یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آیا میرزا کوچک‌خان جنگلی شاعر بود؟


آیا میرزا کوچک‌خان جنگلی شاعر بود؟
سالها پیش در یكی از كتابفروشی‌های رشت كتاب كوچكی دیدم و خریدم كه «تاریخ مكمل جنگل»۱ نام دارد. مؤلف آن حاج سید‌صفا موسوی خود را ساكن و اهل گوراب زرمخ ـ‌كه ستاد و مركز عملیات نظامی جنگل بوده ـ معرفی كرده و اشاره می‌نماید كه آنچه در این كتاب آمده همه را حضوراً شاهد و ناظر بوده و یا از اهالی محل مذكور كه مطلع در امور نهضت جنگل بوده‌اند پرسیده و ضبط كرده است. این كتاب یكصدو بیست صفحه‌ای به قطع رقعی مطالبی پراكنده از پیدایش نهضت جنگل و شكل‌گیری آن، معرفی بعضی چهره‌های انقلاب جنگل و نقل خاطرات آنان مانند ناصرالاسلام ندامانی، حسن‌خان معین‌الرعایا، برخورد جنگلی‌ها با انگلیسی‌ها، متن نامه‌ی كیكاچنكوف به میرزا و پاسخ میرزا به آن نامه، و نقل بعضی خاطرات از خود مؤلف رادر بر می‌گیرد.
سی‌صفحه از این كتاب به «ادبیات روزنامه‌ی جنگل» اختصاص دارد. اشعاری نقل شده كه طی سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ هجری قمری توسط سخنوران نامور مانند: حیدر‌علی كمالی، میرزا علی‌اكبرخان قزوینی، اشرف‌الدین حسینی گیلانی، حسین‌ كسمائی، عارف قزوینی سروده شده بود و در روزنامه‌ی جنگل چاپ شده است. تعدادی هم اشعار متفرقه‌گیلكی آورده شده است. در میان این صفحات چند قطعه شعر كوتاه ـ‌ اغلب دو بیتی ـ نه چندان دلچسب منسوب به میرزا كوچك‌خان چاپ شده (صفحات ۹۲ و ۹۵) كه نسبت به صحبت آن با توجه به محتوای اشعار تردید باید كرد، بویژه آنكه جای ضبط و چگوگی مأخذ آن اشعار هم معین نشده بود.
در سال ۱۳۶۵ از شادروان ابراهیم فخرایی همكار فرهنگی میرزا كوچك‌خان كه آن موقع در قید حیات بودند راجع به این اشعار و اصولاً اینكه آیا میرزا كوچك‌خان شعر هم می‌گفته است یا خیر سؤال كردم. آن مرحوم طی یادداشت مورخه ۲۹/۷/۱۳۶۵ چنین جواب فرمودند:
«... بله گهگاه شعر می‌گفته، آن هم طرداًللباب و در ایام جوانی مرثیه به هیچ‌وجه... او طبع روان نداشت ولی قسمتی از اشعارش در روزنامهٔ دامون (سال اول، ۱۳۵۹، شماره‌ی ۱۳) درج شده است. قسمت دیگری از اشعار فارسی و گیلكی آن مرحوم در جزوه‌ای به نام «سرود سبز سپیداران»۲ از انتشارات ارشاد اسلامی رشت منعكس است.»
جزو‌ی مذكور را كه به مناسبت شصت و سومین سالگرد شهادت میرزا در رشت چاپ شده بود و نیز دور‌ه‌ی كامل روزنامه‌ی دامون را دیدم. آنچه در جزوهٔ كوچك ۳۸ صفحه‌ای سرود سبز سپیداران از اشعار میرزا كوچك‌خان (ص ۱۵ و ۱۶) آمده بود، شامل یك غزل هفت بیتی و یك دوبیتی است كه عیناً در روزنامه‌ی دامون قبلاً به چاپ رسیده بود. معلوم شد این دو قطعه شعر را میرزا به خط خود به شادروان حاج شیخ یوسف نجفی گیلانی (۱۲۴۵ ـ ۱۳۲۷ ش) از مجتهدین آزادیخواه، ظاهراً استاد و مدرس میرزا كوچك‌خان به هنگام تحصیل در یكی از مدارس حاج‌حسن یا جامع رشت به یادگار داده بود. شاعر فاضل گیلانی آقای فریدون نوزاد كه رونوشت این اشعار نزد وی است آن را جهت چاپ در اختیار روزنامه‌ی دامون گذاشته بود كه چگونگی ضبط و نسخه‌برداری این اشعار را چنین مرقوم فرموده بودند:
«... این غزل به خط خود آن مینویی روان در میان اوراق دانشور گرانمایه، مجتهد آزاد‌ه‌ی پاك‌اندیش حاج شیخ یوسف نجفی گیلانی موجود بود كه توسط حضرتشان به مخلص ارائه گردید و فی‌المجلس نسخه برداشتم. امید آن است كه فرزندان شادروان نجفی جیلانی این اثر نفیس را با توجه به ارزش تاریخی آن حفظ كرده باشند.» ۳
در انتهای نامه‌ی آقای فریدون نوزاد اشاره‌ای هم شده است به یك دو بیتی زیبا و دلنشین دیگری به گویش گیلكی از میرزا كه گویا نزد شادروان حاج اسماعیل دهقان بوده است. غزل سرودهٔ میرزا كوچك‌خان و دوبیتی مذكور با ترجمه‌‌ی فارسی جهت آگاهی خوانندگان عیناً نقل می‌شود.
هوالحق
گوهر كجی در عالم بودی چو ابروانش
دیگر تو راستی را یكسر نما نهانش
با آه آتشینم، از آب دیده نبود
یا سوختی دو گیتی، یا غرق آبدانش
بین در كمان كمین كرد دل را به تیر مژگان
ارجان بود هزارم، بادابدان نشانش
در زیر تیغ تیزش، شادم بَرَد سرم را
آزرم دارم آن دم، خونین شود بنانش
از دوری جمالش، تن را نگر چسان شد
چون كاه می‌كشاند، موری در آشیانش
می‌خواستم مثالش اندر دو دیده بندم
لیكن نجست نقشی، وهم من از میانش
«گمنام» را نخستین، بُد نامی و نشانی
همچون تو نامور كرد، گم‌نامش و نشانش
«این غزل كه در ایام تحصیل در مدرسه گفته شده بود به عنوان یادگاری تقدیم حضرت حاج شیخ گردید. جمعه ۲۷ جمادی‌ الثانی ۱۳۳۸ ـ میرزا كوچك»
در پایان غزل اشاره شده است كه تخلص میرزا در شاعری «گمنام» بوده است. دو بیتی نغز و دلكش میرزا هم كه به گویش گیلكی سروده شده با ترجمهٔ فارسی آن نقل می‌شود:
گیلكی ترجمه‌ی فارسی
گیسه گئِسه كودی جالَستَن رِه گیست را بافتی برای آویزان كردن
رئِسه رئِسه كودی والَستَنِ رِه تابیدی و به صورت ریسمان
درآوری برای دست و پا گیر شدن
می‌دیله اومیین دبسته بوسته دل من در آن میان بسته شده
بمیرم تی دَبَس وابَستَنِ رِه بمیرم برای باز و بسته كردن [گیس]تو
معانی فارسی كلمات
ـ‌گیسه = گیس را. های غیر ملفوظ در آخرین گیس به معنی «را» است.
