چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تحریف سیره و سنّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم توسط معاویه


تحریف سیره و سنّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم توسط معاویه
از میان دشمنان اسلام تنها طایفه‏ای كه لحظه‏ای دست از عداوت و دشمنی با پیامبر و مسلمانان برنداشت، طایفه بنی امیه بود. سركرده این طایفه ابوسفیان بود؛ او كسی بود كه تا پیش از فتح مكه، یكی از دشمنان سرسخت اسلام و مسلمانان به حساب می‏آمد. او كسی بود كه جنگ بدر، احد و احزاب را به قصد نابودی اسلام راه‏اندازی كرد و تا فتح مكه لحظه‏ای عقب ننشست و فرزندش معاویه ـ كه در فساد، طغیان و بی‏دینی، كمتر از پدر خود نبود ـ از همان اول بنای مخالفت با پیامبر و اهل بیت او را گذاشت. پس از شهادت امیرمؤمنان علیه‏السلام بدترین فشارها را علیه شیعیان و پیروان آن حضرت روا داشت.
و می‏توان گفت كسی كه بیش‏ترین لطمه را به پیكره اسلام و مسلمانان وارد كرد، معاویه بود؛ چرا كه او طی پنجاه سالی كه برمسلمانان مسلّط شده بود، نه تنها بسیاری از حُرمت‏ها را شكست بلكه در تحریف سیره و سنت پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تلاش زیادی كرد.
امیرمؤمنان كه بهتر از هركس دیگری سابقه دیرینه این طایفه و علی‏الخصوص معاویه را می‏دانست، طی‏نامه‏ای به مردم عراق به این مسئله اشاره كرده و چنین خاطر نشان می‏سازد:
«بدانید كه شما مردم عراق با كسانی رو به رو شده‏اید كه طُلَقاء (آزاد شدگان) و فرزندان طلقاء هستند، و با گروهی می‏جنگید كه به زور و به اكراه اسلام آورده‏اند. آنان از دشمنان خدا و سنت پیامبر و قرآن مجید و پیروان احزاب و بدعت‏ها می‏باشند.»۱
و در خطبه دیگری به هنگام تشویق یاران خود به هنگام رفتن به جنگ علیه معاویه فرمود:
«پیش به سوی دشمنان خدا و سنت و قرآن مجید؛ به سوی باقی ماندگان احزاب و قاتلان مهاجران و انصار.»۲
● روش‏های معاویه در تحریف سیره نبوی
برخوردهای زشت و زننده معاویهٔ بن ابی‏سفیان با راویان حدیث نبوی، نشان دهنده عمق كینه توزی و حقد و حسد او نسبت به پیامبر و یارانش می‏باشد.
او گاهی با شنیدن حدیثی از پیامبر، با نشان دادن حركات زشتی از خود، راوی و روایت را به باد مسخره و استهزاء می‏گرفت كه نمونه‏های زیر بهترین گواه ما است:
● تمسخر سعد
علاّمه امینی از طبری از ابن أبی‏نجیح نقل كرده: وقتی كه معاویه جهت ادای مراسم حج به مكه آمده بود، پس از طواف به سوی دارالندوه رفت در حالی كه سعد بن ابی‏وقاص او را همراهی می‏كرد.
معاویه او را بر تخت در كنار خود نشانیده و شروع به دشنام دادن به علی علیه‏السلام كرد. سعد گفت: مرا در كنار خود نشانیده و علی علیه‏السلام را دشنام می‏دهی؟! به خدا سوگند اگر یكی از صفات علی علیه‏السلام در من بود، برایم بهتر بود از آنچه كه آفتاب بر آن بتابد...۳
علاّمه امینی در ادامه این ماجرا، از ابن عایشه و دیگران نقل كرده: وقتی سعد چنین گفت، بلافاصله از جای خود برخاسته تا برود، معاویه بادی از خود خارج كرده و گفت: بنشین تا جواب خود را دریافت كنی، تاكنون در نزد من این گونه پست و فرومایه جلوه نكرده بودی. اگر چنین است كه تو می‏گویی، پس چرا با او بیعت نكردی در حالی كه اگر من چنین چیزی از پیامبر شنیده بودم تا زنده بودم خدمتگزارش می‏بودم...۴
● تمسخر ابوقتاده
و آن روزی كه معاویه وارد مدینه شد، ابوقتاده با او رو به رو گشت. معاویه گفت: ای ابوقتاده! به جز شما گروه انصار، همه مردم با من دیدار كردند. چه چیز مانع شد كه به دیدنم نیایید؟ ابوقتاده گفت: چهارپایانمان همراه ما نبود. معاویه گفت: پس شتران شما چه شدند؟ ابوقتاده گفت: آن‏ها را در آن روزی كه در پی تو و پدرت در جنگ بدر بودیم، پی كردیم. سپس گفت: پیامبر به ما فرمود كه ما پس از او سختی‏ها و مشكلاتی خواهیم دید. معاویه گفت: در این صورت به شما چه دستوری داده است؟
ابوقتاده گفت: ما را به صبر و شكیبایی دستور داده است.
معاویه گفت: پس صبر كنید تا وی را ملاقات كنید.۵
● اهانت و اخراج
روزی ابوبكره در مجلس معاویه حاضر شد. معاویه گفت: ای ابابكره! برای ما حدیث بگو. أبوبكره گفت: از رسول خدا شنیدم كه می‏فرمود: سی سال، خلافت است و سپس، پادشاهی خواهد شد. عبدالرحمن بن ابی‏بكره گوید: من نیز در آن موقع همراه پدرم بودم، پس معاویه با شنیدن این حدیث، دستور داد تا با پس گردنی ما را از آن جا بیرون كردند.۶
● تهدید ناقلان حدیث
از جمله كارهایی كه معاویه در رابطه با منع و جلوگیری از احادیث رسول اللّه انجام داد، این بود كه برخی از یاران رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را در صورت نقل روایت، به كشتن تهدید كرده بود.
نصربن مزاحم می‏نویسد: معاویه كسی را به سراغ عبداللّه بن عمر فرستاده، به او گفت: اگر بشنوم كه حدیثی را نقل كرده باشی، گردن تو را خواهم زد.۷
● برخورد با سیره و سنّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
حقد و كینه دیرینه معاویه او را وامی‏داشت كه به سخنان درربار پیامبر نیز نگاه دیگری كند، بدین جهت از همان اول بنا را بر این گذاشت كه سخنان و سنت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را جعل و تحریف و تغییر و همچنین با تجاهل و تغافل و انكار بلكه اظهار رأی در برابر سنت پیامبر و ده‏ها برنامه دیگر برای محو سنت، و تلاش مستمر و پی‏گیر برای از بین بردن سیره و سنت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم داشته باشد، به عنوان نمونه:
● توبیخ راویان و به فراموشی سپردن روایات
معاویه از كسانی بود كه بر خلاف سنت رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، بازار رباخواری را در شام رواج داده بود و اگر فردی در این باره سخن می‏گفت، در برابرش سخت موضع می‏گرفت. و در برخی موارد از راوی می‏خواست تا از ذكر حدیث نبوی خودداری كند.
آورده‏اند كه: عبادهٔ بن الصامت در شام دید كه كه شامیان در داد و ستد خود ظرف نقره‏ای را با دو برابر با ظرف نقره‏ای دیگر می‏فروشند. به نزد آن ها رفته، اظهار داشت: ای مردم! هركه مرا می‏شناسد كه می‏شناسد و هركه مرا نمی‏شناسد، من عبادهٔ بن الصامت هستم؛ بدانید كه در شب پنج شنبه در آخرین ماه رمضان از پیامبر شنیدم كه می‏فرمود:
«طلا باید با طلا به وزن یكدیگر بدون هیچ زیادی داد و ستد شود، پس هرچه زیاد باشد ربا می‏باشد...»
مردم پس از شنیدن این حدیث از اطراف او پراكنده شده و رفتند. به معاویه خبر دادند كه عباده چنین گفته است. معاویه پی او فرستاده و گفت: اگر تو پیامبر را همراهی و مصاحبت كردی، ما نیز از صحابه و یاران او بودیم و نیز از او شنیدیم.
عباده گفت: من او را دیدم و همراهش بودم و از او شنیدم. معاویه گفت: این چه حدیثی بود كه از او نقل كردی؟! عباده همان حدیث را كه از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در باره ربا شنیده بود، نقل كرد. معاویه گفت: از این حدیث چشم پوشی كن و دیگر جایی آن را نقل ننما. عباده گفت: آری من این حدیث را نقل می‏كنم گرچه بر خلاف میل معاویه باشد.۸
● اظهار رأی در برابر سنت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
وقاحت و بی‏شرمی معاویه به حدّی بود كه اگر به چیزی كه بر خلاف سنت رسول اللّه بود و او عمل می‏كرد، نه تنها به هیچ وجه حاضر نبود از كار خلافش دست بردارد بلكه با اظهار رأی خود در برابر سنت رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏گفت: به نظرم این كار اشكالی ندارد.
نسائی در سنن خود از قتیبه از مالك از زید بن أسلم از عطاء بن یسار نقل می‏كند كه معاویه ظرفی از طلا یا دیناری را به بیشتر از وزن خود فروخت، ابودرداء گفت: از پیامبرخدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شنیدم كه از همانند چنین چیزی نهی می‏كرد مگر به مثل خود (بدون هیچ كم و زیادی.)۹
روشن نیست كه نسائی فقط به همین قسمت اكتفا كرده یا بعدها بخشی از این گفت و گو از كتابش حذف گردیده است. زیرا علامه امینی از مالك و از نسائی همین مطلب را نقل كرده با اضافه مطلبی كه در نسخه خطیّ سنن نسائی موجود نمی‏باشد.
وی آورده است كه وقتی ابودرداء این حدیث را از پیامبر نقل كرد، معاویه گفت: به نظر من این معامله اشكالی ندارد. ابودرداء گفت: چه كسی سخن من را درباره معاویه می‏پذیرد؟ (عجیب این است) كه من از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به او خبر می‏دهم و او از رأی و نظر خود برایم می‏گوید! سپس اظهار داشت: هرگز در سرزمینی كه تو در آن حكمرانی، زندگی نمی‏كنم...۱۰
● تحریف مقصود پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
بسیار از یاران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از لبان مباركش در باره عمار بن یاسر(ره) شنیده بودند كه می‏فرمود: «أما انك ستقتلك الفئهٔ الباغیهٔ»
در جنگ صفین كه عمار به دست معاویه و هوادارانش به شهادت رسید، برخی از پیروان معاویه از جمله عمروبن عاص، وحشت زده به نزد معاویه رفته، معاویه پرسید: برای چه آمدی؟ عمرو خبر شهادت عمار را به او داد. معاویه گفت: حال چه شده؟ عمرو گفت: از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شنیدم كه می‏فرمود: «تقتله الفئهٔ‏الباغیهٔ»
معاویه گفت: آیا ما او را كشتیم؟! بلكه این علی و یارانش بودند كه او را كشتند. زیرا، عمار را به این‏جا آورده و در برابر نیزه‏ها و شمشیرهایمان قرارش دادند.۱۱
عجیب این است كه این مكّار و حیله‏گر در چند نوبت از شكست حتمی در جنگ، نجات یافت از جمله وقت شهادت عمار بن یاسر بود كه می‏رفت برخی از دوستان و همفكران و همرزمان خود را از دست بدهد كه با تحریف فرمایش رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم همفكران خود را فریب داد.
شبلنجی در نورالابصار اضافه می‏كند: وقتی كه این سخن به گوش علی علیه‏السلام رسید، فرمود: اگر من قاتل عمار باشم با این بیان، پس باید پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم حمزه را كشته باشد هنگامی كه او را به سوی كفّار فرستاده و در این راه كشته شد.۱۲
آیهٔ‏اللّه فیروزآبادی قدس‏سره پس از نقل این جریان، اظهار می‏دارد: اگر چنین باشد كه علی علیه‏السلام قاتل عمّار باشد چون او را به جنگ با معاویه فرستاده است؛ پس باید خداوند عده‏ای از پیامبران را كشته باشد چرا كه آن‏ها را برای ارشاد و هدایت كفار به سوی آنان فرستاده و در این راه كشته شدند.۱۳
● صرف بیت المال برای تطمیع
از جمله خیانت‏های معاویه نسبت به سیره و سنت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم این بود كه اموال زیادی را از بیت المال برداشته و در جیب افرادی منحرف و كینه توز سرازیر می‏كرد تا با شأن نزول آیات كه از زبان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شنیده شده، بازی كرده و آن‏ها را تغییر دهند.
محدث قمی از ابوجعفر اسكافی نقل می‏كند كه روایت شده: معاویه صدهزار درهم به سمرهٔ‏بن جندب داد تا از پیامبر روایت كند كه آیه «و من الناس من یعجبك قوله»در شأن علی علیه‏السلام نازل شده و آیه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاهٔ اللّه»در شأن ابن ملجم ـ لعنهٔ اللّه علیه ـ نازل شده است. پس او حاضر نشد كه چنین روایتی را به دروغ از زبان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل كند. معاویه برای این كه او را به چنین كاری حاضر كند، مبلغ را افزوده و دویست هزار درهم به او پیشنهاد كرد. اما بازهم قبول نكرد. معاویه مبلغ سیصدهزار درهم را پیشنهاد كرد. اما بازهم نپذیرفت تا این كه به مبلغ چهارصد هزار درهم راضی شد و دست به چنین جنایتی زد.۱۴
● انكار سنّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
هرچیزی را كه معاویه نمی‏پسندید و یا برخلاف ایده‏اش بود، بی‏درنگ آن را رد می‏كرد، و اگر آن چیز از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رسیده و یا سنت و روش او هم بود، فوراً انكار می‏كرد كه چنین چیزی از پیامبر نرسیده است.
در گفت و گویی كه میان عبادهٔ بن الصامت و معاویه در باره فروش طلا به طلا و گندم به گندم و جو به جو... آمده است، وی با نقل حدیثی از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم این خرید و فروش را مگر به مساوی نهی كرد. معاویه در مقام انكار این حدیث به خشم آمده، اظهار داشت: چرا برخی از مردان، احادیثی را از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل می‏كنند در حالی كه ما نیز از صحابه پیامبر بودیم ولی آن‏ها را از او نشنیده‏ایم؟! عباده كه این سخن را از معاویه شنید، از جای برخاسته باردیگر حدیث را نقل كرد و گفت: ما آنچه را كه از پیامبر شنیده‏ایم، نقل خواهیم كرد گرچه برخلاف میل و رغبت معاویه باشد.۱۵
پی‏نوشت‏ها:
. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۳۲.
. صفین، ص ۱۰۵
. الغدیر، ج ۱، ص ۲۵۷.
. همان، ص ۲۵۸.
. تاریخ الخلفاء، ص ۱۳۴.
. الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۸۳.
۷. وقعهٔ صفین، ص ۲۲۰.
. الغدیر، ج ۱، ص ۱۸۵ و اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۰۷.
. سنن نسائی، ج ۷، ص ۲۷۹.
۰. الغدیر، ج ۱۰، ص ۱۸۴.
۱. سبعهٔ من السلف، ص ۲۸۴.
۲. نورالابصار، ص ۸۹.
۳. سبعهٔ من السلف، ص ۲۸۹.
۴. سفینهٔ‏البحار، ج ۱، ص ۶۵۴.
۵. سنن نسائی، ج ۷، ص ۲۷۵.
۶. الغدیر، ج ۱۱، ص ۷۲.
صاحب اثر : محمد جواد مروجی طبسی
منبع : ماهنامه كوثر شماره ۵۰
منبع : سایت پیامبر اعظم