دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


ارتباطات برای توسعه


ارتباطات برای توسعه
لازمه توسعه، مشارکت و لازمه مشارکت، ارتباطات است. پس ارتباطات لازمه توسعه است.مقوله ارتباطات و توسعه با پایان جنگ جهانی دوم مورد توجه اندیشمندان و صاحبنظرانی قرار گرفت که عمدتا به نقش و تاثیر فرایندهای ارتباطی در توسعه پرداختند.در این مدت نظریه پردازان و اندیشمندان عرصه ارتباطات دیدگاه های متفاوت و متضادی ارائه دادند. برخی منشا تحول در جوامع را رشد و گسترش رسانه ها می دانند و برخی دیگر رسانه ها را محصول و نتیجه توسعه می دانند. در این بین عده ای نیز بر این اعتقادند که رسانه ها می توانند هم محرک توسعه باشند و هم نتیجه آن.با گذشت زمان و رشد حیرت انگیز ارتباطات، گسترش شهرنشینی، افزایش سطح سواد و مطالبات مردم، تنوع رسانه ها و آنچه در یک کلام انقلاب ارتباطات یا انفجار اطلاعات نامیده می شود، نه تنها رابطه توسعه و ارتباطات به ضعف و سستی نگرایید، بلکه روز به روز قوی تر و آشکارتر گشت، به گونه ای که ارتباطات به محور توسعه، و نه ابزار آن، تبدیل شد. اما آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است تاثیرات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی فن آوری ارتباطات است و نه خود آن وسایل که در ادامه سعی شده است مورد بررسی قرار گیرند.
● ارتباطات
ارتباطات در معنی عام کلمه سیستم عصبی جامعه عصر نوین و امروزی می باشد. ارتباطات منبع اصلی مشارکت و تسهیل کننده تغییر اجتماعی در زندگی، جامعه و اقتصاد و فرهنگ هر اجتماعی است.
ارتباطات وقتی موثر است که تاثیر آن بر اساس قابلیت ذاتی اش ارزیابی شود و نه بر مبنای توانایی که به انسانیت می دهند.
یکی از نامداران دانش ارتباطات انسانی، پروفسور دین بارنلوند در مورد ارتباطات چنین می نویسد: «ارتباطات، آنگونه که من بدان می نگرم، کلمه ای است که بیانگر فراگرد ایجاد معنی است».
برلو در این مورد می نویسد: «ارتباطات دربرگیرنده انتقال معانی نیست. معانی انتقال پذیر و یا قابل انتقال نیستند. فقط پیام ها قابل انتقال اند و معنی در خود پیام نیست، بلکه معنی در استفاده کنندگان از پیام می باشد.»
● توسعه
توسعه به معنای ساختن شالوده های اجتماعی، اقتصادی و فراهم کننده زندگی شایسته و آراسته است و فرآیندی چند بعدی که مستلزم ایجاد تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است. توسعه تنها رشد اقتصادی نیست بلکه جریان و فرآیندی است که در خود، تجدید سازمان و سمت گیری متفاوت کل نظام اقتصادی، اجتماعی را به همراه دارد. توسعه مبتنی بر عقلانیت عمل است که جامعه را از وضعیت غیر عقلانی نامطلوب به سوی وضعیت عقلانی مطلوب سوق می دهد.
این فرآیند در غرب بدون برنامه ریزی خاص ناظر به کل جامعه و بدون کوشش های سنجیده، به طور تدریجی و با تغییر و تحول در ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی به وقوع پیوست و هدف آن رفاه مادی و افزایش مداوم درآمد سرانه بود. این افزایش مرهون به کارگیری روش های تولید مبتنی بر دانش و منشا عقلانیت عمل اقتصادی و اجتماعی است.
اما فرآیند توسعه در کشورهای در حال توسعه روندی متفاوت داشت. توسعه این کشورها که با هدف رسیدن به پیشرفت ها و خط مشی صنعتی شدن و با تاکید بر انتقال فن آوری و انباشت سرمایه برای رسیدن به هدف فوق آغاز شده بود، روند تند و سریع داشت که با کوشش های برنامه ریزی شده از طرف سازمان ها، حرکت های اجتماعی و به ویژه از طرف دولت ها همراه بود. از آنجا که ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی این کشورها با این تحول سازگاری و همخوانی نداشت و اغلب این کشورها هدف اصلی را رشد اقتصادی دانسته و توسعه اقتصادی را به منزله مهم ترین جزء توسعه تلقی می کردند، از عدالت، انسانیت، ارزش های متعالی، مشارکت سیاسی و محیط زیست غفلت نمودند و بدین ترتیب از اواخر دهه هفتاد تاکنون بحران فکری همگانی و شایعی در حوزه های نظری مرتبط با مسائل توسعه اتفاق افتاد که بیشتر ناشی از ناتوانی در ارائه تعریفی قابل قبول از مفهوم توسعه است.
تعاریف متعددی از توسعه شده است و متخصصین و نظریه پردازان بی شماری توسعه را از زوایا و جهات گوناگون مورد بررسی قرار داده اند. با وجود تشابه های بسیاری که ممکن است در تعاریف توسعه وجود داشته باشد، معهذا هیچ نسخه واحدی را نمی توان برای طی فرایند توسعه کشورهای مختلف عنوان کرد. به عبارت دیگر نتایج و تجربیات یک کشور در جریان توسعه ممکن است برای کشورهای دیگر مفید نباشد، چرا که روند توسعه در یک جامعه به فرهنگ و شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همان جامعه بستگی دارد که طبعا مقوله های فوق در هر کشوری یکسان نیست.
دانیل لرنر درباره وابستگی و مطرح بودن توامان جنبه های مختلف توسعه می گوید: مسائل سیاسی و اجتماعی کشورهای در حال توسعه را نمی توان از مسائل اقتصادی آنها جدا دانست.
از آنجایی که توسعه شامل و ناظر بر توسعه اجتماعی، توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی و توسعه اقتصادی می باشد لازم است تعاریفی نیز به طور اخص برای هر یک از انواع توسعه داشته باشیم.
توسعه اجتماعی
تامین مشارکت بیشتر مردم در اداره امور، افزایش مهارت و دانش، ارتقای سطح ارتباطات جمعی و نحوه برخورداری از مجراهای پیام رسانی در جهت یافتن هویت فرهنگی و فردی افراد جامعه را توسعه اجتماعی می گویند.
توسعه اجتماعی یکی از ابعاد اصلی فرآیند توسعه و بیانگر سیستم اجتماعی در راستای دستیابی به عدالت اجتماعی، ایجاد یکپارچگی و انسجام اجتماعی، افزایش کیفیت زندگی و ارتقای کیفیت انسان ها می باشد.
به طور کلی توسعه اجتماعی را می توان با مفاهیم و شاخص های زیر مورد شناسایی و سنجش قرار داد:
۱) عدالت اجتماعی
۲) وحدت و انسجام اجتماعی
۳) کیفیت زندگی
۴) کیفیت افراد و ظرفیت های انسانی
توسعه اجتماعی در هر جامعه ای به طور واضح در ویژگی های جمعیتی و کیفیت آنها منعکس می گردد و انتظار می رود این فرآیند منجر به ارتقای کیفیت افراد جامعه گردد.
● توسعه سیاسی
تامین برابری حقوق مردم، مشارکت و رقابت آزادانه بینش ها، پیرایش و تحکیم جامعه مدنی و سازمان های سیاسی به نحوی که میانجی ارتباط جامعه با دولت باشند و از طریق فضای عمومی مسائل و مشکلات موجود در جامعه مورد بحث و گفت وگوی عمومی قرار گیرند. توسعه سیاسی همچنین دربرگیرنده برداشتن موانع قانونی، شکل گیری احزاب، اتحادیه های صنفی، مطبوعات آزاد با قید رعایت قوانین جاری و حاکم بر مملکت می باشد.
ساختار سنتی قدرت از دیر باز هرمی شکل بوده است و در آن تصمیم ها به صورت متمرکز، از بالا به پایین اعمال می شده است. فن آوری های نوین ارتباطی و اطلاعاتی در دگرگونی نظام های متمرکز( برنامه ریزی شده و بسته) به سوی نظام های غیرمتمرکز موثر بوده اند.
به علاوه این که تا اندازه زیادی منشا حرکت نظام های غیرمتمرکز به سمت برنامه ای کردن و متمرکز کردن بعضی از امور اجتماعی همچون خدمات درمانی، آموزشی و دخالت بیشتر دولت در این جهت شده اند.
توسعه سیاسی در برگیرنده سه موضوع مهم ، مردم، حکومت و جامعه مدنی است. توسعه سیاسی در ارتباط با مردم به معنای افزایش مشارکت عمومی و فعال شهروندان در قالب گروه ها، دسته ها و انجمن هایی است که منعکس کننده علایق و دیدگاه های مختلف آنان باشد.
توسعه سیاسی در خصوص حکومت و به طور کلی بخش عمومی، به معنی افزایش توانایی ها و ظرفیت نظام سیاسی برای پاسخگویی به تقاضاهای سیاسی شهروندان، حل اختلافات و داوری در منازعات و کنترل عمومی شهروندان است.
توسعه سیاسی در ارتباط با جامعه مدنی، قلمرو عام یا بخش سوم حکومت یک کشور و مکمل دولت و بخش بازرگانی ( یا بخش خصوصی) جامعه که در برقراری سیاست های عمومی اعمال نفوذ می کند و دولت و نیز بخش خصوصی را وا می دارد تا به مسوولیت های اجتماعی خود عمل کنند، به معنای افزایش کارایی ساختاری و تخصص سازمان ها و تشکیلاتی است که به طور فعال نقش واسطه را بین شهروندان و حکومت بازی می کنند و بر حدود اختیارات و وظایف حکومت، نظارت و کنترل موثر دارند.
● توسعه فرهنگی
رسانه ها به بازسازی فرهنگ، افکار و عقاید موجود در جامعه می پردازند و به آنها استحکام می بخشند. جامعه را در کسب و رشد اصالت ها، خلاقیت ها و فضیلت های اجتماعی به مدد بازشناسی و بازآفرینی فرهنگ مستعد خودی، یاری می دهند و با مشارکت دادن تمامی افراد جامعه در فرهنگ آفرینی و تقویت و گسترش رقابت های سازنده، راه همگانی کردن فرهنگ را می گشایند.
مجموعه آثار تحولات ارتباطات بر فرهنگ را می توان چنین برشمرد: تنوع و تکثر عناصر فرهنگی، امکان تجلی و بروز پاره فرهنگ ها، به وجود آمدن زمینه حضور و عرضه محصولات فرهنگی در عرصه بین المللی، مساعدت با انطباق خلاق فن آوری و سنت های اجتماعی و امکان گسترده و وسیع برای ذخیره سازی تجربه ها و عناصر مادی و معنوی فرهنگ، تسریع پویایی و داد و ستد بین فرهنگ های مختلف، تعالی فرهنگ از طریق کمک به تکثر و تنوع همه عناصر فرهنگی، بالا بردن توانایی انطباق فرهنگ با تغییرات شرایط بیرونی، کاهش دادن تاخر فرهنگی در جوامع و همگون ساختن توسعه جنبه های مادی معنوی جامعه، ایفای نقش به عنوان عاملی مهم برای جذب پاره فرهنگ علم و فن آوری و انجام وظیفه به عنوان عاملی مهم برای توسعه روستایی و حفظ هویت فرهنگ روستا.(با وصل کردن بازارهای محلی به بازارهای وسیع تر جلوی مهاجرت گرفته می شود و جاذبه های شهر در محیط روستا و روستاییان عرضه خواهد شد.)
● توسعه اقتصادی
تغییرات کیفی در ساختار اقتصاد یک جامعه و آن دسته از تغییراتی که بر تولید ناخالص ملی تاثیر گذاشته و در نتیجه آن رشد اقتصادی به دست آید، رشد اقتصادی ثمره توسعه اقتصادی می باشد.
رشد اقتصادی، تغییرات کمی اقتصادی در یک جامعه است و شرایط لازم برای یک رشد واقعی اقتصادی، توسعه اقتصادی می باشد.
هدف نهایی بخش های مختلف اقتصاد(کشاورزی، صنعت، خدمات و اطلاعات، تولید ثروت و رفع نیازهای مادی)، در ادامه روند کاهش بخش کشاورزی به نفع صنعت و کاهش نقش صنعت به نفع بخش خدمات است. امروزه شاهد کاهش بخش خدمات به سود بخش اطلاعات هستیم.
برخلاف تصور اولیه بالا رفتن نرخ بیکاری بر اثر رشد بخش اطلاعات و خودکاری در بخش های کشاورزی، صنعت و خدمات روندی موقتی و کوتاه مدت داشته است و هر چه کشورها در زمینه صنایع اطلاعاتی و ارتباطی پیشرفته تر شده اند، روند کاهش در بیکاری مشهودتر بوده است. آنچه در این زمینه قابل توجه است، تغییر شکل فن آوری های سرمایه بر به فن آوری مغزبر است که به نوبه خود به کیفیت برتر خدمات، کاهش هزینه ها و اشتغال زایی منجر شده است. مهم ترین روندهای محول در بخش اقتصادی عبارت اند از:
خصوصی سازی،مقررات زدایی(آزادسازی)، جهانی سازی، الکترونی شدن معادلات، ادغام اقتصاد های ملی در اقتصاد جهانی، بلوک بندی های جدید اقتصادی، تغییر یافتن نظام تولید ثروت(ماهیت پول و سرمایه که به نوعی به ماهیت نمادین تبدیل می شود)
● ارتباطات و توسعه
این مبحث جهت نیل به اهداف اجتماعی می باشد، در حالی که فن آوری های ارتباطی وسیله ای است برای رسیدن به ارتباطات توسعه. عناصر اصلی ارتباطات توسعه تعامل بین اجتماع، سازمان اجتماع، ارتباط بین فردی از یک سو و کاربرد وسایل ارتباط جمعی از دیگر سو می باشند.
ارتباطات امروزه عامل اصلی توسعه و اجرای سیاست ها و خط مشی ها و برنامه ریزی است که به منظور رفاه و زندگی و … مردم در هر کجا انجام می شود.
دکتر معتمد نژاد در مقاله ای با عنوان ارتباطات توسعه و توسعه ارتباطات در ایران می گوید: مقام ارتباطات در برنامه ریزی های توسعه ملی از دو جهت شایان توجه است؛ وسایل و امکانات گوناگون ارتباطی از یک سو جزو عوامل آگاهی دهی و هماهنگ سازی و سازماندهی مورد نظر در ارایه و اجرای طرح های مختلف توسعه به شمار می روند و در جلب همکاری ها و مشارکت های عمومی برای تامین نتایج مطلوب آنها نیز تاثیر تعیین کننده دارند و از سوی دیگر، خود به عنوان شاخص های توسعه، مانند درآمد ملی و سطح سواد و همچنین جزو زمینه های اصلی توسعه، مثل کشاورزی، صنعت، آموزش و بهداشت، در برنامه های توسعه ملی، جای ممتازی دارا هستند و به همین لحاظ برای پیشرفت و گسترش آنها در کنار زمینه های مهم دیگر توسعه، برنامه ریزی های ویژه ای در نظر گرفته می شود.
سینگ هال دانشمند هندی ارتباطات نیز می گوید: هر گاه از وسایل ارتباط جمعی برای حمایت از یک پروژه یا یک برنامه ویژه توسعه استفاده شود، آن را ارتباطات توسعه و یا ارتباطات پشتیبان توسعه می گویند.
● نظریه ها
نخستین نظریه های مطرح شده در دهه ۵۰ میلادی برای نوسازی جوامع به نقش ارتباطات برای توسعه توجه شد. در آن میان توسعه را عملا مترادف با رشد اقتصادی دانسته و به همین دلیل نقش ارتباطات در زمینه رشد اقتصادی تعریف شد. در این نظریه ها نقش ارتباطات در توسعه، انتقال دانش فنی و دستور العمل های دانش اقتصادی است. این دیدگاه ها که رسانه ها را اشاعه دهنده نگرش های جدید و توسعه اقتصادی می دانند، عموما دیدگاه های خوش بینانه ای نسبت به ارتباطات دارند. نظریه پردازانی مثل لرنر، شرام، پای، مکللند و راجرز در این دایره جای می گیرند.
مرحله دوم نظریه ها تحت تاثیر عوامل سیاسی و آگاهی های اجتماعی شکل می گیرند. در این مرحله رسانه ها و ارتباطات را حاملان اندیشه های مسلط توسعه در نظر می گیرند.
در مقابل کشورهای در حال توسعه یا جهان سوم، آن را در برگیرنده یک نقش تسهیل کننده برای ورود دیدگاه های سرمایه داری مسلط و تغییر ارزش ها و هنجارها در جامعه می دانند و اینجاست که مطالعات انتقادی شامل وجه غالب مباحث ارتباطات و توسعه می شوند. متفکرینی مثل شیلر و بخشی از نظریات جدید راجرز از آن جمله اند که معتقدند به جای الگوی واحد و خطی، باید الگوهای متناوب یا مسیر متفاوت توسعه در کشورهای مختلف را به کار گرفت. بسیاری از محققان و اندیشمندان جهان سومی مثل فریره، بنتهام و تهرانیان مطالعات ارتباطی و توسعه را با نگاهی انتقادی دنبال می کنند.
