جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اصولگرایان تکلیف خود را با هم روشن کنند


اصولگرایان تکلیف خود را با هم روشن کنند
هر چند که برخی معتقدند در میان طیف های مختلف جریان موسوم به اصولگرا، سنتی ها از عقلانیت بیشتری برخوردارند اما به نظر می رسد این طیف دارای مشکلات عدیده ای از جمله فقدان پایگاه اجتماعی مناسب است که این امر سبب شده است دیگر طیف های این جریان مایل به ائتلاف واقعی با سنتی ها نباشند.
این روزها، اخبار مختلفی در مورد انتخابات مجلس به گوش می رسد، از کاندیدا شدن فوتبالیست و هنرپیشه و سیاست مداران و ... تا ائتلاف های رنگارنگ انتخاباتی که می گویند برای "اتحاد" بوجود آمده اند، و جالب آن است کسانی به دنبال این ائتلاف هااند که خود همیشه عامل تضعیف اند. در همین راستا، نگاهی کوتاه به عملکرد طیف راست سنتی در سالهای گذشته می پردازیم.
راست سنتی، "پدر خوانده خود خوانده" جناح اصولگراست، که همواره تلاش می کند تا ائتلافی با محوریت خود به وجود آورد.
این طیف از سال ۷۶ تا کنون، بارها با "نه" مردم مواجه شده است و متحمل شکست های سنگینی گردیده است.
این شکست ها از انتخابات ریاست جمهوری هفتم، در رقابت ناطق نوری و خاتمی آغاز شد.
در انتخابات مجلس ششم نیز، راست سنتی اقلیت واقعا اقلیت بود.در انتخابات شورای اول هم که راست سنتی از اساس بدون سازماندهی وارد گود رقابت ها شد و هیچ توفیقی در انتخابات نداشت.
راست سنتی بدون کاندیدا، نظاره گر انتخابات ریاست جمهوری هشتم بود.انتخابات شوراهای دوم، افول واقعی راست سنتی بود. در این انتخابات، راست های جوان (آبادگران) با قدرت وارد انتخابات شدند و فاتح شوراهای اسلامی شهر و روستا گردیدند. هر چند که عده ای معتقدند پیروزی آبادگران مدیون عدم مشارکت مردم در انتخابات بود ولی به هر حال نمی توان منکر برنامه ریزی های جوانان این جناح برای این انتخابات شد .
انتخابات مجلس هفتم نیز، آبادگران، فاتح آن بودند. اما تعدادی از اعضای راست سنتی همچون باهنر وارد مجلس شدند، و عدم انسجام و وابستگی تشکیلاتی و تجربه کم سیاسی آبادگران برای عضویت در هیات رئیسه مجلس، به راست سنتی این شانس را داد تا علاوه بر نشستن بر کرسی هیات رییسه مجلس هفتم، بسیاری از نظرات خود را در این مجلس اعمال کند. در زمستان ۸۲ (انتخابات مجلس هفتم)، منسجم ترین تشکیلات اصولگرایان، راست سنتی بود، اما بعدها اصول گرایان با تجربه اندوزی سیاسی به ۳ طیف مختلف تقسیم شدند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
در ماه های پایانی سال ۱۳۸۳، باز راست سنتی در تلاش بود تا کاندیدای اصولگرای واحدی را برای انتخابات ریاست جمهوری نهم معرفی کند. اما باز هم موفق نبودند.
در آن روزها، اصولگرایان به ۳ طیف سنتی (سنت گرا)، تحول خواه ( که بعد ها به اصول گرایان اصلاح طلب و اصول گرایان مستقل معروف شدند) و آبادگران (که برخی از آنها به اصولگرایان مستقل مشهور شدند و بقیه به رایحه خوش خدمت پیوستند) تقسیم شده بودند. لاریجانی، قالیباف و احمدی نژاد نامزدهای آنان بودند. بدین ترتیب، طیف سنتی که همیشه حریف خود را اصلاح طلبان می دید، این دفعه با حریفی دیگر به نام "هم جناحی ها" روبرو شد.
راست سنتی در آن انتخابات سنگین ترین شکست تاریخ موجودیت خود را خورد. هم از نظر آرای مردم به کاندیدای آن (علی لاریجانی) و چه عدم مقبولیت از سوی دیگر اصول گرایان.
در انتخابات شوراهای شهر سوم نیز، راست سنتی، سومین لیست اصولگرایان پس از لیست حامیان قالیباف (اصول گرایان اصلاح طلب) و احمدی نژاد (رایحه خوش خدمت) بودند.
طیف سنتی اما کماکان طوری رفتار می کند، که انگار تنها اصول گرایانند و بسیار مقبول اند. سعی می کنند تا اصولگرایان تحول خواه و مستقل و اصلاح طلب را در ائتلاف برای انتخابات مجلس هشتم نادیده بگیرند، چه با تخریب آنها و چه با عدم شرکت آنها درائتلاف.
البته راست سنتی، حامیان رییس جمهور (آبادگران سابق و رایحه خوش خدمت فعلی) را در جهت منافع خود می بیند و آنها هم همین طور و در همین جهت، سعی در حضور حامیان احمدی نژاد در ائلاف دارند.
اما واقعیت این است که هر دو طیف مذکور در حال حاضر فاقد پایگاه اجتماعی مناسبی در میان مردم هستند. هم سنتی ها و هم جوانانی که مردم آنان را به عنوان " رایحه خوش " می شناسند.
لذا تنها راهی که برای اصولگرایان معتدل می ماند جدایی از حامیان رئیس جمهور و سنتی هاست . تجربه گذشته نشان داده است که حضور راست سنتی موجب تضعیف هر ائتلاف یا عدم مقبولیت مردم شده است. اگر واقعا راست سنتی، آن طور که به "عقل گرایی" معروف اند، عمل کنند از حضور در انتخابات در قالب ائتلاف پرهیز خواهند کرد.هر چیزی، تاریخ مصرفی دارد ...اما آیا واقعا راست هایی که سنی از آنها گذشته می توانند ابزارهای قدرت و ثروت خود را اینچنین رها کنند و به جوانانی سپرند که چندان اعتمادی هم به آنها ندارند ؟
به نظر می رسد راست سنتی در جهت به دست گرفتن جریان کلی حاکم بر روند شکل گیری ائتلاف جناح اصول گرا، تلاش نسبتا سامانمندی برای نشان دادن خود به عنوان لیدر این جناح را آغاز کرده است.
این شتاب زدگی شاید ریشه در غافل گیری این طیف در انتخابات گذشته ریاست جمهوری و همچنین خاطرات آزار دهنده عدم موفقیت آنها در انتخابات پیشین مجلسین ششم و هفتم و ریاست جمهوری هفتم( شکست ناطق نوری در مقابل خاتمی) دارد.
از آنجایی که تحلیل توهم آلود سنت گرایان این است که جناح اصلاح طلب چنان ضربه ای در انتخابات پیشین شورای شهر دوم و سوم، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم خورده که نمی تواند رقیبی در خور باشد، پس رقیب اصلی را رقبای درون(هم) جناحی می دانند. همچنین این تحلیل وجود دارد که طیف حامیان دولت نهم به علت عملکرد ضعیف و دردسر ساز اقتصادی نیز اقبال کمتری برای برد در نتیجه دارند. اما به دلیل اینکه ابزارهای قدرت در دست آنان هست نمی توانند حامیان دولت را نادیده بگیرند .
راست سنتی اما اشتباهات زیادی در تحلیل هایش دارد . آنان با توجه به جایگاه خود در هیات رئیسه معتقدند که اکثریت مجلس هفتم نیز متعلق به این طیف است. راست سنتی در واقع این شانس را آورد که با به دست آوردن کرسی های هیات رییسه مجلس هفتم بسیاری از نظرات خود را در این مجلس اعمال کند. اما نباید از یاد برد دلیل این توفیق این بود که عمده مجلس در دست اصول گرایانی افتاد که با وجود اصول گرا بودن انسجام ووابستگی تشکیلاتی نداشتند و به علت تجربه کم سیاسی ریاست طیف سنتی را بر مجلس قبول کردند. در آن هنگام هنوزتنها تشکیلات منسجم جناح اصول گرا همین طیف سنتی بود.
اما پس از قریب به ۴ سال و همچنین بعد از انتخابات ریاست جمهوری، تجربه اندوزی سیاسی سبب شد تا نیروهای اصول گرا در قالب یکی از ۳ طیف عمده سنت گرا، تحول خواه وحامیان دولت نهم ساماندهی متمایز شوند.
