جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


بررسی انیمیشن بلند «علاءالدین» محصول والت دیزنی


بررسی انیمیشن بلند «علاءالدین» محصول والت دیزنی
● چکیده:
قطعاً یکی از برجسته ترین انیمیشن های بلند تاریخ سینما، «علاءالدین» محصول سال ۱۹۹۲ استودیو والت دیزنی است. «علاءالدین» در کنار «دیو و دلبر» و «شیرشاه»، یکی از آخرین شاهکارهای دیزنی نیز محسوب می شود. زیرا درست پس از این سه اثر، دوران نزول کیفی این استودیو نیز آغاز شد. در هر حال چندی پیش، پخش نسخه DVD «علاءالدین» باعث تجدید دیدار علاقمندان انیمیشن با آن گردید.
به همین مناسبت مطالب بخش «ضد نور» این شماره را به «علاءالدین» اختصاص دادیم.
● کارگردانان: ران کِلِمنتس و جان ماسِکر
● نویسندگان فیلم نامه: راجر آلرز و جان ماسکر
● سازندگان موسیقی: آلن مِنکن، هاوارد آشمن و تیم رایس
● تاریخ اکران: ۱۱ نوامبر ۱۹۹۲
● مدت زمان: ۹۰ دقیقه
● هزینه ساخت: ۲۸ میلیون دلار
● میزان فروش: ۲۱۷ میلیون دلار در خاک آمریکا- ۴۹۸ میلیون دلار در سطح جهان
● صداپیشگان: علاءالدین: اسکات واینگر غول چراغ (جینی): رابین ویلیامز یاسمن: لیندا لارکین جعفر: جاناتان فیری من اَبو (میمون علاءالدین): فرانک وِلکر یاگو (طوطی جعفر): گیلبرت گات فرید سلطان (پدر یاسمن): وَل هیتن
● نکات جالب درباره فیلم:
۱) در ابتدا قرار بود در «علاءالدین» دو غول وجود داشته باشد: غول چراغ و غول حلقه جادویی.
۲) ران کلمنتس یکی از کارگردانان «علاءالدین» به یاد می آورد: «وقتی ما «پری دریایی کوچولو» را به اتمام رساندیم، نمی دانستیم که پروژه بعدی مان چیست؟». «جفری کاتزنبرگ» (که در آن زمان رییس موفق دپارتمان تولید انیمیشن دیزنی به حساب می آمد و هنوز دریم ورکس را تأسیس نکرده بود)، سه پروژه به ما پیشنهاد کرد: «دریاچه قو»، «سلطان جنگل» (که بعدها به «شیرشاه» تغییر نام داد) و «علاءالدین».
«دریاچه قو» شباهت بسیاری به «پری دریایی کوچولو» داشت بنابراین تصمیم گرفتیم از میان «علاءالدین» و «سلطان جنگل»، یکی را انتخاب کنیم. پس «علاءالدین» را برگزیدیم زیرا به نظر هیجان انگیزتر می رسید.
۳) در ابتدا قرار بود علاءالدین سه رفیق خیابانی با نام های «بابک»، «عمر» و «قاسم» داشته باشد. حتی سازندگان موسیقی «علاءالدین» یعنی «هاوارد آشمن» و «آلن منکن» شروع به ساخت ترانه ای تحت عنوان «بابک، عمر، علاءالدین و قاسم» کردند که در آن، آن ها همگی آواز می خواندند!
۴) انیماتورها قصد داشتند از «مایکل جِی فاکس» (هنرپیشه مجموعه فیلم های «بازگشت به آینده») برای طراحی چهره علاءالدین استفاده کنند. اما سپس تصمیم گرفتند علاءالدین را شبیه به «تام کروز» طراحی کنند! در ضمن کاراکتر یاسمن نیز شباهت زیادی به خواهر «مارک هِن» انیماتور دیزنی دارد.
۵) «هاوارد آشمن» ترانه سرای مشهور «علاءالدین» که برای ترانه های «پری دریایی کوچولو» جایزه اسکار گرفت، در سال ۱۹۹۱ و به دلیل ابتلا به بیماری ایدز درگذشت.
۶) «اریک گلدبرگ»، انیماتور غول چراغ برای طراحی های خود از آثار «ال هیرشفلد» فقید الهام گرفت. او به یاد می آورد: «به نظر من آثار هیرشفلد نقطه اوج تطهیر یک تصویر و تبدیل آن به ماهیت اصلی اش هستند و باعث می شوند تا بیننده تنها با یک نگاه بفهمد که شخصیت طراحی شده دقیقاً چه شخصیتی دارد.»
«آندریاس دِژا»، از انیماتورهای «علاءالدین» نیز درباره هیرشفلد می گوید: «آثار او، به شما انعطاف پذیری، سادگی و کشش را در طراحی یاد می دهند.» هیرشفلد که از سوی استودیو دیزنی دعوت شد تا روی طراحی های غول چراغ نظارت داشته باشد، در این مورد گفت: «این نوع سادگی را من اختراع نکرده ام. در حقیقت این خصیصه همیشه در طراحی های بشر وجود داشته و ریشه آن به طراحی های ماقبل تاریخ بر روی دیوارهای غاری در شهر آلتامیرا در کشور اسپانیا می رسد.»
۷) در نسخه های اولیه فیلم، مادر علاءالدین نیز حضور داشت و علاءالدین ترانه ای را تحت عنوان «به پسر خود افتخار کن» را برای او می خواند. این ترانه امسال توسط «کِلِی آیکن» خواننده آمریکایی اجرا شد و دیزنی آن را در نسخه DVD «علاءالدین» گنجاند.
۸) فیلم نامه نویسان «علاءالدین» می خواستند از شوخی بامزه ای در فیلم استفاده کنند: وقتی پرنس احمد یکی از خواستگاران یاسمن به شهر می آید، مردم در خیابان ها به او نگاه می کنند. در جلوی جمعیت دو روستایی که دقیقاً شبیه به «اِبرت» و «سیسکل» (دو تن از معروف ترین منتقدان سینمایی جهان) هستند به او نگاه می کنند و سپس انگشت شَست خود را به نشانه عدم تأیید پایین می اندازند.
فیلم نامه نویسان موضوع این شوخی را با «ابرت» و «سیسکل» در میان گذاشتند، اما آن ها که به وضوح از این ایده به وجد آمده بودند، حاضر نشدند به فیلم نامه نویسان اجازه دهند تا از آن استفاده کنند.
در عوض اگر به خوبی به صحنه ورود پرنس احمد نگاه کنید متوجه می شوید که دو روستایی دقیقاً شبیه کارگردانان «علاءالدین» هستند. یکی از آن ها که ریش انبوه و کلاه فینه قرمز رنگی بر سر دارد می گوید: «به نظرم می خواهد به قصر برود» (این روستایی شبیه ران کلمنتس است). دیگر روستایی که سبیل خاکستری و عمامه سفیدرنگی بر سر دارد جواب می دهد: «یک خواستگار دیگر برای پرنسس یاسمن» (این روستایی هم شبیه به جان ماسکر است). در این صحنه علاءالدین و ابو در وسط این دو روستایی حضور دارند.
۹) «جعفر» وزیر بدذات سلطان، قرار بود ترانه ای در «علاءالدین» با عنوان «پسرک را تحقیر کن» بخواند، اما دیزنی از آنجایی که تصور می کرد این ترانه محتوایی بی رحمانه دارد، آن را از نسخه اصلی حذف نمود. در این ترانه جعفر از «جینی» می خواست تا لباس های شاهانه علاءالدین را از بدن او در بیاورد.
۱۰) دیزنی به «رابین ویلیامز» (صداپیشه جینی، غول چراغ) اجازه داد تا دیالوگ های خود را فی البداهه ادا کند. او نیز به مدت سه ساعت، بدون وقفه، بدیهه پردازی کرد. اما تنها ۱۰ درصد از بدیهه پردازی های او قابل استفاده بود، زیرا ۹۰ درصد بقیه از نظر سیاسی مشکل داشت!
۱۱) وقتی که تنها ۱۰ هفته به زمان اکران وقت باقی بود، دیزنی تنها نیمی از «علاءالدین» را ساخته بود!
۱۲) پس از ۶ ماه تست دادن طاقت فرسا، «لیندا لارکین» بالاخره به عنوان صداپیشه پرنسس «یاسمن» انتخاب شد. اما لارکین پس از مدتی فهمید دیزنی هنوز مشغول گرفتن تست صدا از هنرپیشگان دیگر است، زیرا کاتزنبرگ فکر می کرد که صدای لارکین به اندازه کافی محکم و سلطنتی نیست. اما کارگردانان «علاءالدین» که از عملکرد لارکین رضایت داشتند، کاتزنبرگ را متقاعد کردند تا بار دیگر از او تست بگیرد. این تست که به طرز ماهرانه ای از سوی آن ها آماده شده بود، در نهایت باعث شد تا کاتزنبرگ راضی شود. اما در حین ساخت فیلم لارکین آن طور که خودش می خواست، صدای یاسمن را تأمین کرد!
۱۳) در ابتدا قرار بود کاراکتر علاءالدین، جوان تر به نظر برسد (مثل موگلی در «کتاب جنگل»).
اما از آنجایی که یاسمن ۱۶ ساله بود و نمی توانست عاشق یک پسر بچه شود، کارگردانان تصمیم گرفتند چهره علاءالدین را بزرگ تر و بالغ تر نشان دهند.
۱۴) آلن منکن آهنگساز «علاءالدین» به زودی فهمید که نیمی از ترانه هایی که به همراه «هاوارد آشمن» ساخته بود را نمی توان مورد استفاده قرار داد، زیرا شخصیت های فیلم تغییر کرده و به طور مثال کاراکترهای مادر و رفقای علاءالدین کاملاً از فیلم حذف شده بودند. بنابراین او از «تیم رایس» کمک گرفت تا ترانه های جدیدی بسازد. یکی از این ترانه ها یعنی «یک دنیای کاملاً جدید» (همان ترانه زیبایی که علاءالدین و یاسمن آن را در حال پرواز روی قالیچه پرنده می خوانند)، برنده جایزه اسکار بهترین ترانه سال ۱۹۹۲ گردید.
۱۵) در میان اسباب بازی هایی که پدر یاسمن با آن ها بازی می کند، چهره دیو (برگرفته از «دیو و دلبر») به چشم می خورد. در طول فیلم می توان کاراکتر «سباستین» (برگرفته از «پری دریایی کوچولو») و «پینوکیو» را نیز دید.
۱۶) در نسخه دوبله شده به زبان فنلاندی انیمیشن «علاءالدین»، دیالوگ های «جینی» تغییر کرده است. «وِساماتی لوری» کمدین معروف فنلاندی که دوبلور «جینی» است، تصمیم گرفت از بدیهه پردازی های خودش استفاده کند، بنابراین مقامات فنلاندی از دیزنی اجاره گرفتند تا در دیالوگ های «جینی» تغییرات عمده ای به وجود آورند. «لوری» هرگز به صدای رابین ویلیامز گوش نداد و تنها با کمک مترجمین، صدای «جینی» را دوبله کرد. او در دیالوگ هایش با بسیاری از شخصیت های معروف کشور فنلاند شوخی کرد. استودیو دیزنی بعدها به این نسخه جایزه داد و آن را به عنوان بهترین نسخه دوبله شده «علاءالدین» در سرتاسر جهان انتخاب کرد.
۱۷) «رابین ویلیامز» علاوه بر «جینی»، به جای فروشنده ای که در صحنه آغازین «علاءالدین»، سوار بر شتر از صحرا می گذرد و به شهر می رسد و داستان را تعریف می کند، نیز صحبت می کند.
۱۸) در ابتدا قرار بود، «جعفر» کاراکتری حراف و بذله گو باشد اما فیلم نامه نویسان فیلم به زودی پی بردند که اگر جعفر شخصیتی خونسرد و کم حرف داشته باشد، پلیدتر و تهدیدآمیزتر خواهد بود. بنابراین به جای او، «یاگو» (طوطی جعفر) به شخصیتی پر حرف و مزه پران تبدیل شد!
۱۹) «رسول آزادانی»، ناظر ایرانی لی آوت های «علاءالدین»، در سال ۱۹۹۱ به زادگاه خود یعنی شهر اصفهان سفر کرد تا برای طراحی های فیلم از ساختمان های شهر الهام بگیرد. آزادانی از ساختمان ها و نماهای بیرونی و داخلی آن ها ۱۸۰۰ عکس گرفت تا فضای «علاءالدین» بیش از پیش به فضای قرن پانزدهم خاورمیانه شباهت پیدا کند.
۲۰) «جیم کامینگز» صداپیشه کاراکتر «رسول» (رییس قوی هیکل سربازان سلطان) است. جالب است که بدانید این صداپیشه کارکشته تا به حال به جای «وینی دپو» و «آقای ببره» نیز صحبت کرده!
۲۱) تقلیدهای «جینی» از شخصیت های واقعی و معروف: آرنولد شوارتزنگر (بازیگر و بدنساز معروف و البته فرماندار کالیفرنیا!)، رابرت دنیرو (بازیگر برجسته سینما)، جک نیکلسون (بازیگر معروف فیلم های «درخشش» و «دیوانه از قفس پرید»)، اِد سالیوان (مجری تلویزیونی که برای اولین بار گروه موسیقی بیتلز را در تلویزیون معرفی کرد)، جولیوس سزار، کارول چانینگ، گروچو مارکس (کمدین معروف گروه برادران مارکس)، ویلیام باکلی (منتقد مشهور عالم سیاست)، پیتر لور (بازیگر آثار کلاسیک ترسناک)، رادنی دنگرفیلد (کمدینی که به خاطر داشتن چشم های غیرعادی شهره بود).
۲۲) «آلن منکن» می خواست «جینی» به جای دو ترانه، سه ترانه بخواند. اما ترانه سوم تحت عنوان «من آزادم» حذف شد.
۲۳) بسیاری از انیماتورهای اصلی «علاءالدین» پیشتر روی فیلم «چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت» (۱۹۸۸) نیز فعالیت کرده بودند. بنابراین آن ها برخی شوخی های بصری استفاده شده در آن فیلم، را در «علاءالدین» به کار گرفتند.
۲۴) طراحی ها و انیمیشن کاراکتر «جعفر» از آثار دو تن از انیماتورهای افسانه ای دیزنی یعنی «میلت کاهل» (انیماتور «کتاب جنگل») و «مارک دیویس (انیماتور «زیبای خفته») الهام گرفته شدند. گفت وگو با اسکات واینگر، صداپیشه کاراکتر «علاءالدین» پسری تنها در شهری شلوغ و بی رحم! وقتی به عنوان صداپیشه علاءالدین انتخاب شدی چند ساله بودی؟ ۱۵ یا ۱۶ ساله.
اما به خاطر دارم وقتی «علاءالدین» اکران شد، ۱۷ سال داشتم. یعنی دقیقاً هم سن علاءالدین. البته ابتدا قرار بود علاءالدین کم سن و سال تر باشد. مثلاً ۱۲ ساله. اما سپس تصمیم گرفتند او ۱۷ سال داشته باشد. چطور دعوت به کار شدی؟ در آن زمان مشغول بازی در یک کمدی تلویزیونی بودم. از من دعوت شد تا برای یک شخصیت کارتونی تست صدا بدهم. سپس از من خواستند تا آواز بخوانم. از آنجایی که می خواستم کم نیاورم، گفتم: «البته که می توانم!» اما در حقیقت من هیچ وقت خواننده خوبی نبودم.
اما به خاطر آن که فکر می کردند صدایم به درد می خورد، قبول شدم. آیا هنوز هم وقتی صحبت می کنی، مردم می فهمند که تو «علاءالدین» هستی؟ بله، کاملاً. هر روز کسانی هستند که وقتی دهان باز می کنم، به من می گویند: «هی! ببینم، تو جای علاءالدین صحبت نکرده ای؟» از این که مردم با شنیدن صدای من به یاد علاءالدین می افتند، احساس غرور به من دست می دهد. آیا از ابتدا می دانستی که با تأمین صدای این کاراکتر مشهور خواهی شد؟ نه، به هیچ وجه. راستش را بخواهید، در ابتدا اصلاً فکر نمی کردم که نقش بزرگی نصیبم شده و همین موضوع باعث شد تا در تست صدا قبول شوم.زیرا با صداقت خاصی صحبت می کردم. سپس بهترین دوستم که در آن زمان عاشق سینه چاک انیمیشن بود به من گفت: «پسر تو واقعاً خوش شانسی! این فیلم با این عوامل فنی و هنری حتماً پرفروش خواهد شد!». آیا تشابه خاصی میان خود و علاءالدین حس می کنی؟ بله. مثلاً وقتی او درباره عشق خود به دختری که به تازگی ملاقاتش کرده با «جینی» صحبت می کند، واقعاً فکر می کردم که دارم درباره احساسات خودم صحبت می کنم. وقتی به لوس آنجلس نقل مکان کردم حسی مشابه با علاءالدین داشتم: پسری تنها در یک شهر شلوغ و بی رحم! آیا خاطره خاصی از همکاری با «رابین ویلیامز» داری؟ یکی از بهترین صحنه هایی که در فیلم وجود دارد به جایی مربوط می شود که علاءالدین در بالکن اتاق یاسمن و روبروی او ایستاده است، در حالی که «جینی» در قالب یک زنبور فرو رفته و سعی می کند به او بگوید که چه بگوید. در هنگام ضبط این صحنه در کنار رابین بودم.
او آنقدر بامزه بود که من نمی توانستم جلوی خنده خودم را بگیرم. نظرت درباره «گلن کین» (انیماتور کاراکتر علاءالدین) چیست؟ وقتی برای اولین بار او را دیدم، متوجه شدم که آدم بسیار مؤدب، جالب و خوش صحبتی است. او برایم تصویری از علاءالدین کشیده است که همیشه آن را در اتاقم نگهداری می کنم. او در زیر این طراحی برایم نوشته است: «تقدیم به اسکات. تو علاءالدین واقعی هستی.
از این که الهام بخش من بودی متشکرم.» این بهترین هدیه ای است که تا به حال گرفته ام. گفت و گو با «لیندا لارکین» صداپیشه کاراکتر «پرنسس یاسمن» «یاسمن» اصلاً لوس نیست! درباره کاراکتر یاسمن برایمان بگو. یاسمن در ابتدای فیلم کمی غرغرو و ناراضی است. اما پس از آشنایی با علاءالدین، با او ارتباط انسانی برقرار می کند و شخصیت واقعی او بروز می کند. واقعاً از این که این فرصت به من داده شد تا بتوانم به جای او صحبت کنم، به خود می بالم، زیرا یاسمن برخلاف آن که یک پرنسس است، اما اصلاً لوس نیست و مثل همه آدم های عادی عاشق می شود و با دیگران ارتباط برقرار می کند.
فکر می کنی جذابیت شخصیت «یاسمن» برای دختران در چیست؟ یاسمن دختری است که دوست ندارد دیگران برایش تصمیم بگیرند. او دوست ندارد در قفس باشد. شخصیت او قوی است. این ویژگی ها باعث جذاب شدن او برای دختران می شود. آیا مردم هنوز صدای تو را به خاطر می آورند؟ بله، هر روز! البته نمی دانند که صدای مرا کجا شنیده اند! مثلاً وقتی در یک رستوران کوچک مشغول حرف زدن هستم، بچه های کوچک برمی گردند و به من نگاه می کنند، اما متوجه نمی شوند که من همان پرنسس یاسمن انیمیشن «علاءالدین» هستم. گفت و گو با «جاناتان فیری من» صداپیشه کاراکتر «جعفر» از طوطی ها هراس دارم! چگونه با شخصیت «جعفر» رابطه برقرار کردی؟ از طریق دست هایم! بیشتر توضیح بده.
من اصولاً آدمی هستم که در موقع حرف زدن دست هایم را زیاد تکان می دهم. بنابراین سعی کردم به نوعی با تکان دادن آن ها انرژی پلیدی به این شخصیت بدهم. آیا حقیقت دارد که از پرنده ها هراس داری؟ متأسفانه بله. در موقع ضبط صدا در استودیو، معمولاً یک طوطی بزرگ کنارم قرار داشت تا در نتیجه بتوانم حس کنم که واقعاً دارم به «یاگو» نگاه می کنم و یا با او حرف می زنم. اما همیشه می ترسیدم که مبادا این طوطی به من نوک بزند! شخصیت جعفر را چگونه توصیف می کنی؟ به نظر من او در کودکی یک بچه شیطان بوده که اجباراً به یک مدرسه شبانه روزی فرستاده شده. او در ضمن خیلی به اصول و زیبایی اهمیت می دهد.
به طور مثال در صحنه ای که او در تالار با یاسمن رو به رو می شود تا درباره قتل پسرک ولگرد به او توضیح بدهد، دوربین نمای زیبایی از اتاق او را نشان می دهد. شکل ظاهری این اتاق نشان می دهد که او چقدر به فرهنگ و اصول پایبند است. از همکاری خودت با «گیلبرت گات فرید»، صداپیشه «یاگو» بگو. ما اوقات خوبی با هم داشتیم.
او به من کمک کرد تا بتوانم شصخیت جعفر را در وضعیت دلخواه و مناسبی نگه دارم و اجازه ندهم از حالت خبیث و خونسرد خود خارج شود. همیشه فکر می کردم که جعفر هر چقدر کمتر حرف بزند و حرکت کند، تهدیدآمیزتر است و این نکته کلیدی در شخصیت پردازی او بود. گفت و گو با «گلن کین» انیماتور کاراکتر «علاءالدین» خلق چهره ای غیر کلیشه ای! چطور توانستی چهره ای غیر کلیشه ای از علاءالدین طراحی کنی؟ در آثار دیزنی باید خیلی مواظب باشی تا از کلیشه ها پیروی نکنی.
به راحتی می توانستم از علاءالدین یک قهرمان خسته کننده مثل شاهزاده جذاب اما خشک و بی حس و حال انیمیشن «زیبای خفته» بسازم. به خودم گفتم: «اصلاً چرا باید یک قهرمان بلند قد داشته باشیم؟ چرا علاءالدین نباید کوتاه قامت باشد؟» اما «جفری کاتزنبرگ»، همه کاره آن سال های دیزنی، به من گفت: «نه. من حتی نمی توانم تصور کنم که شاهزاده زیبا و جذابی مثل یاسمن بخواهد عاشق یک آدم کوتاه قدی مثل علاءالدین شود.
اصلاً دلیل جذابیت او برای یاسمن چیست؟». جفری درست می گفت. شما نمی توانید رابطه صحیحی میان «مایکل جی فاکس» و «جولیا رابرتز» ایجاد کنی. باید به جای مایکل از گزینه تام کروز استفاده کنی! بدین ترتیب تصمیم گرفتم چهره علاءالدین را مثل کاراکتر «کروز» در فیلم «تاپ گان» دربیاورم. با همان اعتماد به نفس و غرور مثال زدنی. بنابراین تمام طراحی های اولیه را کنار گذاشتیم. سخت ترین بخش کار کجا بود؟ فکر می کنم اوایل پروژه. یعنی درست پس از تغییرات پیشنهادی کاتزنبرگ در مورد شکل ظاهری کاراکترها و فیلم نامه.
در آن زمان (۱۹۹۰) ۳۳ ساله بودم و پُر از انرژی. اما در حال حاضر به هیچ وجه انرژی لازم برای فعالیت روی چنین پروژه هایی را ندارم. در ابتدا نمی دانستم که می خواهم چه کار کنم؟ ولی پس از مدتی اوضاع بهتر شد و فهمیدم که دقیقاً چه چیزی در ذهن «جفری» می گذرد! فکر می کنی «اسکات واینگر» (صداپیشه علاءالدین) توانست به خوبی از عهده مسئولیت خود برآید؟ کاراکتر علاءلدین باید بسیار صادق و قابل باور می بود. اسکات قادر بود تا با صدای خود نوعی معصومیت و آسیب پذیری را منتقل کند.
در ضمن علاءالدین یک کاراکتر بسیار پرشور بود و به همین دلیل اسکات سعی می کرد تا این خصیصه را به شخصیت او ببخشد. او واقعاً به راحتی خود را در قالب علاءالدین جای داد. گفت و گو با «اریک گلدبرگ» انیماتور کاراکتر «جینی، غول چراغ» پیروی از خطوط خمیده! چطور دعوت به کار شدی؟ در آن زمان استودیوی کوچکی در شهر لندن داشتم. قبلاً دیزنی چند بار با من تماس گرفته بود و خواسته بود تا در پروژه هایش سهیم باشم.
اما «علاءالدین» نخستین تجربه همکاری من با دیزنی به شمار می آید زیرا واقعاً دوست داشتم با «ران کلمنتس» و «جان ماسکر» (کارگردانان «علاءالدین») کار کنم. آیا از قبل می دانستی که قرار است «جینی» را طراحی کنی؟ نه.
ولی از آنجایی که می دانستم چه شخصیت فوق العاده ای است، دعا می کردم که آن ها «جینی» را به من پیشنهاد کنند. سپس شخصاً با آقایان «کلمنتس» و «ماسکر» دیدار کردم. آن ها گفتند: «فکر می کنیم بهتر است «جینی» را طراحی کنی!» من نیز در حالی که سعی داشتم به سختی احساسات خودم را پنهان کنم، گفتم: «عیبی ندارد، قبول است.» سپس از اتاق بیرون رفتم و از خوشحالی جیغ کشیدم! چطور به ذهنت رسید که از آثار «ال هیرشفلد» فقید الهام بگیری؟ ما همیشه سعی داشتیم با پیروی از هنر خوشنویسی عربی و مینیاتورهای ایرانی، از خطوط منحنی و خمیده به جای خطوط صاف استفاده کنیم. پس، از آنجایی که هیچ کس مثل «هیرشفلد» نمی توانست طراحی هایی را با خطوط خمیده و اغراق آمیز اجرا کند، سراغ او رفتم.
من و والدینم همیشه یکی از طرفداران سبک او بودیم. این سبک سپس به کل فیلم رسوخ کرد. «جینی» به راستی یکی از شخصیت های منحصر به فرد در «علاءالدین» است. چطور توانستی کاراکتری چنین پُر انرژی و سریع خلق کنی؟ من قبل از همکاری با دیزنی، طراح آگهی های تلویزیونی بودم. بنابراین به خوبی می دانستم که چطور در چند ثانیه اطلاعات زیادی به تماشاچی بدهم. البته «رابین ویلیامز» هم نقش بسزایی در خلق چنین شخصیت منحصر به فردی داشت. صحبت از «رابین ویلیامز» شد.
از او برایمان بگو. شما هرگز نمی دانید که «رابین» می خواهد چه چیزی به شما بدهد. او آنقدر بدیهه پرداز قابلی است که هرگز نمی توانید حدس بزنید می خواهد چه بگوید. به غیر از بدیهه پردازی، رابین انسان بااحساسی است.
او این احساسات را به دورن شخصیت «جینی» وارد کرد و باعث شد تا تماشاچی با او همذات پنداری کند. گفت و گو با «مارک هِن» انیماتور کاراکتر «پرنسس یاسمن» «پرنسس یاسمن» و خواهرم! چگونه به طرح «یاسمن» رسیدی؟ یاسمن سومین شخصیت مؤنثی است که برای دیزنی طراحی کردم. قبل از او کاراکتر «آریل» را در «پری دریایی کوچولو» و «بِل» را در «دیو و دلبر» طراحی کرده بودم. اما می خواستم برای یاسمن چهره جدید و متفاوتی طراحی کنم. بنابراین اتاق کارم را پُر از عکس های زنان زیبا روی کردم. سپس سعی کردم خصوصیات اخلاقی و هم چنین سن یاسمن را نیز مدنظر قرار دهم.
پس از مدتی با خود گفتم: «هِی! یک دقیقه صبر کن! من یک عکس در جیب دارم که فکر می کنم مناسب باشد! عکس خواهرم!». در نتیجه از عکس خواهرم در طراحی اولیه یاسمن استفاده کردم. آیا خاطره خاصی برای خواهرت باقی مانده؟ بله. او یک بار به من گفت که بارها و بارها مردم در کوچه و خیابان به او نزدیک شده اند و گفته اند: «سلام یاسمن!». درباره «لیندا لارکین» (صداپیشه یاسمن) چه نظری داری؟ یادم می آید که او هیچ سابقه قبلی در صداپیشگی انیمیشن نداشت اما واقعاٌ عاشق کاراکتر یاسمن بود.
آیا مطلب قابل ذکری در مورد «لیا سِلانگا»، کسی که به جای «لیندا لارکین» در ترانه «یک دنیای کاملاً جدید»، آواز خواند، به ذهنت می رسد؟ او دختری پُر شور و پر انرژی بود و واقعاً این ترانه را زنده کرد. یادم می آید که او سعی داشت طوری وانمود کند که انگار واقعاً در حال پرواز روی قالیچه پرنده است. اگر او را در حال اجرای ترانه می دیدید، می فهمیدید که او خالصانه تمام شور و شوق خود را برای آن صرف کرد.
همین مسأله باعث شد تا ما هم دلگرم شویم و تلاش کنیم تا کارمان را بهتر انجام دهیم. آیا خاطره خوشی از «علاءالدین» برایت باقی مانده؟ من در حین فعالیت روی «علاءالدین» بودم که با همسرم آشنا شدم. ما الان صاحب دو بچه هستیم! گفت و گو با «آندریاس دِژا»، انیماتور کاراکتر «جعفر» دیوانگی لذت بخش! چطور دعوت به کار شدی؟ مشغول طراحی شخصیت خبیث «گاستون» در «دیو و دلبر» بودم که فهمیدم از من می خواهند تا طراح شخصیت خبیث «علاءالدین» یعنی «جعفر» نیز باشم.
آیا طراحی شخصیت های خبیث را دوست داری؟ بله. کاملاً! به نظرم شخصیت های خبیث خیلی باحال هستند. چطور به شخصیت «جعفر» دست پیدا کردی؟ در ابتدا می خواستم او پر از انرژی باشد. یعنی لحظه ای عصبانی باشد و مثلاً با لگد به سر «یاگو» بکوبد و لحظه ای بعد آرام و تهدیدآمیز به نظر برسد.
اما با نگاه کردن به کاراکترهای دیگر داستان، تصمیم گرفتم کمی عقب نشینی کنم. بنابراین تلاش کردم نوعی آرامش ترس آور به شخصیت او تزریق کنم. از این مرحله به بعد بود که توانسم ارتباط خوبی با جعفر برقرار نمایم. چه چیزی باعث شد به پروژه علاقمند شوی؟ دستیارم یک روز دوان دوان به اتاقم آمد و گفت: «آن ها دیوانه شده اند. من همین الان به استوری بردها نگاه کردم. آن ها می خواهند «جینی» در یک صحنه به «آرنولد شوارتزنگر» تبدیل شود!». از اتاقم بیرون پریدم و به اتاق استوری برد رفتم. در آنجا فهمیدم که دستیارم درست می گفت. «جینی» قرار بود نه تنها به شکل آرنولد بلکه به هیبت افراد و اشیا بسیار متفاوت دیگری نیز درآید. با خود گفتم: «دیوانه شده اند؟».
اما به زودی عاشق همین دیوانگی شدم و همین دیوانگی بود که مرا مجذوب «علاءالدین» کرد. فکر می کنی «علاءالدین» چطور توانست تناسبی دلپذیر میان هجو و شوخی به وجود آورد در حالی که هرگز به عرصه لودگی وارد نمی شود؟ شخصیت فروشنده دوره گرد که در فصل افتتاحیه فیلم وارد شهر می شود، کمک زیادی به ما کرد. از همان لحظه سعی کردیم تا با شوخی های نامتعارف و غلو آمیز بیننده را به نوعی آماده حضور بسیار اغراق آمیزتر «جینی» در ادامه فیلم نماییم. این وظیفه در مرحله بعدی برعهده «یاگو» گذاشته شده بود تا او نیز با شوخی های خود زمینه ساز حضور «جینی» شود. نظرت درباره «جاناتان فیری من» صداپیشه جعفر چیست؟ من قبلاً هرگز «جاناتان» را ندیده بودم.اما طبق استوری بردها و طراحی های خودم حدس می زدم که او یک آدم قد بلند و بسیار لاغر باشد. سپس وقتی شنیدم که اوبه استودیو آمده، به ملاقاتش رفتم. با دیدن او خیلی تعجب کردم و به هیچ وجه نمی توانستم صدای او را با «جعفر» تطبیق دهم زیرا او برخلاف جعفر، تُپل است! اما در صدای خود نوعی خصوصیت شریرانه داشت که او را کاملاً برای صداپیشگی جعفر مناسب می کرد. صداپیشگی او باعث شد تا من بتوانم ایده های فراوانی درباره نحوه حرکت دهان جعفر بگیرم. گفت و گو با «ویل فین» انیماتور کاراکتر «یاگو» آزادی عمل! درباره رابطه «جعفر» و «یاگو» توضیح بده. آن ها به ظاهر دو شخصیت کاملاً متفاوت دارند اما به یک چیز می اندیشند. «جعفر» عاقل تر و آرام تر از «یاگو» است. اما در مجموع هر دوی آن ها به دنبال یک هدف هستند.
چطور دعوت به کار شدی؟ مشغول کار بر روی طراحی های شخصیت ساعت در «دیو و دلبر» بودم که فهمیدم از من می خواهند تا روی طوطی شخصیت خبیث «علاءالدین» با نام «یاگو» که در ضمن دستیار او نیز به شمار می آمد، کار کنم. در ابتدا «یاگو» شخصیت خشک و سردی داشت. اما پس از ۶ ماه کار به من اطلاع دادند که باید از نو شروع کنم و این که کاراکتر «یاگو» کاملاً عوض شده است. چطور با این تغییرات کنار آمدی؟ «علاءالدین» برای تمام انیماتورهایی که رویش کار می کردند، پروژه بسیار لذت بخش و مفرحی بود، زیرا کارگردانان فیلم به ما اجازه می دادند به ایده هایی که سال ها در ذهن داشتیم بپردازیم.
شخصاً از این که می دیدم قرار است به نوعی به هجو دیگر آثار دیزنی در «علاءالدین» بپردازم، خیلی ذوق زده می شدم. آیا با «گیلبرت گات فرید»، صداپیشه «یاگو» ارتباطی داشتی؟ آیا هرگز با هم مشورت می کردید؟ بله. البته «گیلبرت» که یک کمدین بدیهه پرداز به دنیا آمده است، همیشه سر به سرم می گذاشت و مثلاً می گفت: «تو به هیچ وجه انیماتور خوبی نیست! گمشو برو بیرون! چرا پرهای مرا خوب نقاشی نمی کنی؟!». به خاطر همین شوخی های او بود که ما با هم دوست شدیم و این دوستی تا به حال ادامه داشته است. خاطره ای از «علاءالدین» داری؟ یک روز داشتم در حال رانندگی به رادیو گوش می دادم.
یک روان پزشک در حال دادن مشاوره به شنوندگان بود. ناگهان شنونده ای ناامید و افسرده با برنامه تماس گرفت و درخواست مشاوره کرد. روان پزشک هم به او گفت: «برو کارتون «علاءالدین» را ببین! حتماً از افسردگی بیرون می آیی!». گفت و گو با «رندی کارل » رایت انیماتور کاراکتر «قالیچه پرنده» دادن شخصیت به یک قالیچه چطور دعوت به کار شدی؟ کارگردانان «علاءالدین» به من زنگ زدند و گفتند که می خواهند با آن ها همکاری کنم. به آن ها گفتم: «بسیار خوب. چه کاراکتری را باید طراحی کنم؟» آن ها جواب دادند: «قالیچه!». با تعجب پرسیدم: «این قالیچه باید چه جور شخصیتی داشته باشد؟». آن ها گفتند: «نمی دانیم. فقط می دانیم که او باید شکل مستطیلی داشته باشد!». اینجا بود که واقعاً نگران شدم. می دانستم که اگر بتوانم شخصیت خاصی به قالیچه پرنده بدهم، او به یکی از کاراکترهای دوست داشتنی فیلم تبدیل خواهد شد. چطور توانستی قالیچه پرنده را به یکی از کاراکترهای دوست داشتنی فیلم تبدیل کنی؟ آن ها ابتدا می خواستند قالیچه کاملاً توسط رایانه ساخته شود. دیزنی قبلاً به صورت محدود از انیمیشن رایانه ای در آثاری همچون «پری دریایی کوچولو» و «دیو و دلبر» بهره گرفته بود. اما قالیچه رایانه ای خیلی تصنعی به نظر می رسید. بنابراین از من خواسته شد تا آن را به صورت سنتی طراحی کنم. از آنجایی که قالیچه دست و پا ندارد، باید سعی می کردم تا با حرکت دادن قالیچه، احساسات او را به تماشاچی منتقل سازم.
سپس نوبت به طراحی نقش و نگارهای روی قالیچه رسید. واقعاً نمی توانستم این نقش و نگارها را که کاملاً پر جزییات بود و عیناً از یکی از فرش های دستباف ایرانی به عاریت گرفته شده بود، به صورت منسجم طراحی کنم. بنابراین از رایانه کمک گرفتیم تا نقش و نگارها را روی قالیچه بیاندازیم. آیا خاطره خوشی از «علاءالدین» برایت باقی مانده؟ بهترین خاطره ام مربوط به زمانی می شود که مادر پیرم را به سینما بردم تا فیلم را ببیند. او واقعاً از فیلم خوشش آمد. برای یک لحظه دیدم که چقدر به من افتخار می کند! گفت و گو با «آلن منکن» سازنده ترانه های «علاءالدین» دیزنی را به ریشه هایش برگردانیم! تو و همکارت، «هاوارد آشمن»، به نوعی آغاز کنندگان پروژه «علاءالدین» بودید، درست است؟ کاملاً. ما به عنوان سازندگان ترانه، اولین افرادی بودیم که روی پروژه کار کردیم. برای ساخت ترانه ها از چه منابعی الهام گرفتی؟ از منابع مختلفی مثل موسیقی خاورمیانه ای و جاز. از کدام یک از ترانه های «علاءالدین» بیشتر لذت می بری؟ از ترانه «دوستی مثل من» (همان ترانه ای که «جینی» بلافاصله پس از آشنایی با علاءالدین در حالی که او در غار گیر افتاده، می خواند).
این ترانه یکی از بهترین اشعار «هاوارد آشمن» سود می برد. شخصاً خیلی دوست دارم که این ترانه را برای مردم و به صورت زنده اجرا کنم زیرا واقعاً خارق العاده است! پس از مرگ هاوارد آشمن، چطور توانستی با یک ترانه سرای جدید، کنار بیایی؟ همیشه فکر می کردم که پس از مرگ «هاوارد»، حرفه من هم به پایان خواهد رسید، زیرا همکاری ما بسیار عمیق بود. سپس به من پیشنهاد شد تا با «تیم رایس» کار کنم. هیجان زده شدم.
«رایس» آدم بسیار خونگرم و دوست داشتنی است. او خودش را سریع با سبک من و هاوارد وفق داد. من به انگلستان رفتم و در آنجا به کمک «رایس» دو ترانه ساختیم (ترانه ای که علاءالدین در بازار شهر می خواند و ترانه ای که به همراه یاسمن روی قالیچه پرنده می خواند). باورنکردنی بود. تِم این دو ترانه به صورت کاملاً اتفاقی و خودجوش به ذهنم رسید. بدین ترتیب باید بگویم که به کمک «رایس» و دیگران، توانستم پس از مرگ هاوارد حرفه خودم را تکامل ببخشم. خیلی ها عقیده دارند با ورود تو و هاوارد به دیزنی در اواخر دهه ۸۰ میلادی و ساخت ترانه های «پری دریایی کوچولو» دوران تازه ای در انیمیشن آغاز شد. آیا واقعاً همین طور است؟ فکر می کنم که قبل از پیوستن ما به دیزنی، عنصر مهمی در آثار این استودیو گم شده بود. به «سفیدبرفی و هفت کوتوله» نگاه کنید. ببینید که چطور ترانه ها کاملاً در خدمت داستان هستند و این که حذف آن ها چه لطمه ای بر پیکره روایی فیلم وارد می کند. ما سعی کردیم تا چنین ترانه هایی بسازیم.
در واقع سعی کردیم دیزنی را به ریشه هایش برگردانیم. بررسی تفاوت های میان علاءالدین «هزار و یک شب» و علاءالدین «دیزنی» علاءالدین بی پدر و مادر! دکتر علی بهداد (استاد ادبیات فارسی دانشگاه UCLA آمریکا) «قصه های هزار و یک شب» که به به «افسانه های عربی» نیز معروف است، مجموعه ای از داستان های شفاهی است که ابتدا در سال ۱۰۰۰ میلادی جمع آوری شد. در سال ۱۷۰۴ «آنتوان گلانت» این داستان ها را به صورت آزاد به زبان انگلیسی ترجمه کرد. بدون شک «علاءالدین» دیزنی تفاوت های زیادی با «علاءالدین» داستان های هزار و یک شب دارد. یکی از تفاوت های اصلی این است که اولاً در داستان اولیه که توسط شهرزاد قصه گو روایت شده، هیچ نوعی از قالیچه پرنده وجود ندارد. ثانیاً وزیر پادشاه در این قصه زیاد آدم خبیثی نیست.
او در حقیقت فرد خودخواهی است که می خواهد هر طور شده پرنسس را به عقد پسرش درآورد و اصلاً قصد ندارد خودش با او ازدواج کند. ثالثاً، در داستان هزار و یک شب، علاءالدین پدر و مادر دارد. او سپس پدرش را از دست می دهد اما مادر او در طول داستان حضور دارد. مادر علاءالدین در حقیقت رابط او و قصر پادشاه است. اما در نسخه دیزنی، علاءالدین بی پدر و مادر است. یعنی پدر و مادرش را از دست داده و سعی می کند روی پای خودش بایستد. یکی دیگر از تفاوت های اصلی این است که در داستان هزار و یک شب، غول چراغ به علاءالدین اجازه می دهد تا بتواند به دفعات نامحدود، آرزو کند. اما در نسخه دیزنی او فقط می تواند سه آرزو داشته باشد. در مجموع شخصیت «جینی» در نسخه دیزنی، بسیار تکامل یافته تر به نظر می رسد.
او همواره می خواهد آزاد باشد. اما در داستان اصلی «جینی» هرگز آرزوی آزادی ندارد. در حقیقت دیزنی با این کار خواسته است روح به اصطلاح آمریکایی را در کالبد «جینی» بدمد و او را همانند شخصیتی آزادی خواه به تصویر بکشد! آشنایی با «رابین ویلیامز» صداپیشه «جینی، غول چراغ» او عاشق خانواده اش است! «رابین ویلیامز» کمدین و بازیگر مشهور و برجسته سینما کودکی خود را این چنین توصیف می کند: «من در کودکی خیلی تنها بودم. پدرم همیشه مشغول کار کردن بود، مادرم هم کار می کرد در حقیقت من توسط خدمتکار خانه مان بزرگ شدم. اکثر اوقات در خانه بسیار بزرگ مان، تنها بودم و با اسباب بازی هایم بازی می کردم.» رابین ویلیامز در سال ۱۹۵۲ و در شهر ایلانوی از ایالت شیکاگو به دنیا آمد. او در شهرهای شیکاگو و دیترویت رشد کرد و مجبور شد در مدت ۸ سال، ۸ بار مدرسه اش را عوض کند، زیرا پدرش که مدیر اجرایی یک کارخانه اتومبیل سازی بود، اکثر اوقات به شهرهای مختلف انتقال پیدا می کرد.
وقتی پدرش بازنشسته شد، او و خانواده اش به خانه ای در نزدیکی سان فرانسیسکو نقل مکان کردند. رابین به کالج رفت و در آنجا در رشته علوم سیاسی مشغول به تحصیل شد، اما به محض آن که تأتر را کشف کرد، از کالج انصراف داد تا به دنبال بازیگری برود. پس از دو سال تحصیل در رشته بازیگری، به سان فرانسیسکو بازگشت و به اجرای نمایش های کمدی فی البداهه در رستوران ها و کافه ها مشغول شد. رابین به زودی معروف شد و از او دعوت شد تا در تلویزیون به ایفای نقش بپردازد. او کارش را در تلویزیون، در سال ۱۹۷۸ و با سریال «مورک و مایندی» آغاز کرد. او در این سریال نقش «مورک» را که یک بیگانه فضایی بود، بازی می کرد.
این سریال آنقدر محبوب شد که هر هفته بالغ بر ۶۰ میلیون بیننده پای تلویزیون می نشستند تا شاهد شوخی های فی البداهه و شیرین کاری های رابین باشند. اما متأسفانه رابین که بیش از حد معروف شده بود، به مشروبات الکی و مواد مخدر روی آورد. در سال ۱۹۸۳، دو اتفاق مهم افتاد که زندگی او را کاملاً دگرگون ساخت:
۱) دوست صمیمی او با نام «جان بلوشی» (که او هم کمدین بود) به علت مصرف بیش از حد مواد مخدر، درگذشت.
۲) همسر رابین باردار شد.
در این زمان رابین در مصاحبه ای با یک مجله هنری اظهار داشت: «قرار است به زودی پدر بشوم. پس باید تغییراتی اساسی در زندگی ام به وجود آورم.» و این چنین رابین متحول شد. رابین به زودی به هالیوود رفت و به خاطر بازیگری در فیلم «صبح بخیر، ویتنام» (۱۹۸۷)، نامزد دریافت جایزه اسکار شد. سپس در فیلم «هوک» (۱۹۹۱)، به کارگردانی «استیون اسپیلبرگ» ایفاگر نقش «پیترپن» شد. اما قطعاً اوج هنرنمایی او مربوط به فیلم «خانم دابت فایر» (۱۹۹۳) می گردد که در آن در نقش پدر مطلقه ای ظاهر می شود که برای آن که بتواند فرزندانش را ملاقات کند، خودش را به شکل یک خانم مستخدم پیر در می آورد.
وقتی در سال ۱۹۹۲، استودیوی والت دیزنی به او پیشنهاد کرد تا در انیمیشن بلند «علاءالدین»، تأمین کننده صدای «جینی» باشد، او بی درنگ از این فرصت استقبال کرد زیرا می خواست در اثری سهیم باشد که بچه هایش از دیدن آن لذت ببرند. پس از اکران «علاءالدین» مردم نزد او می آمدند و می گفتند: «ما هم به اندازه بچه هایمان از این انیمیشن لذت بردیم.» شنیدن این جمله باعث خوشحالی رابین می شد. «رابین ویلیامز» امسال بار دیگر به دنیای انیمیشن بازگشت و در کارتون سه بعدی «روبات ها»، به صداپیشگی یکی از کاراکترها پرداخت. برای رابین ویلیامز هیچ چیزی بالاتر از خانواده نیست. او می گوید: «بچه های من، تأمل برانگیزترین و فوق العاده ترین چیزهای زندگی من هستند.»
● فیلم های مشهور رابین ویلیامز:
پاپای (۱۹۸۰) - داستان شاهزاده قورباغه (۱۹۸۲) - بازماندگان (۱۹۸۳) - بهترین دوران (۱۹۸۵) - کلوپ پارادایز (۱۹۸۶) - صبح بخیر ویتنام (۱۹۸۷) - انجمن شاعران مرده (۱۹۸۹) - بیداری ها (۱۹۹۰) - هوک (۱۹۹۱) - اسباب بازی ها (۱۹۹۲) - علاءالدین (۱۹۹۲) - خانم دابت فایر (۱۹۹۳) - جومانجی (۱۹۹۵) - مأمور مخفی (۱۹۹۶) - ویل هانتینگ خوب (۱۹۹۷) - فلابر (۱۹۹۷) - پَچ آدامز (۱۹۹۸) - مرد دویست ساله (۱۹۹۹) - بی خوابی (۲۰۰۲) - روبات ها (۲۰۰۵) - برادران گریم (۲۰۰۵)
ترجمه مطالب: مهدی ترابی مهربانی
منبع : پیلبان انیمیشن