چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

طنین آزادی قدس


طنین آزادی قدس
آزادی قدس شریف، آرمان مشترک همه ملتهای اسلامی است.بنابه فرموده حضرت امام خمینی (ره)مسئله فلسطین مسئله جهان اسلام است.از سوی دیگر،امسال تظاهرات روز قدس در حالی برگزار می شود که رژیم صهیونیستی با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کند. مشکلاتی که حل و فصل آن از عهده عده ای سیاستمدار شکست خورده که فاقد توان تشکیلاتی و راهبردهای جمعی هستند بر نمی آید.هم اکنون به دنیال انتخاب لیونی به عنوان جانشین ایهوداولمرت،نزاع گروههای سیاسی صهیونیستی وارد فاز تاره ای شده است.بنیامین نتانیاهو و اعصای حزب لیکود انتخاب لیونی را قبول نداشته و آتن را مغیر با دموکراسی می دانند!البته بسیار مضحانه است که مقامات رژیم صهیونیستی از دموکراسی و آزادی در انتخاب سخن می گویند.افرادی که طی شش دهه اخیر به اصلی ترین سردمداران جنایت و خشونت علیه ملت فلسطین تبدیل شده اند.
پس از شکست رژیم صهیونیستی از مقاومت اسلامی لبنان،تل آویو به کانون بحران و آشوب تبدیل شده و این بهترین فرصت جهت پیشبرد آرمانهای فلسطین است.با گذشت ۶ دهه از اشغال فلسطین،نگاه آرمانی به موضوع مقاومت درنسل اول مبارزان فلسطینی ،به گونه ای خدشه ناپذیر به نسلهای بعدی انتقال یافته است.بر این اساس در کالبد مقاومت روحی دوباره دمیده شده است و فلسطینیان خود را برای بازپس گیری سرزمین های خود از رژیم غاصب صهیونیستی آماده می نند.
اخیرا شاهد بودیم که محمودعباس و سلام فیاض به عنوان نزدیک ترین افراد به سازمانهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل نسبت به ناموفق بودن گفتگوهای تشکیلات خودگردان با تل آویو تاکید نمودند.در اینجا سوالی بمطرح می شود که پاسخدهی به آن معلول شناخت زیرساختهای سیاسی فلسطین است.اینکه محمودعباس بر اساس کدام مکانیسم منطقی هنوز به گفتگوها با دشمن صهیونیستی پایبند است؟
آنچه مسلم است اینکه ملت فلسطین به هیچ عنوان گفتگوهای محمود عباس و مقامات رژیم صهیونیستی را نمی پسندد و در برابر آن مواضع شدیدی اتخاذ نموده است.حتی برخی اعضای جنبش فتح نیز کرنش ذلیلانه رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در برابر دشمن صهیونیستی را نمی پذیرند.واقعیت امر این است که محمود عباس در حالا تکرار اشتباه تاریخی یاسر عرفات،منتهی در مقیاسی وسیع تر است.عرفات تحولات منطقه را به صورتی روبنایی و سطحی درک نموده و هیچ گاه وارد عمق این مناسبات نشده است.از این رو ابومازن به راحتی آرمانهای فلسطین را زیر پا گذاشته و در راستای تامین منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه گام بر می دارد.همین مسئله فرضیه ارتباط محمود عباس با سیا و موساد را تایید می کند.در جریان برگزاری کنفرانس خزان زده آناپولیس،محمود عباس دچار خطایی فاحش شد .رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین سعی دارد به هر نحو ممکن منافع فلسطینیان را در جهت مانور سیاسی تل آویو و واشنگتن تعریف نماید.همین مسئله موجب نارضایتی شدید ملت فلسطین از رئیس تشکیلات خودگردان شده است.
آنچه مسلم است اینکه در جریان کنفرانس پاییزی منافع ملت فلسطین کاملانادیده انگاشته شد.در جریان ملاقاتهای پی در پی محمود عباس و ایهود اولمرت شاهد بودیم که نخست وزیر رژیم صهیونیستی سخنی در خصوص آزادی زندانیان فلسطینی در بند تل آویو یا بازگشت آوارگان به میان نمی آورد.
رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در آستانه برگزی کنفرانس پاییزی درباره نتایج کنفرانس بین المللی به اصطلاح صلح خاورمیانه در واشنگتن ابراز خوشبینی کرد . در ان زمان ابومازن در جمع دیپلمات های خارجی در شهر جاکارتا اظهار نمودکه ما برای دستیابی به نتایج محسوس و مثبت به این کنفرانس خواهیم رفت و مصمم به انجام هرگونه تلاش به منظور دستیابی به توافق هستیم!
گویا خواب خرگوشی ابومازن نقطه پایانی ندارد.او در حال تکرار اشتباه یاسر عرفات در خصوص پیمان صلح اسلو است.البته دامنه خطای ابومازن به مراتب نسبت به عرفات بیشتر است.رئیس تشکیلات خود گردان با اقدامات و رفتارهایش خود را عملادر مقابل ملت فلسطین قرار داده است.ابومازن همانند آمریکا و رژیم صهیونیستی خواهان حذف مقاومت اسلامی و جنبش حماس از معادلات سیاسی فلسطین است.این در حالی است که اکثریت ملت فلسطین در انتخابات پارلمانی و قانونی این کشور به حماس رای داده اند.ابومازن با وقاحت کامل در برابر اراده و آگاهی ملت فلسطین ایستادگی می کند و همین مسئله می تواند در آینده نزدیک به نقطه آسیب و سقوط تشکیلات خود گردان تبدیل شود.تشکیلات خودگردان فلسطین هم اکنون بسیار ناکارآمد عمل می کند و ابومازن مسئول این ناکارآمدی به شمار می آید.مسلما ملت فلسطین تحمل ادامه رفتارهای رئیس تشکیلات خود گردان را نخواهد داشت.
جالب توجه اینکه کشورهایی مانند اردن ،عربستان سعودی و مصر که دستگاههای اطلاعاتی آنها بیشترین ارتباط را با موساد دارند،اخیرا نسبت به ناکارآمدی طرح امیر عبدالله آگاه شده اند.همچنین سرمایه گذاری ویژه اعراب بر روی کنفرانس خزان زده آناپولیس نیز نتیجه ای معکوس داد و پایان سریال خوش خیالی برخی سران سازشکار عرب را رقم زد.اخیرا شاهد بودیم که عمروموسی دبیرکل اتحادیه عرب با هشدار درباره شهرک سازی رژیم صهیونیستی تاکید کرد که روند آناپولیس باتوجه به تداوم شهرک سازی و اقدامات این رژیم پایان یافته‌است.
سرانجام کنفرانس خزان زده آناپولیس بدون دستیابی به کوچکترین دستاوردی پایان یافت.رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در ابتدای ارائه طرح کنفرانس اعلام کرده بود که این نشست به تشکیل کشور مستقل فلسطینی خواهد انجامید اما ادامه مذاکرات اولمرت و ابومازن را مهم ترین دستاورد کنفرانس مریلند شمرده شد.!به راستی این دوگانگی و تناقض چگونه قابل توجیه است؟
آناپولیس بر خلاف آنچه بوش پسر و نومحافظه کاران آمریکا سعی در القای آن داشتند،نقطه تعیین کننده ای در معادلات خاورمیانه نبود.بر اساس نظر کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی منطقه و جهان آناپولیس نقطه عقبگرد واشنگتن و تل آویو به شمار می رود.کاندولیزارایس،وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا و همراهان وی در نظام بین الملل سعی داشتند با برگزاری کنفرانس آناپولیس موقعیت از دست رفته رژیم صهیونیستی پس از شکست در مقابل حزب الله لبنان را احیا نمایند،اما در این خصوص ناکام ماندند.اساسا ترسیم فلسطین بدون حماس در معادلات امروز خاورمیانه ممکن نیست.این حقیقتی مسلم بود که محمود عباس و ایهود اولمرت چشمان خود را بر روی آن بسته و همگام با واشنگتن شکست کنفرانس مریلند را رقم زدند.
یکی از اصلی ترین پیامهای کنفرانس آناپولیس، ناکارآمدی کمیته چهارجانبه صلح خاورمیانه موسوم به کوارتت بود.تونی بلر،نخست وزیر انگلستان تلاش زیادی در جهت کارآمد نشان دادن نشست آناپولیس از خود بروز داد.اما بی نتیجه ماندن این نشست شکست سختی را برای بانیان آناپولیس رقم زد.کمیته ای که در چهار راس آن اتحادیه اروپا،روسیه،ایالات متحده آمریکا و سازمان ملل متحد قرار داشته باشند نمی تواند تامین کننده منافع ملت فلسطین باشد.ناکارآمدی کمیته کوارتت بارها بر ملت فلسطین و جهان اسلام به اثبات رسیده است.از این رو یکی از اصلی ترین خروجیهای کنفرانس آناپولیس مرگ سیاسی کمیته چهارجانبه صلح خاورمیانه بود.اظهارات تونی بلر پس از برگزاری نشست آناپولیس در جای خود قابل تامل است.تونی بلر با اذعان به بی نتیجه بودن نشست آناپولیس ، اذعان کرده است که تشکیل دو کشور فلسطین و اسرائیل درشرایط فعلی ناممکن است.
تونی بلر،نخست وزیر سابق انگلستان در این خصوص اعلام نموده است: باید کمی با هم صریح باشیم، و بی پروا اعلام کنیم از نشست صلح آناپولیس متاسفانه هیچ ثمره ای به دست نیاوردیم.
از سوی دیگر،-شرکت کشورهای عربی در کنفرانس آناپولیس نتیجه ای جز بی اعتباری آنها در نظام بین الملل به دنبال نداشت.عمرو موسی ،دبیر کل اتحادیه عرب صراحتا اعلام نموده که مشکل اصلی منطقه تداوم اشغالگری فلسطین است و کنفرانس آناپولیس نمی تواند این معضل را حل کند.اعراب شرکت کننده در کنفرانس آناپولیس یک نکته مهم را فراموش کرده بودند.اینکه عدم حضور حماس در کنفرانس خزان زده مریلند کلیت این نشست را بی اعتبار ساخته بود.بر اساس واقعیت جاری در معادلات فلسطین حماس هم اکنون اصلی ترین بازیگر این کشور محسوب می شود و و جریانهای سازشکار و وابسته به تشکیلات خودگردان جایگاهی در بین مردم فلسطین ندارند.حال چگونه ممکن است بدون حضور ورضایت بازیگراصلی فلسطین در خصوص این کشور تصمیم گیری شود؟
کنفرانس آناپولیس نیز همانند معاهدات اسلو،کمپ دیوید ،غزه-اریحا و مریلند به پایان رسید.پایانی که مترادف با پایان حیات جریان سازشکار در فلسطین و خاورمیانه خواهد بود.این جریان سازشکار نه تنها از شکستهای تاریخی یاسرعرفات در پیمانهای صلح اسلو و کمپ دیوید و عبرت نگرفته است،بلکه در حال تکرار شدیدتر همان خطاهای استراتژیک و سیاسی است. در دوره سوم تاریخ فلسطین جوانان این کشور در کانون مبارزه‌ای مقدس وفراگیر با تل‌آویو قرار گرفته‌اند.”انتفاضه” در ذات خود پویاست و تحت هیچ شرایطی درمقابل صهیونیسم بین‌الملل تسلیم نمی‌شود. استراتژی‌های تل‌آویو از جمله “ ازنیل تا فرات” ، “نقشه راه” و... جملگی در مصاف با انتفاضه فلسطینیان رنگ باخته‌اند.
درسال ۲۰۰۰ میلادی شاهد بودیم که سلسله مذاکرات کمپ دیوید ۲ با حضور “یاسرعرفات” و “ایهود باراک”وبیل کلینتون نتیجه‌ای برای ملت فلسطین در پی نداشت. یاسرعرفات پس از آن متوجه‌اشتباه تاریخی خود در قبال ملت فلسطین شد و درآخرین روزهای حیات خود به هواداران خودتوصیه کرد که درمقابل تل‌آویو تسلیم نشوند اما امروزه محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در مقابل اراده ملت خود ایستاده است و در راستای تامین خواسته‌های موساد و سیا از هیچ‌گونه اقدام وقیحانه‌ای فرو گذار نمی‌کند. مسلما این اقدامات ابومازن علاوه بر آنکه در معادلات داخلی فلسطین ایجاد اخلال می کند،سبب بی اعتباری تشکیلات خودگردان در نظام بین الملل می شود.
پس از تشکیل دولت مردمی حماس به رهبری اسماعیل هنیه و خالد مشعل،شاهد ایجاد و تداوم انواع فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه این دولت بودیم.کشورهایی‌مانند آلمان؛فرانسه،انگلستان به عنوان تروئیکای مداخله گر در امور داخلی خاورمیانه طی دوسال اخیر از هیچ گونه تلاشی جهت انزوای حماس فروگذار نکردند.این درحالی بود که استراتژیستهای واقع گرای غربی به مقامات این کشورها در خصوص ناچیز شمردن وزن حماس هشدار داده بودند.حتی کمیته چهارجانبه صلح خاورمیانه نیز با انتخاب تونی بلر،نخست وزیر افراطی سابق انگلستان به سمت نماینده کوارتت اوج عداوت خود با حماس را نمایان ساخت.هرچند این عداوت هنوز ادامه دارد،اما حماس در سایه مقاومت خود توانسته است علائم عملی آن را متوقف سازد. در جریان جنایات رژیم صهیونیستی در غزه،حماس در برابر تل آویو ایستاد..حماس یکه و تنها در غزه ایستاده و نظاره گر خیانت ابومازن و دیگر مقامات تشکیلات خودگردان فلسطین نسبت به ساکنان بی گناه این منطقه بود.
فاجعه غزه آمیخته ای از سه عنصر “جنایت”،”خیانت”و”سکوت”بود.بوش پسر در سفر خاورمیانه ای اخیر خود تعهدات ظاهری و صوری خود به رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین را زیر پا گذاشت و با درخواست ایهوداولمرت مبنی بر تشدید حملات به غزه موافقت نمود.کمیته چهارجانبه کوارتت به رهبری تونی بلر نیز از قبل در جریان تشدید حملات تل آویو به غزه قرار گرفت.در چنین شرایطی فلسطینیان بی دفاع هدف حملات رژیم نامشروعی قرار گرفتند که توحش تنها جزئی از ذات و ماهیت آن است.در ماورای فاجعه غزه خیانت ابومازن و دیگر سران جنبش فتح نیز خودنمایی می کرد.در حالی که مقامات تشکیلات خودگردان فلسطین در رویاهای خام خود به دنبال ایجاد صلح پایدار با تل آویو هستند،حملات غزه رشته افکار آنها را از هم گسسته است.حتی برخی عناصر سیا و موساد در تشکیلات خودگردان فلسطین نیز در میان وعده های بوش و اولمرت و آنچه در واقعیت می‌بینند سردرگم مانده اند.این سردرگمی محصول خیانت ابومازن و همراهانش نسبت به آرمانهای فلسطین و مقاومت است..گروه فتح و ملی گرایان فلسطین بارها سعی در تحدید قدرت حماس داشتند،اما درایت اسماعیل هنیه و خالد مشعل قدرت مانور ابومازن را ازبین برد.در چنین شرایطی رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به جای درک واقعیت حماس دست استیصال خود را به سوی آمریکا ،رژیم صهیونیستی،انگلستان و دیگر قاتلان و دشمنان ملت فلسطین دراز نموده است.به راستی این ننگ چگونه قابل توجیه است؟
برقراری آتش بس فعلی میان سران رژیم صهیونیستی و حماس نماد استیصال واشنگتن و غرب در برابرمقاومت اسلامی فلسطین است.این در حالی است که حتی یهودیان سرگردان ساکن در سرزمینهای اشغالی نیزنسبت به شکست سیاستهای سران خود در برابر حماس اذعان نموده اند.
بر اساس یک نظرسنجی انجام شده در فلسطین اشغالی،۷۸ درصد صهیونیستها محاصره نوار غزه از سوی رژیم اشغالگر قدس را اقدامی اشتباه و شکست خورده و سبب تقویت حماس توصیف کردند. بر اساس این نظرسنجی، اسرائیلی ها اعلام کردند که این اقدام تل آویو نتوانست اهداف سیاسی مورد نظر را به دست آورد و درنتیجه به طور کامل به شکست انجامید. نظرسنجی مذکور از سوی دو مرکز اسرائیلی متعلق به حقوق بشر انجام شد و دراین نظرسنجی اسرائیلی ها درباره مسائل مربوط به حقوق بشر ابراز تمایل کردند.
برخی از اسرائیلی هایی که دراین نظرسنجی شرکت کردند، درعین حال که راستگرا بودند سیاستهای رژیم صهیونیستی را در کشتار فلسطینیان رد کردند.۵۳ درصد هم براین باورند که محاصره نوار غزه با اهداف حزبی و سیاسی انجام شد نه با هدف حفظ امنیت اسرائیل. ۷۶ درصد هم بر این مسئله تاکید داشتند که اسرائیل در دستیابی به اهداف خود ناموفق بوده و ۸۳ درصد معتقدند محاصره نوارغزه نتایجی عکس داشت و بر قدرت حماس به جای تضعیف آن افزود.از ژوئن ۲۰۰۷ که حماس،کنترل نوارغزه را به دست گرفت؛ ارتش رژیم صهیونیستی نوارغزه را محاصره کرد و درادامه این اقدام جنایتکارانه در ژانویه با تنگ کردن حلقه محاصره از ورود مواد غذایی و دارو به این منطقه جلوگیری کرده و این منطقه را در آستانه فاجعه بزرگ قرار داد.
ابومازن خود نیز نسبت به حقیقت قدرت حماس معتقد است. اخیرا محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان، جنبش مقاومت اسلامی (حماس) را “بخشی از ملت فلسطین” اعلام و اعتراف نموده است که نمیتوان این جنبش را نادیده گرفت.عباس به گونه ای در خصوص حماس سخن می گوید که گویا این جنبش حیای پویای خود را مدیون تشکیلات خودگردان فلسطین و تائید افرادی مانند ابومازن است!نباید فراموش کرد که حماس به عنوان یکی از اصلی ترین قدرتهای خاورمیانه حیات سیاسی خود را مدیون حمایت پرشور ملت فلسطین است.در پی پیروزی حماس در انتخابات و تشکیل دولت فلسطین به رهبری این جنبش، کشورهای غربی و در صدر آن آمریکا و اتحادیه اروپا،اسرائیل به محاصره اقتصادی ملت فلسطین پرداختند و با قطع تمام کمک‌های خود به دولت فلسطین، حماس را برای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی تحت فشار قرار دادند. افرادی مانند آنگلا مرکل،تونی بلرو نیکلا‌ سارکوزی از هیچ گونه اقدامی در جهت تضعیف حماس فروگذار نکردند.این در حالی است که حماس همچنان به حضور قدرتمند خود در فلسطین ادامه می دهد.
مطابق شواهد و مستندات موجود دستیابی به صلحی که آمریکا و رژیم صهیونیستی در انتظار آن هستند هیچ گاه امکان پذیر نخواهد بود،زیرا ظرفیتهای موجود در منطقه اجازه چنین مسئله ای را به تل آویو و واشنگتن نخواهد داد.
از سوی دیگر،پیروزهای مکرر مقاومت اسلامی لبنان بر رژیم صهیونیستی،از جمله پیروزی اخیر آنها در تبادل اسرای لبنانی با جنازه دو سرباز صهیونیستی شکننده بودن تل آویو را اثبات نمود.هم اکنون تاثیرپذیری مقاومت فلسطین از مقاومت اسلامی لبنان به بالا ترین حد ممکن رسیده و ملتهای عربی سیدحسن نصرالله را اصلی ترین قهرمان جهان عرب می دانند.
از سوی دیگر، وقوع اختلافات داخلی در تل آویو که متعاقب انتخاب لیونی به عنوان نخست وزیر جدید رژیم صهیونیستی ادامه دارد به پاشنه آشیل این رژیم غاصب تبدیل شده است.حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو به شدت در برابر حزب کادیما موضع گرفته و رقابت این دو بر سرقدرت منجر به سستی زیرساختهای سیاسی اسرائیل شده است.از آنجایی که “وحدت”میان اسرائیلی ها با استناد به ذات توسعه طلب و نافرمان فرزندان سامری وجود ندارد، فقدان رهبری گریبانگیر جامعه صهیونیستی شده است و این روند همچنان ادامه خواهد داشت.چهارم اینکه با وجود دولتی اصولگرا و معتقد به ارزشهای مقاومت در جمهوری اسلامی ایران،بخش تئوری و تشریحی گفتمان مقاومت وارد ادبیات سیاسی ملتهای منطقه شده است.با گذشت سه دهه از وقوع انقلاب اسلامی ایران،هم اکنون ما به عنوان ام القرای جهان اسلام توانسته ایم گفتمان مقاومت”را در دل مردم حساس ترین منطقه جغرفیایی و استراتژیک دنیا ،یعنی خاورمیانه نهادینه نماییم.در طول سه سال اخیر ما ضمن دفاع از آرمانهای اصیل مقاومت،موجودیت اسرائیل را با طرح پرسشهایی اساسی در خصوص هولوکاست و... به چالش کشیده ایم.در سطح فرامنطقه ای شاهد تضاد منافع قدرتهای بزرگ در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان هستیم.وقوع دیالکتیک اخیر میان روسیه و ایالات متحده آمریکا بر سر مسئله گرجستان،به صورت خودکار معادلات سیاسی کمیته چهارجانبه کوارتت را نیز برهم ریخته است.روسیه هم اکنون سعی دارد با تقویت تسلیحاتی دمشق در برابر تل آویو و اعطای کمک ۱۰ میلیون دلاری به تشکیلات خودگردان فلسطین نقش فعالانه تری را در معادلات سیاسی منطقه ایفا نماید.این در حالی‌است که آمریکا و اروپا در جبهه ای دیگر قرار گرفته و سعی در مهار تحرکات روسیه دارند.جالب توجه اینکه بحران مسکو-واشنگتن که متعاقب مسئله قفقاز به وجود آمده تنها بحران بین المللی است که حضور رئیس جمهور بعدی آمریکا کوچکترین تاثیری در حل و فصل آن نخواهد داشت.حتی حضور مک کین و اوباما ،باتوجه به دکترینهای سرسختانه آنها در قبال کاخ کرملین می تواند سبب وخامت بیشتر اوضاع شود.از این رو کمیته کوارتت،متشکل از آمریکا،روسیه،اتحادیه اروپا و شورای امنیت سازمان ملل متحد تمرکز استراتژیک خود بر تل آویو را از دست داده اند و بیشتر معطوف به نزاع داخلی میان خود شده اند.از آنجایی که قدرتهای بزرگ طی شش دهه اخیر اصلی ترین حامیان جنایات رژیم صهیونیستی علیه ملت فلسطین بوده اند،وقوع تضادهای پایدار میان آنها به طور مستقیم سبب تقویت آنارشیسم صهیونیستی خواهد شد.این هرج و مرج گرایی که به طور بالقوه در میان صهیونیستها وجود دارد ،در صورت بروز اختلاف میان حامیان تل‌آویو به شدت تقویت خواهد شد.
نباید فراموش کنیم که رژیم صهیونیستی در جریان جنگ ۳۳ روزه و با وجود آنکه از حمایت مستقیم و کامل همه اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد برخوردار بود ،شکست سختی را در برابر مقاومت اسلامی لبنان تجربه نمود.حال تکلیف رژیمی که حامیان آن در جنگ سرد با یکدیگر باشند کاملا مشخص است.
سعید سبحانی
منبع : روزنامه رسالت