بدین ترتیب طیف سنتی که تا پیش از انتخابات نهم ریاست جمهوری ومجلس هفتم عادت داشت خود را در مقام رهبری نظری و عملی ببیند و اصول گرایان را به دور خود و علیه اصلاح طلبان بیاراید، این بار با طیف های سامان یافته به عنوان رقبای هم جناحی روبرو شد. بنابراین اگر روند ناکامی های پی در پی سنت گرایان ادامه یابد و آنها نتوانند آرای خود را بالا برند به احتمال زیاد- حتی در صورت پیروزی اصول گرایان - سلطه خود را بر مجلس از دست خواهند.
این چشم انداز سیاسی می تواند دلیل عمده ایجاد وحشتی در طیف سنتی ارزیابی شود که آنها را به انجام حرکت های ایذایی علیه هم جناحی های خود وا می دارد.
اما کدام رقیب شانس بیشتری برای پایان دادن هژمونی طیف سنتی دارد؟ از آنجایی که تحلیل توهم آلود سنت گرایان این است که جناح اصلاح طلب چنان ضربه ای در انتخابات پیشین شورای شهر دوم و سوم، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم خورده که نمی تواند رقیبی در خور باشد، پس رقیب اصلی را رقبای درون(هم) جناحی می داند.
با در نظر گرفتن تحلیل فوق، سنت گرایان با این که منتسب به عقل گرایی هم هستند، اما به گونه ای نامعقول که نشان از هراس آنان دارد، طرح هایی برای ائتلاف تضعیف کننده(همدیگر کاهنده) با دو طیف دیگر و به خصوص طیف تحول خواه دارند; به گونه ای که از سویی در محافل رسمی و خبر ساز و به اصطلاح در مقابل دوربین در بحث از این گروه به صورت خنثی عمل کرده (چنان که اصلا این گروه برای آنان مهم نیست ولی در عین حال به تخریب آن هم نمی پردازند) تا مبادا سخنی بر خلاف ائتلاف گفته باشند و از سوی دیگر در محافل خصوصی طیف خودشان یا در جلسات جذب بعضی نیروهای اصول گرایی که هنوز به طیف خاصی اعلام وابستگی نکرده اند، زیرکانه به تضعیف و تخریب تحول خواهان می پردازند.
برای درمان این بیماری آزاردهنده، طیف سنتی باید با نگاه واقع بینانه تری به انتخابات آینده بر دست پاچگی خود که حاکی از نوعی بیم است، فائق آیند.
آنها نباید از یاد ببرند که اصلاح طلبان آن چنان که آنها می اندیشند، تضعیف نشده اند و اتفاقا به دلیل عملکرد اشتباه اصولگرایان در چند سال گذشته در مجلس و دولت از پایگاه اجتماعی قدرتمندی برخوردارند.
این روزها اصلاح طلبان اگر بتوانند به ائتلافی جامع و کامل دست یابند و برنامه ای برای تضمین سلا مت انتخابات داشته باشند ، قطعا از شانس بیشتری برای جلب آرای عمومی ایرانیان برخوردارند .
در میان اصولگرایان نیز تنها گروهی که شانس کسب رای مردم را دارد معتدل هایی هستند که تحت عنوان " اصولگرایان اصلاح طلب " فعالیت می کنند . عقلانیت این گروه از اصولگرایان سبب شده پایگاه اجتماعی مناسب تری نسبت به حامیان دولت و سنتی ها داشته باشند .
اما این نکته را باید مورد توجه قرار دهند که ائتلاف آنان با سنتی ها و حامیان دولت، انتخابات را دو قطبی می کند یعنی یک قطب حامیان دولت و دیگر قطب منتقدان دولت. در چنین انتخاباتی قطعا گروهی که به عنوان طرفدار حفظ وضع موجود شناخته می شود امکان پیروزی نخواهد داشت و لذا همه مجموعه اصولگرایان شکست خواهد خورد.
از این رو به نظر می رسد که اصولگرایان باید هر چه سریعتر تکلیف خود را با یکدیگر روشن کنند. یا از اقدامات و برنامه های دولت نهم دفاع می کنند یا منتقد آن هستند . اگر دفاع می کنند باید در انتخابات نیز هزینه آنرا بپردازند اما اگر قرار است در صف منتقدین باشند باید پیش از انتخابات تکلیف خود را روشن کنند. چرا که حافظه مردم کسانی را که یک روزه و برای جمع رای ملت به صف منتقدین می پیوندند، شناخته و به خوبی شناسایی می کند.
نویسنده : بهداد مهرباور
منبع : روزنامه مردم سالاری