پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چرخش یک سرهنگ


چرخش یک سرهنگ
لیبی و ایالات متحده امریکا در دهه های اخیر، روابط دوجانبه متفاوتی را تجربه کرده اند، به ویژه پس از روی کار آمدن ژنرال معمر قذافی رهبر لیبی در سال ۱۹۶۹ میلادی. قذافی هنگام رسیدن به قدرت ۲۸ سال بیشتر نداشت و از همان ابتدا به مخالفت با امپریالیسم و امریکا پرداخت. موضع گیری های رهبر لیبی، رابطه این کشور با ایالات متحده را هر روز تیره تر ساخت. تنش میان دو کشور با وقوع ماجرای انفجار هواپیمای پان امریکن در دهه ۹۰ میلادی به اوج خود رسید. امریکا همواره دولت لیبی را عامل اصلی انفجار هواپیما می دانست و بمبگذاران را وابسته به این کشور آفریقایی معرفی کرد. با این وجود لیبی ادعاهای ایالات متحده را رد کرد و نپذیرفت.
اما با آغاز هزاره سوم، لیبی و امریکا نیز روابط تازه یی را شروع کردند و اختلافات کمرنگ شد، تا آنجا که لیبی با موافقت و چراغ سبز امریکا توانست به عنوان عضو غیردائم شورای امنیت سازمان ملل برگزیده شود.
سفر زمستان گذشته «عبدالرحمن شلقم» وزیر خارجه لیبی به واشنگتن و دیدار با «کاندولیزا رایس» بیانگر اوج روابط حسنه میان دو کشور بود. اکنون بار دیگر خبر دیدار تاریخی کاندولیزا رایس وزیر خارجه ایالات متحده از لیبی در صدر اخبار منطقه یی قرار گرفته است؛ دیداری که با وجود وعده انجام آن در یک ساله اخیر، هر بار به دلایلی به تاخیر افتاده است. با توجه به اهمیت دو کشور در صحنه بین الملل، روابط لیبی و امریکا و دلایل رفع تنش را به صورت مختصر بررسی خواهیم کرد.
● قطع ارتباط
شروع تیرگی روابط لیبی و امریکا به آغاز حکومت قذافی در لیبی بازمی گردد. پس از آنکه در سال ۱۹۶۹ میلادی معمر قذافی با یک کودتا حکومت لیبی را به دست گرفت، همزمان انتقادهای خود از ایالات متحده را نیز آغاز کرد. اعتراضات علنی رهبر جوان لیبی در همه جا ادامه داشت و در سخنرانی ها و مجامع مختلف، علیه امریکا سخن می گفت. با وجود آنکه اقدامات قذافی خشم مقامات کاخ سفید را در پی داشت اما هیچ گاه باعث تعلیق روابط دو کشور نشد. با این وجود، مهم ترین موضوعی که در کنار گفته های قذافی ارتباط لیبی با جهان خارج را تحت تاثیر قرار داد انکار موافقتنامه های این کشور آفریقایی با غرب بود. قذافی در همان سال های ابتدای حکومت خود، پیمان های سازش لیبی با غربی ها را نفی و تاکید کرد کشورش برای حفظ عزت خود موافقتنامه هایش را با جهان غرب لغو خواهد کرد. این اقدام (لغو همکاری ها) و نیز انتقادهای مکرر قذافی سبب شد ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۷۲ سفیر خود را از لیبی فرابخواند.
پس از فراخوان سفیر، سردی روابط دو کشور به مرور زمان افزایش یافت و مکمل تمامی اتفاقات در سال ۱۹۷۹ به وقوع پیوست. عده یی از مردم و طرفداران قذافی با برپایی راهپیمایی و تظاهرات به سمت سفارت امریکا در طرابلس حرکت کرده و ضمن غارت و تخریب کامل، سفارت را به آتش کشیدند. به دنبال این حرکت، ایالات متحده سفارت خود در لیبی را بست و روابط خود با این کشور شمال آفریقا را به طور کامل قطع کرد.
اوضاع تا سال ها به همین ترتیب ادامه یافت و تغییر خاصی در روابط دو کشور به وجود نیامد. اما در سال ۱۹۸۸ میلادی، سیاست خارجی لیبی پا را فراتر نهاد و با شورای امنیت سازمان ملل درگیر شد. در این سال لیبی متهم شد در بمبگذاری هواپیمای پان امریکن دست داشته است. در جریان انفجار هواپیمای مذکور بر فراز لاکربی اسکاتلند، ۲۷۰ نفر کشته شدند. با وجود تمامی اتهامات، لیبی نقش خود در انفجار هواپیما را رد کرد و نپذیرفت.
به رغم انکار لیبی، امریکا و فرانسه با تلاش فراوان قطعنامه هایی علیه این کشور آفریقایی تهیه کردند و تحریم های وسیعی علیه لیبی در شورای امنیت وضع شد. به این ترتیب لیبی علاوه بر غرب، ارتباط خود با دیگر کشورهای جهان را نیز از دست رفته دید.
● بازگشت
بیش از دو دهه تحریم های سیاسی و اقتصادی، ضربه های جبران ناپذیری بر لیبی و دولتش وارد ساخت. در این مدت، هرچند لیبی در صحنه آفریقا به بازیگر اصلی بدل شد، اما به دلیل وجود تحریم ها به گونه یی در انزوای بین المللی قرار گرفت. به این ترتیب، قذافی با گذشت زمان دریافت که مواجهه همه جانبه و ایستادگی در برابر غرب، هزینه های بسیاری دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت. به این ترتیب با آغاز هزاره سوم، رهبر لیبی به دنبال فرصتی می گشت تا شکاف سیاسی ایجاد شده میان کشورش با غرب را ترمیم کند. سرانجام در ابتدای قرن جاری، قذافی فرصت لازم را پیدا کرد. پس از حملات ۱۱ سپتامبر و نیز اعلام محور شرارت از سوی جرج بوش، قذافی جایگاه خود را در خطر دید و احساس کرد در صورت تداوم خصومت با امریکا، ممکن است پایه های حکومت وی متزلزل شود. بر این اساس در سال ۲۰۰۳ میلادی، معمر قذافی اعلام کرد لیبی داوطلبانه تمامی برنامه های هسته یی خود را کنار خواهد گذاشت. با آنکه این سخنان، جهانیان را شگفت زده کرد، اما با استقبال همه رهبران غرب و ایالات متحده امریکا نیز مواجه شد با این وجود، جهان غرب تنها به گفته های رهبر لیبی اکتفا نکرد و به انتظار اقدام عملی و گام های موثر بعدی قذافی نشست.
در سوی مقابل، قذافی نیز با زیرکی دریافت برای برقراری دوباره روابط گرم و صمیمانه با امریکا و کشورهای غربی به ابتکارات بیشتری نیاز دارد. از این رو، لیبی به آرامی اقرار تلویحی به انجام عملیات انفجار هواپیماها را آغاز کرد. به این ترتیب قذافی اثبات کرد به دنبال ترمیم شکاف ایجاد شده با جهانیان است و در این راه حاضر به شکستن تمامی تابوهاست. به دنبال این اقدام قذافی، امریکا و اروپایی ها نیز اعلام کردند در صورت پرداخت غرامت از سوی لیبی به خانواده های قربانیان، شرایط لغو تحریم های این کشور آفریقایی مهیا خواهد شد. از این رو لیبی تعهد کرد حدود ۷/۲ میلیارد دلار خسارت به قربانیان حادثه لاکربی پرداخت کند؛ هزینه گزافی که برای جبران اشتباه بود.
با پذیرش مسوولیت حادثه لاکربی، عملاً سردی روابط امریکا و لیبی تغییر یافت و پس از گذشت سه دهه، ایالات متحده روابط دیپلماتیک خود با لیبی را به طور کامل از سر گرفت. در ماه مه سال ۲۰۰۶ میلادی، «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه امریکا در سخنانی گفت؛ «خوشحال هستم اعلام کنم ایالات متحده در حال آغاز مجدد روابط کامل دیپلماتیک با لیبی است. ما به زودی سفارت خود در طرابلس را بار دیگر خواهیم گشود.» درست است که این سخنان، آغاز دوباره ارتباط سیاسی واشنگتن- طرابلس را نوید داد، مضافاً آنکه کاخ سفید نیز اعلام کرد نام لیبی را از لیست کشورهای حامی تروریسم خارج خواهد کرد اما برخلاف پیش بینی ها موضوع به این سادگی ها هم نبود.
تنها چند روز پس از سخنان رایس، «رابرت زوئلیک» معاون وقت وزیر خارجه امریکا از وجود برخی مسائل «پیچیده» در روابط امریکا و لیبی خبر داد. رابرت زوئلیک در ادامه افزود؛ امریکا از طرابلس خواسته است در خصوص مساله چاد و بحران دارفور با این دو طرف (چاد و سودان) همکاری کند (روزنامه ایران، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۵). به این ترتیب مشخص شد با وجود آنکه ایالات متحده نسبت به از سرگیری روابط دیپلماتیک با لیبی علاقه مند است اما جانب احتیاط را هم رعایت می کند. با بررسی مجدد خواسته امریکا (همکاری لیبی در مسائل چاد و دارفور) درمی یابیم دولتمردان کاخ سفید با مطرح کردن این درخواست به سادگی بار دیگر خود را نزد افکار عمومی جهان، مدافع حقوق بشر و حامی مظلومان معرفی کرده و از اتهام ارتباط با یک کشور (به اصطلاح) تروریستی (لیبی) تبری جستند. مشکل دیگری که در ارتباط مجدد میان طرابلس و واشنگتن وجود داشت، نمایندگان کنگره و سنای امریکا بودند.
آنها ضمن اعتراض از سرگیری کامل روابط دوجانبه را مشروط به پرداخت کامل غرامت به حادثه دیدگان لاکربی از سوی لیبی کردند. نمایندگان کنگره و سناتورها بر این اعتقاد بودند که در صورت برقراری ارتباط مجدد دیپلماتیک هیچ تضمین اجرایی جهت پرداخت سریع تر غرامت از سوی لیبی وجود نداشته و در این میان منافع حادثه دیدگان لاکربی قربانی مراودات سیاسی خواهد شد. با وجود مخالفت های داخلی، دولت ایالات متحده تصمیم به بهبود روابط با لیبی گرفت و اقداماتی را در این زمینه به انجام رساند که مهم ترین آنها نامه بوش به قذافی و نیز تعیین سفیر جدید امریکا در لیبی بود. اوایل تابستان سال جاری میلادی، «فرانسیس تاونسند» مشاور امنیت داخلی امریکا در سفر به طرابلس، نامه جرج بوش را به معمر قذافی رهبر لیبی تسلیم کرد. رئیس جمهور ایالات متحده در این نامه ضمن تشکر از رهبر لیبی به دلیل کنار گذاشتن برنامه های سلاح کشتار جمعی، خواستار افزایش و تقویت روابط با طرابلس شد (ایسنا، ۱۹/۴/۱۳۸۶). به فاصله سه روز پس از این نامه جرج بوش سفیر جدید امریکا در لیبی را نیز معرفی کرد. «جین کرتز» که برای سفارت نامزد شد پیش از آن معاون سفیر امریکا در تل آویو و نیز دمشق بود.
به این ترتیب تابستان گذشته نقطه عطف روابط سیاسی طرابلس- واشنگتن بود و دشمنی دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی میان این دو کشور به دوستی گرایید. جالب است که حتی در اواخر تابستان کاندولیزا رایس در دیدار با وزیر خارجه لیبی در امریکا اظهار امیدواری کرد بتواند در آینده نزدیک از این کشور حوزه شمال آفریقا دیدار کند؛ اتفاقی که در صورت وقوع تحول شگرفی در روابط دو کشور ایجاد خواهد کرد زیرا با سفر رایس به لیبی او نخستین وزیر خارجه ایالات متحده خواهد بود که پس از گذشت بیش از نیم قرن از این کشور آفریقایی دیدار خواهد کرد. آخرین بار «جان فاستر دالس» وزیر خارجه وقت امریکا در سال ۱۹۵۳ از لیبی بازدید کرد و از آن هنگام تاکنون دیگر هیچ یک از وزرای خارجه ایالات متحده وارد خاک لیبی نشده اند.
● منافع طرفین
شاید مهم ترین مساله یی که در ارتباط مجدد لیبی و امریکا به چشم می آید و قابل بررسی است بحث منافع دو کشور باشد. در این میان می توان گفت مهم ترین و اصلی ترین منافع مشترک دو کشور بحث انرژی است. لیبی یکی از غنی ترین کشورهای آفریقا و جهان از لحاظ منابع نفت و گاز به شمار می آید.
در ابتدای سال ۲۰۰۶ میلادی مجله معتبر «نفت و گاز» تخمین زد لیبی حدود ۵۳ تریلیون متر مکعب گاز در اختیار دارد که از این منظر مقام چهاردهم جهان به شمار می آید. از طرفی بنا بر اظهار کارشناسان بسیاری از منابع گازی و نفتی لیبی ناشناخته و کشف ناشده باقی مانده که در آینده و با تحقیقات بیشتر به ذخایر انرژی این کشور آفریقایی اضافه خواهند شد.
اهمیت این موضوع در اینجا نهفته است که لیبی در چند دهه گذشته به علت تحریم های اقتصادی و سیاسی بین المللی نتوانسته است سرمایه گذاری های مناسبی در زمینه انرژی به انجام رساند به همین علت صنایع انرژی لیبی توانایی های خود را در سال های گذشته از دست داده و اقتصاد این کشور را با مشکل روبه رو ساخته است. به عنوان مثال لیبی اکنون ۶/۱ میلیون بشکه نفت در روز تولید می کند که بسیار کمتر از ۲۸/۳ میلیون بشکه نفت تولیدی این کشور در سال ۱۹۷۱ میلادی و پیش از وضع تحریم های بین المللی علیه آن است (اسناد شورای روابط خارجی، ژوئن ۲۰۰۷ میلادی).
حال لیبی قصد دارد ضمن برقراری ارتباط مجدد با غرب عقب ماندگی اقتصادی و سیاسی خود را نیز جبران کند. بر این اساس قذافی اعلام کرد کشورش می خواهد تولید روزانه نفت خود را تا پایان سال ۲۰۰۸ به دو میلیون بشکه و تا پایان ۲۰۱۲ به سه میلیون بشکه در روز رساند؛ آماری که لیبی را در میان ۱۰ کشور برتر تولیدکننده نفت در جهان (و بالاتر از ونزوئلا، عراق و نیجریه) قرار خواهد داد. در نتیجه پس از گذشت سه دهه اکنون صنعت انرژی لیبی به روی غربی ها و شرکت های چندملیتی گشوده شده و سرمایه گذاری های آنها را می پذیرد. بر این اساس منافع نفت و گاز این کشور آفریقایی به محل رقابت کمپانی های امریکایی و اروپایی تبدیل شده است و در این میان شرکت های اروپایی گوی سبقت را تا حدودی از همتایان امریکایی خود ربوده و پیشتازی می کنند.
تاخیر حکومت ایالات متحده در برقراری ارتباط مجدد با لیبی دلیل اصلی این عقب ماندگی است. در ماه مه سال ۲۰۰۷ میلادی و همزمان با سفر تونی بلر نخست وزیر سابق بریتانیا به لیبی کمپانی «بریتیش پترولیوم» (بی پی) اعلام کرد قراردادی ۹۰۰ میلیون دلاری با این کشور آفریقایی جهت انجام پروژه های نفت و گاز منعقد ساخته است. این شرکت همچنین بیان کرد احتمال دارد در چند سال آینده میزان سرمایه گذاری آن در لیبی به بیش از ۲۵ میلیارد دلار برسد. علاوه بر بریتیش پترولیوم، دیگر کمپانی های بزرگ اروپایی مانند شل و انی نیز تاکنون به جمع سرمایه گذاران اکتشاف نفت و گاز لیبی پیوسته اند. این در حالی است که تاکنون نام شرکت های امریکایی برای اکتشاف منابع نفت و گاز چندان جلب توجه نمی کند. حال با توجه به گرمی روابط واشنگتن- طرابلس، بی شک به زودی هجوم شرکت های نفتی امریکایی به سوی منابع انرژی لیبی را شاهد خواهیم بود، حتی احتمال آنکه در سال های آتی لیبی به یکی از تامین کننده های اصلی نفت ایالات متحده تبدیل شود، چندان دور از ذهن نخواهد بود، در نتیجه با ارتباط مجدد هم لیبی از وضعیت بد سیاسی و اقتصادی رهایی خواهد یافت و هم امریکا سود سرشاری از نفت و گاز این کشور آفریقایی نصیب خود خواهد کرد.
با این توصیفات به راحتی می توان گفت ارتباط دیپلماتیک میان لیبی و امریکا فراز و نشیب بسیاری را در چهار دهه گذشته تجربه کرده است. در ابتدای دهه ۷۰ و با روی کار آمدن قذافی تنش میان دو کشور به اوج خود رسید و به قطع ارتباط انجامید، اما با آغاز هزاره سوم یخ میان ایالات متحده و لیبی رفته رفته آب و بار دیگر روابط گرم تر شد. حتی با شروع سال ۲۰۰۸ میلادی لیبی که با چراغ سبز امریکا توانست به شورای امنیت راه یابد، دوره دو ساله عضویت خود به عنوان عضو غیردائم این شورا را آغاز کرد. در واقع باید گفت؛ دوران سیاه لیبی- امریکا دیگر به سپیدی گراییده است.
هادی جرقوئیان
منبع : روزنامه اعتماد