شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

سازمان رای احمدی‌نژاد راه افتاده است


سازمان رای احمدی‌نژاد راه افتاده است
محمد هاشمی، برادر کوچکتر اکبر هاشمی رفسنجانی است، از چهارده سالگی وارد مبارزه شد. چهار سال در قم بود بعد به تهران آمد. سپس برای تحصیلات به آمریکا رفت. ۹ سال در آمریکا زندگی کرد. در زمانی که امام به پاریس مهاجرت کرده بود، ارتباطات مستمری با ایشان برقرار کرد. از ۱۱۷ روزی که امام پاریس بود، محمدهاشمی ۱۱۴ روز پیش ایشان بود و سپس با همان هواپیمایی که امام به ایران آمد، ایشان را همراهی کرد.پس از انقلاب به وزارت کشاورزی رفت و معاون وزیر وقت شد. در کابینه محمدعلی رجایی معاون سیاسی کابینه شد و همزمان سرپرستی وزارت امورخارجه را برعهده گرفت تا وزیر این وزارتخانه مشخص شود.
در دولت محمدجواد باهنر نیز مشاور نخست‌وزیر شد و از آنجا به صداوسیما رفت و ریاست این سازمان را حدود ۱۴ سال برعهده گرفت. بعد از آن مدتی قائم‌مقام دکتر ولایتی در وزارت خارجه شد و سپس به ریاست‌جمهوری رفت و معاونت اجرایی هاشمی‌رفسنجانی رئیس جمهور وقت را عهده‌دار شد. در دوره اول ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی نیز معاونت اجرایی او را در نهاد ریاست‌جمهوری عهده‌دار بود اما از سال ۸۰ و با شروع دور دوم ریاست‌جمهوری خاتمی، محمدهاشمی نیز به علت تغییر ساختار نهاد ریاست‌جمهوری از این مجموعه خارج شد و دیگر مسئولیت دولتی برعهده او گذاشته نشد. او اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس دفتر سیاسی حزب کارگزاران سازندگی است. گفت‌وگو با او در خصوص انتخابات ریاست‌جمهوری، عملکرد احمدی‌نژاد و حضور سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی صورت گرفت. مصاحبه البته در محل بنیاد امور بیماری‌های خاص انجام شد که چرایی آن در متن مصاحبه آمده است.
● آقای هاشمی مدت‌هاست که خبری از شما نیست. از قرار معلوم سال‌هاست کار دولتی نمی‌کنید. این روزها کجا مشغول کار هستید و در واقع زندگی را چگونه می‌گذرانید؟
هر کس این سوال را از من می‌پرسد، به شوخی و جدی می‌گویم که من سه شغل دارم: اول فرماندار زنجان هستم، بعد شهردار زنجان و در عین حال نماینده ولی‌فقیه در بیت می‌باشم.
● صرف‌نظر از شوخی، کجا مشغول هستید، همان مجمع تشخیص مصلحت هستید یا این‌که دنبال کار دیگری هستید؟
عضو مجمع که هستم. امّا غیر از فعالیت سیاسی، دنبال کار دیگری هستم که اصلاً سیاسی نیست.
● چه کاری؟
می‌دانید که در کشور امکانات متمرکز برای بیماران سرطانی وجود ندارد. بیمارستان‌ها یا مراکز مختلف هستند و حتی خدماتی نیز دارند امّا این فعالیت‌ها متمرکز نیست.
● شما به دنبال متمرکز کردن این فعالیت‌ها هستید؟
بله. در واقع از سالیان پیش بنا بود یک مرکز ملی سرطان در کشور احداث شود ...
● توسط دولت؟
توسط دولت نبود امّا در پایان دولت آقای هاشمی، این دستور صادر شده بود. شهرداری وقت نیز زمینی را در شرق اراضی عباس‌آباد به آن اختصاص داده بود و قرار بود که این پروژه در آنجا توسط یک هیات اجرا شود. امّا در این ۱۲ سال هنوز مشکل زمین به قوت خود باقی‌مانده و کار شروع نشده است. الان حدود ۵ یا ۶ ماه است که من این کار را دنبال کرده و پروژه را پی‌گیری می‌کنم.
قبل از این کار خاصی انجام نمی‌دادید؟ چون برای مردم باورپذیر نیست که برادر آقای هاشمی «شهردار زنجان» باشد.
به‌ هرحال مشغله‌های شخصی دارم. من عضو مجمع تشخیص مصلحت هستم و در چهار کمیسیون مجمع فعال هستم. ضمناً کشاورزی نیز می‌کنم. امّا کار موظف دولتی ندارم. از سال ۸۰ و آغاز دوره دوم ریاست‌جمهوری آقای خاتمی، دیگر کار دولتی به من محول نشد.
● این مرکز درمانی فقط مختص بیماران سرطانی است؟
قرار است چهار کار در آن انجام شود. تحقیق، پژوهش، تشخیص و درمان. این چهار کار در هیچ کجای دیگر به صورت جدی و متمرکز انجام نمی‌شود.
● سهامداران این مرکز مشخص شده چه کسانی هستند؟
بخش خصوصی نیست. این مرکز قرار است جزیی از بنیاد امور بیماری‌های خاص باشد. بنابراین سهامدار حقیقی ندارد. بنیاد هیات مدیره‌ای را برای این‌کار در نظر گرفته که من رییس هیات مدیره پروژه هستم.
● شما در زمینه پزشکی تحصیلاتی داشتید؟
نخیر من مدیریت خواندم.
خوب با این مشغولیات، فعالیت‌های سیاسی خودتان را چگونه پیگیری می‌کنید، از طریق حزب یا افراد دیگر؟
من که عضو حزب کارگزاران و مسئول کمیته سیاسی حزب هستم. ولی حضور مؤثر در حزب ندارم.
● مگر می‌شود رییس کمیته سیاسی باشید امّا حضور مؤثر نداشته باشید؟
بالاخره این اتفاق افتاده و به شرایط داخلی حزب برمی‌گردد. به تقسیم کار حزب مربوط است.
این مسایل داخلی مگر چیست که حضور شما را کمرنگ یا غیر مؤثر کرده است؟
خوب یکی از حوزه‌های کاری حزب، روزنامه است. همه‌جا روال این است که روزنامه زیر نظر دفتر سیاسی فعالیت کند یا خطوط سیاسی خود را از دفتر سیاسی بگیرد. در حالی که الان اینگونه نیست.
● اصلاً دفتر سیاسی حزب کارگزاران فعال است؟
نه. فعال نیستم. در حزب کارگزاران آنچه که فعال است، تعدادی کانون‌های حزبی، شهرستان‌ها و روزنامه است که فعال می‌باشد. واحدهای دیگر مثل حوزه فرهنگی، اقتصادی یا سیاسی به آن معنا فعال نیستند. البته موردی شاید فعالیتی داشته باشند امّا فعالیت منسجم سیستماتیک ندارند.
●پس تشتت آرای حزب در قبال انتخابات ریاست‌جمهوری به همین دلیل است؟
اسم این تشتت آرا نیست. من کم کاری می‌نامم آن را.
● با این حال در خصوص انتخابات مواضع افراد ارشد حزب، متفاوت است. نظر آقای کرباسچی با آقای عطریانفر یا حتی آقای نجفی به نظر می‌رسد، نظر واحدی نیست. معلوم است موضع حزب درباره انتخابات چیست و به دنبال کیست؟
در خصوص انتخابات، اتفاقاً ما دو، سه موضع مشخص و متحد داریم. اینها مصوبه شورای مرکزی حزب است. اول این است که کارگزاران سازندگی به طور فعال در انتخابات شرکت می‌کند. دوم اینکه بنای حزب این است که با ائتلاف حرکت کنیم و تصمیم ائتلاف را می‌پذیریم. سوم این که از کاندیدای واحد حمایت می‌کنیم.
● یعنی در هیچ صورتی کاندیدای حزبی نخواهید داشت؟
البته در این زمینه فکر می‌کنم حزب کوتاهی کرده. بالاخره یک حزب سیاسی برای طرح موضوع در انتخابات باید یک نامزدی داشته باشد. امّا این اتفاق هنوز در حزب نیفتاده و باید می‌افتاد.
چرا نیفتاد؟ در حالی‌که مدتی پیش نام آقای نجفی به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری مطرح بود. خود شما نیز در برنامه مثلث شیشه‌ای اشاراتی داشتید که ممکن است وارد انتخابات شوید یا نام برخی دیگر از اعضای حزب مانند آقای کرباسچی همیشه مطرح بوده.
البته این خواست در لایه‌های پایین حزب وجود دارد. الان در جلساتی که مدیران استان حزب دارند، چنین درخواستی را مطرح کردند که حزب کارگزاران نیز کاندیدای حزبی معرفی کند. از اشخاصی نیز نام بردند ولی هنوز در شورای مرکزی این موضوع مطرح نشده است تا ما نیز مانند مشارکت یا حزب اعتماد ملی کاندیدای حزبی مطرح کنیم و بعد در داخل ائتلاف ویژگی‌های کاندیدای خود را عنوان کنیم. تا اگر قرار است براساس فاکتورهایی تصمیم‌گیری شود، فاکتورهای مورد نظر ما نیز مدنظر قرار بگیرد.
● چرا این خواست لایه‌های پایین حزب در شورای مرکزی کارگزاران مطرح نشد؟
حالا قرار است مطرح شود.
● یعنی قرار است که کاندیدای حزبی بدهید؟
شورای مرکزی هنوز در این باره به تصمیم نرسیده است. اگرچه آن درخواست مطرح شده امّا هنوز در شورای مرکزی در این‌باره صحبت نشده است.
● آیا لایه‌های مختلف حزب، نظرشان به‌طور مشخص بر فرد خاصی در حزب است که کاندیدا شود؟
آنها در ابتدا خواست خود را اعلام کردند که ما حتماً باید کاندیدای حزبی داشته باشیم و خب برخی از آنها به افرادی که نامشان در حزب در معرض کاندیداتوری است، اشاره می‌کنند.
● خود شما قصد دارید که در این انتخابات نامزد شوید؟ و آیا درخواستی از شما صورت گرفته است؟
از طریق ارتباطات مردمی، درخواست‌های زیادی از من شده که در انتخابات کاندیدا شوم.
● این درخواست‌ها از شما اخیراً صورت گرفته است؟
نه. از زمانی که من در برنامه مثلث شیشه‌ای در خصوص انتخابات سخن گفتم، آغاز شد. در آن برنامه از من سوال شد که شایعه است شما یکی از کاندیداهای انتخابات هستید. پاسخ مبهمی در آن زمان دادم. گفتم در عالم احتمالات همه چیز ممکن است. افکار عمومی اینگونه برداشت کرد که احتمال حضور من در انتخابات زیاد است. منتها از سوی احزاب و تشکل‌های سیاسی یا شورای مرکزی حزب کارگزاران هیچ وقت چنین بحثی مطرح نشد. بالعکس از طریق استان‌های حزب کارگزاران، من به‌عنوان کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری مطرح بودم.
● مراجعاتی هم داشتید؟
زیاد. بعد از برنامه مثلث شیشه‌ای، مراجعات به من زیاد شد. حتی عده‌ای اخیرا آمدند و می‌خواستند ستاد بزنند که من به آنها گفتم عجله نکنید. ما هنوز به تصمیم نرسیده‌ایم.
● پس شما از طریق حزب، همچنان فعالیت‌های سیاسی خودتان را دنبال می‌کنید. درست است؟
نه به آن معنا که فقط حزب باشد. من با توجه به ویژگی‌های شخصی و مشاغلی که در گذشته داشتم و همچنین عضویت در مجمع و وابستگی به «خانواده هاشمی»، فعالیت‌های سیاسی خودم را فقط از طریق حزب انجام نمی‌دهم. من در هیچ ظرفی خودم را محدود نمی‌کنم و اصلاً نمی‌گنجم. گاهی اظهاراتی می‌کنم که خلاف انضباط حزبی است. حتی برنامه‌هایی دارم که ممکن است مورد نظر یک حزب سیاسی نباشد. اصولاً ما در قالب یک حزب نمی‌گنجیم.
● پس چرا عضو یک حزب شدید؟
این علت و سابقه دارد و موضوع آن به فلسفه وجودی حزب کارگزاران برمی‌گردد. در سال ۷۵ فضای سیاسی کشور، بسیار بسته و انحصاری ‌بود. جناح راست، یکه‌تاز میدان بود. جناح چپ یا اصلاح‌طلبان بعد از شکست در مجلس چهارم، کاملا در انزوا بودند. فضا خیلی بسته بود. به پایان دوران ریاست‌جمهوری آقای هاشمی نیز نزدیک می‌شدیم. بنا بود مجلس پنجم تشکیل شود. گروهی حدود ۱۶ نفر که غالباً عضو دولت آقای هاشمی بودند، بیانیه‌ای دادند و از مردم برای شرکت در انتخابات دعوت کردند. حسب نظر رهبری که اگر وزیر بخواهید وکیل معرفی کند، آنها وکیل‌الدوله هستند نه وکیل‌المله، ۱۰ نفر از آن ۱۶ نفر که وزیر بودند و از شرکت در فعالیت سیاسی منع شدند، کنار رفتند و ما ۶ نفر ماندیم.
● این آغاز فعالیت حزبی شما شد؟
بله. چون می‌خواستیم انحصاری را که در مجلس چهارم به‌وجود آمده بود و می‌رفت با به‌دست گرفتن قدرت هم در دولت و هم در مجلس پنجم کامل شود، بشکنیم. ما یک تقسیم کار در درون گروه خودمان انجام دادیم. قرار شد برویم با شخصیت‌های مختلف کشور که قبول داریم و سنخیت‌ فکری بیشتری داریم، گفت‌وگو کنیم و از آنها دعوت نماییم تا در انتخابات مجلس پنجم کاندیدا شوند. بسیاری از این افراد که بعضاً عضو جناح چپ بودند نپذیرفتند.
● مثلاً چه کسانی؟
مثلاً آقای سیدمحمد خاتمی. من خودم رفتم کتابخانه ملی خدمت ایشان و خواستم که در انتخابات مجلس پنجم نامزد شوند.
● پاسخ آقای خاتمی چه بود؟
حاضر نشدند کاندیدا شوند.
● چرا؟
می‌گفتند که فضا مناسب نیست. به هر حال این قبیل افراد در جناح چپ زیاد بودند که فضا را مناسب برای کار سیاسی نمی‌دیدند. در آن شرایط، ما ۶ نفر توانستیم با خیلی‌ها صحبت کنیم و ۱۴۰ نفر را به مجلس پنجم ببریم. از آن ۱۴۰ نفر، ۳۵ نفر بعد از تشکیل مجلس تغییر موضع دادند و به سمت جناح راست رفتند و ۱۰۵ نفر به ما وفادار ماندند که بعدها به گروه کارگزاران معروف شد.
● به بحث انتخابات برگردیم. شما به عنوان یک فعال سیاسی، در حال حاضر آرایش گروه‌های سیاسی را چگونه می‌بینید؟
به نظر من سه دسته یا گروه وجود دارد: یک گروه اصولگرایان یا جناح راست است. گروه دیگر، اصلاح‌طلبان یا جناح چپ است و گروه سوم عملگرایان هستند که میانه‌رو هستند. ما سه جناح سیاسی – فکری داریم. تصادفا هر سه جریان نیز بعد از پیروزی انقلاب و خصوصاً از سال ۶۸ به این طرف، تجربه اداره کشور و حکومتداری را داشتند. در دوران اول انقلاب، حتی مجلس اول و دوم و حتی دولت، ترکیبی بود و نمی‌توان گفت که دست کدام جناح بود.
از سال ۶۸ و پس از رحلت امام(ره) گرایشات سیاسی بسیار پررنگ شد و هر سه جریان به فراخور زمان تجربه مدیریت کشور را داشتند. دوران سازندگی، نشان‌دهنده عملکرد جریان عملگراست که آقای هاشمی در راس آن بود. دوران اصلاحات، نشان‌دهنده عملکرد جریان چپ است که آقای خاتمی در راس آن بود. حتی در مجلس ششم نیز اکثریت با چپ‌ها بود. در دوران فعلی نیز هم مجلس هفتم و هشتم و هم دولت آقای احمدی‌نژاد، جناح راست حاکم در کشور است. مردم نیز عملکرد این سه گروه را تجربه کرده‌اند و آنها آزمون خودشان را پس داده‌اند.
● با توجه به این نمایی که تصویر کردید، برون‌داد دولت آقای احمدی‌نژاد و دولت قبلی را چگونه می‌بینید؟
وجه مشترک این دو دولت این است که هر دو دولت، در مواردی تندروی کردند.
● مثلاً؟ در دولت آقای خاتمی مصداق تندروی چه بود و در دولت احمدی‌نژاد چه؟
در دولت اصلاحات. مفهوم آزادی مشخص نبود و شعاری داده شد و جامعه از آن برداشت دیگری کرد و این موضوع مترادف شد با بی‌بندوباری.
خاطرم هست که دولت اصلاحات تاکیدش بر آزادی سیاسی و آزادی بیان بود نه آزادی اجتماعی.
چنین برداشت غلطی از آن دیگران بود، مقصرش آقای خاتمی که نبود.
خب مشخصاً می‌گفتند آزادی بیان.
اتفاقاً می‌گفتند، ولی آزادی بیان که به معنای بی‌بندوباری نیست.
عرض من این است که وقتی حرفی زده می‌شود باید دید مخاطب چه برداشتی می‌کند. جامعه ما که جامعه همگون نیست. اکثریت آن جوان هستند و ممکن است آگاهی‌های سیاسی آنها کامل نباشد.
به هرحال دولت پیشین مقصر نیست.
امّا این اتفاق افتاد. اتفاق دیگر حرمت‌شکنی‌ها بود که در دوران اصلاحات شروع شد. تحت همین عنوان آزادی بیان، حرمت افراد شکسته شد. این افراط بود. حتی حرمت‌شکنی، از افراد حقیقی و حقوقی گذر کرد و به مقدسات رسید.
● مصادیق آن چه بود؟
مثلاً یک نشریه دانشجویی راجع به حضرت امام زمان(ع) مطالبی نوشته بود.
● موج؟
مطالب مختلفی بود. یعنی رسانه‌ها آزادی بیان را اینگونه تعبیر کردند که هرچه می‌خواهیم و علیه هرکس، بنویسم. اتفاق دیگر در دولت پیشین عنایت خاص به مسایل سیاسی و کم توجهی به مسایل اقتصادی بود. این اعتدال نبود. معیشت مردم فراموش شده بود. اگرچه در دولت دوم کارهای اقتصادی خوبی انجام شد امّا جامعه به غیر از آزادی نیاز به مسایل دیگری دارد. البته شاید این قصد یا هدف آقای خاتمی نبود امّا این موضوع اتفاق افتاد. به همین علت است که امروز با هر کس در خصوص دولت اصلاحات صحبت می‌کنی یاد مسایل سیاسی می‌افتد نه مسایل اقتصادی. یاد گفت‌وگوی تمدن‌ها می‌افتد نه رفع مشکلات اقتصادی مردم. مثلاً حادثه‌ای که در پایان مجلس ششم رخ داد، حادثه کوچکی نبود. عده‌ای از نمایندگان مجلس و مردم کار خود را تعطیل کردند و در اعتراض به رد صلاحیت‌ خودشان در مجلس تحصن کردند. این از مصادیق تندروی‌های خیلی جدی در کشور بود.
● یعنی ردصلاحیت‌ها درست بود؟
من رد صلاحیت‌ها را تایید نمی‌کنم امّا مسایل ملی را نباید فدای مسایل حزبی کرد. آنها اینکار را کردند. شورای نگهبان هم کار اشتباهی کرد امّا حرکت آنها تاثیرات منفی بسیاری گذاشت.
● در دولت نهم چطور؟ تندروی‌های دولت آقای احمدی‌نژاد کجا بود؟
در حوزه سیاست خارجی که بارزترین آنهاست مسایلی را مطرح کردند که نه ضرورت داشت و نه اصلاً کسی دنبال این بحث‌ها بود.
● مثل هولوکاست و محو اسرائیل؟
بله. الان خود دولت نهم به دنبال رفع و رجوع حرف‌هایی هست که آقای احمدی‌نژاد زده. الان حرف‌هایی که اعضای این دولت راجع به دوستی با مردم اسرائیل می‌زنند، پاک کردن و رفع و رجوع آن صحبت‌هاست. در حالی که رهبری می‌گویند این حرف غلطی است امّا آنها به دنبال حل مشکل خودشان هستند. می‌خواهند آن تندروی را که احتمالاً برای مصرف داخلی بوده، با یک حرکت نابخردانه از بین ببرند. یعنی با یک تندروی دیگر می‌خواهند تندروی سابق خود را پاک کنند.
● موارد دیگری که مصداق تندروی در دولت نهم است، سراغ دارید؟
بله. همین که پرونده هسته‌ای را با اظهارات نابخردانه خود، از آژانس به شورای امنیت کشاندند و سه قطعنامه علیه ایران صادر شد. حالا این رفتار را با چه چیزی می‌خواهند بازسازی کنند؟ با این که ما دوست مردم اسرائیل هستیم؟ یا حرکت اهانت‌آمیزی که با بزرگان انقلاب کردند.
● منظورتان اظهارات آقای پالیزدار است؟
بله. فقط او نبود. تعرض به علمای شیعه و مراجع تقلید نیز از جمله تندروی‌های این دولت و هواداران آقای احمدی‌نژاد است. جدا از این عملکرد اقتصادی دولت نهم نیز جای بحث دارد چراکه در این زمینه، دولت آقای احمدی‌نژاد بسیار ضعیف عمل کرد. در این سه سال گذشته بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم. دو دولت آقای هاشمی و دولت آقای خاتمی مجموعا از فروش نفت در طی ۱۶ سال، ۲۰۰ میلیارد درآمد داشتند و آقای احمدی‌نژاد نیز در عرض سه سال ۲۰۰ میلیارد. یعنی در این سه سال این دولت به خاطر افزایش قیمت یکباره نفت، درآمدش با ۱۶ سال قبل از خودش برابر است. حالا شما ببینید خاتمی و هاشمی با آن پول در عرض ۱۶ سال چه کردند و احمدی‌نژاد چه کرده است. هیچ کاری نکرده.
البته آقای احمدی‌نژاد و حامیان ایشان تاکیدشان بر این است که کارهای اقتصادی بزرگ و زیربنایی انجام داده‌اند.
● کدام؟ نام ببرند. فقط یک نمونه آن را بگویند. همین طور که نمی‌شود گفت.
در غیر این صورت از مافیا نام می‌برند که مانع از آن می‌شود تا حلاوت کارهای ایشان به کام مردم بنشیند. حتی تلویحا از خاندان آقای هاشمی نیز به عنوان مافیا نام برده می‌شود.
معرفی کنند. اگر واقعا چیزی می‌دانند بگویند. اتفاقا این روزها تلویزیون ایران برنامه‌ای را به نام دفاع مقدس پخش می‌کند. یک تشابه جالب دیدم. دو، سه شب برنامه‌ای پخش شد که آقای بنی‌صدر در حال سخنرانی بود و مسعود رجوی کنار او ایستاده بود. بنی‌صدر به مخالفین خودش که حزب جمهوری و شهید بهشتی بود، (مثل الان که دولت و حامیان آن همین جریان فکری را مخالف خود می‌دانند) هشدار می‌داد که اگر اصلاح نشوید من می‌آیم و شماها را با اسم افشا می‌کنم.
● شما دارید آقای بنی‌صدر و احمدی‌نژاد را کنار هم قرار می‌دهید؟
خب آقای احمدی‌نژاد هم همین حرف‌ها را می‌زند. الان سه سال است که می‌خواهد افشا کند. از این بعد رفتارها مشابه است. بارها همه خواستند اگر چیزی دارد افشا کند. اگر چیزی می‌داند بگوید. چه چیزی را افشا کرد؟ وقتی ایشان می‌گوید ما کارهای بزرگی انجام دادیم یا نگذاشتند فلان کار را انجام دهیم بیایند و بگویند چه کاری انجام دادند و نام ببرند چه کسانی نگذاشتند کار آنها انجام شود. در حالی که وقتی می‌گوییم هاشمی کارهای بزرگی انجام داده، می‌توانیم از سدها، کارخانه‌ها، جاده‌ها و پل‌ها نام ببریم.
● یعنی در این دوره به نظر شما هیچ اتفاقی نیفتاده؟
ما که ندیدیم. الان تورمی که در دولت آقای احمدی‌نژاد وجود دارد، بی‌سابقه است. کار بزرگ علامت دارد. چه کاری انجام دادند. کار بزرگ که بی‌صدا نیست. الان نرخ تورم بالاست. نرخ بیکاری افزایش پیدا کرده. نرخ مفاسد اجتماعی بالا رفته. ناهنجاری‌های اجتماعی افزایش پیدا کرده است. شاخص‌های عملکرد مطلوب در این دولت کاهش یافته و منفی است. الان در تابستان برق نداریم و در زمستان گاز نداریم. همان نیروگاه‌هایی که در دولت آقای هاشمی و خاتمی طراحی شد، اگر اجرا می‌شد، وضعیت ما اینگونه نبود. ما می‌توانستیم در حال حاضر، مثل ۴ سال قبل صادرکننده برق باشیم نه اینکه مردم شب‌ها برق نداشته باشند. این رفتار خسارت به کشور است.
کارخانجات متحمل ضرر و زیان می‌شوند. تولید از بین رفته است. با واردات بی‌رویه که نمی‌شود مشکل کشور را حل کرد. اقتصاد سالم‌ زمانی است که هم تولیدکننده داشته باشیم و هم صادرکننده. نه اینکه دولت‌ ما به نفع جوانان کشورهای دیگر مثل مالزی، چین و ترکیه و... خدمت می‌کند در حالی که جوانان ما بیکار هستند.
● شما در واقع عملکرد اقتصادی از دولت ندیده‌اید. درست است؟
ندیدیم. عملکرد دولت آقای احمدی‌نژاد در زمینه اقتصادی کاملا منفی است. در سیاست خارجی هم همین‌طور است. عملکرد منفی است و سه قطعنامه علیه ما صادر شده که تاثیرات منفی آن بر جریان مالی و اقتصادی کشور بسیار است. حتی بر عزت مردم تاثیر منفی می‌گذارد. امروز وقتی یک ایرانی می‌خواهد به کشوری سفر کند، چندین جا باید انگشت‌نگاری شود و در فرودگاه‌ها با آنها برخوردهای زشت می‌کنند. اینها همه عزت ملی و عزت ملت را لگدمال می‌کند.
● با این توصیف که از عملکرد آقای احمدی‌نژاد داشتید، تصور می‌کنید در انتخابات ریاست‌جمهوری به کدام سو حرکت کنیم و مردم به کدامیک از سه جریان عملگرایان، اصلاح‌طلبان و اصولگرایان روی خوش نشان دهند؟
من فکر می‌کنم مردم به سمت عملگرایان می‌چرخند. در واقع نه به چپ رای می‌دهند و نه به راست. دلیلش نیز تندروی چپ و راست در طول سال‌های قبل بوده. مردم از جریان راست یا چپ خاطره شیرینی ندارند و در نظرسنجی نیز می‌بینیم که آنها روی خوش خود را به عملگرایان نشان می‌دهند. خواهان این هستند که در انتخابات ریاست‌جمهوری، این جریان ریاست‌جمهوری را در دست بگیرد.
● جریان اعتدال یا عملگرایان آیا نماینده‌ای برای کاندیداتوری دارند؟
هنوز که کسی را معرفی نکردند.
بدین‌ترتیب شما فکر می‌کنید که دوران اصولگرایی به پایان خودش نزدیک شده است. درست است؟
البته اصولگرایان عاقلانه‌تر حرکت می‌کنند. با این که انتقادات از دولت آقای احمدی‌نژاد افزایش یافته، چه در سطح مردم و چه در بین اصولگرایان، با این حال آنها دست خودشان را رو نمی‌کنند. در این نوع مسائل، رقبا باید استراتژی همدیگر را بدانند و بفهمند که در اردوگاه رقیب خود چه می‌گذرد. الان جریان اصولگرا دست خود را باز نکرده و استراتژی خود را نیز مشخص نکرده است. یک روز می‌گویند احمدی‌نژاد را قبول نداریم، روز دیگر، عده‌ای می‌آیند و می‌گویند از کاندیدای روحانی حمایت می‌کنیم. عده‌ای دیگر بر حضور چند کاندیدا تاکید می‌کنند و برخی حضور یک کاندیدا را لازم می‌دانند.
اما آنچه که مشخص شده این است که اصولگرایان دیگر بر نظر احمدی‌نژاد تمکین نمی‌کنند و اگر بتوانند در اولین فرصت از او عبور می‌کنند.
معلوم نیست. من چنین برداشتی ندارم.
● یعنی احمدی‌نژاد ماندنی است؟
به نظر من آقای احمدی‌نژاد در حال رقم زدن شرایطی است که نتیجه آن به سودش تمام شود.
● چه شرایطی؟
تحلیل من این است که او برای خود یک سازمان رای تعریف کرده و آن را حتی راه انداخته است تا چگونه به رای مورد نظر خود برسد.
● یعنی همان ۱۷ میلیون آرای ۳ تیر؟
البته در آن دوره ادعا کرد که ۱۷ میلیون رای داشته. حالا می‌خواهد این عدد را مجددا تحکیم کند یا حتی به عدد بالاتری برسد.
● چگونه؟
سازمان رای طراحی کرده است. این سازمان رای دارای ۳ مولفه است. اول سیاست خارجی و پرونده هسته‌ای است.
● یعنی سیاست خارجی برای او رای می‌آورد؟
تلاششان این است که پرونده هسته‌ای را به جائی برسانند. برای اینکه به این نقطه برسند، لازم می‌دانند که از یکسری خطوط قرمز عبور کنند. به همین خاطر است که اعلام می‌کنند، ایران دوست مردم اسرائیل است. در حالی که به گفته رهبری این حرف غلطی است. اما آنها می‌خواهند با عبور از این خط قرمز برای خود آرا جمع کنند.
● چگونه؟
تصورشان این است که اگر در برابر اسرائیل نرمش نشان دهند، آمریکا نیز در برابر پرونده هسته‌ای ایران نرمش نشان می‌دهد و این موضوع باعث حل قضیه می‌شود.
● پیگیری عادی‌سازی روابط و مناسبات ایران و آمریکا در همین چارچوب است؟
اینها به دنبال نرمش آمریکا هستند و نه حتی رابطه یا عادی‌سازی روابط. سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا حول محور اسرائیل است. آمریکا به خاطر اسرائیل با ما تند برخورد می‌کند و سختی نشان می‌دهد. اینها تصور می‌کردند که اگر در برابر اسرائیل نرمش نشان دهند، اسرائیل لابی می‌کند و آمریکا نیز در پرونده هسته‌ای با ایران راه می‌آید. همین باعث می‌شود که احمدی‌نژاد آرای قابل توجهی را در این خصوص از آن خود کند.
● مؤلفه‌های دیگر سازمان رای آقای احمدی‌نژاد چیست؟
یکی دیگر همان بحث آقای کروبی است. طرح ۵۰ هزار تومانی که آقای کروبی در انتخابات نهم ریاست‌جمهوری مطرح کرد، اینها آمدند آن طرح را تکمیل کردند و می‌خواهند بیشتر از آنچه که آقای کروبی قول داد، به عنوان یارانه نقدی پرداخت کنند. پرسشنامه هم بین مردم پخش کردند. یعنی می‌خواهند از منابع بیت‌المال رای مردم را برای خود بخرند. در حالی که این کار بسیار زشتی است. این توهین به مردم است و تصرف غیرصحیح بیت‌المال است. در هیچ نظام اقتصادی، پرداخت پول نقد به مردم توصیه نشده است. اگر مردم بیکار هستند باید تولید را افزایش داد و کار برای آنها پیدا کرد نه اینکه ماه به ماه پول بیت‌المال را به آنها داد. تامین اجتماعی را درست کنید. کار شما سم‌ مهلک در اقتصاد است.
اما مجلس اعلام کرد تا زمانی که مطمئن نشود این طرح اثرات سوء ندارد، اجازه این کار را به دولت نمی‌دهد. در واقع مجلس مانع دولت شده است.
الان شده. قبلا که چنین نبود. زمانی که دولت طرح خود را اعلام کرد، می‌گفتند که می‌خواهیم برنامه چهارم توسعه را اجرا کنیم و نیازی به مصوبه مجلس نداریم.
● سازمان رای آقای احمدی‌نژاد، مؤلفه دیگری هم دارد؟
بله. در واقع مؤلفه سوم این سازمان رای، حساس نمودن یا ترساندن جناح راست از امکان پیروزی رقیب اصلاح‌طلب خود است.
یعنی دولت از حضور احتمالی آقای خاتمی به عنوان یک عامل ترس برای جناح راست استفاده می‌کند؟
بله. فکر می‌کنم جز آقای خاتمی، اشخاص دیگری نیز در جناح رقیب وجود دارند که حامیان آقای احمدی‌نژاد با بزرگ‌نمایی آنها و احتمال پیروزی‌شان، این ترس را در بین هواداران و اعضای جناح راست غالب می‌کنند. اما الان تمرکز روی آقای خاتمی است. در محافل خود می‌گویند خاتمی امکان پیروزی دارد. با این کار عدم انسجام در جناح راست را از بین می‌برند و تلاش می‌کنند با انسجام جناح راست همه را پشت سر احمدی‌نژاد بسیج کنند.
● فکر می‌کنید این اتفاق می‌افتد؟
بالاخره تحلیل من این است که تیم آنها در تلاش است این نظر را جا بیندازد و از این سازمان رای بهره کافی و وافر را ببرد. البته یک اتفاقی در این دوره افتاده که تا حالا در جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه نبوده. مردم نیز منتظر و خواهان تغییر رئیس دولت هستند در حالی که در دولت‌های قبل هر کس رئیس‌جمهور بود، مردم می‌دانستند یا می‌خواستند که او در دوره بعد نیز رئیس‌جمهور باشد. اما به علت عملکرد نا مطلوب دولت نهم مردم خواهان تغییر هستند.
● البته حامیان دولت یا هواداران آقای احمدی‌نژاد چنین اعتقادی ندارند. ضمن آنکه فکر می‌کنید آنها بیکار بنشینند؟
به همین خاطر گفتم که سازمان رای تشکیل دادند. تا حالا در هیچ دولتی در جمهوری اسلامی سابقه نداشته که دولتی برای کسب رای از خطوط قرمز عبور کند، مقابل اسرائیل نرمش نشان دهد و در داخل از جیب بیت‌المال به مردم پول نقد بپردازد تا رای جمع کند.
در خصوص بزرگ کردن خطر آقای خاتمی، فکر می‌کنید اعضای جناح راست این موضوع را می‌پذیرند؟
دارم می‌بینم که آن عدم انسجام دارد به انسجام در جناح راست تبدیل می‌شود، یعنی جناح راست هم باور کرده که خاتمی می‌آید و لازم است مقابل او ایستاد.
● شما فکر می‌کنید که آقای خاتمی در انتخابات کاندیدا ‌شود؟
بستگی دارد. البته دو تا مساله است. اگر جناح راست به این نتیجه برسد که او می‌آید و رای می‌آورد و حضورش خطرناک است، اصلا نمی‌گذارد پیروز انتخابات باشد.
● چگونه؟
فضا را به‌گونه‌ای مدیریت می‌کنند که خاتمی پیروز نشود. البته این زمانی است که ترس یا رعب آنها واقعی باشد. اگر هم تاکتیکی باشد تا بالاخره به انسجام برسند، می‌بینیم که از طرح نام آقای خاتمی توسط جناح چپ، استفاده خود را برده‌اند. به عبارتی به انسجام رسیده‌اند.
● یعنی در هر صورت نام آقای خاتمی به سود جناح راست تمام شد؟
بالاخره این اتفاق افتاد. چون از یک سو جناح راست دارد به انسجام می‌رسد و از سوی دیگر طرح زودهنگام نام آقای خاتمی باعث اختلاف در اصلاح‌طلبان شده است. عده‌ای هنوز بالاخره مخالف هستند. پس تیم آقای احمدی‌نژاد به اهداف خود رسیده، هم به اهداف استراتژیک خود و هم به اهداف تاکتیکی خود.
● با تحلیل شما رئیس‌جمهور آینده احمدی‌نژاد است. درست است؟
نمی‌دانم. من نمی‌توانم بگویم هست یا نیست.
تحلیل شما مبتنی بر این است که آقای خاتمی در انتخابات شرکت می‌کند. اگر ایشان اعلام کرد که در انتخابات شرکت نمی‌کند، چه وضعیتی رخ می‌دهد؟
فکر می‌کنم اختلافات جناح راست سر باز می‌کند و احتمالا آقای قالیباف، آقای لاریجانی و آقای توکلی در کنار احمدی‌نژاد با او رقابت کنند.
● چه اتفاقی رخ می‌دهد؟
دوره قبل تکرار می‌شود.
● در جناح چپ فکر می‌کنید وضعیت به سود آقای خاتمی است یا کروبی؟
هم آقای خاتمی دارای ویژگی‌های مثبتی هستند و هم آقای کروبی ولی به نظر من ویژگی‌های لازم و کافی برای ورود این دو بزرگوار به انتخابات ریاست‌جمهوری موجود نیست.
● یعنی شما مخالف حضور آقای خاتمی و کروبی در انتخابات هستید؟
بحث بر سر مخالفت یا موافقت نیست. بلکه بحث بر سر نتیجه کار است. من نتیجه مطلوبی در این‌باره نمی‌بینم. می‌گویم اگر که ما می‌خواهیم در انتخابات شرکت کنیم تا پیروز شویم و سپس مملکت را اداره کنیم، الان مشکلاتی در کشور وجود دارد. فائق آمدن بر مشکلات شرایط خاصی را می‌طلبد که به نظر من آقای خاتمی و آقای کروبی ویژگی‌های لازم را در این شرایط موجود برای حل مشکلات ندارند.
● چه کسی این ویژگی‌ها را دارد؟
در این شرایط کمتر کسی وجود دارد. آقای خاتمی و کروبی هر دو ویژگی‌های برجسته و مهمی به لحاظ شخصیتی دارند. هر دو شرط لازم را برای حل مشکلات دارند اما شرط کافی محل تردید است. ما که در انتخابات شرکت نمی‌کنیم تا فقط پیروز شویم، می‌خواهیم کار کنیم و مشکلات را برطرف کنیم تا وضع مردم بهتر شود. تجربه اداره دولت و مجلس در دوره‌های پیشین بما می‌آموزد که مردم به دنبال عملگراها هستند.
● خب دنبال چه کاندیدایی باید رفت، منظورتان آقای حسن روحانی است که در واقع خط اعتدال را دنبال می‌کند؟
من فکر نمی‌کنم که آقای روحانی نماینده جناح اعتدال‌گرا و عملگرایان باشد.
● پس عملگرایان کاندیدایی ندارند؟
ممکن است در آینده کاندیدای خود را معرفی کنند.
● چه کسی؟
نمی‌دانم. من سخنگوی عملگرایان نیستم.
اما وقتی سخن از عملگرایی می‌کنید ذهن‌ها را به سمت آقای هاشمی‌رفسنجانی می‌برید، ضمن آنکه خودتان جزو خاندان هاشمی هستید.
درست است اما من مواضع خودم را می‌گویم.
● خودتان را عملگرا می‌دانید؟
بله. من عملگرا هستم.
● درست است و فکر می‌کنید این دوره اقبال مردم به عملگرایان است.
بله.
● و اگر عملگرایان کاندیدایی معرفی نکنند مردم در خانه می‌نشینند؟
من پیشنهاد دارم اگر بخواهیم آرای مردم را بین گروه‌های سیاسی تقسیم کنیم می‌رسیم به اینکه حدود ۲۰ درصد جناح راست در کشور رای دارد. حدود ۲۰ درصد نیز جناح چپ رای دارد. یعنی دو جناح مهم کشور مجموعا ۴۰ درصد رای دارند. ۶۰ درصد مردم نسبت به قضایا، یا بی‌تفاوت هستند یا اینکه طرفدار عملگرایان هستند و به آنها رای می‌دهند. اتفاقی که در سال ۷۶ رخ داد نیز همین بود که ۴۰ تا ۴۵ درصد مردم طرفدار عملگرایان بودند. وقتی کارگزاران به حمایت از آقای خاتمی برخاست آن ۲۰ درصد جناح چپ نیز افزوده شد. این چنین بود که آقای خاتمی پیروز انتخابات شد.
● یعنی کارگزاران با هر کس در انتخابات ائتلاف و بیعت کند، او پیروز انتخابات است؟
این تجربه در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶ ثابت شد. الان هم شرایط مثل انتخابات دوره هفتم ریاست‌جمهوری است. اگر انتخابات سال آینده آزاد و غیرمدیریتی باشد، جناحی پیروز است که با عملگرایان ائتلاف کند.
● با این حساب دولت آینده چه شکلی به خود می‌گیرد؟
طبیعتا باید دولت ائتلافی باشد. فکر می‌کنم کسی می‌تواند رئیس‌جمهور شود که به فکر دولت ائتلافی باشد. یعنی دولت جناحی و حزبی در دوره بعد نه‌تنها جواب نمی‌دهد بلکه مشکلات را افزون‌تر می‌کند. رئیس‌جمهور بعدی برای اداره کشور و حل مشکلات نیاز به تشکیل دولت ائتلافی دارد. ما از جریان حذف در دولت آقای خاتمی و دولت آقای احمدی‌نژاد هیچ نتیجه‌ای نگرفتیم. کشور از جریان حذف خسارات جبران‌ناپذیری دید. دولت باید از تجارب همه نیروها در کشور استفاده کند.
● این نظر شما به ایده دولت وحدت ملی تنه می‌زند. منظورتان همان است؟
نه. وحدت ملی فرق می‌کند. بحث دیگری است
● شما درباره انتخابات، نظر آقای هاشمی را جویا شدید؟
نشده‌ام.
● چرا؟
هنوز فرصتی پیش نیامده تا درباره انتخابات صحبت کنیم.
طبیعتا وقتی آقای هاشمی می‌گوید جمهوری اسلامی از فرزندانم برای من عزیزتر است نمی‌تواند نسبت به انتخابات بی‌تفاوت باشد.
درست است. بی‌تفاوت نیست. اتفاقا از مشکلات موجود کشور بسیار رنج می‌برد. عملکرد دولت نهم را در جهت مصالح کشور نمی‌بیند و می‌گوید ما نمی‌توانیم با این نوع عملکردها به اهداف سند چشم‌انداز برسیم. چون مطابق سند چشم‌انداز ما باید به سمت این برویم که برای دیگر کشورها الگو باشیم اما با این عملکردها که زمستان گاز نداریم، تابستان برق و آب نداریم، بیکاری داریم و... این اتفاق رخ نمی‌دهد.
● دغدغه آقای هاشمی چیست؟
رفاه مردم. حل مشکلات مردم.
● ایشان در خصوص انتخابات سال آینده هنوز کاری را شروع نکردند، مثلا کسی را ترغیب کنند یا کارهای دیگری که لازم است؟
خبر ندارم. از زمانی که بحث انتخابات کلید خورد من هنوز با ایشان در این باره صحبت نکردم اما حتما این کار را می‌کنم.
● آیا آقای هاشمی هم به دنبال حاکم شدن عملگرایان در کشور هستند؟
بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری دولت نهم ایشان اعلام کردند که لازم است یک جبهه اعتدال تشکیل شود. این پیشنهاد در واقع بیان این نکته بود که چنین اتفاقی رخ دهد. اما آن پیشنهاد با استقبال برخی احزاب اصلاح‌طلب روبه‌رو نشد. اگرچه کارگزاران یا حزب اعتدال و توسعه به این پیشنهاد روی خوش نشان دادند ولی چون همه احزاب وارد این موضوع نشدند، داستان خود به خود منتفی شد. حتی برخی از احزاب جناح راست نیز انگیزه ورود به این داستان را نداشتند. کسی هم دیگر پیگیری نکرد و خود ایشان هم موضوع را پس از طرح، دنبال نکردند.
اکبر منتجبی
منبع : شهروند امروز