را بر زبان جاری ساخت که مانند آن را بادامچیان حداقل ۲۵ سال قبل در مسجد بازار تهران بر زبان جاری ساخته بود؛ «همه باید توجه داشته باشند که قدرت سیاسی در دستان ماست، پس قدرت اقتصادی هم باید در اختیار ما باشد. سال ها قبل بازار تهران محل تاخت و تاز راست سنتی شده بود. جریان حامی بازار تهران هرچند در سال های ابتدای دهه ۶۰ با انحرافی سوسیالیستی مواجه بود ولی شاکله خود را حفظ کرد تا گسستی در میان آنها شکل نگرفته باشد.
مردانی که از بازار به دل سیاست کوچ کرده بودند، سال ها حمایت معنوی از سمپات های اقتصادی خود را بر عهده داشتند ولی روزهای سخت فرا رسید و دوران انزوا نیز آغاز شد.
پایان عصر میرحسین موسوی تولدی دوباره برای بازار بود چه اکنون آنهایی که در عرصه اقتصاد فعالیت داشتند، فرصت مجددی برای احیا یافته بودند. سیاستمداران آنها نیز قدرتی جدید یافته بودند. آنان در میدان تحزب، ساختاری خوب برای خود شکل دادند. گروهی هم به مجلس و دولت هجرت کردند تا از درون حاکمیت نیز برای همراهان خود ارمغانی حاصل آورده باشند. دوران اصلاحات هم چنین گذشت ولی شاید ظهور اصولگرایان نسل جدید پایان راه بود. احمدی نژاد مردی از جنس راستی بود که ترجیح می داد با عنوان اصولگرا مورد خطاب قرار گیرد. واژه مورد علاقه اصولگرایان نیز خود حکایتی داشت که راوی آن بازاریان بودند؛ «آنها دوست ندارند با عنوان «راست» مورد خطاب قرار گیرند چرا که جریان راست سنتی هنگام جنگ چندان موافق ادامه نبرد نبود. به همین دلیل برای فعالیت های اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی سنگ اندازی می کرد. سال ها بعد که جنگ تمام شد آنها پرهیز داشتند که از واژه راست سنتی استفاده کنند چرا که این واژه خاطرات آن زمان را زنده می کرد. سردسته مخالفان هم بازاریان بودند.» یکی از معاونان وزارت اقتصاد و دارایی در دوران میرحسین موسوی چنین روایتی را از جریان راست سنتی بیان می کند.
او ریشه اصولگرایی را نیز در راست گریزی می داند. اما شاید چندان تفاوتی نداشته باشد که رئیس دولت را اصولگرا بخوانند یا راست، چه محمود احمدی نژاد از میان بازار برنیامده بود که اکنون حمایت آنان را در دستور کار قرار دهد. هنوز انتخابات سوم تیرماه سال ۸۳ وارد فازهای جدی نشده بود که رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران به حمایت بی پرده از هاشمی رفسنجانی پرداخت.
خاموشی هنگامی که چنین ریسکی را پذیرفت، حمایت سیاسی دوستان خود را به همراه داشت اما شاید او مطلع نبود که یارانش نیز در میدان سیاست به حاشیه کشیده شده اند. یک سال بعد خاموشی از اتاق بازرگانی ایران کنار گذاشته شد تا مردی از جنس اصولگرایانی منتسب به جریان لاریجانی جایگزینش شود اما خاموشی همچنان امیدوار بود؛ «به زودی به صحنه باز خواهم گشت.» او انتخابات مجلس را رجعتی دوباره فرض کرده بود ولی باز هم اوضاع چندان به کام نبود چرا که جبهه اصولگرایان تمایلی به افراد منتسب به راست سنتی نداشت. لیست های انتخاباتی بسته می شدند و به موازات آن تحولات دیگری نیز رخ می داد. رئیس جمهور که روزگاری حامی جریان بازار بود، پس از ۲۱ ماه در سخنرانی های خود از انحصار صادرات و توزیع سنتی سخن به میان می آورد.
او در طول دو سال شبکه توزیع جدیدی برای خود شکل داده بود و گذشتگان را تکفیر می کرد. قرض الحسنه ها نیز به عنوان پایگاه راست سنتی به سوی دولتی شدن هدایت می شدند تا آخرین سنگر هم از کف رفته باشد. راست سنتی به پایان خط نزدیک می شود چرا که دولت اصولگرا چنین طیفی را نمی خواهد. مردان کهنسال هم برای بازتولید اندیشه و نیروی انسانی تدبیری نداشتند، تا اینگونه در وادی سیاست و اقتصاد بی کس مانده باشند. اما راست سنتی همچنان امید داشت. آنان جملگی بخشی از حاکمیت را شکل می دهند و شاید اتصال اینگونه به حاکمیت مطلق، آخرین راه نجات باشد.
احمد کشاورز
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید