شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


از ادبیات شفاهی به ادبیات مکتوب


از ادبیات شفاهی به ادبیات مکتوب
ولادیمیر یاکولیویچ پراپ(۱۹۷۰-۱۸۹۵) منتقد ادبی روس اجزای اصلی پیرنگ در افسانه‌های قومی روسیه را بررسی کرد تا عناصر روایی تشکیل‌دهنده آنها را شناسایی کند. وی در سن پیترزبورگ و در خانواده‌ای آلمانی به دنیا آمد و در دانشگاه سن پیترزبورگ در رشته فلسفه تحصیل کرد (۱۹۱۸-۱۹۱۳) و سپس در همان دانشگاه که بعدها لنینگراد نامیده شد به تدریس زبان آلمانی و ادبیات روسی پرداخت. مهم‌ترین اثر وی تحت عنوان «ریخت‌شناسی افسانه‌های قومی» در ۱۹۲۸ و در روسیه به چاپ رسید. این اثر تحولی در زمینه مطالعه داستان‌های ملی و قومی تلقی شد و کلود لوی استراوس و رولان بارت نیز از آن تاثیر پذیرفتند با این‌حال تا دهه ۱۹۵۰ به انگلیسی ترجمه نشده بود. انواع کاراکتر که وی در تحلیل این داستان‌ها به دست داده برای مطالعه فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی به کار گرفته می‌شوند. پراپ با رویکرد فرمالیست روسی به مطالعه ساختار روایت پرداخت. رویکرد فرمالیست ساختار جملات را به اجزای قابل تحلیل و یا تکواژها تجزیه می‌کند. پراپ همین الگو را برای تحلیل داستان‌های افسانه‌ای روس به کار برد و از این طریق به رده‌شناسی ساختارهای روایی دست یافت. او با بررسی کاراکترها و انواع کنش، ۳۱ واحد کمینه روایی را در افسانه‌های روس تشخیص داد که در تمام افسانه‌ها با توالی خاصی کارکرد خود را دارند:
۱) معرفی قهرمان،
۲) دستوری به قهرمان،
۳)تخطی از دستور(ورود رقیب)،
۴) کنش رقیب،
۵) آشنایی رقیب با طعمه،
۶) فریب دادن طعمه،
۷) کمک ناآگاهانه طعمه فریب‌خورده به رقیب،
۸) آزار رساندن رقیب،
۹) برملا شدن اتفاق بد،
۱۰) تصمیم به مقابله‌به‌مثل،
۱۱) ترک خانه از سوی قهرمان،
۱۲) قهرمان به دنبال یاری‌رسان،
۱۳) کنش قهرمان،
۱۴) دستیابی قهرمان به قدرت جادویی،
۱۵) قهرمان نزدیک به هدف،
۱۶) درگیری مستقیم قهرمان و رقیب،
۱۷) آسیب‌دیدن قهرمان،
۱۸) شکست خوردن رقیب،
۱۹) غلبه بر شومی اتفاق بد،
۲۰) بازگشت قهرمان،
۲۱) تعقیب قهرمان،
۲۲) رهایی قهرمان از تعقیب‌کننده‌ها،
۲۳) قهرمان ناشناس در شهر دیگر،
۲۴) دعاهای قهرمان تقلبی/دروغین،
۲۵) قهرمان در برابر عملی دشوار،
۲۶) حل شدن مشکل،
۲۷) شناسایی قهرمان،
۲۸) رو شدن دست قهرمان دروغین،
۲۹) ظاهر جدید قهرمان،
۳۰) مجازات رقیب،
۳۱) ازدواج قهرمان و رسیدن به تخت پادشاهی. پراپ همچنین در مجموع افسانه‌هایی که بررسی کرد، انواع کاراکتر را به هفت دسته کلی تقسیم نمود:
۱) رقیب،
۲) یاری‌رسان،
۳) جادو،
۴) پرنسس و پدرش،
۵) فرستنده،
۶) قهرمان،
۷) ضدقهرمان یا قهرمان دروغین.
البته رویکرد پراپ مورد انتقاد نیز بوده است. برخی نظریه‌پردازان معتقدند پراپ در حذف ملاحظات زبانی و آهنگ کلام، حالت شخصیت‌ها و هر ویژگی ممیز افسانه‌ها از شیوه تحلیلش اشتباه کرده است.
یکی از جدی‌ترین منتقدان پراپ، کلود لوی استراوس ساختارگرای فرانسوی است که در اثر خود تحت عنوان «ساختار و صورت: تاملی بر اثر ولادیمیر پراپ» به کاستی‌های رویکرد فرمالیست اشاره کرده تا برتری رویکردی ساختگرا را نشان دهد.
البته طرفداران پراپ معتقدند این انتقاد وارد نیست چراکه پراپ در بررسی افسانه‌ها به دنبال مشخص کردن معنا نبوده (آن‌طور که در رویکرد ساختگرا و یا تحلیل روان کاو‌اند مورد نظر است) و همچنین نمی‌خواسته ویژگی‌های تمایزدهنده یک داستان از دیگری را به دست دهد بلکه پراپ صرفا در پی آن بود که اجزای سازنده، اساس ساختار روایت را معرفی کند. تحلیل پراپ از ساختار روایت را گریماس در ارتباط با معناشناسی متون ادبی در «معنی شناسی ساختگرا: در جست‌وجوی شیوه تحلیل» (۱۹۶۶) و لوی استراوس برای بررسی داستان‌های انسان‌های اولیه در «مردم شناسی ساختگرا» (۱۹۵۸) و در «ساختارهای ابتدایی خویشاوندی»(۱۹۴۹) به کار گرفتند.
