جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


زندان در حصار زندانی


زندان در حصار زندانی
در فرهنگ لغات فارس از واژه ی زندان به مفاهیمی از قبیل بندیخانه ، جایی که محکومان و تبهکاران را در آنجا نگاه می دارند ، اشاره گردیده است . ولی آنچه که می تواند تعریف درستی برای مقوله زندان باشد عبارتست از : محل یا مکانی که افراد مجرم را در موارد و طیف های مختف در خود جمع می کند . کما اینکه در کشور ما از واژه ی زندان به معنی ندامتگاه نیز استفاده می شود ، به گونه ای که در سر اغلب زندان های ایران نیز این واژه به چشم می آید . لذا سئوال اول این که آیا چنین مکانی تا کنون توانسته با وسعت دامنه ی تربیتی و آموزشی خود بر ناهنجاریهای اجتماعی افراد سایه بیفکند و مورد دوم این که آیا بودن زندان برای زندانی یک قاعده ی منطقی و همیشگی است یا که نه بودن زندان نیز می توان فرد مجرم و به اصطلاح بدکار را اصلاح و درست کرد .
دیگر اینکه آیا جمله «بشرجائزالخطاست» می تواند مصداق بارزی برای این مقوله باشد و هر خطا کاری باید تنبیه شود و اصلا آیا تنبیه خطاکار باید حتما زندان باشد و آخرین سئوال این که آیا نمی شود بدون زندان زندگی کرد ؟ این مسائل از عمده ترین مسائلی است که این قلم به طور مجزا به هرکدام از آنها پاخ خواهد گفت .
در پاسخ به سئوال اول باید گفت که براساس تحقیق و پژوهش زندان ها و افراد زندانی و طیف های مختلفی که در این مکان گرد هم آمده اند .
زندان اگر چه بعنوان یک کانون فرهنگی و آموزشی در زوایایی خود را موفق جلوه می نماید ، اما در کل توفیق لازمی را در جهت بدون رفت از این مهم کسب ننموده است . چه این که زندان یا به بیانی همان ندامتگاه اگر چه هدف اساسی آن پشیمانی فرد از کارهای ناشایست خود بوده و این مفهوم را نیز از خود واژه ندامتگاه که به معنی محل یا مکان پشیمانی است هم می توان دریافت . ولی چون افراد زندانی از قشر های مختلف جامعه با فرهنگ های هنجار و آموزنده نیاز به تشکیل دوایر مختلف هنری و آموزشی و کنترل محیط های مختلف زندان و ایجاد امنیت و خلق فرهنگ سالم سازی از مهمترین عناصر مدنظرمی باشد .
با این حال وقتی ما بر موضوع ندامتگاه انگشت تایید می زنیم و بر آن موضوع و محتوا احساس میشود . یعنی همخوانی موضوع و محتوا مهمترین کاری است که باید در دایره ی توجه قرار گیرد . به بیانی دیگر وقتی بر نهادینه کردن واژه ی ندامتگاه مهر تایید و تصدیق می زنیم بی شک در جهت رشد و تعالی دامنه ی آن نیز باید تلاش کرد .
در پاسخ به سئوال دوم باید ابراز داشت که اگر در جوامع پیشرفته و متمدن و دارای امکانات رفاهی و انسانی مرکز توجه بر مقوله زندان نیست و تا اندازه ای در کنترل ناهنجاریها ی اجتماعی موفق نشان داده اند . ولی چون در سرشت انسان ویژگی درونی ای بنام بد و یا بدکاری وجود دارد ، بی شک مکانی جهت مقابله با این کنش نیز باید اعمال گردد که آن مکان نیز می تواند زندان باشد . چه این که در هر شرایطی زندانی باید دست از امور بد و نا شا یست بر دارد و اساسی ترین مکان در جهت اصطلاح ودرست کردن فرد مجرم نیز همین زندان است. وآنچه که در این جا سهم است نیز همان اصطلاح و درست کردن فرد باشد لذا اگر زندان ها بتوانندبه نحو احسن فرد مجرم را اصلاح کنند شاید گفت که زندان برای زندانی یک قاعده ی منطقی و همیشگی است والبته اگر کانونهای فرهنگ هنری و آزمایشی لازمی درجهت تحول وتطور فرهنگ فرد مجرم در مکانهای مختلف نهادینه گردد و فرد خاطی در این بستر ها تربیت یابد شاید گفت این نوع روش ها نسبت به مکانی به نام زندان بهتر باشد و این مهم هم می تواند به دو دلیل یاشد:
نخست اینکه فرد مجرم به زندان نمی رود که در واقع با این کاراز زخم و زبان فرهنگ عمومی در امان مانده است و این نکته به زندانی به کمک شایان توجهی می تواند باشد. در ثانی این نوع مکانها اگر مکانی هنری و آموزشی و تفریحی باشند طبعا نگاه مردم نیز به آنها نگاهی مثبت و آموزنده است واین نوع نگاه نیز می تواند کمکی بایسته در جهت اصلاح هر چه بیشترفرد مجرم باشد، افزون بر این که فقز فرهنگی و اجتماعی مهمترین عوامل در جهت سوق دادن فرد به ناهنجاریها و کج روی های اجتماعی اند که اگر را همکار های اساسی را برای مقابله با این چالش های اساسی پیدا کنیم،تردیدی نیست که آمارا افراد خاطی در زمینه های مختلف کاهش میابد ، می گوییم فقر فرهنگی و اجتماعی که این دو مهم و اساسی است .
فقر فرهنگی بدین مفهوم که اکثر افرادی که مرتکب جرم می شوند،شناخت صحیح و معقولی از جرم خود ندارد و همین اغیار بودن باجرم بزرگترین دردی است که بی درماندن است.به بیانی مجرم نسبت به کاری که مرتکب می شود؛دچار فقر فرهنگی نسبت به آن کار است. به گونه ای که در اکثر مصاحبه هایی که با افراد زندانی در خصوص علت جرم اخذ می شود ، این مهم به وفور پیداست . یعنی فرد مجرم علت مرتکب شدن جرم خود را نمیداند . پس نتیجه می کیریم که مثلا فلان فرد که کیف قاپی می کند و یا چند زن و یا دختر جوان را به خاطر طلا و پول و یا دیگر مسائل سر می برد ، طبعا این فرد خود نیز از علت انجام این کار ها بی خبر و بیگانه است پس فقر فرهنگی مهم ترین عاملی است که فرد مجرم را به طرف جرم می کشاند . نکته ی دیگر فقر اجتماعی است به گونه ای که فقر اجتماعی می تواند زمینه ای در جهت رشد و نمو فقر فرهنگی باشد . چرا که فقر اجتماعی باعث عدم فراگیری و بستن نطفه فرهنگ اجتماعی فرد می شود و در این جاست که کمبودهای اجتماعی نیز گل می کنند . کمبود های اجتماعی نیز از مهمترین عوامل تشکیل دهنده فقر اجتماعی می باشند که فرد مجرم را به سمت دایره ی کج روی و ناهنجاری های اجتماعی سوق می دهند بنا بر این دو عامل مهم بنام فقر فرهنگی که پیش زمینه رشد آن فقر اجتماعی است و فقر اجتماعی که از کمبود های اجتماعی نشات می گیرد از اساسی ترین مواردی است که افراد را به سمت ناهنجاریهای اجتماعی و کج روی های سوق می دهند و تا شریانهای این دو فقر را قطع نکنیم ، در واقع آش همین است و همین کاسه .
در پاسخ به سئوال سوم باید گفت که آری بشر جائز الخطاست ، ولی هر خطا کاری مستحق زندان رفتن نیست .
