شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


ادبیات معاصر ترک


ادبیات معاصر ترک
●جمال ثریا
او متولد ۱۹۳۱ ارزنجان است، تحصیلكرده علوم سیاسی و كارشناس مالی وزارت اقتصاد. جمال ثریا مدتی هم به عنوان مفتش در ضرابخانه استانبول كار كرد و سال ۱۹۹۰ از دنیا رفت. وی برای محتوای شعر اهمیت زیادی قائل است، عشق تم اصلی اشعارش را شكل می دهد و در بیان از اسلوب طنز بهره می برد. اشعار ثریا را در موج دوم جریان شعری تركیه باید تعریف كرد.
▪مجموعه اشعار:
اورجینك ،۱۹۵۸ بیابانگرد ۱۹۶۵ ، ،۱۹۷۳ عاشقانه ها ۱۹۸۴
راهها بسته اند:
می دانم بسته اند
راهها كه می رسند به تو
اما جز این
تو هیچگاه دوست نداشته ای مرا
چقدر نزدیك و در میانه پرواز می كنم
انسانها، خانه ها
و زمان كه مثل دیوار
به یادم نمی آوری چرا؟
محبوبم!
مثل نوشیدن یك لیوان آب
خنك
●یونس امره
چندان اطلاع روشنی از زندگی او در دست نیست و بسیاری از نقل قولها در موردش همخوان نیستند. سالهای حیات وی را حدود ۱۳۲۰ ـ ۱۲۳۸ میلادی تخمین می زنند. امره در اسكی شهر به خاك سپرده شده است. از جمله موضوعات شعری امره می توان به انسان، خداوند، یگانگی در آفرینش، عشق، زندگی، صلح، كمال، بخشش و فضیلت اشاره كرد.
«عشق ات گرفته مرا از من»
عشق ات گرفته مرا از من
تو مرا بایدی تو مرا باید
می سوزم از دیروز، آن روز
تو مرا بایدی تو مرا باید
نه شادمانم از هستی
نه سرخوش از شراب عدم آه
تنها به عشق تو آرام می شوم
تو مرا بایدی تو مرا باید
عشق تو می پرورد عاشق را
غریق دریای عشق می سازد
لبریز می كندش از تجلی و نور
تو مرا بایدی تو مرا باید
می زنم خویش را به كوه مجنون وار
چشم انتظار آمدنت محبوب
تو مرا بایدی تو مرا باید
آتشم بزنند اگر بسوزاندم
بپاشند خاكسترم را به هوا
فریاد می كشد خاك من هر دم
تو مرا بایدی تو مرا باید
آه كه مقصود من از هر دو جهان هستی
تو مرا بایدی تو مرا باید
پ.ن: امره تحت تأثیر ادبیات ایران بود و این چهارپاره نیز علاوه بر مفاهیم عرفانی متأثر از شعر كلاسیك ما، از نظر فرمی هم در وزن عروضی «رمل مخبون مربع سالم» و به تبع شعر عروضی ایران سروده شده است.
●ناظم حكمت
«ناظم حكمتران» كه در ایران به ناظم حكمت شهرت پیدا كرده، سال ۱۹۰۲ م در سلانیك به دنیا آمد و در سال ۱۹۶۳ م در مسكو بدرود حیات گفت. در حیبلیه درس نظامی خواند و سربازی اش را روی عرشه كشتی گذراند. پس از مدتی به تدریس پرداخت و برای تحصیل در رشته اقتصاد سیاسی به مسكو رفت. سال ۱۹۲۴ م به موطنش برگشت و اشعارش را در روزنامه «آیدینلیك» (روشنایی) به چاپ رساند. این اشعار موجب محكومیت او شد اما پیش از آنكه ۱۵ سال محكومیت خود را به سر برد به مسكو فرار كرد.
سال ۱۹۲۸ م از طرف كانون عفو عمومی بخشیده شد. به تركیه برگشت و در مجله «رسملی آی» (ماه منقش) مشغول به كار شد. سال ۱۹۳۲ م باز هم به ۴ سال زندان محكوم شد، مدتی از محكومیت خود را به سر برد و باز مورد بخشش قرار گرفت.
مدتی به روزنامه نگاری و كار در استودیوهای فیلمبرداری پرداخت و سال ۱۹۳۸ به دلیل فراگیر شدن اشعار سیاسی اش به ۲۸ سال و ۴ ماه حبس محكوم شد اما سال ۱۹۵۰ م یعنی پس از ۱۲ سال گذشت از این محكومیت به روسیه گریخت تا اینكه سال ۱۹۶۳ م همان جا از دنیا رفت و پیكرش را در قبرستان مسكو به خاك سپردند.
▪مجموعه اشعار
سطر ۱۹۲۹ م، با ژكوند ۱۹۲۹م، آنكه می رسد ۱۹۳۰ م، ۱+۱=۱ ۱۹۳۰ م، شهری كه صدای خویش را قایم كرد ۸۳۵ ۱۹۳۱م، چرا بنرچی خودش را كشت ۱۹۳۲ م، تلگراف شبانه ۱۹۳۲ م، نامه ها ۱۹۳۵ م، داستان شیخ بدرالدین ۱۹۳۶ م، پایان جنگ ۱۹۶۵ م، ساعت ۲۲-۲۱ شعرها ۱۹۶۵ م، تصویری از انسان كشورم (۵ جلدی) ۱۹۶۶ م، رباعی ها ۱۹۶۶ م، چهار زندان ۱۹۶۶ م، شعرهای نو ۱۹۶۶ م.
▪رمان
خون حرف می زند ۱۹۶۵ م، سیب های سبز ۱۹۶۵ م، زندگی زیباست برادرم ۱۹۶۶ م.
▪نوشته های پراكنده
گرگ زوزه می كشد كاروان می رود (۱۹۳۶ م، با اسم مستعار اورهان سلیم تاكماك)، فاشیزم در آلمان ۱۹۳۶ م، غرور ملی ۱۹۳۶ م، دموكراسی سوسیالیستی ۱۹۳۶ م.
▪نامه ها
نامه هایی از زندان به كمال طاهر ۱۹۶۸ م، نامه هایی از زندان به محمد فؤاد ۱۹۶۸ م، نامه هایی بی نشان ناظم ۱۹۸۶ م و...
▪مثل ها
... مثل هایی از فونتانیه ،۱۹۴۹ خیال ابر ۱۹۶۷ و آوردن نام تمامی كتاب های حكمتران در این مقال نمی گنجد.
متأسفانه ترجمه هایی كه از ناظم به فارسی وجود دارند نتوانسته اند ظرفیت ها و ظرافت های زبان شعری وی را به درستی انتقال دهند.
دوست می دارم تو را
دوست می دارم تو را
مثل نان كه در نمك
می جهم از بیتوته در شب آتش
مثل تشنه ای كه دهان به شیر آب
جاری است پاكت نامه ات تا پست
به تو می اندیشم
رویای تو لبریز از امید
زیباتر از زیباترین صدای جهان
مردن
مردن را پیش از تو دوست می دارم
و آمدن را پشت سر آنكه رفت
تو فكر می كنی كه پیدایش خواهد كرد؟
من فكر نمی كنم
آتشم می زنی
در اتاقت اجاق را
در آن جامی از شیشه
شفاف
شیشه ای سفید كه پیدات باشم
درك می كنی چه فداكارم
گذشته ام پیش از تو ماندن را
از شكوفه و خاك
تا مرده باشی تو هم
و به جام من آیی محبوبم
●آتائول بهرام اوغلو
آتائول بهرام اوغلو در سال ۱۹۴۲ به دنیا آمد. پدرش كشاورز بود. در سال ۱۹۶۶ م در رشته زبان و ادبیات روس لیسانس گرفت و به دلیل علاقه ای كه به ادبیات روسی داشت روی به ترجمه آورد.
پس از سال ۱۹۷۰ با اتمام دوره نظام وظیفه به كشورهای مختلفی سفر كرد و بعد از برگشت به تركیه در استانبول به كار تئاتر پرداخت و در كنار آن برای روزنامه های محلی قلم زد.
آتائول در همین ایام آرام آرام به عنوان یك شاعر پیشرو مطرح شد چرا كه او توانسته بود اشعار خیال برانگیز اما ساده اش را با دركی عمیق از سیاست و پدیده های روز پیوند بزند.
▪مجموعه اشعار
یك ژنرال ارمنی ۱۹۶۵ م، یك روز ناتمام ۱۹۷۰ م، جسار دلتنگی، سفر و غوغای شعرها ۱۹۷۴ م، نه باران نه شعر ۱۹۷۶ م، بایكوت ۱۹۷۸ م، حكایت مصطفی صبحی ۱۹۷۹ م، رباعی ها ۱۹۸۰ م، یك هموطن خوب ۱۹۸۳ م، تركیه، ای وطن افسرده ای وطن زیبا ۱۹۸۵ م، آوریل دور ۱۹۸۷ م، نامه هایی به دخترم ۱۹۸۵ م.
این عشق تمام می شود اینجا
این عشق تمام می شود اینجا و من
راهم را كشیده و می روم
در دلم یك كودك
در جیبم یك «رولور»
این عشق تمام می شود اینجا
تمام روزهای خوب هم محبوبم
و من راهم را كشیده و می روم
مثل رود كه جاری می شود و می رود
خاطره ای است كه خوابیده بی رمق
و در آلبوم های كهنه
سربازان و كودكان
یك مدل هفت تیری است
حالا
عشق دو سر دارد
باد از آن سو كه می وزد
زرد می شود برگ
گیج می شود كشتی و بیهوده در تهی دریا
لنگرگاه می كاود
گل خنده ای وحشی و بیگانه
قاپیده عشق تو را
پر شده ای از زهر
و حالا به سادگی خواهی مرد
گفته بودم عشق دو سر دارد
از عشق هایی كه بر بلندای شب
خاطره ای هم نمانده حتی
دور است دور، هزاران سال دور
حالا وقت سرودن است چه شعرها
غروب خواهم مرد
من بمیرم اگر، غروب خواهم مرد
لای انگشت هام تماشا می كنم شب را
من بمیرم اگر، غروب خواهم مرد
بچه ها به سینما می روند و من
صورتم را پوشیده در گلی
گریه می خواهم
عبور می كند قطاری از اعماق
من بمیرم اگر، غروب خواهم مرد
غروب
رفتن از این راه می خواهم
از بسیارهای زندگانیم آموخته ام
من از بسیارهای زندگانیم آموخته ام
تو زیسته ای هرگز
روزی محبوب تو هم خسته می ماند از بوسه
و تو خسته می افتی از شمیم یك گل
انسان ساعت ها آسمان را نگاه می كند
دریا را می تواند
پرنده را، كودك را
زندگی اما روی زمین جاری است
با آن روبرو خواهی شد
و چه ریشه ها كه بریده نمی شود آنجاست
در آغوش می كشی زندگانی را
با تمام اشتیاقت، تنه ات، ساقه ات، عضلاتت
غوغا را می افتی بر ریگ های داغ
و مثل یك ریگ، یك برگ، یك سنگ
آرام می شوی
●پروفسور افشار تیموچین
متولد ۱۹۳۹ و تحصیلكرده زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه استانبول، دانش آموخته فلسفه دانشگاه اوتاوای كانادا و نیز دارای مدرك دكترای زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه آتاتورك است. پروفسور افشار تیموچین جایگاه شایسته ای در ادبیات تركیه دارد و ترانه های وی نیز از محبوبیت خاصی برخوردار است.
▪مجموعه اشعار
بیابان ۱۹۶۸ م، ازهره و طاهر ۱۹۶۸ م، داستان ها ۱۹۶۹ م، ترانه های ما اینچنین گفتنی است ۱۹۷۴ م، ترانه های جنگ ۱۹۸۰ م، گاهواره تهی ۱۹۸۱ م، آی زیبای رویای ام ۱۹۸۴ م، عشق این گونه می رود ۱۹۹۲ م
انتظار دریا
عشق ات دریای كبود
هرچه پیش می روی انتها را دور
پشت سر امیدها، افتادن ها
عشق تو را تابستان چه زیباست
عشق تو آن زندگانی است كه سرازیر نمی شود هرگز
خونی لبالب و جاری
سال ها سده ها در هراس از او
و ساحل نیم گرم غروب
كز كرده در رویای كودكان
عشقت پرستویی است بر فراز دریای بی جزیره
محبوبم!
چه كسی جمع می كند بطری های شكسته را از چشمت
تنهایی را چه كسی ناله خواهد كرد
در تمام این اقیانوس ها یك ناخدا
تنها یك ناخدا
به تو می بخشد دریاهایش را
محبوبم
●اورهان ولی كانیك
در سال ۱۹۱۴ در استانبول به دنیا آمد. پس از تحصیلات متوسطه وارد رشته فلسفه دانشگاه آنكارا شد اما بدون آنكه درس را به پایان برساند، دانشگاه را رها كرد پس از آن به عنوان تلگراف چی در ارتش مشغول به كار شد. بعد به سربازی رفت و سپس مترجم وزارت تربیت ملی شد.
در سال ۱۹۴۹ م به چاپ ۲۸ شماره مجله «یاپراك» (برگ) مبادرت ورزید كه جایگاه ویژه ای در ادبیات ژورنالیستی تركیه داد.
وی در سال ۱۹۵۰ به همراه اوكتای رفعت و ملیح جودت سه روز به خاطر آزادی ناظم حكمتران دست به اعتصاب غذا زد كه بازتاب گسترده ای در پی داشت.
كانیك بر اثر خونریزی مغزی درگذشت.
منتقدین ترك معتقدند دوستی وی با رفعت و جودت موج تازه ای از شعر را در تركیه پی ریزی كرده است.
▪مجموعه اشعار:
غریب ۱۹۴۱ م، همراه با آثاری از جودت و رفعت، دست خواهم كشید ۱۹۴۵ م، مثل داستان ۱۹۴۶ م، دوباره ۱۹۴۷ م، روبه رو ۱۹۴۹ م، حكایت ملانصرالدین ۱۹۴۹ م، مجموعه اشعار ۱۹۵۱ م
▪نثر
نوشته های منثور ۱۹۵۳ م، دنیای ادبیات ما ۱۹۷۵ م، مجموعه نوشته ها ۱۹۸۲ م
▪ترجمه
... ترجمه اشعار مولیر ۱۹۴۴ م، شعر فرانسه ۱۹۴۷ م، هملت ۱۹۴۹ م، شعرهایی از غرب ۱۹۶۳ م و...
آرام جان استانبول
آرام جان استانبول
باد می وزد
تا پلك می گذارم بر پلك
خم می شوند آهسته آهسته برگ ها شاخه ها
در درو دست های دور خیلی دور
و زنگوله های آب فروشان كه هیچ نمی ایستد باز
آرام جان استانبول
عبور می كنند گنجشكان
تا پلك می گذارم بر پلك
در دور دست های دور خیلی دور
و سپید می شوند شاخه ها
تا فرو می رود پای زنی در آب
آرام جان استانبول
چه پلك فرو بستنی است خنك
محمد مطلق
منبع : روزنامه ایران