شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

به خاطر عندلیب


به خاطر عندلیب
ازقطعنامه ها دو سال بزرگ تر بود
از غزه
دو روز کوچک تر
تازه به حرف آمده بود
اما هنوز نام خود را نمی گفت
با آن که بابا را می گفت
شمع را می گفت
و غزه را ‎.‎.‎.
دیشب شب تولد او بود
که برق نبود
پدر به آسمان اشاره کرد و گفت:
الان شمع ها روشن می شوند.‎.‎.
و شد! ‎/ در خانه شمع نبود ‎/ اگر چه کیک خنده مادر بود
پدر گفت: ‎/ به خاطر تو می زنند عندلیب! ‎/ و خندید.‎.‎.
مغازه های غزه بادکنک نداشتند
مغازه های غزه ‎/ بی شمع می سوختند
- بابا ! ماه ‎.‎.‎. ‎/ - ماه را کلاه سرت خواهم کرد دخترکم!
- بابا ! ستاره.‎.‎. ‎/ - دارند به جشن تولد تو می آیند ‎.‎.‎.
ببین چه گونه راه می روند! ‎/ دوباره فشفشه ای روشن شد
با فسفر سفید ‎/ پدر فریاد زد: به خاطر خدا نزنید.‎.‎.
مادر می خواست فوت کند ‎/ که کیک خنده اش خونین شد!
تنها در چشم های دخترک ‎/ دو شمع کوچک می سوخت.‎.‎.

علیرضا قزوه
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید