دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

عصر جدید


عصر جدید
در گوشه ای از ورزشگاهی که همواره با سرود زیبای «مستقیم به سمت هدف» به لرزه می افتاد شعارهای نامربوطی شنیده شد. هواداران فوتبال در وصف قهرمانان سیاسی خود شعار دادند و این تمام ماجرای بازی ابتدای هفته ورزشگاه «ولودروم» مارسی بود. «فوتبال فرانسه سیاسی شده است.» چه کسی اولین بار این جمله را بر زبان آورد؟ نمی دانیم اما هر که بود مسلماً در زمانه خود یک «نوستراداموس» کامل محسوب می شد چون این روزها را می دید. معمولاً در اشاره به فوتبال سرزمین گل به عدم جذابیت، ناتوانی تیم های بزرگ در ثبت افتخارات اروپایی و همچنین گل های فراوان اشاره می شود و در این میان کمتر کسی به یک نکته خاص توجه می کند؛ فوتبال فرانسه که روزگاری به روح آماتور بی آلایش می بالید و انگلیسی ها، اسپانیایی ها و ایتالیایی ها را مورد تمسخر قرار می داد، کاملاً با مسائل غیرفوتبالی در آمیخته شده است. این اتفاق به یکباره رخ نداده و حاصل سال ها فعالیت پنهان باشگاه های فرانسوی محسوب می شود. اگر در اعماق باشگاه های بزرگ سرزمین گل پرسه بزنیم به نکات جالبی بر می خوریم؛ از جمله اینکه مارسی به طور سنتی متعلق به یک گروه خاص است و لیون به قشر روشنفکر جنوب تعلق دارد.
● المپیک مارسی
پرحاشیه ترین تیم فرانسه از ابتدای تأسیس مورد توجه سیاسی های سرزمین گل بوده اما فقط هنگام حضور برنارد تاپی روی صندلی ریاست رودرروی دولت قرار گرفت. رئیس قدرتمند المپیک مارسی پس از ناکامی در عرصه دوچرخه سواری به فوتبال روی آورد. دیگر همگان داستان تکراری خرید شرکت های ورشکسته وتبدیل آنها به غول های بزرگ تجاری فرانسه را می دانند. تاپی از این طریق ثروت هنگفتی به جیب زد و سرانجام در محبوب ترین تیم فرانسه به هدف خود رسید. از آنجا که در فرانسه، شهرداری ها نقش حامی تیم ها را بر عهده دارند، نتایج انتخاب این عرصه به موفقیت تیم ها بستگی دارد و کیست که نداند یک رئیس باشگاه موفق، اقبال فراوانی برای رسیدن به کرسی های شورای شهر دارد... تاپی از گوشه و کنار دنیا بازیکن جذب کرد و ۵ قهرمانی پیاپی لوشامپیونه، یک قهرمانی در جام حذفی فرانسه، حضور ثابت در جمع ۴ تیم برتر اروپا و البته یک قهرمانی و یک نایب قهرمانی در این عرصه را برای هواداران دوآتشه تیم جنوبی به ارمغان آورد. دیگر چه دلیلی برای عدم حضور تاپی در «الیزه» وجود داشت؟ مردم منطقه محروم «پروونس» هر روز رئیس بزرگ را در حال رفت و آمد با موتور سیکلت های فاخر و کنار اسکورت های قوی هیکل می دیدند و از او تقاضای گرفتن یک امضا را داشتند؛ غافل از اینکه محبوب آنها یک مفسد اقتصادی بزرگ و کابوس داورانی است که سالم سوت می زنند. رسوایی مالی او هنگام برملا شدن دشمنی اش با تزهای «فرانسوا میتران» عیان شد وگرنه اگر دوستان دیروزی قصد داشتند از سفره ثروت و شهرت یکدیگر منتفع شوند، هرگز عدالت اجرا نمی شد و داوران زیر چماق پول و تهدید همچنان مجبور بودند برای یگانه فوتبال فرانسه سوت بزنند. به هر حال هر چه بود میتران اجازه نداد تن دولتش به جامه پول پرستی تاپی آلوده شود و با رو کردن خلاف های تاپی با یک تیر دو نشان زد. از یک طرف رقیب شخصی خود را از میدان قدرت خارج ساخت و از سوی دیگر مارسی، تیم جدایی طلب را تا اطلاع ثانوی به ته دره فرستاد. هر چند المپیک مارسی بدون رئیس قدرتمندی که در ادامه به خوانندگی روی آورد، به راه خود ادامه داد اما هرگز نتوانست شور لازم را به هواداران خود القا کند. در نتیجه آبی و سفیدهای ساحل شن های سپید آن نقش استراتژیک خود را از دست دادند و حتی ورود مقطعی تاپی هم نتوانست پایتخت نشینان را بلرزاند. پرطرفدارترین تیم فرانسه هنوز در گیرودار بحران های اوایل دهه ۹۰ بسر می برد...
● پاری سن ژرمن
قطب مخالف مارسی و تیم محبوب «الیزه نشینان» مانند بزرگان تازه از راه رسیده خیلی زود جلب نظر کرد. پاری سن ژرمن اوایل دهه ۷۰ جایگزین «ریسینگ کلاب» پاریس شد و به نظر نمی رسید جایی در معادلات قدرت و حتی مسائل پشت پرده فوتبال بیاید اما از اوایل دهه ۸۰ اتفاقات دیگری رخ داد. لوگوی این باشگاه به رنگ پرچم فرانسه تزئین شد و برج ایفل نماد تنها تیم پایتخت نام گرفت.
در اشاره های هواداران فوتبال، عبارت «قرمز و سورمه ای پوشان قدر قدرت و نور چشم بزرگان هستند» تکرار می شد. گویی هنگام بازی های این تیم سوت داوران فقط برای رقبا به صدا در می آمد! با وجود تمام حمایت های بیرونی، پاری سن ژرمن تا کنون تنها ۲ بار لوشامپیونه را فتح کرده و از این نظر همواره مورد تمسخر مغضوبان دولت قرار می گیرد. اسپانسرهای بزرگ و سرمایه دارانی که مستقیماً با ارکان قدرت کاخ «الیزه» ارتباط دارند، هیچ گاه اجازه نمی دهند باشگاه پایتخت حتی اندکی دچار تزلزل مالی شود. بیشتر هواداران این تیم را اقشار روشنفکر و به اصطلاح یقه سفید فرانسه تشکیل می دهند. در جایگاه تیفوسی های پاری سن ژرمن شعارهایی در مخالفت با مهاجران و تیره پوستان به چشم می خورد. موضوع فوق تضاد ایده های سیاسی آنها با مارسی بزرگ را نشان می دهد؛ یکی مهاجر گریز و دیگری مخالف بزرگ هر گونه قانون. هنوز آوازهای ملی گرایانه و سرود «مارسیه» (سرود ملی فرانسه) بزرگترین محرک هواداران پاری سن ژرمن محسوب می شود.
● سنت اتی ین
تیم سبزپوش، ظاهراً از این بازی ها در امان مانده اما اگر کمی دقیق شویم، متوجه وجود ردپاهایی از مسائل غیر فوتبالی در تار و پود این باشگاه می شویم. تیم سبزپوش فرانسه در دهه ۷۰ تا فینال لیگ اروپا پیشروی کرد؛ اتفاقی که بیشتر حاصل درخشش نسل طلایی «جفری گیشار» بود تا حمایت های البته غیر محسوس سران فوتبال فرانسه. در آن دوران تصمیم گیرندگان فوتبال سرزمین گل در ارکان قدرت یوفا نقش انکارناپذیری داشتند و می توانستند معادلات را به سود سنت اتی ین،عزیز دردانه خود رقم بزنند. جالب اینکه هنگام افول این تیم و روی برگرداندن شرکت های چند ملیتی، دیگر هیچ داوری، خواسته یا ناخواسته به سود نایب قهرمان سابق اروپا سوت نزد. مسائل غیر فوتبالی در فرانسه تا چه اندازه ماندگار نشان می دهد... عده زیادی اعتقاد دارند این تیم سابقاً بزرگ هنوز هم به پول های شورای شهرش وابسته است.
● باستیا
اگر در اسپانیا، بارسلونا زیر بار مصوبات دولت مرکزی نمی رود، در انگلستان هواداران لیورپول هنوز هم شعارهای تحریک آمیز سر می دهند و در ایتالیا، ورونا پرچمدار استقلال استان شمالی سرزمین چکمه ای شده، در فرانسه هم نمونه مشابهی به چشم می خورد. باستیا که ملقب به «شیرهای فریانی» است، همواره مقابل تصمیمات فدراسیون فوتبال کشورش واکنش منفی نشان داده و ظاهراً یک یاغی تمام عیار به نظر می رسد. هیچ یک از شهرهای فرانسه سودای استقلال در سر ندارند و از طرفی به زبان متفاوتی هم تکلم نمی کننداما وقتی پای باستیا به میان می آید، تفاوت فرهنگی این منطقه با سایر شهرها عیان می شود. اختلاف ها به اوج می رسد و راه گریز از بین می رود. هواداران دوآتشه باستیا در اقدامی تنفر برانگیز در جایگاه ورودی استادیوم اختصاصی تیم خود شعارهایی ضد خارجی ها به یادگار می گذارند. آنها در سودای تشویق تیمی عاری از هر گونه غیر فرانسوی هستند و حتی جریمه های سنگین فدراسیون فوتبال فرانسه هم نتوانسته این جنون را درمان کند. رؤیای استقلال باستیا احمقانه تر از آرمان به ظاهر عمیق بارسلونا و مانیفست لیورپولی ها است.
● لیون
قدرت بزرگ فوتبال فرانسه تاریخچه پرباری نداشته و در معادلات غیر ورزشی فوتبال فرانسه هم جایی ندارد. کارخانه «رنو» جامه اشراف را برازنده قامت این تیم کرده؛ چه اینکه بارها شنیده شده باشگاه منطقه «آرهونی» عملاً به مخالفت با مارسیزم (فلسفه فوتبالی المپیک مارسی) پرداخته است. در کشوری که ۹۰ درصد تیم ها به گروه های خاصی وابسته هستند، وجود امثال لیون، پاری سن ژرمن و باستیا باعث شده آتش جنگ بر سر مسائل خارج از مستطیل سبز، زبانه بکشد. کارشناسان آنچه هفته پیش در استادیوم ولودروم رخ داد (هواداران مارسی در ستایش از «چه گوارا» سرود خواندند) را گامی بلند به سوی فوتبالیزه شدن سیاست در فرانسوی قلمداد می کنند. می گویند بنیانگذار فوتبال سرزمین گل آرزو داشت توپ گرد و استادیو م های نه چندان پر تب و تاب کشورش هرگز به پول دنیای حرفه ای آلوده نشوند. آرزوی وی نقش بر آب شد؟
منبع : روزنامه ابرار ورزشی