آرای پراپ بر تفکر ساختگرای اروپایی در مطالعات ادبی، مردم‌شناسی و نشانه‌شناسی تاثیرگذار بوده است. اکو معتقد است سوسور، لوی استراوس، یلمزلف و پراپ در کنار هم به رویکرد ساختگرا شکل داده‌اند.
چنانکه اشاره شد پراپ جنبه‌های زبانی افسانه‌ها از جمله آهنگ کلام، ریتم، زمان و نحوه روایت را در نظر نمی‌گیرد و در بررسی‌اش به خود متن می‌پردازد. از این رو آرای وی به طور خاص در نشانه‌شناسی و مردم‌شناسی تاثیرگذار بوده است. پراپ به جزئیات هر داستان نمی‌پردازد بلکه آن ویژگی‌هایی از پیرنگ مدنظرش است که در تمام داستان‌های از یک نوع، دیده می‌شوند.
نقد ادبی نشانه‌شناختی یا نشانه‌شناسی ادبی آن رویکرد نقد ادبی است که تحت تأثیر نظریه نشانه‌ها بوده است. نشانه‌شناسی در بسط نظریه ادبی از درون رویکردهای فرمالیست اوایل قرن ۲۰ تأثیر بسزایی داشته است. گونه‌های اولیه نشانه‌شناسی ادبی درنتیجه رویکرد فرمالیست به ادبیات بخصوص فرمالیسم روس و زبان‌شناسی ساختگرا، به طور خاص مکتب پراگ شکل گرفتند. از اولین نظریه‌پردازان این حوزه می‌توان به ولادیمیر پراپ، آلژیرداس گریماس و ویکتور شکلوفسکی اشاره کرد. این افراد به دنبال تحلیل صوری روایات بودند و رویکردشان به نوعی ریاضی ادبی یا نحو ادبی شبیه بود. نمادهای صوری بسیاری برای نشان دادن اجزای روایت و تبدیل‌ها معرفی شدند و رده‌بندی توصیفی داستان بر این اساس ارائه شد.
البته رویکرد ساختگرا در نشانه‌شناسی ادبی رفته رفته جای خود را به فلسفه پساساختگرا داده است که جاه‌طلبی‌های علمی نظریه عمومی نشانه‌ها را زیر سوال می‌برد. در مورد تحلیل گفتمان نیز به طور سنتی ریشه‌های آن در نظریه بلاغت ارسطو و سیسرو دنبال می‌شود اما تحلیل گفتمان امروزی از آرای ساختگراها و فرمالیست‌ها به ویژه بررسی پراپ از افسانه‌های رومی تأثیر پذیرفته‌اند.
به طور خاص یکی از زیربخش‌های نظریه تحلیل گفتمان در سنت زبان‌شناسی نقش‌گرا ـ نظام‌مند و نشانه‌شناسی اجتماعی، نظریه ژانر است که به انواع متون می‌پردازد و پراپ در کنار باختین، حسن و مارتین از اصلی‌ترین نظریه‌پردازان این حوزه‌اند. پراپ را همچنین در تحلیل روایت در کنار متسیوس، گریماس و لباو از پیشروان این حوزه از تحلیل گفتمان می‌دانند.
گریماس(۱۹۷۵) در «نشانه‌شناسی متن» می‌نویسد: با اینکه امروزه تا حدودی از ارزش اکتشافی شیوه تحلیل پراپ کاسته شده، هنوز وسوسه می‌شویم آن را به کار ببریم چراکه الگویی برای‌گذار از صورت‌های ساده به اشکال پیچیده، از شناخته شده به ناشناخته، از ادبیات شفاهی به ادبیات مکتوب و از افسانه‌های قومی به داستان‌های ادبی به دست می‌دهد.
به اعتقاد لوی استراوس برای درک ویژگی‌های هر فرهنگ، مردم‌شناس باید به دنبال دستور ابتدایی تفکر اسطوره‌شناختی باشد. این طرز فکر شبیه به هدف پراپ در شناسایی واحدهای کمینه روایی است و از سوی متفکران ساختگرای دیگر نیز به کار گرفته شده است که از آن جمله‌اند: لویی آلتوسر، رولان بارت، پیر بوردیو، ژرار ژنت و کریستین متز.
همان طور که داستایفسکی نویسندگان روس را دنباله‌رو «شنل» گوگول می‌داند، می‌توان گفت ساختگراهای اروپا همواره الگوی «ریخت‌شناسی افسانه‌های قومی» پراپ را در نظر داشته‌اند. امروزه آرای پراپ به عنوان پدر ساختگرایی، موضوع بحث‌های فیلسوفان پساساختگرا و منتقدین چون تزوتان تودوروف و ژولیا کریستوا است. وی در سال ۱۹۷۰ درگذشت.
تینا امراللهی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید