یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


اعتراض به زندگی نابرابر


اعتراض به زندگی نابرابر
در سرزمین ما هنوز زنان و دخترانی هستند که برای رهایی خود دست به خودکشی آن هم به شکل خودسوزی می زنند. خودکشی به ویژه خودکشی زنان از طریق خودسوزی در استان های کرمانشاه و ایلام بیشتر از سایر استان ها است. بنا بر آمار ارائه شده در رابطه با خودکشی، جوانان و زنان رکورد را از آن خود کرده اند. به گونه یی که نماینده استان ایلام در مجلس می گوید؛ «سالانه ۴۳۰ نفر در ایلام اقدام به خودکشی می کنند که اغلب آنها زنان جوانی هستند که دست به خودسوزی می زنند».
با پیگیری این مشکل اجتماعی متوجه می شویم که ایلام و کرمانشاه تنها استان هایی نیستند که خودسوزی زنان، مردان جوان و کودکان در آن زیاد است. بلکه دیگر استان ها مانند چهار محال بختیاری، لرستان، کردستان، خوزستان، خراسان، اردبیل و آذربایجان شرقی نیز با چنین فاجعه انسانی روبه رو هستند.
افزایش آمارهای خودکشی و خودسوزی، طلاق، قتل های خانوادگی، همسرکشی- از نوع زنانه و مردانه- و پیدایش ناامیدی و افسردگی های روحی- روانی بین افراد جامعه، جدی بودن بحث خشونت به خصوص برای زنانی را که بیشتر به طبقات فرودست جامعه تعلق دارند، آشکار می کند و اورژانس بودن شرایط این زنان را به همه ما خاطرنشان می کند.
همین شرایط اورژانسی است که این زنان را مجبور می کند غم انگیز ترین و هولناک ترین شیوه ها را برای خلاصی خود انتخاب کنند. این زنان در جست وجوی فردیت لگدمال شده شان هستند؛ فردیتی که تنها تبلور آن در انتخاب مرگ است. بیشتر خودکشی ها از ترس فاش شدن مطالبی در میان قوم و خویش پنهان می ماند.
بسیاری از این نوع حوادث حتی ثبت هم نمی شود و در چهار دیواری همان خانه مدفون می شود و هیچ گاه در آمارهای رسمی ذکر نمی شود. در گذشته زنانی که با بلعیدن قرص خودکشی می کردند، در بسیاری از موارد نجات می یافتند اما امکان نجات افرادی که خودسوزی می کنند بسیار کم است و از سوی دیگر، در صورت زنده ماندن این افراد، به علت دفرمه شدن صورت و اعضای بدن، زندگی سخت تری در انتظار آنها است و از حیات اجتماعی طرد می شوند.
بالا ترین میزان خودکشی از مجموع ۱۷۴ مورد، مربوط به سنین ۲۰ تا ۲۹ سال و سپس ۱۰ تا ۱۹ سال است و ۹۸ درصد از خودکشی ها منجر به مرگ مربوط به خودسوزی است که ۹۲ درصد زنان خودسوزی کننده متاهل هستند. بالا ترین میزان خودسوزی مربوط به استان ایلام با ۴۰۰ مورد خودسوزی در یک سال است که ۳۰۰ نفر از خودسوزی کنندگان را زنان تشکیل می دهند.
بعد از ایلام استان کردستان بالا ترین میزان خودسوزی را دارا است. بالا ترین میزان خودکشی در شهرهای سنندج، مریوان، کامیاران و سقز اتفاق می افتد که در این شهرها زنان بالا ترین میزان خودسوزی را داشته اند. (سایت زن توانمند) اخبار خودسوزی و خودکشی ها هر روزه جمعی را به غم فرو می برد. در بیمارستان های شهر جنازه زنانی دیده می شود که قربانی قتل های ناموسی و خودسوزی هستند.
دختر و زن جوانی که انواع نابرابری، فشار و حق کشی ها را می بیند و مجبور به سکوت است، چه انتخابی در پیش دارد؟ زنی که نتوانسته است فریاد بزند و از حقوق خود دفاع کند، فریادهایش درونی و در نهایت آنها را به تخریب خود یا دیگری می کشاند.
آنان غریبانه و گناهکارانه به خاک سپرده می شوند. قاتل این زنان جامعه مردسالاری است که با استفاده از جهل و سنت و قوانین نابرابر، آنان را به تباهی و نابودی سوق می دهد. زنان خانواده های فقیر و بی سواد بیشتر در معرض خودکشی هستند. آنها زیر خط فقر مرگ تدریجی را تجربه می کنند. ناامیدی، تغییر شرایط زندگی، نبود حمایت های قانونی و حقوقی در برابر خشونت و سخت گیری مردان خانواده آنان را به سوی خودسوزی می کشاند.
آنها بهای رهایی از تبعیض و نابرابری را با جان خود می پردازند. اثرات منفی که این تبعیضات در زندگی زن ایرانی و به تبع آن در زندگی خانواده ایرانی بر جای گذاشته، بسیار زیاد است. اما در یک جمع بندی کلی به نبود تامین مالی کافی و نداشتن امنیت زنان ایرانی در زندگی زناشویی می رسیم. همیشه زنان ایرانی در خانواده های شان از نبود امنیت رنج برده اند. بسیاری از زنان نیز با پیش گرفتن راه بسوز و بساز، رنج نداشتن حقوق مساوی را تحمل می کنند.
علاوه بر این نبودن فضاهای تفریحی و شاد، نبودن امکانات فرهنگی و هنری، کتابخانه، سینما و پارک از عوامل عمده افسردگی به شمار می روند. اما مجتمع های فرهنگی که زنان بتوانند وقت خود را به طور مفید بگذرانند یا کم است و یا اصلاً وجود ندارد. چند سال پیش در خارج شهر ایلام پارکی احداث شده که اندک وسیله بازی برای بچه ها دارد. خانواده ها می توانند شب به آن جا بروند، غذایی بخورند، موسیقی گوش کنند و همزمان بچه ها به بازی بپردازند. همین امر باعث شده است که سطح خودکشی ها تا حدودی پایین بیاید.(زنان خود سوخته، پروین بختیارنژاد)
در واقع خودسوزی و خودکشی های انجام گرفته نوعی دادخواهی و اعتراض به شرایط زندگی است. این مشکل اجتماعی نیاز به ریشه یابی توسط جامعه شناسان و روانپزشکان با مراکز و مکان های آن و حمایت مسوولان و قوانین حمایتی برای خشونت دیده ها و حتی خشونت کننده ها دارد. می توان به جامعه مردسالار با قوانین تبعیض آمیزش معترض بود. می توان به نظام اجتماعی فرهنگی و معرفتی سنتی معترض بود.
می توان درد مشترک را با هم فریاد زد و به نقد نابرابری و تبعیض جنسیتی پرداخت. می توان به بازنگری و تغییر در قوانین تبعیض آمیز پرداخت. اما با نادیده گرفتن مطالبات و اعتراضات زنان که نیمی از افراد جامعه هستند، نمی توان این مشکل اجتماعی را حل کرد.
طلعت تقی‌نیا
منبع : روزنامه اعتماد