جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

همه چیز بر کاکل "مُد" می چرخد


همه چیز بر کاکل "مُد" می چرخد
از جمله مشغله های مداوم ذهنی بشر این بوده که چگونه زندگی کند. به بیان ساده تر، نوع بشر به دنبال یافتن مسیرهای ساده و نزدیک برای رسیدن به بهترین ها در تکاپو بوده است. این تکاپو، طبعاً او را به تفکر واداشته و اندیشیدن را یگانه راه نیل به مقصود مطلوب جلوه گر می ساخته است. در این فعل و انفعالات است که محصولات فکری تولید شده و موجودی متفکر و واجد شان اندیشه گری تربیت می شود.
اما امروز ...
امروز همه چیز بر کاکل "مد" می چرخد. مقصود از "مد" هر آنچیزی است که عمومیت دارد یعنی چون همه می گویند درست است، پس درست است. اینکه بشر "چگونه زندگی کند" باز هم برایش مهم است. تصمیم گیرنده اصلی خودش هست و خودش نیست. بیان دیگر: امروز تصمیم گرفتن بسیار سهل شده. لابد بلافاصله ذهنتان معطوف مواهب و دستاوردهای گره گشای تکنیک مدرن خواهد شد. آری! بنده هم اینگونه تصور می کنم که در روزگار جدید، با وجود اسباب متعدد زندگی، تصمیم گیری بسیار آسان است. فقط کافی است دل به موج حرکت روزمره مردمان بسپاری تا تمام آنچه نیاز داری برایت نمایش دهند و بدین ترتیب تو بی آنکه زحمت کمترین تفکری را به خود دهی صاحب "مشی" زندگی می شوی.
اینکه چه بخوریم، چه بنوشیم، چه بخوانیم، چه بپوشیم، چه ببینیم، چه بشنویم، چگونه راه برویم، چگونه بخوابیم!، چگونه بیندیشیم، به چه بیندیشیم، چه چیزی را تایید کنیم و چه چیزی را رد ، خلاصه اینکه صحیح چیست و ناصحیح کدام؟ همگی براحتی قابل حل اند. کافی است تا "مد روز" را دریابی. آنوقت خواهی دید که "زندگی اصلاً سخت نیست". جای جای زندگی ما آکنده است از تصمیماتی و کنش و واکنش هایی که در پس آنها اثری از "خود"مان نیست.
مخالفت می کنیم، چون مخالفت کردن "مد" است. موافق می شویم، چون "خیلی"ها موافق اند. اعتراض می کنیم چون با "مد" است. سکوت می کنیم چون "اکثریت" ساکت اند. درس می خوانیم چون "همه" می خوانند. به دانشگاه می رویم چون "مد" است. "تلویزیون" می بینیم چون همه می بینند. در این شرایط همه همدیگر را نصیحت می کنند که چرا به دنبال دردسر هستی؟ تو هم یکی از همین مردم. مگر نمی بینی همه دارند فلان کار را می کنند تو هم بکن". دقت فرمایید. هیچ منطقی جز اینکه "همه می کنند" در پشت حرکات "مد زده ها" نیست.
اسارت در بند "مد"، ای کاش، به ظواهر و تجلیات بیرونی ختم می شد. حتی "ایمان آوردن و کافر شدن" نیز در روزگار ما در بند "مد" است. اینکه چگونه "متدین" شویم و اصلاً چرا متدین شویم، بازتابی از "مد" است. اندیشیدن، که خود ابزار غلبه بر "مدپرستی" است، خود نیز وابسته به این است که تا چه اندازه در کلکسیون "مد"ها جایگاه دارد. "حق" و "حقیقت" نیز در مقابل سیل ویرانگر "مدگرایی" ناچار به تسلیم می شود. در جامعه "مد زده"، حقیقت همان است که "هست". "حق" نیز چیزی جز آنچه دیده می شود نیست. بنابراین چیزی فراتر از "مد" موضوعیت ندارد. هر چه هست همین است و بس. قوه عاقله مردم، در پیشگاه هوس عمومی ذبح می شود بی آنکه صدایی از حنجره "عقل گرایان" بلند شود.
استیصال و درماندگی خیل مردمی را نظاره گر هستیم که نای همپایی با جریان "مد زدگی" را ندارند. یعنی معونه شان به قدری نیست که بتوانند به این مسیر ادامه دهند. اما راه گریزی وجود ندارد. یا باید بدوند و یا اینکه زیر دست و پا مانده و جان بسپارند. هزینه های گزاف زندگی مد زده، نفس کشیدن را جیره بندی کرده اما جسارت و جرات اعتراض را هم نداریم چه رسد به اینکه به مقابله برخیزیم. البته قصدم از بکار بردن مکرر واژه های "همه" یا "اکثر"، کنایه زدن به "دموکراسی" نیست چون فعلاً "مد" شده که همه "دموکراسی" را ستایش کنند. پس ما هم همین می کنیم!

روح الله رشیدی
asretadbir.blogfa.com
منبع : مطالب ارسال شده