چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

فرمول انقلاب اسلامی در دیپلماسی


فرمول انقلاب اسلامی در دیپلماسی
آنچه امروز ترسیم می‌شود، فرمولی خاص در دیپلماسی است که عبارت است از:
۱) اقتصاد،
۲) سیاست
۳) فرهنگ
که همان هویت دیپلماسی در نظریه‌ جهانی شدن است. آنچه در دیپلماسی فرهنگی پیشنهاد می‌شد، فرهنگ، اقتصاد، سیاست بودند. در فرمول نخست، اقتصاد زیربنای همه‌ فعالیت‌‌های سیاسی است و بر دیپلماسی هم حرکت می‌کند. سرمایه‌داری چارچوب تئوریک این فرمول است که بنیاد وجودی خود را بر تقاضا و سپس عرضه می‌داند. سیاست و دیپلماسی در این فرمول در جهت پاسداری از تقاضاست.
فرهنگ هم برای حفظ تقاضا به کار می‌رود. جهانی شدن، یعنی جهانی شدن تقاضا برای کالای سرمایه‌داری که با زمینه‌سازی سیاسی و حاکمیت فرهنگی سرمایه‌داری انجام می‌پذیرد و به فرهنگ آمریکایی یا فرهنگ پاپ یا فرهنگ مصرفی مشهور است، پس فرهنگ فرع بر سیاست و سیاست فرع بر اقتصاد است. در فرمول نخست، بنا بر آزادی است؛ آزادی در اقتصاد، آزادی در سیاست و آزادی در فرهنگ. آزادی در اقتصاد برای رشد در مصرف، تقاضا و عرضه و سپس به دست آوردن ارزش اضافی و آزادی در سیاست که از آن با دموکراسی یاد می‌شود. برای به دست آوردن مکانیسم قدرت برای آزادی اقتصادی است و با آزادی در فرهنگ، سنت ملی مخالف مصرف سرکوب و راه برای مصرف بیشتر هموار می‌شود. در دیپلماسی یاد شده، ظلم محور اصلی است و مخالفت با عدالت در مرکز واقع می‌شود، پس به دنبال اقتدار نهایی است و نیروی نظامی، مسابقه‌ تسلیحاتی و جنگ طلبی در اولویت واقع است. تاریخ استعمار، استثمار و استحمال، تاریخ دیپلماسی مذکور است.
ایدئوژی برابر و آزادی در انقلاب فرانسه تا حال، همین نکته است. در فرمول دوم که فرمول انقلاب اسلامی است، فرهنگ محور اولیه است، چون اخلاق در محور اول واقع می‌شود و مرکز اخلاق اسلامی در بعد فردی و اجتماعی عدالت است که در بعد فردی به تقوا مشهور است و در بعد اجتماعی به عدالت اجتماعی. در فرمول دوم سیاست براساس اخلاق بنا می‌شود؛ به عبارت دیگر سیاست بر عدالت بنا می‌شود. عدالت فردی که در تقوای سیاستمداران تجلی می‌یابد و سیاستگذاری کلی و کلان را عدالت اجتماعی تشکیل می‌دهد، پس سیاست ما عین دیانت می‌شود. اقتصاد در نهایت ابزاری در دست دولت اخلاق و کریمه است تا بتواند، اقتدار لازم را برای اجرای فرهنگ انسانی و اسلامی به دست آورد.
رشد اقتصادی چون با عدالت همراه است اخلاق را رواج می‌دهد. پس تضاد اخلاق و رشد اقتصادی و توسعه پیش نمی‌آید حال که در چارچوب آینده‌ جهان روشن ‌بشر، می‌توان گفت که دیپلماسی عمومی اصطلاحی است که انگلوساکسون‌ها برای فرمول اول به کار می‌برند؛ ولی دیپلماسی فرهنگی اصطلاحی است که برای فرمول دوم به کار می‌رود و در سیاست و دیپلماسی رقیب در آینده است. پس باید دام پردازی آنها در باب اصطلاحات باشد چون هر اصطلاح بار تئوریک و نظریه‌های خاص خود را دارد. دیپلماسی فرهنگ در یک چارچوب خاص تئوریک مطرح می‌شود و آن جهان میان فرهنگی است “و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم”‌که لازمه آن فهم جهانی فرهنگ ماست.
پس مرحله نخست، مطالعات میان فرهنگی جهان است که با فهم مردمان سراسر جهانی شروع می‌شود و راه آن فهم عنصرهای رئیسه آنهاست که در راس آن دین واقع است و سپس هنر، ادبیات، فلسفه و دانش‌های بومی آنها. پنج عنصر در مطالعه ارتباطات میان فرهنگی لازم دانسته شده است: دین، زبان، تاریخ، حکومت و خانواده یک بنیاد اجرایی دیپلماسی فرهنگی را تشکیل می‌دهد.
دین نظام معنایی زبان را تشکیل می‌دهد و زبان تاریخ را به وجود می‌آورد و تاریخ حکومت را به وجود می‌آورد و خانواده حکومت را شکل می‌دهد. پس می‌توان گفت که دیپلماسی فرهنگی یک طیف دارد که در دو سر دین و خانواده قرار دارد و دیگر عوامل (زبان، تاریخ و حکومت)، عوامل واسطه‌ای است. دیپلماسی فرهنگی براساس زندگی بنا می‌شود که غایت نهایی آن صلح جهانی در پناه معنویت و عدالت جهانی است و زندگی عام‌ترین کلمه‌ای است که می‌توان برای توصیف امور به کار برد، پس دیپلماسی فرهنگی عام‌ترین دیپلماسی است که شامل تمامی دیپلماسی‌ها می‌شود، پس سازمان دیپلماسی فرهنگی سازمان جمع کننده دیگر سازمان‌های مربوطه به دیپلماسی است.
محمد اسکندری
منبع : روزنامه رسالت