پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پیامبر رحمت‌


پیامبر رحمت‌
حضرت محمد (ص) و دین او اسلام صلح طلب اند یا جنگ طلب؟! هر گونه اظهارنظری در مورد صلح طلبی یا جنگ طلبی پیامبر اسلام مستلزم شواهد متعددی است؛ به خصوص در مواردی که ظاهراً تناقضاتی دیده می شود، می بایست هر گزینش و کنش و آیه ای با در نظر گرفتن موقعیتی که صادر و نازل شدند، به دقت ارزیابی قرار گیرند. بسیاری از کسانی که بدنبال حجتی برای صلح طلبی پیامبر و دین اسلام می گردند، صلح حدیبیه را مدرکی دال بر آن می دانند و آنانی که اسلام را با نگاهی خشونت طلب می بینند، جهادهای پیامبر و آیات مربوط به آن را معرفی می کنند. اما هیچ یک از آنها به تنهایی راهگشای پرسش های پشت آن پاسخ ها نیستند. زیرا جهادهای مسلمین و پیامبر می توانست به سبب دفاع از خود و حق خود باشد و صلح حدیبیه نیز در زمانی صورت گرفت که مسلمانان در نقطه ضعف بودند، و جنگ طلبان بسیاری هستند که در موضع ضعف، راغب به صلح می شوند و هنگام برتری بر دیگران، شیفته جنگ! اما در فتح مکه، پیامبر و مسلمانان در موضع قدرت بودند.
برای تمامی کسانی که حقیقتاٌ در درون خود (نه برای پاسخهای مصلحت جویانه) بدنبال کشف این پرسش اند که آیا اسلام دینی صلح طلب است یا جنگ طلب و شأن نزول هر یک از آنها کدام است، فتح مکه آزمونی راهگشاست (آن دم خروسی است که نیاز به هیچ قسم حضرت عباسی ندارد). چرا که پیامبر با قشونی مسلح و برتر از دشمن، آماده فتح مکه است و قریشی که از هیچ جنایتی در حق مسلمانان فروگذار نبودند، هنگامه قصاص شان فرا رسیده است تا از آن طریق عدالت اجرا شود. از این روی، بسیاری از مسلمانان گفتند: «امروز روز پاره پاره کردن است»! «امروز روز در هم شکستن حرمت است»! اما پیامبر در میان تعجب همگان می فرماید: «امروز روز رحمت است». پیامبر حتی می توانست به عنوان اجرای عدالت، کسانی که حقوق شان را ضایع کرده بودند، مجازات سازد و نه احکام اسلام و نه حتی قوانین مدنی امروزین (در حال حاضر، جوامعی که در آنها دیکتاتوری ها ساقط می شوند و حکوت های مبتنی بر دموکراسی به قدرت می رسند، پس از دستگیری جنایتکاران پیشین، آنان را محاکمه و مجازات می سازند) می توانستند پیامبر را منع کنند، اما او راه رحمت را با تمامی دشواری اش بر می گزیند.
برای این که دریابیم پیامبر برای پذیرش این بخشش تا چه حد بر خواست های انتقام جویانه پا می گذارد، باید درخواستش را از قاتل عمویش مورد تأمل قرار دهیم. او قاتل عموی خود را می بخشد، ولی از او می خواهد تا جلوی دیدگان وی نباشد. آن به خوبی نشان می دهد، محمد (ص) تا چه حد بر احساسات درون خویش لجام زده است و کسی را می بخشد و قصاص نمی کند که حتی دیدارش او را آزار می دهد، و نه قانون و نه دین جلوی او را می گیرد، ولی با این همه راه گذشت نسبت به وی را بر می گزیند. آن هنگام بود که نگارنده دریافت که دین اسلام و پیامبرش حقیقتاً (نه برای این که صلح طلبی در دنیای امروز از واژگان مردم پسندی است که هر از گاهی مد روز نیز می شود) صلح طلب اند، گرچه، همان گونه که قرآن در سوره آل عمران، آیه ۷ می فرماید، همواره کسانی که میل به شر داشته باشند، می توانند موافق میل خود نیز در آن یافته و از پی "متشابه" آن تأویل و عمل کنند و خود شأن نزول قهر یا حتی ظلمت شوند.
رحمت پیامبر تا بدان حد بود که نه فقط دین خود که سایر ادیان الهی را نیز محترم می شمرد و آنان را نیز در صورتی که نیکوکار باشند، مشمول رحمت خداوند می دانست. کسانی که امروزه با ملاک های ظاهری به متدین بودن یا نبودن افراد می نگرند، خود معرفتی صحیح از قرآن، دین اسلام و پیامبر آن ندارند. قرآن در آیات ۶۵ تا ۶۷ از سوره آل عمران در خصوص شأن نزولی به کار می رود که مربوط می شد به سوالاتی که پیروان ادیان دیگر الهی و اهل کتاب از پیامبر اسلام می پرسیدند؛ مبنی بر این که اگر او دین آنان را قبول دارد، پس چرا شریعت و شعایر مذهبی آنان را انجام نمی دهد. و پاسخ قرآن این بود: «ای اهل کتاب نبود ابراهیم یهودی و مسیحی، بلکه حنیف (دین فطری) و تسلیم بود...». سوره آل عمران، بخشی از آیه ۶۷. واژه مسلماً برخلاف تصور بسیاری در اینجا اسم خاص و به معنی مسلمان نیست، بلکه مسلماً، به روح معنای آن واژه نظر دارد که به مفهوم تسلیم بودن است و واژه های مسلمان و اسلام نیز از آن گرفته شده اند؛ به بیان واضح تر، مسلمان یک اسم برای تفکیک باورمندان به محمد (ص) و قرآن و وحی از سایر ادیان (یهودی، مسیحی و غیره) نیست، بلکه به معنای کسی است که گزینش و منشی توأم با تسلیم شدن در برابر خداوند و حکم حق داشته باشد. از این روی، برخلاف تصور رایج اکنون، مسلمان واقعی، کسی نیست که شهادتین را گفته باشد یا پدر و مادرش مسلمان باشند، بلکه کسی است که تسلیم حق باشد. و اگر واژه مسلماً را در آیات مذکور غیر از آن تأویل کنیم، هم با کلمه حنیف که به معنی دین فطری است، جور در نمی آید (زیرا قرآن واژه حنیف را به عنوان دین فطری در مقابل دین شرعی که متوسلین به شریعت های یهودی، مسیحی و مسلمان ملاک قرار می دهند، به کار می برد) و هم نقض غرض آن آیات است؛ چرا که آن آیات درصددند تا به ما بگویند با واژگان، شریعت و هر ملاک قراردادی و ظاهری دیگر نباید به حقایق نگریست و انسانها را برحسب آنها به ناباوران و باورمندان حقیقی تفکیک کرد؛ به مانند اسامی مسیحی، هندو، بودایی،...و حتی مسلمان؛ و روح دین و ماهیت متدینان حقیقی فراتر از آنهاست. این همان ملاکی است که ما امروزه در خصوص انسانهای آزاده و حق طلب که به دور از تعلقات قومی و جغرافیایی و غیره، بدنبال کشف حقیقت و تسلیم شدن نسبت به آن و استقامت در این گزینش خویش هستند، به کار می بریم.
حتی از نامگذاری بسیاری از ادیان می توان به گرایشات آنان پی برد. دین یهودی نام خویش را از قومی گرفته است که بدان گرایش داشته اند؛ پس نوعی دین قومی و نژادی را نشان می دهد. مسیحیت نام خویش را از کسی گرفته است که مبلغ و اسطوره آن دین بود؛ یعنی عیسی مسیح. اما اسلام نام خویش را نه از قوم عرب و نه از پیامبر آن، بلکه از نفس کنش ها و منش های افراد اتخاذ کرده است: مسلم و مسلمان؛ کسانی که پیرو و تسلیم حق باشند؛ حال با هر نام و آئینی که باشد.
برخی نیز بر این باورند که اسلام هنگامی که در مکه بوده در نقطه ضعف قرار داشته و آیات رحمت مربوط به این دوران اند، ولی هنگامی که به مدینه رفته در جایگاه قدرت قرار گرفته است، و آن هنگام است که جهاد و آیات مدنی مربوط به آن نازل شدند. ایشان صلح طلبی اسلام را تنها مصلحتی می انگارد، نه آنچه به نفس این دین مربوط باشد. این تا حدی مضمون سخنان پاپ بندیکت شانزدهم در سال پیش نیز بوده است. نخستین اشکال در طرح مسأله است. آیه ۲۵۶ سوره بقره قرآن که اذعان می کند " در دین اجباری نیست "(لا اکراه فی الدین) برخلاف نظر منقدان مذکور و پاپ، از آیات مکی نبوده، بلکه مدنی است. آنان آیه ۶ سوره کافرون را که می گوید " دین من برای من و دین شما برای شما "(لکم دینکم و لیی دین) که از آیات مکی است، با آیه مذکور اشتباه گرفته اند. در حالی که می بینیم چه در مکه و چه در مدینه هر دو آیه فوق الذکر که صلح طلبانه اند، نازل شدند که خود نشان از آن دارند که صلح طلبی نفس آن دین بوده نه مصلحتی موقتی و موضعی. به بیان دیگر، حضور هر دو آیه مبنی بر غیر اجباری بودن دین _چه در سالهای آغازین و چه در سال های پایانی رسالت پیامبر _ که اسلام چه در موضع قدرت و چه در موضع ضعف بوده _ نشان از نفس آزاداندیشی دین و صلح طلبی در صدر اسلام دارد، و مصلحتی بودن آن را منتفی می سازد.
* دکتر کاوه احمدی علی آبادی: دکترای فلسفه و مطالعات ادیان از تگزاس در آمریکا
نویسنده: کاوه - احمدی علی آبادی
ارسال کننده: کاوه احمدی علی آبادی
منبع : باشگاه اندیشه