جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نکاتی از زندگی حضرت زهرا (س)


نکاتی از زندگی حضرت زهرا (س)
بررسی عملكرد شیعیان در طول تاریخ تشیع، نشان می دهد كه در بسیاری از دوره هایی كه این مكتب تاكنون پشت سر نهاده است، نمایش جنبه های دردآلود و رنج آمیز زندگی رهبران و سلسله جنبانانش برجسته تر از نمایش جنبه هایی بوده كه از حضور نشاط و سرور در زندگی ایشان خبر می داده است. البته می توان علت ها و دلیل های متناسبی را یافت كه توجیه گر این رویكرد باشند، اما در هر حال همواره برای كسی كه اهمیت یكپارچگی زندگی و چند وجهی بودن این منشور را دریافته است جای این سوال وجود دارد كه آیا حضور كم رنگ تر نشاط، شادی و سرور در روایت ها و گزارش های مختلفی كه راویان و مورخان از اولیای دین ذكر كرده اند نشانگر اهمیت نداشتن این موضوعات در رشد كیفی زندگی انسان هاست؟
شدت دردهایی كه بزرگان دین ما با آن روبرو بوده اند و فراوانی رنج هایی كه در زندگیشان با آن دست به گریبان شده اند به هیچ وجه قابل تردید هم نیست تا چه رسد به انكار. اما سخن بر سر این است كه آیا وجود سختی و مرارت در زندگی و مصبوغ بودن حیات آدمیان به درد و رنج، امری ذاتی است؟ آیا وجود اینهمه مصیبت در زندگی معصومان علیهم السلام به معنای مخالفت آنان با سرور و شادی و نشاط و فرحمندی است؟ آیا نمی توان در زندگی این بزرگواران ردپایی از اهمیت دادنشان به این موضوعات را باز جست؟
این نوشتار مدعی است كه می توان نشان داد در اندیشه و عمل بزرگان دین، بنیان های یك زندگی آمیخته به نشاط و سرور یافت می شود كه در آن، قدر و منزلت همه ساحت های وجود انسانی و ارزش های والای الهی حفظ می گردد. یعنی می توان نشان داد با وجود همه مصایبی كه در زندگی پیامبر (ص) و خاندان گرامی اش وجود داشته، قاعده اصالت رنج بر حیات آنان حاكم نبوده است.
كوشش برای اثبات این مدعا می تواند به صورت های مختلفی انجام پذیرد. اما روشی كه ما در این نوشته به كار گرفته ایم اینگونه است كه ابتدا اهم موضوعات و مواردی را جمع آ وری و دسته بندی كرده ایم كه نزد روانشناسان امروزی به عنوان عوامل موثر در یك زندگی با نشاط مطرح است. سپس با استناد به زندگی یكی ازاین بزرگواران یعنی حضرت فاطمه «سلام الله علیها» نشان داده ایم كه تقریباً همه این عوامل به گونه ای در زندگی ایشان حضور داشته و بروز یافته اند و اگر چه تاریخ زندگانی حضرت سرشار از غم و رنج و اندوه بوده است اما این موضوع هیچ منافاتی با وجود آن مبانی در زندگی فاطمه (س) ندارد.
با توجه به اینكه شاید بتوان گفت كه زندگی هیچكدام از اولیای دین، به اندازه زندگی ایشان به درد و رنج آمیخته نبوده موفقیت در واضح و مدلل ساختن این مدعا راه را برای اعمال این روش در زندگی سایر معصومان، و استنتاج نتیجه مورد نظر از نحوه زندگانی ایشان، هموار می سازد.
نگارنده به هیچ وجه مدعی نیست كه سر عظمت و جلال این بزرگان در مطابقت اندیشه و كردارشان با تئوری های فلسفی و روانشناختی است بلكه بضاعت این علوم و كفایت این معارف را بسیار كمتر از آن می داند كه بتواند بر شخصیت رادمردان دوران سازی احاطه یابد كه تاریخ بشری از آنها عظمت یافته است و بدانها می بالد. قصد وی تنها خاطر نشان كردن این نكته است كه حتی در سایه تئوری های این علوم خرد بنیاد نیز می توان قرائتی از زندگی پیامبر و امامان بزرگوار به دست داد كه همه عواملی را دربر بگیرد كه موجبات یك زندگی شاد را فراهم می سازد.
معنایی كه ما برای واژه هایی چون شادی و نشاط در نظر داشته ایم اندكی گسترده تر از معنایی است كه كاربرد عادی این الفاظ در زبان، در بردارد. معنای مورد نظر، علاوه بر معنای متعارف، دربرگیرنده انبساط روحی و بهجت خاطری است كه در روح و ضمیر انسان ها به وجود می آید. گرچه این معنا به طور ضمنی در مفهوم زندگی شاد نهفته است؛ زیرا در صورت فقدان آن انبساط روحی، هیچ عاملی نمی تواند شادی و نشاط را برای زندگی افراد به ارمغان بیاورد.
برای اثبات مدعای این نوشتار، گاهی به زندگی فاطمه (س) و سخنان ایشان استناد كرده ایم و گاه با توجه به اینكه محیطی كه حضرت در آن زندگی كرده اند و افرادی كه در زندگی ایشان موثر بوده اند، در تعالی شخصیتشان نقش داشته اند، ازسخنان پیامبر گرامی اسلام و تعالیم دینی كه فاطمه خود را از پیروان آن می دانست. شاهد مثال آورده ایم. بسیاری از روایاتی كه از آنها استفاده كرده ایم دارای جنبه های متفاوتی است و از آنها به تناسب چند وجهی بودنشان استفاده های دیگری نیز شده است. به همین دلیل ممكن است قضاوت در مورد صحت قرائت ما از آن روایات، اندكی تامل را از سوی خواننده بطلبد.
نكته دیگر اینكه برخی از عوامل كه ذكر خواهد شد، در فراهم كردن بستری برای داشتن یك زندگی شاد نقشی مستقیم را ایفا می كنند و برخی دیگر نقشی غیرمستقیم، كه البته خواننده خود این تمایز را در حین مطالعه درك خواهد كرد. از طرفی به این نكته هم باید توجه داشت كه وقتی، مثلاً برای عنصری مانند «توبه» نقش نشاط آفرینی را درنظر می گیریم به هیچ وجه قصد انكار سایر نقش هایی را نداریم كه توبه در بقیه حوزه ها ایفا می كند بلكه به مقتضای مدعای نوشتار، فقط نقش خاصی را برجسته می كنیم كه در این حوزه حایز اهمیت است. خواه این مقاله در مدلل ساختن آنچه درنظر دارد موفق باشد و خواه دچار شكست شود، به هیچ وجه از اهمیت و نقش نشاط و شادی در زندگی آدمیان كاسته نمی شود. از همین رو كاوش و بررسی پیرامون این موضوع، حداقل می تواند راه گشای افراد در تلاش برای فراهم آوردن یك زندگی بهتر و منطبق بر بنیان های استوارتر باشد.
● عوامل نشاط در زندگی:
▪ ایمان، معنای زندگی
بیشتر روانشناسان وجود معنا در زندگی را عامل اساسی برای واداشتن آدمیان به ادامه زندگی به طور عام و فراهم كردن زندگی ای شاد و همراه با خرسندی برایشان به طور خاص می دانند. می توان گفت تقریباً همه انسان ها در زندگی خود چیزی دارند كه حاضرند به خاطر آن زندگی كنند و یا حتی بمیرند. یك آمارگیری در فرانسه نشان داد كه ۸۹ درصد افراد مطمئن بوده اند انسان چیزی لازم دارد كه به خاطر آن زندگی كند و ۶۱ درصد افراد اظهار كرده بودند در زندگی آنها كسی یا چیزی وجود دارد كه معنای زندگی آنهاست و در واقع به خاطر اوست كه زندگی می كنند. نتیجه آمارگیری در وین تنها دو درصد با نتیجه آمارگیری انجام شده در فرانسه تفاوت داشت.(۱) دكتر ویكتور فرانكل در كتاب «انسان در جستجوی معنا» زندگی خود در یك اردوگاه كار اجباری آلمان ها در جنگ دوم جهانی را شرح می دهد. او پس از ذكر همه مرارت های طاقت فرسایی كه جسم و روح زندانیان را در تنگنا قرار داده بود و آنها را تا سر حد مرگ كشانده بود نتیجه می گیرد در نهایت كسانی كه از این دوزخ جان سالم به در می بردند، نه كسانی بودند كه وضع جسمانی مناسبی داشتند و نه كسانی بودند كه از هوش سرشاری برخوردار بودند، نه آنهایی بودند كه خوب تغذیه می شدند و نه آنهائی كه از وضع مزاجی خاصی بهره می برند، بلكه تنها كسانی بودند كه در زندگی خود «معنایی» را یافته بودند. (۲)
این معنا برای هر كس به صورتی ویژه جلوه می كند. زن، فرزند، سرزمین، حتی پول یا چیزی از این دست هم می تواند این نقش را بازی كند. اما این را هم باید درنظر داشت كه هر كدام ازاین معانی به نحوی می توانند از دست بروند و فجایع غیرقابل جبرانی را درپی داشته باشند. اساسی ترین مفهومی كه می تواند به زندگی آدمیان معنا ببخشد، ایمان به امر متعالی یا خداست. سیری در زندگی مومنانی كه در تاریخ بشر ظهور كرده و حضور داشته اند به خوبی روشن می كند تقریباً همیشه این افراد بوده اند كه بزرگترین كارها را انجام داده اند و بیشترین سختی ها را تحمل كرده اند. اساساً كنار آمدن با رنج های دنیای انسانی و به دوش كشیدن بار مرارت های آن، شكیبایی و صبوری ای را می طلبد كه فقط در وجود صاحبان چنین پشتوانه ای یافت می شود. شاید به همین دلیل باشد كه تنها در حضور كسی چون حافظ می توان شنید:
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
شاید بتوان معناداری را اساسی ترین عاملی دانست كه موجب انبساط روحی انسان و با نشاط بودن زندگی او می گردد. با حضور چنین معنایی است كه می توان رنگی از نشاط به تمامی حوادث و اتفاق های زندگی زد. در واقع این ما هستیم كه به زندگی خود معنا و ارزش می دهیم و تعیین می كنیم كه سرشار از امید باشیم یا كوهی از نومیدی. روانشناسان معمولاً این جمله مشهور را ذكر می كنند كه «اغلب مردم تقریباً به همان اندازه ای شاد هستند كه انتظارش را دارند.»(۳)
كافیست نگاهی به كتاب هایی كه مناقب عارفان در آن ذكر شده است بیندازید تا ببینید چگونه انسان هایی كه حضور برخورداری های مادی و امكانات دنیایی به هر دلیلی در زندگی شان كمرنگ بوده است، چونان زیسته اند كه حسرت صاحبان مكنت و وارثان قدرت را نسبت به خود برانگیخته اند و آنچنان تمامی مصایب را تحمل و چه بسا از آنها استقبال كرده اند كه گویی معناداری زندگی آنان را هیچ عاملی تهدید نمی كند.
سخن گفتن از ایمان حضرت فاطمه (س) و اثبات آن از طریق روایات و استدلال ها، كاری است كه از فرط بدیهی بودن موضوع، بیهوده به نظر می رسد. بررسی این موضوع به طور كلی از دو طریق امكان پذیر است. سیر زندگانی حضرت در طول تمامی سال هایی كه هم مرارت های دوران نزول شریعت و هم مشقت های دوران استقرار آن را در بر می گیرد، و روایات متعددی كه در اثبات این امر می توان از آنها بهره جست. از پیامبر (ص) نقل شده است كه «به راستی خدای بزرگ قلب و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان سرشار كرده است.» (۴) و به درستی كه او «سرور زنان جهان از اولین و آخرین است.» در كتب حدیث داستانی نقل شده است با این مضمون كه روزی سلمان به خانه فاطمه (س) می رود تا او را از واقعه ای باخبر كند. می بیند فاطمه(س) عبایی پشمین با دوازده وصله بر تن دارد و با دست، گندم آسیا می كند و زیر لب می گوید:«آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است».
وقتی سلمان فاطمه(س) را تا خانه پیامبر همراهی می كند، در بین راه به ایشان عرض می كند:«دریغا! دختران كسری و قیصر، ابریشم و حریر می پوشند و دختر محمد عبایی پشمین بر تن دارد كه دوازده جای آن با لیف خرما وصله خورده است.» وقتی به منزل پیامبر (ص) می رسند فاطمه (س) به پدر می گوید:«پدر جان! سلمان از لباس من تعجب كرده است در حالی كه سوگند به خدایی كه تو را به حق مبعوث فرموده پنج سال است كه من و علی از اثاث زندگی چیزی نداریم جز پوست گوسفندی كه روزها روی آن به شترمان علف می دهیم و شب ها از آن، بستر خوابمان را می سازیم و بالش زیر سر ما از پوستی است كه درون آن از لیف خرما پر شده است.» پیامبر (ص) می فرماید:«]ای سلمان[ دختر من ازسبقت گرفتگان ]به سوی پروردگار[است». (۵)
اما نقش مقوله ایمان در به وجود آوردن سرور و نشاط در زندگی مومنان، از منظری عارفانه هم قابل بررسی است. در میان عارفان، نظریه ای وجود دارد كه متفكران متاخر آن را «تئوری غفلت» نامیده اند. مضمون این نظریه كم و بیش در آثار اغلب عرفای ما یافت می شود، اما از آن جهت كه اولین كسی كه به صورتی دقیق و منضبط در تاریخ عرفان به این مساله پرداخته، ابوحامد محمد غزالی بوده همواره نام این نظریه با نام او همراه بوده است. به اختصار می توان گفت مضمون نظریه این است كه پایداری و قوام این عالم، همواره معطوف به جهالت ها و غفلت های آدمیان در عرصه های مختلف است و اگر روزی تمامی پرده ها از پیش چشم انسان ها برداشته شود دیگر كسی هیچ كار از كارهای مربوط به این دنیا را انجام نخواهد داد.
البته عارفان همان كسانی هستند كه پرده غفلت را از پیش چشم خود كنار زده اند، اما حكم اكثر ساكنان این عالم همان غفلت است. غزالی می نویسد:«شرط سلامت دین متدینان این است كه بیشتر مردم از دین خواهی اعراض كنند و هم خود را متوجه امور دنیایی كنند و این قسمت را مشیت ازلی خداوند تقدیر كرده است...»(۶)
مجال شرح و بسط این نكته در این نوشتار وجود ندارد، اما سخن اصلی این است كه یقینی كه این بیداری برای عارف به ارمغان می آورد، ثمرات ارجمندی چون آرامش، سكینه قلبی، دلیری و شادمانی را به همراه دارد.آنكه به سر منازعات مردمان و مشكلات این جهان آگاه باشد و سررشته همه آنها را در دست مشیت الهی ببیند، از هیچ ناملایمتی نمی رنجد و از هیچ بلایی نمی گریزد. شائد بوعلی نیز به همین نكته متفتن شده كه گفته است: عارف همیشه متبسم و بشاش است. یكی از توصیه های آندرومیتوس برای داشتن زندگی شاد این است كه «آسوده باشید و امور را به حال خود واگذارید.» (۷) شاید بتوان بهترین نمونه زیستن براساس این اصل را، در همین رویكرد عارفانه به عالم بازجست.
● رضایت از سرنوشت
روایت مشهوری به این مضمون در كتاب های حدیث نقل شده است كه روزی فاطمه (س) از شدت فشار كار طاقت فرسا به همراه علی (ع) نزد پیامبر (ص) می آید و از ایشان درخواست خدمتكاری می كند تا در كارخانه یاریش كند. پیامبر (ص) پرسید «آیا چیزی بهتر از خادم نمی خواهید» و پس از شنیدن پاسخ مثبت، تسبیحاتی را به آنها می آموزاند كه بعدها به تسبیحات حضرت فاطمه (س) مشهور می شود. (۸)
اثر روحی ای كه این آموزه در دل فاطمه می نهد چنان است كه وی را خدمتكار بی نیاز می كند.در واقع این بی نیازی، ارمغانی است كه اتكا و اتكال فاطمه (س) به خداوند و رضایتش از مشیت خداوندی، به او ارزانی می دارد. نقش «رضا» به معنای عرفانی كلمه، تأمین كننده همان عنصر مطلوبی است كه در روانشناسی نشاط ذیل عنوان «رضایت از داشته ها» و «حسرت نخوردن به نداشته ها» مطرح می شود.
آمده است كه فاطمه (س) در آخرین روز زندگی خود آبی خواست وبدن خود را با آن شست و شو داد. لباسهای نو پوشید، به اتاق خود رفت و از خدمتگزارش خواست تا بستر او را در وسط اتاق بگستراند. سپس رو به قبله دراز كشید، دستهایش را برگونه هایش نهاد و گفت من همین ساعت خواهم مرد. (۹) در روایت های دیگری كه از این واقعه شده، این موضوع هم ذكر شده است كه فرزندان خود را صدا كرد، لباس های تمیز به تنشان كرد و موهایشان را شانه كرد.
دركنار مفهوم «رضا» امر دیگری نیز وجود دارد كه تقریباً نقشی همسان با آن دارد اما می توان گفت كه به نحوی از بطن مفهوم رضا بیرون می آید و آن «معقول بودن سطح توقع» است. كسی كه از امكانات، شایستگی ها و موقعیت های خود انتظارات معقولی داشته باشد مسلماً كمتر دچار سرخوردگی ناشی از شكست های پیاپی ای خواهد شد كه عدم كامیابی ها برای وی به همراه می آورند.
«من از خدایم شرم می كنم كه از تو چیزی بخواهم كه انجام آن برایت مقدور نیست»، این پاسخی است كه فاطمه (س) به علی می دهد، هنگامیكه علی (ع) پس از مشاهده اینكه زهرا غذای خود را به كودكان داده و خود گرسنه مانده است و دم برنیاورده، از او می پرسد: چرا به من نگفتی تا غذایی بجویم؟
مورخان نقل كرده اند كه جهاز فاطمه (س) هنگام ازدواج یك دست كتان، یك زره و یك پوست گوسفند بود و البته برخی دیگر آن از چهارصد مثقال نقره و برخی سیصد، چهارصد و هشتاد و یا پانصد درهم دانسته اند. (۱۰)
باید در نظر داشت كه تفاوتی اساسی بین كم توقعی از سر فقر و كم توقعی از سرغنا وجود دارد. پیامبر از همان مراسم ازدواج فاطمه (س) به ایشان فرمود: مبادا نگران فقر شوهرت باشی. پدرت اگر می خواست می توانست گنج های زمین را مالك شود اما او خوشنودی خدا را برگزید. (۱۱) كم توقعی فاطمه، ریشه در كمبود امكانات و فراهم نبودن شرایط نداشت بلكه از سرچشمه ایمان وی به خداوند و اتكالش به او صادرو ساطع می شد.
● مهر و عطوفت
غالب كسانی كه در احساسات خود جایی برای محبت به دیگران باقی گذارده اند، معترفند كه شادمانی و شكفتگی حاصل از این دوست داشتن بی آلایش، چنان فرح انگیز و سروربخش است كه كمتر چیزی در زندگی می تواند جایگزین آن شود. معمولاً انسان های با نشاط كسانی هستند كه سراسرخانه وجودشان را برای خویش برنگزیده اند و جایی را هر چند اندك در درون خود به دیگران اختصاص داده اند. خوش خویی، نیكوخلقی و نشاط، میوه های همیشگی درخت محبت اند و این ارتباط تا بدان حد است كه عارفان ما بین عشق و خوش خویی، چنان ملازمت قطعی و ضروری ای یافته اند كه به هیچ وجه نمی پذیرند بارقه ای از محبت در دل كسی افروخته شده باشد و اثری از خوش خویی درسیرت و صورت او پدیدار نگشته باشد.
زندگی فاطمه(س) چنان سرشار از جنبه های مهربانانه و عطوفت آمیز است كه ذكر تمامی مصادیق آن مجالی دیگر می طلبد اما می توان این جنبه ها را در چند دسته كلی خلاصه كرد و به هركدام از آنها تا حدی اشاره نمود.
دوران كودكی فاطمه(س) سرشار از سختی ها و مرارت ها بود و البته این موضوع، اقتضای طبیعی بنای عظیمی بود كه پدر وی قصد بنانهادن آن را داشت. اما با این حال عطوفتی كه درفضای روابط بین افراد این خاندان موج می زد به حدی فضای خشونت بار عصر جاهلی را از مهر آكنده بود كه ظرفیت اندك آدمیان تندخو، قدرت تحمل آن را نداشت. نمونه های بسیاری را در تاریخ دوران صدر اسلام می توان یافت كه به پیامبر(ص) به خاطر محبت و علاقه ای كه به فرزندان و نزدیكان خود ابراز می كرده اعتراض شده است. (۱۲)
احادیث بیشماری دركتاب های مختلف ذكر شده است كه نشان می دهد پیامبر(ص) آن قدر فاطمه(س) را می بوسیده كه رشك و اعتراض دیگران برانگیخته می شده است.
طبری در «دلایل الامامه» آورده است: عایشه درحالی كه پیامبر(ص) فاطمه(س) را می بوسید سر رسید و پرسید ای رسول خدا آیا او را دوست داری؟ پیامبر(ص) فرمود: « به خدا قسم اگر شدت علاقه مرا به او می دانستی، او را بیشتر دوست می داشتی.» (۱۳)
پیامبر عادت كرده بود همیشه فاطمه آخرین نفری باشد كه قبل از هر سفر با او وداع می كند و اولین نفری باشد كه پس ازبازگشت او را می بیند.(۱۴) این فضایی بود كه فاطمه(س) درآن رشد می یافت. در یكی از روزها این آیه شریفه نازل شد كه: «لاتجعلوا دعاءالرسول بینكم دعاء بعضكم بعضاً» (نور/۶۳) صداكردن پیامبر را درمیان خودتان همانند صداكردن همدیگر مشمارید. و به موجب آن مسلمانان امر شدند كه پیامبر را با عبارتی چون «یا رسول الله»، «یا ایهاالنبی» مورد خطاب قراردهند. فاطمه(س) می فرماید من دیگر جرأت نكردم ایشان را پدرجان خطاب كنم. وقتی به خدمت ایشان رسیدم، خطاب كردم «یا رسول الله» و این عبارت را تكرار كردم. پدرم از من روبرگرداند و درمرتبه سوم به من فرمودند: «ای فاطمه، این آیه درباره تو و خاندان و نسل تو نازل نشده است. زیرا تو از من هستی و من از تو. این آیه درباره جفاپیشگان و تندخویان قریش، كه فخرفروش و متكبرند نازل شده است. تو مانند قبل مرا پدرجان خطاب كن. زیرا این خطاب دلم را زنده می كند و خدا را خوشنود می سازد.»
محدوده این محبت و علاقه تنها منحصر به فاطمه(س) و پدر بزرگوارش نبود. نگاهی كوتاه به خطبه های علی(ع) پس از فراق فاطمه(س) ایراد كرده است و شعرهایی كه از ایشان درهمین مورد روایت شده است و درك عمیق فشار روحی ای كه در اثر این ضایعه به علی(ع) دست داده است، جلوه هایی از علاقه متقابل این دو همسر و همدل را آشكار می سازد. (۱۵)
در مورد علاقه فاطمه(س) به فرزندانش و محبتی كه به آنها ابراز می كرده، روایات بسیاری نقل شده است كه توجه فاطمه(س) را به این عنصر در تربیت كودكان نشان می دهد. شاید توجه ایشان به نقش این عاطفه مادری در تربیت فرزندان را بتوان در روایاتی از این دست جست كه روزی سلمان وارد خانه فاطمه(س) می شود و می بیند دختر پیامبر آسیاب را می چرخاند در حالیكه فرزندش حسن گریه می كند. عرض می كند كه من آسیاب كنم یا بچه را ساكت نمایم؟ فاطمه(س) می فرماید شما آسیاب كنید، من بر آرام كردن بچه سزاوارترم.(۱۶)
فاطمه ازدست پروردگان و به تعبیری از پدیدآورندگان مكتبی است كه شادكردن فرزند را معادل آزادكردن بنده می داند. توصیه می كند هنگام رفتار با كودكان باید مانند آنها كودك شد. (۱۷) و بهترین عمل نزد خداوند را شادی ای می داند كه انسان در قلب مؤمنی به وجود می آورد. فاطمه تا سحر در پیشگاه خداوند به نیایش می ایستد و در پاسخ فرزندش كه از او می پرسد مادر، چرا برای ما دعا نكردی و فقط برای همسایه ها دعا كردی می فرماید: «فرزندم! اول همسایه، بعد خانه.» (۱۸)
براساس این قراین است كه نگارنده معتقد است جلوه های روشنی از محبت سرشاری كه در فراهم آوردن یك زندگی نشاط آمیز نقش اساسی دارد، در این روایت و گزارش ها قابل مشاهده است.
● بخشودن و بخشوده شده
بودایی ها می گویند: «تمام رنج بشر به خاطر چنگ انداختن او به اوضاع گذشته، هستی است.» به دوش كشیدن بار گذشته ناموفق، همواره مانعی نیرومند بر سر راه ایجاد نشاط و شادی در زندگی به شمار می رود. اگر نتوان اثر فشار روحی ای را خنثی كرد كه به وجدان افراد دراثر اعمال نادرست یا افكار ناشایستی كه در گذشته داشته اند، وارد می شود، جای هیچ امیدواری ای نه تنها برای داشتن یك زندگی همراه با سرور بلكه حتی برای ادامه یك زندگی فاقد نشاط اما بدون رنج و عذاب هم باقی نخواهد ماند. در نظام های متفاوت، راه حل های مختلفی برای این مسأله و دفع و رفع مشكلات ناشی از آن ارایه شده است. «كار په دی ام» (۱۹) همان آموزه لاتینی است كه به انسان ها یاد می دهد در زندگی باید فقط و فقط به «حال» بنگرند؛ نه اندوه گذشته را داشته باشند و نه دغدغه آینده را. راه حلی كه نظامی های دینی در این مورد پیشنهاد می كنند، در مفهوم «توبه» جلوه می كند. باران توبه تیرگی های روان آلوده دامنان را می شوید و غبار خانه روح آنان را فرو می نشاند. گویی آدمیان پس از توبه وجودی دوباره یافته اند و انسانی تازه شده اند.
وقتی انسان بتواند با نیروی توبه بر احساس گناهكاری خود غلبه كند، راه ورود نشاط را به زندگی خود هموار كرده است. ازطرفی هرچه امید آدمی به لطف خداوند بیشتر و احساس او از پذیرش توبه واقعی تر باشد این غلبه آسان تر صورت می پذیرد و آن نتایج راحت تر به دست می آید.
اما همان طور كه احساس بخشوده شدن نقش مهمی را در ورود نشاط و سرور به زندگی آدمی ایفا می كند، بخشودن دیگران نیز از اهمیت فراوانی در این حیطه برخوردار است. «وقتی راه بخشایش را برمی گزینیم، وقتی تغییر می كنیم، دیگران هم تغییر می كنند. وقتی نگرش خود را نسبت به دیگران عوض می كنیم آنها هم شروع به تغییر رفتار خود می كنند، گویی در همان لحظه ای كه تصمیم به تغییر زاویه دید خود می گیریم، دیگران هم به انتظارات تغییریافته، پاسخ می دهند.» (۲۰)
صرف نظر از موارد بسیاری كه در تاریخ اسلام از عفو پیامبر(ص) نسبت به دشمنان و مخالفان و از گذشت و بخشایش او نسبت به دوستان و نزدیكان سراغ داریم، در زندگی خود حضرت فاطمه(س) نیز می توانیم مواردی از این قبیل را بیابیم.
وسعت حیطه بخشایشگری خاندان نبوت و شمول دایره عفو آنان نسبت به دیگران، حتی زبانزد مخالفان نیز بوده است. پیش از آنكه ندای «انتم الطلقا»ی پیامبر در شهر مكه طنین افكند نیز همگان از وسعت دریای عفو و رحمت او و خاندانش آگاه بودند. وقتی قریش با یاری رساندن به قبیله بنی بكر در حمله بر قبیله خزاعه، پیمان صلح حدیبیه را نقض كرد، ابوسفیان برای تجدید این پیمان خود را به مدینه رسانید و پس از این كه از همكاری دخترش ام حبیبه و همچنین ابوبكر و عمر ناامید شد ناچار برای شفاعت به خانه علی(ع) آمد و از فاطمه(س) درخواست كرد كه فرزندش حسن را بین او و پیامبر واسطه شفاعت قرار دهد.(۲۱) گرچه درایت بالای حضرت، مانع از عملی شدن منظور ابوسفیان شد اما روح داستان نقل شده در سیره ابن هشام نشان می دهد كه ابوسفیان، اولین و شاید سرسخت ترین دشمن اسلام، به خوبی می داند كه پیامبر و خاندانش پاسخ بدی را با بدی نمی دهند و خون را با خون نمی شویند.
پی‏نوشتها:
۱- فرانكل، ویكتور، انسان در جستجوی معنا، ترجمه اكبر معارفی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۷، ص ۶۴ .
۲- برای درك بهتر این موضوع پیشنهاد می شود به كتاب «انسان در جستجوی معنا» اثر آقای فرانكل مراجعه كنید.
۳- میتوس، آندرو، راز شاد زیستن، ترجمه وحید افضلی راد، تهران ۱۳۷۳، ص .۵۲
۴- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۳، ص .۲۹
۵- قمی، شیخ عباس، بیت الاحزان ، صص ۶۹-.۶۸
۶- غزالی، ابوحامد محمد، احیاءالعلوم الدین، ج ۲، ص .۱۰۹
۷- راز شاد زیستن، ص .۱۳۸
۸- صحیح بجاری ج۵، ص ۸۹
۹- شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا (س)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۴، ص ۱۵۶، به نقل از بحارالانوار، ج ۴۳، ص .۱۷۰
۱۰- كشف الغمه، ج۲، صص ۳۵۹ -۳۵۶
۱۱- كشف الغمه، ج ۱، ص .۳۶۳
۱۲- نك. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۲: ذیل روایتی كه احمدبن حنبل از ابوهریره نقل كرده است.
۱۳- طبری، محمد بن جریر، دلایل الامامه، ۱۴۷- مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص.۱۶۴
۱۴- طبری، محمدبن جریر، دلایل الامامه، قم: مؤسسه البعثه، ص ۱۴۷ و نیز: مسند، احمدبن حنبل، ج۳، ص.۱۶۴
۱۵- مناقب، ج۳، ص.۳۲۰
۱۶- نك: نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، خطبه .۲۰۲
۱۷- الحرالعاملی، وسایل الشیعه، ج۱۵، ص.۲۰۳
۱۸-دلایل الامامه، ص ۱۵۲، كشف الغمه، ج ۱، ص .۴۶۸
۱۹-دم را غنیمت بشمار
۲۰- راز شاد زیستن، ص ۵۱
۲۱- ابن هشام، السیره النبویه، المجلدالثانی، صص۳۹۷-.۳۹۶
منبع : بانک اطلاعات اخبار مجمع جهانی اهل بیت