جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نمایش‌کاوی و روان‌کاوی


نمایش‌کاوی و روان‌کاوی
بیشتر تحلیل‌هایی که در ارتباط میان هنر و روان ارایه شده، در باره‌ روان‌کاوی آثار سینمایی‌ است و البته از لحاظ آماری نیز، این رابطه افزون‌تر است. این در حالی است که تئاتر از همان آغاز پیدایش (۵۰۰ سال قبل از میلاد و در یونان باستان) شامل عناصر و یافته‌هایی بوده که با روان‌شناسی پیوند یافته و در واقع می‌توان گفت که رابطه‌ای دوسویه در کار بوده است. محض نمونه می‌توان به دو شخصیت کلاسیک درام (اُدیپ و الکترا) اشاره کرد که بعدها به فرضیه‌هایی روان‌شناختی تبدیل شدند...
اساسا تئاتر به دلیل رابطه‌ مستقیم میان بازیگر و تماشاگر، همسویی روانی افزون‌تری را در مقایسه با سایر هنرها جلب می‌کند حتی می‌توان مدعی بود که نمایش به یاری قواعد مبتنی بر روان‌شناسی شخصیت در نمایشنامه و بازیگر و تماشاگر است که «صحنه» را در ذهن تماشاگر می‌گستراند.
به گفته‌ پیتربروک: «در گرمای رویایی تماشاگر و بازیگر است که تجربه‌ رسیدن به «اوج» شکل می‌گیرد.» این اوج، بر نفَس تماشاگر استوار است که از نظر بسیاری هنرمندان تئاتر در حکم موهبتی‌ است و این «نفس» همان روح و روان تماشاگر است که با روح و روان بازیگر درمی‌آمیزد.
در واقع زندگی و شخصیت و احساسات ملموس، اهداف مشترک اثرگذاری تئاتر و روان‌شناسی قلمداد می‌شوند. ساختار و قواعد نمایش به شکلی‌ است که از منظر روان‌کاوی، مخاطب را صرفا یک بیننده نمی‌دانند و در واقع او یک کنش‌گر ا‌ست که در تعامل با اجرا امکان بروز درونیات خود را دارد. به همین دلیل است که پالایش در تئاتر بیش از هنرهای دیگر قابل تحقق است و به دلیل همین جریان دینامیک میان اجراکنندگان و تماشاگران است که نمایش‌درمانی با بیشترین میزان موفقیت در هنردرمانی همراه بوده است.
در واقع تئاتر می‌تواند با نیروی افزون‌تری به بخشی از پیکره‌ روح و «زندگی» تماشاگر تبدیل شود و در همراهی با صحنه است که انعکاس درونیات خود را دریافت می‌کند. چنین مشارکت عینی و کمیابی که تماشاگر با روح و روان خود به آن دست می‌یابد، باعث می‌شود که همه‌ آن چه در صحنه رخ می‌دهد را به مثابه‌ شکلی از حقیقت بداند و طبعا تاثیرات روانی بیشتری در این میان مبادله می‌شود.

دکتر مصطفی جلالی‌فخر
منبع : روزنامه سلامت