جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خانواده ابدی


خانواده ابدی
پیش از آنكه مطالعات رفتارشناسی حیوانی در طول سه دهه اخیر نشان دهند كه بسیاری از جانوران و نه لزوما پستانداران پیشرفته دارای اشكالی مشابه آنچه انسان ها خانواده می نامند هستند، تصور آن بود كه خانواده یك ساخت كاملا فرهنگی است كه انسان ها آن را به وجود آورده اند. انسان شناسان قرن نوزدهم اغلب براساس تصورات و تعمیم دادن برخی از داده هایی كه جسته گریخته از جوامع موسوم به «ابتدایی» به دست می آوردند به یك نتیجه گیری رسیده بودند كه برای آنها كاملا منطقی می نمود زیرا كاملا در چارچوب اندیشه عمومی تطورگرایانه تكامل گرایانه این قرن می گنجید.
این تصور آن بود كه انسان ها در ابتدای فرآیند تطوری خود یعنی در زمانی كه بسیار به حیوانات نزدیك بوده اند فاقد هرگونه نظم و قانونی در روابط جنسی با یكدیگر بوده و سپس به تدریج این نظم را از خلال اشكال ازدواج گروهی به دست آورده اند. بنا براین رویكرد انسان ها به دلیل نامشخص بودن پدر، تبار مادری را برای هر فردی ملاك تشخیص او قرار داده اند و همین امر، قدر و ارزش زنان را در جامعه بسیار بالا برده است، اما پس از این مرحله انسان ها به سوی ازدواج های چند همسری یك مرد و چندین زن و همچنین تك همسری یك مرد و یك زن سوق یافته اند كه در آنها تبار پدری كاملا مشخص بوده و این سرآغاز جامعه پدرسالار بوده است. در همین منطق تصور آن بوده است كه جوامع انسانی لزوما از اشكال ازدواج درون گروهی میان اعضای یك گروه به سوی اشكال برون گروهی و از شكل خانواده گسترده تركیب چندین خانواده هسته ای در یك یا چندین نسل به سوی خانواده همسری یك مرد و زن و فرزندانشان سوق یافته اند.
همین رویكرد تطوری در نیمه دوم قرن بیستم با تكیه زدن بر این فرض كه كاركردهای اجتماعی خانواده به طور كامل به جامعه و ابزار اصلی آن یعنی دولت، منتقل شده است پیش بینی می كرد كه نهاد خانواده به زودی از میان برود و جای خود را به روابط آزاد میان انسان ها و تربیت عمومی همه افراد زیر اراده جمعی جامعه بدهد.
واقعیت آن است كه مطالعات موردی كه در سراسر جهان در طول چند دهه اخیر انجام شدند، بسیاری اگر نگوییم تمام از این باورها را زیر سئوال برده اند و چندین امر را بر ما روشن كرده اند: نخست آنكه بی نظمی مطلق در روابط جنسی میان انسان ها هرگز وجود نداشته است زیرا این بی نظمی حتی در جانوران نیز دیده نمی شود، دوم آنكه چیزی با مفهوم و شكل ازدواج جمعی نیز حاصل تخیل انسان شناسان قرن نوزدهمی بوده است و هر چند مادر تباری وجود داشته است اما دلیل آن به هیچ رو مشخص نبودن تبار پدری افراد نبوده است.
گذار از چند همسری به تك همسری نیز یك امر نسبی است و خط سیر های معكوس نیز بنابر فرهنگ و جامعه مورد مطالعه دیده شده است، كما اینكه گذار از ازدواج های درون گروه به ازدواج های برون گروه نیز با سرعت و با پهنه ای بسیار محدودتر از آنچه تصور می شده انجام گرفته و هنوز اكثر جوامع انسانی را باید دارای ازدواج درون گروهی دانست و سرانجام اینكه از میان رفتن خانواده به دلیل از میان رفتن كاركردهای تربیتی آن یك تصور بسیار خام بوده است. برعكس خانواده نه تنها حتی در اشكال گسترده خود ادامه یافته است البته نه لزوما با هم مكانی و نزدیكی فیزیكی خانوار های تشكیل دهنده خانواده گسترده بلكه حتی اشكال جدید روابط جنسی غیرمتعارف نظیر هم جنس گرایی را نیز وادار به تبعیت از خود كرده است. به گونه ای كه بیشتر می بینیم چنین گروه هایی مایل به تشكیل خانواده و قرار گرفتن در نظمی هستند كه قاعدتا خود آن را تخریب كرده اند. از این رو خانواده به رغم دیدگاهی افلاطونی كه تصور می كرد می تواند با جایگزین كردن اراده عمومی به جای آن به جامعه ای آرمانی دست بیابد، ظاهرا بر ازلی و ابدی بودن خود پای می فشارد.

ناصر فكوهی
منبع : روزنامه شرق