جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تربیت دینی ؛ ضرورتی ملّی و جهانی


تربیت دینی ؛ ضرورتی ملّی و جهانی
۱) مقدمه:
با توجّه به محتوای موضوع در این مقاله ، به ترتیب: تربیت در فرهنگ بشری، اهمیّت و نقش تربیت در زندگی انسان، عجز و درماندگی فرهنگ بشری از تربیت انسان، تربیت حقیقی، تربیت دینی، وجه تمایز تربیت دینی و تربیت غیر دینی، اولین گام در مسیر تربیت اسلامی ، الگو های تربیت دینی ودر پایان برخی از شیوه های تربیت دینی ارایه گردیده است.
نظر به وسعت دایره ی موضوع ، اهمیت و حساسیت مطالب، نیاز به مرور ، دقت و حوصله ی بیشتر و مطالعه پیرامون موضوع و نکات مورد بحث خواهد بود. پس نه انتظار پایان یافتن را در یک یا چند مقاله باید داشت و نه درک کامل و توفیق عملی آن با این مختصر میسّر تواند بود. چنان که تربیت و سازندگی واقعی بیشتر جنبه ی عملی دارد تا تئوری؛ و نیل به حقیقت و عمل کردن بدان و تلاش در جهت خودسازی عملی بر مبنای الگوهای صحیح، هدف اصلی و شرط اولیه هر برنامه ی تربیتی است.
لذا سعی شده است مسایلی که در اینجا بحث می شود، مستند به مدارک موثّق و تعالیم اصیل آسمانی باشد. ولی با این همه نتیجه ی نهایی موقعی حاصل می شود که هر کس خود تصمیم به تربیت و خودسازی خویشتن داشته و در این راه از جان و دل به مبارزه و تلاش دائمی برخیزد.
امید است با قدم های مؤثّر در این زمینه به طور همه جانبه، جامعه ای بر طبق الگوهای صحیح تربیت اسلامی ساخته شود، که این امید نیز مادامی که یکایک ما دست به کار انقلاب درونی و سازندگی واقعی نشده ایم، جامه ی عمل نخواهد پوشید.
۲) تربیت در فرهنگ بشری
در فرهنگ بشری از تربیت به مانند بسیاری از اصطلاحات و لغات دیگر هنوز تعریف صحیح و مفهوم واحدی که مورد قبول همگان باشد وجود ندارد. دانشمندان هر یک تعریف خاصّی از تربیت ارایه نموده اند و اختلاف نظر و تشتّت آراء آنان بسیار است. به برخی از آن تعاریف اشاره می شود: « سقراط » هدف تربیت را « عشق به زندگی» و « افلاطون » هدف تربیت را « جنگ علیه زشتی و تصنّع و ریاء » و « روکرت » تربیت را « تهیه ی بهترین وسایل برای تأمین آینده ی وطن » و « روسو » تربیت را علمی می داند که « مرد را در دایره ای استعدادهای مادرزادی پرورش می دهد.» و... البته دانشمندان خود نیز به پیچیدگی مسئله ی تربیت معترف می باشند و از آن جمله « کانت » در این باره می گوید: « تربیت بزرگترین و سخت ترین مسئله ای است که به انسان داده می شود، زیرا وی برای حل کردن هر مسئله محتاج به معلوماتی هست و حل مسئله ی تربیت نیاز به معلوماتی دارد که فاقد آن است، زیرا بصیرت انسان بسته به تربیت اوست و تربیت او هم بستگی به بصیرت او دارد.(۱)»
با استناد به تعاریف فوق و با توجه به پیچیدگی موضوع تربیت و با در نظر کرفتن اختلافات و تناقضاتی که در تعریف موجود است هرگز از فرهنگ بشری نمی توان انتظار حل این معما را داشت، بلکه تنها تعالیم آسمانی و ادیان حقیقی هستند که از عهده ی حل چنین مشکلی می توانند برآیند و تاریخ ادیان و تعالیم حقه ی آنان گواه صادق بر این امر است، و از طرف دیگر یافتن راه حل عملی را مشکل و مشکل تر ساخته و به ویژه بُحران تمدّن معاصر زنگ خطر مهمی است و ما را ناگزیر به مراجعه به فرهنگ الهی و بهره گیری از تعالیم عالیه ادیان آسمانی می نماید.
۳) اهمیت و نقش تربیت در زندگی انسان:
خلاء ناشی از عدم تربیت حقیقی امروزه به حدّی چشم گیر است که دلسوزان و اندیشمندان را به وحشت انداخته و همگی یکدل و یکصدا در پی یافتن درمانی برای این « درد بزرگ » بوده و عده ای خطرات ناشی از آن را تحت عنوان « بحران تمدن » بر شمرده اند.(۲)
آلبرت انیشتین نابغه ی قرن بیستم در این باره می گوید: « پیشرفت صنعتی با ماشین های عظیم الجثّه خود به جای اشیاء و مواد مصرفی و ضروری، گیوتینی برای قطع ریشه ی انسانیت می سازد(۳).»
فقدان تربیت اصیل انسانی امروزه یکی از بزرگ ترین نگرانی های مربیان و اندیشمندان عصر حاضر و یکی از مشکل ترین بُن بست های ناشی از رشدِ یک جانبه ی علم و صنعت به شمار می رود، ولی باید توجّه داشت که صدمات ناشی از این امر تنها به دوران معاصر مربوط نبوده و در همه ی اعصار و قرون گذشته با شدت و ضعف های متفاوتی در زندگی و تمدّن بشری خود نمایی کرده و بزرگ ترین لطمه ها را بر پیکر اجتماع انسان وارد آورده است. اما امروزه به شدیدترین مراحل خود رسیده است. « برتراند راسل » در کتاب « امیدهای نو » دشمنان بشر را به سه دسته تقسیم کرده است: طبیعت، همنوع، خودِ انسان؛ و می گوید: « موفّقیّت انسان تاکنون تنها در زمینه ی غلبه بر طبیعت چشمگیر بوده است و در مورد«همنوع» موفقیّتش بسیار اندک بوده است و در غلبه بر نفس سرکش خویش موفّقیّتی کسب نکرده است».
در تحلیل نهایی سخن برتراند راسل باید گفت: دشمن ناشی از همنوع نیز زاییده ی عدم توفیق از غلبه ی بر خویشتن و امیال شخصی است و اگر انسان تربیت می یافت و بر امیال خویش استیلا می داشت، هرگز دشمن همنوعش نمی شد. مولوی درباره ی اهمیّت مبارزه با این دشمن حقیقی انسان با الهام از تعالیم آسمانی اسلام می گوید:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زان بتر اَندر درون
چون که وارسـتم زپیـکاربــرون
باز گشـتم سـوی پـیکار درون
« امام خمینی (ره) » در این باره می فرماید: « بپرهیزید از این که خدای نخواسته حُبّ دنیا و حبّ نفس به تدریج در شما رو به فزونی نهد.»(۴)
۴) عجز و درماندگی فرهنگ بشری از تربیت انسان:
خیر اندیشان فرهنگ بشری تلاش های فراوانی برای جبران این کمبود به عمل آورده اند. امّا مشاهده می شود، بسیاری از این تلاش ها به نتیجه ای نرسیده است.
« برتراند راسل » مربّی برجسته در غرب دو کتاب درباره ی تربیت نوشت و مدرسه ای نیز دایر کرد تا با همسر دوّمش اداره کند، اما نتوانست. و جالب اینجاست که در اثر اختلاف با همسرش مدرسه ی تربیتی خویش را تعطیل نمود و بالاخره همسر دوّمش را نیز طلاق داد(۵). از این نمونه ها فراوان به چشم می خورد. مربّی اجتماعی حتی با نظارت مستقیم خویش نیز نمی تواند گامی در جهت تربیت بردارد و حتی از تربیت خویشتن غافل است و بررسی زندگانی آنان این مسئله را روشن تر می کند.
دانشمندان در عالم خیال و اندیشه ، طرح های مفصلی درباره ی شرایط « جامعه ی ایده آل » ریخته اند و یکی پس از دیگری با شکست مواجه شده اند. « افلاطون » در عالم خیال مدینه ی فاضله ساخت ؛ اما ۲۵۰۰ سال گذشت و در مرحله ی عمل پیاده نشد و در زمان خودش ، خودش خواست پیاده کند ، گرفتند و زندانی اش کردند.
« فرانسیس بیکن » هم طرحی به نام « اطلانتیس نو » داد که موفّق نشد. « ژان ژاک روسو » درباره ی تربیت فرزند خیالی خود « امیل » کتابی نوشت و طرح داد امّا فرزندان خود را سر راه گذاشت!! و...
امروز در رشته های علوم تربیتی، کتاب ها و درس های زیادی داریم، ولی در این میان چیزی که از آن خبری نیست، مسئله تربیت و از محصول عملی آن یعنی « انسان های تربیت یافته » است.
و این انسان است که سرگردان و ناامید از مرکزی به مرکز دیگر و از مرحله ای به مرحله ی بعد حواله می شود. خانواده به امید کودکستان و دبستان، دست از تربیت اولاد می شویند. دبستان به امید دبیرستان و دبیرستان به امید دانشگاه و دانشگاه نیز مرکز تحصیل علوم عالیه است و جایی برای این مسئله نیست!! پس وظیفه ی تربیت انسان به عهده ی چه مقامی و در وظیفه ی چه مؤسسه ای است؟!!
بر این اساس مهم ترین علل ناکامی مکاتب اجتماعی در امر تربیت را می توان چنین بیان نمود:
۱) هنوز « حریم انسانیّت » برای فرهنگ بشری روشن نیست ولذا فرهنگ و تمدنی که مفهوم انسان را به درستی درک نکرده و او را چنانکه باید و شاید نشناخته باشد، چگونه می تواند برای تکامل و تربیت او چاره ای بیندیشد یا راه روشنی در این زمینه ارایه دهد؟
۲) « انسان » و « انسانیّت » برای علم و فرهنگ بشری در قرن بیست و یکم نیز به عنوان یک معمّا مطرح است و اندیشمندان و فلاسفه ی بزرگی چون پروفسور«الکسیس کارل» عنوان کتاب خویش را « انسان موجود ناشناخته » انتخاب می کند. هر کس به مقتضای حال و اندیشه ی خود« انسانیّت » و حدّ تکامل انسان را به نوعی تعریف کرده است.
« بودا و شوپنهاور» روگردانی از لذّت های مادّی را تکامل انسان دانسته اند.
« فروید » و « نیچه » برعکس آزادیِ عمل کار را ترویج کرده اند و به همین ترتیب هر یک چیزی گفته اند و تضاد و افکار و عقاید تا به آنجاست که در مراحل حتّی تشخیص را غیر ممکن می سازد.
بنابراین ، زمانی که از تعریف و تشخیص حدود و هدف چیزی درمانده باشیم، قهراً در عمل هرگز به نتیجه ی مطلوب نخواهیم رسید(۶) .
۵) تربیت حقیقی:
تمامی انسان ها با هم تفاوت ظاهری و باطنی از قبیل: شکل، رنگ، محیط، فرهنگ... با یکدیگر دارند در ضعف های ذیل مشترکند:
الف)محدودیت از نظر علمی، فکری و...
ب) خطا پذیری
ج) تأثیر پذیری از محیط اجتماعی، شرایط اقتصادی و آداب و رسوم و احساس و عواطف و مصالح و منافع فردی و گروهی و...
آیا صحیح است که انسان جهت، هدف، راه و روش زندگی خود را بر نظریّاتی که دارای محدودیت ( علمی، فکری و... ) و احتمال اشتباه و متأثّر بودن ( از محیط اجتماعی، اقتصادی... ) می باشد پایه گذاری نماید؟
این کمبودها و نارسایی ها در شناخت انسانی به خوبی اندیشه خودکفایی عقل آدمی را در رهبریش به سوی کمال و تربیت حقیقی، نفی می کند و نیاز دایمی او را به داشتن ارتباط با یک منبع آگاه دیگری که این نقص ها را دارا نباشد به اثبات می رساند.
نیاز ضروری و اجتناب ناپذیر انسان برای تربیت خود و برای تأمین نیازهای خود منبعی لازم است که نامحدود، خطاناپذیر، تأثیرناپذیر و تضمین شده باشد و این همان منبعی است که آن را « دین » می نامیم.
اساس تربیت حقیقی در ادیان حقیقی خصوصاً اسلام چنان است که به موازات پرورش استعدادهای ظاهری هماهنگ و همزمان با پرورش و تقویّت آن ها، استعدادهای باطنی
نیز تا به سر حدّ کمال ممکنه خود می توانند تقویّت یافته و در تمام شئون زندگی به نفع فرد و اجتماع به کار گرفته شوند.
مکتب تربیت حقیقی برای بشر تنها ادیان است و بس. در ادیان حقیقی، تربیت هدف اصلی کلیه ی تعالیم را تشکیل می دهد و هدف بعث انبیاء ( تکمیل مکارم اخلاق ) معرّفی شده است. اسلام دین تربیت است و در سرتاسر تعالیم اسلامی نمی توان حکمی یا تعلیمی یافت که به نحوی ارتباط با تربیت انسان نداشته باشد.
۶) تربیت دینی:
تربیت دینی، همان تربیت حقیقی است و آن تربیتی است براساس « بازسازی شخصّیت » انسان و در نتیجه، بازسازی اجتماعی انسان ها. از دیدگاه این مکتب هر سنّت و عادت ناپسندی باید شکسته شود و به جای آن اعمالی نیکو و خویی پسندیده بر مبنای فضیلت انسانی و تقوای دینی جایگزین گردد. و دین نهضتی است « سنت شکن » جانب حق و عدل را می گیرد و هرگز « نفس تغییر » یا « تحوّل کور » مدّ نظرش نیست، بلکه تنها « تغییر و تحوّلی » قابل احترام است که در جهت کمال باشد و این معیار و فرمولی است در سنجش تغییرات اجتماعی.
و اما تربیت دینی و تربیت اسلامی، تفاوت های هم با هم دارند. ادیانی که در دست بشر است (نه ادیانی که از جانب خداوند آمده است، زیرا آنچه از جانب خداوند می آید واحد است) با هم تفاوت دارند. تفاوت تربیت دینی، به تفاوت تصوّر آن ها از خدا باز می گردد. تصویری که اسلام از خداوند ارایه می دهد، با تصویری که در ادیان دیگر وجود دارد، متفاوت است. در نتیجه می توان گفت نظام تربیتی ادیان مختلف با هم متفاوت است. و منظور از تربیت دینی در این مقاله از نوع تربیت اسلامی بوده است.
براساس تحقیقات به عمل آمده توسّط دانشمندان اسلامی به طور جامع « تربیت » چنین تعریف شده است:
« تربیت » عبارت است از پرورش و تقویت استعدادهای مثبت تا سر حدّ کمال ممکن و ایجاد هماهنگی لازم بین آن ها همراه با تضعیف استعدادهای منفی تا سر حدّ انهدام ممکنه از وجود(۷) .
با توجّه به مطالب فوق، اهمیّت و توجّه زیاد اسلام برای تربیت روح انسان درک می شود. در قرآن حکمت برانگیخته شدن پیامبر اعظم(ص) همین تربیت معرّفی شده است.
به طور کلّی در تربیت چند چیز لازم است: (۸)
۱) وجود مربّی یا تربیت کننده
۲) قابلیّت تربیت شونده
۳) مبارزه با آفات تربیت
۴) انتخاب الگو
۷) امتیازات تربیت دینی
به طوری که اشاره شد، تربیت دینی و تربیت غیر دینی از جهات مختلف با هم تفاوت داشته و مصداق حقیقی تربیت را تنها در مکتب ادیان و به طور کامل آن را در دین اسلام می توان یافت، اکنون به طور اجمال برخی از امتیازات تربیت دینی را برمی شماریم:
▪ در دین تربیت ابتدا از خود مربّی شروع می شود، در صورتی که در فرهنگ بشری تربیت از غیر آغاز می گردد، پیامبر اعظم(ص) می فرماید:« اَدَبَنی رَبّی فَاَحسَن تأدیبی»:(۹) (خداوند مرا ادب آموخت و نیک آموخت). مربّی های بشر به ترتیب اولویت ها عبارتند از: (۱۰)
۱)خداوند متعال
۲) پیامبران
۳) ائمه اطهار
۴) علما و دانشمندانِ با تقوی.
▪ ارایه الگو و نمونه ی کامل تربیت.
▪ داشتن ضمانت اجرایی چون ایمان به خدا.
▪ داشتن راه حل ها و برنامه های صحیح و عملی در مورد تربیت.
▪ همه جانبه بودن و محدود نبودن به یک یا چند استعداد یا ابعاد خاصّی از وجود انسان.
با مطالعه مطالب فوق به حقّانیّت و برتری مکتب ادیان و اسلام رسیدیم حال برای تربیت خویش این سؤال مطرح می شود که اوّلین گام در مسیر تربیت اسلامی چیست؟
۸) اولین گام در مسیر تربیت اسلامی:
اولین گام در مسیر تربیت دینی خلوص نیست و اخلاص در عمل است. که حضرت علی(ع) می فرماید: « خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند.»(۱۱)
در اهمیّت اخلاص همین بس که مادامی که مسلمانی به مرتبه اخلاص نرسد از شرّ شیطان خلاص نخواهد شد، چرا که آن لعین، قسم به عزت ربّ العالمین یاد کرد، که همه بندگان را گمراه سازد مگر اهل اخلاص(۱۲). چنانکه حکایت از زبان آن پلید در قرآن کریم آمده است که: « گفت به عزّت تو قسم که همه ی شان را گمراه می کنم مگر آن ها که بندگان مخلص تو هستند(۱۳).»
خود پرستی یکی از بزرگ ترین دشمن و سرسخت ترین موانع انسان در مسیر تکامل و نزدیکی به خدا است(۱۴). «اخلاص یکتایی وجود آدمی است در راه ایمان،در راه ارزش های متعالی انسانی و در راه، خویش را به تمامی به خدا سپردن (۱۵) .» اخلاص صد در صد یک حالت درونی است و ارتباطی به لفّاظی ندارد. و در واقع توجه کامل و مستمر است به جلب رضایت خدا در حین عمل و منظور داشتن او در تمام مراحل آن، آری:
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست(۱۶)
از عالی ترین اثرات اخلاص همین نکته بس که در سطح اجتماع بشری و سطح فردی اجازه ی منّت گذاشتن به فرد دیگری را پیدا نمی کند. چون عمل برای خدا است، رضایت خدا را می طلبد، هر چند که عمل کاملاً به اجتماع و یا به افراد مخصوصی بر می گردد.
و نیز در عمل تربیتی علاوه بر اخلاص رعایت نکات دیگر ضروری است که مهم ترین آن « صدق » است. منظور از صدق این است که انسان در تمام حالات و اعمال و رفتار خود راستی و درستی را جزو صفات دایم و ملکات روح خود قرار دهد. و یا به عبارت دیگر می توان گفت که: « یک نفر عبادت گر آن چه را در حال عبادت با خدای خویش در میان می گذارد، در متن زندگی آن پیاده می کند و به مرحله ی صدق در می آورد.»(۱۷)
در پایان این بخش می توان گفت: « تأثیر و نفوذ خداشناسی در انسان مراتب و درجات دارد و تفاوت انسان ها از نظر کمال انسانی و قرب به خدا به این درجات بستگی دارد و همه ی این ها صدق و اخلاص نامیده می شود.(۱۸)
صدق باید تا دهد طاعت بر
مغز باید تا دهد دانه ثمر
۹) الگو های تربیت دینی
یکی از بهترین شیوه های تربیت، معرّفی الگوهای موفّق است. الگو، به کلّیّات و تئوری ها، روح و حیات می بخشد. الگوی خوب، مردم را از رفتن به سراغ الگوهای بد باز می دارد. الگوهای خوب، دعوت و تبلیغ عملی است. دیدن الگو، مطالب تصوّری و ذهنی و شاید محال را به صورت عینی مجسّم می کند.(۱۹) یک نگاه کوتاه به تاریخ صدر اسلام ثابت می نماید، با ظهور نبی و شخصیّت کامل و نمونه ای چون حضرت محمد(ص) در مدّت اندکی از میان همان اعراب بادیه نشین غارتگر و بی فرهنگ که مایه ی فخر و مباهاتشان، وحشیگری و قتل و غارت بود، انسان های نمونه ای چون « علی » ، « سلمان » ، « ابوذر » ، « مقداد » و «بلال » و... برخاستند که هر یک تا مراحل اوج انسانیّت و کمال بالا رفته و « مدل» و « الگو » و « نمونه» راستین یک « انسان تمام » گشتند، انسان های که مغزهای متفکّر بشری حتّی پس از ۱۴ قرن از درک عظمت آنان در شگفت است. قرآن درباره ی الگو بودن پیامبر اعظم(ص) می فرماید: « همانا رسول خدا برای شما الگویی خوب، نمونه ای کامل است برای کسی که به خدا و پاداش او و روز قیامت امیدوار باشد.»(۲۰)
الگو بودن پیامبر در همه ی امور است: در مهربانی با زیردستان ، گشاده رویی با مردم، مشورت کردن، اخلاص، ساده زیستی، تشویق به کسب علم، عبادت، استقامت در گفتار و عمل، مبارزه با ظلم و ستم، نظم و انضباط، نظافت و بوی خوش، مساوات، همسرداری، محبّت به کودکان و... .
پیامبر اعظم(ص)، ضمن توجه به توصیه ها و ره یافت های اسلام، راه رشد و هدایت را به پیروانش نشان داده و با آموزه های تربیتی اش، امکان تربیت صحیح و تأمین سلامت روحی و روانی جامعه را فراهم آورده است.
۱۰) شیوه های موفق تربیت دینی: (۲۱)
برخی شیوه های موفّق تربیتی در عصر اطّلاعات و ارتباطات، با تأکید بر تربیت دینی عبارتند از:
۱) تربیت شایسته و اسلامی.
۲) تثبیت ایمان و تقوای الهی.
۳) ضرورت تحقیق وآزمایش برای گزینش دوست.
۴ ) نظارت و بازرسی از عملکرد مربّی.
۵) تبیین و تشریح معنای حقیقی زندگی
۶) فرهنگ سازی برای استفاده ی درست از وسایل نوین ارتباطی و اطّلاع رسانی
۷) ارتباط دوستانه و صمیمی میان متربّی و مربّی
۸) تشویق و همراهی متربّی جهت شرکت در جلسات مذهبی و مکان مذهبی.
۹) تشویق به خواندن کتاب های هدایت گر و سازنده.
۱۰) الگو برداری از شهدا ، خصوصاً شهدای نوجوان و جوان.
۱۱) تبیین و تشریح آثار مخرّب ابتذال برای متّربیان.
۱۲) الگو قرار دادن زندگانی پیامبران و ائمه(ع) برای متّربیان.
۱۳) تبیین و تشریح فرهنگ خودی، ملّی و اسلامی برای متربّیان.-
۱۴) تبیین و تشریح « فرهنگ عاشورا » از سوی والدین برای فرزندان.
۱۵) احیا و تقویّت روحیه و فرهنگ بسیجی.
۱۶) احیا و تقویت غیرت دینی در فرزندان.
۱۷) احیا و تقویّت استراتژی انتظار در متربیّان
۱۸) بهره گیری از سلاح قدرتمند نماز.
۱۹) امر به معروف و نهی از منکر( هدایت و ارشاد دایمی ) والدین نسبت به متربیّان.
۲۰) افزایش آگاهی و بصیرت مربیّان.
فرهاد عطار حمیدی
پاورقی
۱. دکتر احمد صبور اردوبادی ، زیربنای تربیتی و اخلاقی انسان ، ص۱۳.
۲. ر.ک: بحران دنیای متجدد ـ رنه گنون، ترجمه ی ضیاء الدین دهشیری.
۳. جهانی که من می بینم ، آلبرت انیشتین ، ترجمه ی فریدون سالکی ، ص۱۰۸.
۴. جهاد اکبر ، امام خمینی ، ص۲۵۳.
۵. ر.ک : عرفان و منطق ، برتراند راسل ، فصل اول.
۶. ر.ک: زیر بنای تربیتی انسان، دکتر صبور اردوبادی .
۷. دکتر احمد صبور اردوبادی ، زیر بنای تربیتی و اخلاقی انسان ، ص۳۲.
۸. فصلنامه فرهنگیان بسیجی ، شماره ۹ ، پاییز ۱۳۸۵ ، ص۹.
۹. نهج الفصاحه، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده ، ص۲۱.
۱۰. فصلنامه ی فرهنگیان بسیجی ، شماره ی ۹ ، پاییز۱۳۸۵ ، ص۹.
۱۱. اصول کافی ، شیخ کلینی ، ج۳ ، ص۲۶.
۱۲. معراج السعاه ـ مرحوم ملا احمد نراقی ، ص۴۷۳.
۱۳. قرآن کریم ، سوره ص ، آیه ی ۸۳.
۱۴. از سخنرانی امام خمینی ، ۲۸/۱۲/۵۹ ، در دیدار با نمایندگان مجلس.
۱۵. دکتر علی شریعتی ، خودسازی انقلابی ـ ص۱۵۱.
۱۶. معراج السعاده ـ مرحوم ملا احمد نراقی ، ص۴۳۷.
۱۷. جهان بینی توحیدی ، شهید مرتضی مطهری ، بخش صدق و اخلاص ، ص۱۲۱.
۱۸. همان ، ص۱۲۰.
۱۹. محسن قرائتی، سیره ی پیامبر اکرم با نگاهی به قرآن کریم، صص۱۱و۱۲
۲۰. سوره ی احزاب ، آیه ی۲۱.
۲۱. اقتباس از: فرهنگ بسیجی در کلاس رهبری ، فصلنامه ی فرهنگیان بسیجی ، پاییز۸۵ ، ص۱۴.
منابع
۱. قرآن مجید، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، ۱۳۶۷.
۲. امام خمینی (ره)، جهاد اکبر، تهران: بنیاد بعثت، واحد تحقیقات اسلامی، ۱۳۶۱.
۳. انیشتین، آلبرت، جهانی که من می بینم، ترجمه ی فریدون سالکی.
۴. پاینده ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۶ش.
۵. خردمندی، تعلیم و تربیت در سیرت پیامبر اعظم(ص)، فصلنامه ی فرهنگیان بسیجی، شماره ی۹، سال چهارم، پاییز ۱۳۸۵.
۶. دکتر شریعتی، علی، خودسازی انقلابی.
۷. دکتر صبور اردوبادی، احمد، زیر بنای تربیتی و اخلاقی انسان، انتشارات شناخت اسلام.
۸. شیخ رازی کلینی، اصول کافی، ج۳، مترجم؛ حاج سید جواد مصطفوی، ناشر؛ کتاب فروشی علمیه اسلامیه.
-۹قرائتی محسن، سیره ی پیامبر اکرم با نگاهی به قرآن کریم، انتشارات: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن تابستان۱۳۸۵.
-۱۰گنون، رنه، بحران دنیای متجدّد، ترجمه ی ضیاءالدین دهشیری.
-۱۱شهید مطهری، مرتضی، جهان بینی توحیدی، انتشارات صدرا.
-۱۲مرحوم نراقی، ملا احمد، معراج السّعاده.