ـ گیسهَ = گیس بلند بافته شده
ـ كودی = انجام دادی، كردی
ـ جالستن = آویزان كردی
ـ ریسه ریسه = تاباندن و به صورت ریسمان درآوردن
ـ ره = برای
ـ والستن = دست و پاگیر شدن، راه را بند آوردن
ـ می‌دیله = دل من
ـ او = آن
ـ میین = میان
ـ دبسته بوسته = بسته شده
ـ تی = تو
ـ دبس وابستن = باز و بسته كردن
همچنانكه قبلاً اشاره شد انتساب اشعار ضبط شده در صفحه ۹۲ كتاب «تاریخِ مكمل جنگل» منسوب به میرزا قابل تردید و پذیرفتنی نیست و اینجا هم اشاره‌ای بدان نمی‌شود، بخصوص با توجه به محتوای آن یقیناً نمی‌توان از میرزا بوده باشد، اما در صفحه‌ی ۹۵ همین كتاب یك بیت پس از آوردن شعر سید‌ابوالقاسم لیمونجوئی خطاب به میرزا كوچك‌خان و در جواب شعر وی نقل نموده و قبل از بیت نوشته است «میرزا كوچك‌خان خود شاعر نبود، وسیله‌ی اسماعیل دهقان یكی از جنگلی‌ها كه از شعرای گیلان بود در جواب نوشت:
از تواریخ و سیر آموختم دستور روشن مرد حزم اول كند اندیشه، بعد آهنگ دشمن
جمله‌ی بالا به صورتی نقل شده كه خواننده می‌پندارد شعر را باید خود میرزا گفته باشد. شادران ابراهیم فخرایی در كتاب سردار جنگل ( ص ۳۳۰) داستان مذكور را به این صورت مرقوم داشته‌‌اند:
«لیمونجو یكی از قراء تابعه‌ی رودسر است و سید‌ابوالقاسم لیمونجوئی كه امام جماعت و شخص متمكنی است مردی است آزادی‌خواه و در كسوت روحانیت كه برادرش وثوق‌الممالك عسكری در عداد مجاهدین جنگل مشغول خدمتگزاری است. امام جمعه‌ی لیمونجوئی از توقف طولانی جنگلی‌ها در صفحات گیلان خسته شده و آرزومند است كه نهال انقلاب با همه‌ی خونهای گرمی كه برای آبیاریش ریخته شده است به ثمر بنشیند و زندگی عادی مردم شهری و دهات توأم با آسایش و رفاه و عاری از هیجان و دلهره آغاز گردد، لهذا نامه‌ی منظومی كه مشحون از ترغیب و تشویق و در عین حال متضمن ملامت و سرزنش است برای میرزا كوچك‌خان می‌فرستند:
خاك ایران توتیا شد زیر سم اسب دشمن تا به كی ای شیر بنمودی تواندر بیشه مسكن
میرزا درصدد بر می‌آید كه پاسخ امام را به نظم بدهد، اما چون شاعر نیست،‌ به شاعر ملی اسماعیل دهقان كه این زمان در جنگل بود مراجعه می‌كند. نامبرده جوابی تنظیم می‌نماید كه بدین مطلع آغاز شده بود:
از تواریخ و سیر آموختم دستور روشن مرد حزم اول كند اندیشه بعد آهنگ دشمن
متأسفانه بقیه‌ی ابیات به یاد نماند و در دیوان مرحوم دهقان نیز كه به اهتمام فرزندش فریدون در سال ۱۳۳۰ به چاپ رسید ملاحظه نگردید.» ۴
طبعاً شعرگویی میرزا كوچك‌خان به همین مختصر ختم نمی‌شود، بویژه آنكه در صحنه‌ شاعری تخلص «گمنام» هم داشته است، چه بسا اشعاری از میرزا با همین تخلص نزد دوستان و یاران و خانواده آنان مانده باشد كه باید روزی یافت و برای ثبت در تاریخ چاپ شود.
میرزا كوچك‌خان به ادبیات و فرهنگ ایران عشق می‌ورزید و معلوم گشت طبع شاعری هم داشته و به اشعار حماسی علاقه‌مند بوده، یقیناً به مناسبتهای مختلف شعر می‌سروده و به دوستان هدیه می‌داده است. در این زمینه با یادآوری جمله‌ای از نوشته‌ی شادروان ابراهیم فخرایی در كتاب «سردار جنگل» این بحث را به پایان می‌بریم:
«به اشعار فردوسی علاقه‌ی خاصی داشت، به طوری كه در گوراب زرمخ مركز تأسیسات نظامی جنگل جلسات منظمی برای قرائت شاهنامه و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود.» ۵
محمد‌رسول دریاگشت
منبع: ماهنامه فرهنگی و هنری كلك، شماره ۶۰
پانوشت‌ها:
۱ـ تاریخ مكمل جنگل، نوشته حاج سیدصفا موسوی، چاپ حقیقت رشت، ۱۳۵۸.
۲ـ سرود سبز سپیداران، اداره كل ارشاد اسلامی گیلان، شت ۱۳۶۳.
۳ـ روزنامه دامون، چاپ رشت، ۱۳۵۹، شماره ۱۳، ص ۷.
۴ـ سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، تهران، ۱۳۶۲، ص ۳۲۸ـ ۳۳۰.
۵ـ پیشین، ص ۳۸.
منبع : دوران


همچنین مشاهده کنید