به طوری که در اکثر مواقع می توان فرد خطا کار را با ارئه متد های لازم هم از زندان بازداشت و هم این که نگاهش را به جامعه و خویش عوض کرد . به عنوان مثال اکثر افرادی که دست به ناهنجاریهای اجتماعی می زنند مثلا قاچاق فروشی می کنند و یا قمار بازی و یا سرقت و زنای به عنف و یا کیف قاپی و سایر مواردی از این قبیل . اگر چه به جای پیدا کردن درمان ، درد را پیدا کنیم ، بی گمان بخش عمده ای از کار حل شده است . یعنی نوع برخورد و رفتار با افراد کجمنش و کج رو بسیار مهم بوده و در خیلی از موارد نیز می تواند هشدار ویژه ای مبنی بر اجتناب فرد از خطا و کج روی باشد . لذا در ادامه باید اذعان دارم که از این منظر هر خطا کاری نیز باید تنبیه شود ، ولی تنها ترین راه در جهت تنبیه این کار تنها زندان نیست ، چه این که خیلی از افراد با ۲۰ سال سابقه و یا بیشتر در زندان های کشور هنوز هم اصلاح نشده اند .
بنا بر این اگر نوع نگاه خود را نسبت به این مقوله وسیع کنیم و راهکارهای مختلفی را در جهت مبارزه با ناهنجاریهای اجتماع در نظر می آید این است که بدون زندان نیز می توان زندگی کرد . ولی برای انانکه تعاریف درستی از زندگی دارند و یا به بیانی حداقل فهمیده اند که زندگی دارای ویژگی های مختلفی است و با هر کدام از این ویژگی ها باید مثل خودشان رفتار کرد . به بیانی ساده اگر ما واژه زندگی را به مانند افراد یک جامعه در نظر بگیریم ؛ بهترین راه در جهت کنار آمدن با زندگی این است کهه با هر نفر مثل خودش رفترا شود ، البته ما می توانیم بگوییم تعاریف درستی از زندگی فهمیده ایم و ال غیر از این درک زندگی دور از عقل و منطق است .
حال با این تفاصیل می باشد که می توان دو مقوله زندگی و زندان را بررسی نمود . هرچند نگارنده این مقوله بر این واقفم که زندگی دارای دنیای خاص خود بوده و البته زندان نیز دنیایی با ویژگی های ویژه خود . اما آنچه مهم به نظر می آید این است که درست زندگی کردن مساوی است با اغیار بودن با مقوله زندان و عکس آن نیز صادق است یعنی غلط زندگی کردن مساوی است با آشنا شدن با مقوله زندان . بنابراین اگر بشر در توجه به خصایص مثبت زندگی در تکاچو و کنکاش لازم باشد که عین ثواب و صواب است و طبعا نتیجه ی این تلاش ها نیز مفید فایده . و اگر غیر از این باشد ، یعنی در رشد و نمو خصایص منفی زندگی در تفقد و تکاپو باشد که عین ضرر و زیان بوده و بی گمان نتیجه آن نیز عقیم . پس نتیجه می گیریم که آری بدون زندان هم می توان زندگی کرد ، اما بشری که بدانیم ، در هر شرایطی زندان در کمین است و کافی است که کوچکترین لغزشی را از خود به نمایش بگذاریم . نتیجه سخن اینکه بشر موجودی مختار وآزاد می باشد و این آزادی نیز مهمترین نعمت در جهت رسیدن آن به اهداف متعالی محسوب می شود ، بنابر این عقلانی به نظر نمی آید که این آزادی را به زندان مبدل کند و مهمتر این که احداث زندان در سطح کشور و ترویج این فرهنگ باعث می گردد تا زندان در حصار زندانی و یا به تعبیری مجرمین قرار گیرد و نه زندانی در حصار زندان . یعنی به بیانی دیگر ما باید در کاهش دادن آمار تبهکاران بکوشیم و نه در افزایش زندان ها .
عابدین پاپی