جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


مطبوعات وتئاتر‏


مطبوعات وتئاتر‏
۱) نشریات دولتی رقابت ناسالمی را ایجاد کرده اند. تقریبا همه روزنامه ها یا رسما ارگان بخشی از دولت هستند ‏و یا به صورتی غیر مستقیم از بودجه عمومی یا تسهیلات دولتی بهره می برند. در این میان نشریه کاملا ‏خصوصی نمی تواند تداوم یابد. نشریه دولتی پول دارد ودغدغه فروش ، نه. بنابر این مساله بنیادین یک رسانه ‏یعنی نیاز سنجی مخاطب اصلا برایش جدی نیست. تغییرات وروش این نشریات فقط تابع سلیقه مسئولان است ونه ‏مخاطب. چنین است که مثلا«اطلاعات» از فرم گرفته تا محتوا ، به سیاق ۲۰ سال پیش منتشر می شود، چون ‏مدیر مسئولش چنین می پسندد یا تئاتر در آن محلی از اعراب ندارد و... .‏
‏۲) نشریه خصوصی غیر زرد، لَنگ آگهی دولتی است. وخرید به تعدادهای زیاد توسط ارگان های دولتی. ‏بنابراین می کوشد به محافظه کارترین شکل ممکن سخن بگوید. در نتیجه هیچ گاه نقد جدی ندارد و به پروپای ‏مسئولین نمی پیچد.‏
‏۳) درجه بندی ارزشی کارکنان نشریات منطقی نیست. پایین ترین درجه به خبرنگار تعلق دارد. در نتیجه هر کس ‏می کوشد در اولین فرصت خود را ارتقا بخشیده ومسئول صفحه، دبیر سرویس و سردبیر شود. دربسیاری ‏موارد، انتخاب یا تغییر نشریه فقط بر اساس همین معیار نادرست صورت می گیرد. برخلاف همه جای دنیا، در ‏این جا اگر کسی چند سال خبرنگار باقی بماند، این گونه تلقی می شود که عُرضه پیشرفت نداشته است! در سینما ‏که اوضاع حاد تر است.
اگر کسی چند سال نقد بنویسد ودر این مدت نتواند دستیاری فیلمی، بازنویسی فیلمنامه ای، ‏نوشتن مجموعی ای برای تلویزیون یا... را برای خود جور کند، برای او با لحنی دوستانه اظهار تاسف می کنند و ‏معتقدند بازیگرها وفیلمسازان روی دوش او ترقی کرده اند! بنابراین وقتی شغل خبرنگاری نقطه پرش چیز ‏دیگری می شود، طبیعی است که نوع فعالیت های خبرنگاری نه برمبنای باید ها ونباید های همان حرفه، بلکه بر ‏اساس مراحل بعد تنظیم می شود!‏
‏ ۴) انگیزه اولیه راه اندازی تقریبا همه روزنامه های ما سیاسی است. در نتیجه صفحه هنری فقط برای «جوربودن ‏جنس » وجود دارد. یا به هنر فقط از یک منظر نگاه می شود. بنابراین مثلا در یک روزنامه وابسته به یک جناح ‏خاص سیاسی، می بینیم که در زمینه فرهنگ، گویی هیچ مساله ای جز سانسور وجود ندارد و فقط اخبار وتحلیل ‏های مربوط به توقیف یک اثر یا انصراف یک کارگردان از تولید یک نمایش به دلیل آن چه «مناسب نبودن ‏شرایط» عنوان می شود، می پردازد . به عبارتی فقط به آن چه می پردازد که «نیست».‏
‏۵) نشریات ما خبر را چاپ می کنند و نه تولید. بنابراین یا فاکس روابط عمومی فلان ارگان را عینا منتتشر ‏می کنند یا عین آن چه را که «ایسنا»، «فارس» یا «مهر» روی خروجی خود قرار داده اند. در نتیجه صفحه هنر ‏همه روزنامه ها مثل هم است. گاه می شود که یک روزنامه شایعه ای را نقل می کند وسرو صدایی راه ‏می اندازد، اما به خود زحمت نمی دهد که با شنیدن این شایعه در راهروی تئاتر شهر، چند قدم آن طرف تر برود ‏و مثلا از مسئو ل مربوطه در باره صحت و سقم آن خبر پرسش کند.
والبته آن طرف را هم داریم که روابط ‏عمومی ها و مسئول دفترها معمولا آخرین کسانی هستند که درباره خبری لب به سخن می گشایند. و این وضعیت ‏نه بر عهده آنان بلکه به دلیل روحیه شدید محافظه کاری مسئولان است که نگران بازتاب های منفی هر گونه ‏اظهار نظر خود هستند و برای رعایت انصاف باید دریادداشت که آن ها نیز تابع حساسیت های مسئولان بالاتر ‏هستند که می پندارند هر اتفا ق ریز و درشتی تمامیت ثبات مدیریتی آنان را بر هم خواهد زد! می بینید که همه ‏اجزای تولید خبر، دست به دست هم داده اند تا تولید خبر صورت نگیرد!‏
‏۶) فضای مطبوعاتی به شدت اداری است. نظام بهره وری و تشویق وتنبیه وجود ندارد. تا وقتی که «گاف» نداده ‏ای هیچ گاه با سردبیر روبه رو نخواهی شد. برای سردبیر سیاسی روزنامه فرقی نمی کند که شما صفحه تان را ‏سراسر با اخبار تولیدی و یادداشت و تحلیل ارایه می دهید یا از سیستم رایج مطبوعاتی (یعنی ‏copy/paste ‎‏ از ‏چند خبرگزاری رایج) بهره می برید.
و این یعنی کار بدون انگیزه. لاغر کردن بدنه تشکیلات نشریات دولتی و ‏توجه به کیفیت به عنوان معیار توجه، راه گریز از روزمرگی مطبوعات است. ‏
‏۷) در زمینه تئاتر کمتر مطلبی درباره مراحل تولید، یادداشت های مروری، خلاصه داستان ها ومانند این، که نیاز ‏مخاطب عام است، می یابید. همه چیز به همان فاکس روابط عمومی سالن ختم می شود. خلاصه داستان یک نمایش ‏که از سوی روابط عمومی آن گروه به مطبوعات ارایه شده را بخوانید: « تقابل مرد با جهان اطراف، آن گاه که ‏هزارتوی خود را می کاود وهستی وعشق را فریاد می کشد وسه نقطه...» این متن قرار است چه رغبطی را در ‏شما برای تماشای این نمایش برانگیزاند؟
جز این است که این خلاصه داستان به شما هشدار می دهد که با یک متن ‏شخصی و کسالت آور روبه رویید و کارگردان محترم قرار است شما را یک ساعتی بنشاند و حرف های خیلی ‏بزرگ برایتان ایراد کند؟ به این ها بیفزایید آدم هایی را که حاضر نیستند کوچک ترین اطلاعاتی را به خبرنگاران ارایه دهند واساساً ‏مشخص نیست که روابط عمومی آن نمایش قرار است چه کارکند.
در مورد عکس نمایش نیز، همه باید منتظر ‏بمانند تا عکاس سایت ایران تئاتر وظیفه اش را به انجام رساند! کم داریم گروه هایی را که به صورتی فعال با ‏خبرنگاران در تعامل باشند و زمینه مناسب را برای حضور خبرنگار احتمالی علاقه مند در روند تولید اثر، ایجاد ‏کنند. به این مسئله بیفزایید کارگردانان محترمی را که توقع دارند روزنامه ها حجم نا معقولی را به آن ها ‏اختصاص دهند و در مقابل فلان روزنامه را برای درج یک نقد (که به اندازه کافی از آن ها تمجید نکرده) تحریم ‏می کنند! در مقابل، کارگردانانی هم هستند که رابطه خوبی با مطبوعات دارند وحتی طرح یک متن یا فقط فکر ‏درباره یک اجرا را مدت ها رسانه ای می کنند.‏
‏۸) خبرها ، نقدها و مصاحبه های موجود بیشتر به کار خود تئاتری ها می خورد. دریغ از یادداشت ها ومطالبی که ‏به کار علاقه مند کردن مخاطب عمومی روزنامه ها بیاید. (به دوست نویسنده ای می گویم:«خسته نباشی، ‏نوشته ات را خواندم. اما در مواردی متوجه نشدم که منظورت چیست.» می گوید: «خود کارگردان می فهمد که ‏منظورم چیست!»‏
‏ به زبان دیگر این نوشته فقط برای آن کارگردان ولی در شمارگان چند ده یا چند صد هزار نفری منتشر شده ‏است!)‏
‏۹) مطالب مورد علاقه مخاطب، نیاز سنجی نمی شود. اگر چنان بود، مقالات وترجمه ها سنگین را می گذاشتیم ‏برای مجلات تخصصی وجای خالی را با خبر و گزارش مناسب مخاطب فراگیرتری پُر می کردیم. مطالب ‏آرشیوی؛ تاریخچه ها ، مقالات چند ده (و گاه چند صد !) قسمتی؛ شایسته ماهنامه ها، فصلنامه ها وکتاب هاست. ‏خواننده روزنامه حتی اگر استاد تئاتر هم باشد، روزنامه را ورق می زند تا دریابد «امروز»(تاکید می کنم :امروز) ‏چه خبر است.‏
‏۱۰) زبان نویسندگان باسواد مطبوعات مناسب رسانه های عمومی نیست. این زبان، ویژه محیط های علمی است ‏ونه روزنامه عمومی. بدیهی است ساده نوشتن ( که امر واجب روزنامه هاست) به معنای ساده و سطحی نوشتن ‏نیست. ‏
‏۱۱) در مراکز رسمی آموزش خبرنگاری، خبری از آموزش نقد وانواع آن به ویژه تفاوت نقد آکادمیک ‏وژورنالیستی نیست. بنابراین نوشته های مطبوعاتی فقط براساس تجربه و توجه یا بی توجهی نویسنده به باز خورد ‏آن در مخاطب، موفق یا ناموفق خواهند بود.‏
‏۱۲) بخش های تئاتری مطبوعات بسیار « تئاتر شهر» گراست. کمتر به «مولوی» یا « نیاوران » سر می زند؛ ‏سالن های دیگر هیچ، نمایش کودک که اصلا، و شهرستان ها؟..... شرمنده. (همان جایی که بخش عمده ای از ‏شمارگان روزنامه ها در آن توزیع می شود. طبیعی است که برای جبران این کاستی قرار نیست نقدی از یک ‏نمایش در یک شهرستان کوچک منتشر شود.
سخن در جای خالی گزارش ها و گپ وگفت هایی در باره مسائل ‏مشترک شهرستان هاست. جای پرداختن به فعالیت ها ی محلی در ویژه نامه های استانی برخی روزنامه هاست. ‏‏(اگر رپرتاژ آگهی های مسئولان محلی ، جایی باقی بگذارد.)‏
‏۱۳) حضور تئاتر در هر رسانه بر ارزش تئاتر در رسانه های دیگر می افزاید. در حال حاضر به نظر نگارنده ‏فقط رسانه رادیو است که به معنای واقعی کلمه در زمینه تئاتر اطلاع رسانی می کند. وبرعکس در تلویزیون، ‏اساساً تئاترمحلی از اعراب ندارد. در شش شبکه تلویزیونی کمتر خبری از تئاتر می شنوید یا می بینید. رونق تئاتر ‏در تلویزیون، جایگاه تئاتر در مطبوعات را افزایش می دهد.
‏۱۴) رودربایستی و ارتباط مثبت یا منفی منتقد و خبرنگار با اهالی تئاتر، بر سمت وسوی نوشته وخبر بسیار تاثیر ‏گذار است. شرایط اقتصادی و ظرفیت اندک پذیرش در جامعه هنری به گونه ای نیست که یک منتقد « فقط » ‏بنویسد. بنابراین وی وارد حیطه نمایشنامه نویسی، کارگردانی و... می شود. به ویژه آنان که تخصص و تحصیلات ‏مربوط به آن را داشته باشند. (در واقع تخصص اصلی شان همین حیطه است.) چنین کسانی حضورشان در ‏عرصه تولید، برجهت گیری ها ی نقدشان بسیار اثر می گذارد. ‏
‏این روحیه رودربایستی در ما ایرانیان سبب می شود که نگارنده در پایان نوشتار خود نگران آن باشد که منتقد ‏و همکار مطبوعاتی و مسئول روابط عمومی و هنرمند و خلاصه همه را از خود رنجانده با شد!! ‏
منوچهر اکبرلو
منبع : تئاتر ما