مرحله سومی که در سیر مطالعات ارتباطی و توسعه می توان مطرح کرد، پیشرفت های سریع فن آوری اطلاعات و ارتباطات را چه در زمینه ارتباطات راه دور و چه در زمینه های رایانه و کامپیوتر مد نظر دارد. در این مرحله سه حوزه جدید مطالعاتی مطرح می شود. یکی مطالعاتی که بر مباحث جدید جامعه اطلاعات و اقتصاد اطلاعات توجه دارند و مبتنی بر این هستند که ما وارد یک دوره فراصنعتی شده ایم و لذا با الگوهای قبلی نمی توان نسبت بین ارتباطات و توسعه را بررسی کرد. لذا باید الگوها و چهارچوب های جدیدی را برگزید. دوم، نظریه هایی است که به وجه اجتماعی و سیاسی در مرحله جدید بر می گردد و شکاف های موجود و فزآینده در زمینه ارتباطات و اطلاعات را مطرح می کنند و به همین دلیل به دنبال یک نوع برابری در جریان اطلاعات هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی هستند. در این زمینه نظریه هایی مثل شکاف آگاهی را مطرح می کنند و آن را متاثر از شکافی می دانند که در دسترسی به منابع اطلاعاتی وجود دارد. بنابراین بر آزادی و برابری در توزیع و انتقال اطلاعات تاکید دارند.مرحله سوم مرحله نو و مبتنی بر نوعی مطالعات پست مدرن است که به فراساختارگرایی و فرانوین گرایی و نظایر آن توجه دارند. این گروه در توصیف و تبیین وضعیت جدید دیدگاه های انتقادی چپ گذشته را به خدمت می گیرند. یعنی در نقد جهان اشباع شده از رسانه و نقد زندگی در دنیای مجازی به پدیده هایی مثل بروز بی خبری یا بد خبری در وضعیت جدید می پردازند.
● نتیجه گیری
قطعا همسویی بین سیاست ها و برنامه های دولتی با خواسته ها یا ارزش ها و هنجارهای حاکم در میان جامعه در سیاستگذاری ها و در نسبت بین ارتباطات و توسعه موثر است و برای همین اگر در جامعه ای مثلا شکاف ها و گسست های بین حاکمیت ـ ملت وجود داشته باشد، خود به خود دامنه تاثیر رسانه ها هم متفاوت می شود. به هر حال قطعا می شود گفت که رسانه به تنهایی چیزی را تعیین نمی کند. رسانه عامل لازمی هست، ولی کافی نیست. کفایت آن را برنامه های ارتباطی یا نگرش های اجتماعی تعیین می کنند. اگر سیاست های ارتباطی با جهت نگرش های اجتماعی همسو باشد، خود به خود میزان تاثیرگذاری بیشتر می شود.
به طور کلی موضوع ارتباطات توسعه، نقش ارتباطات به طور عام و فن آوری های ارتباطات جمعی به طور خاص در فرآیند تغییرات اجتماعی، رشد اقتصادی و تغییرات سیاسی در جوامع می باشد. می توان از سه دوره زمانی برای توسعه نام برد: دوره اول ( دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰) که به نظریه های رسانه های جمعی و تغییرات اساسی ای در زندگی انسان ها نظر دارد. دوره دوم (۱۹۷۰تا۱۹۹۰) که بر فن آوری های ماهواره و ارتباطات دوربرد تاکید دارد و بزرگ جلوه دادن ظرفیت تعاملی دوسویه آن را بررسی می کند. دوره سوم که تشریح شده است(از دهه ۱۹۹۰ به بعد) به تاثیرات شبکه های اطلاعاتی میکروالکترونیک توجه دارد.
موضوع ارتباطات توسعه، آگاهی دادن و انگیزه دار کردن مردم در بخش ها و سطوح مختلف جامعه، جهت استفاده بهینه از نظرات، مهارت ها و ابزاری است که جامعه را در راه رسیدن به اهداف ترسیم شده خود رهنمون می کند.
مسلما دستیابی به اهداف توسعه با تغییر و تحولاتی در ساختار همراه است که می بایست فرآیند توسعه ساختار اجتماعی و حتی طرز تلقی مردم را دستخوش دگرگونی قرار دهد، به نحوی که آگاهی های مردم، ارتقا یافته تا توانایی پذیرش تغییرات را کسب کرده و در سرنوشت خودشان سهم بیشتری ایفا کنند. نوراکوبرال درباره ارتباطات توسعه می گوید: ارتباطات توسعه، هنر و علم ارتباطات انسانی جهت دستیابی به انتقال سریع یک کشور و توده های آن از فقر به حالتی پویا از رشد اقتصادی است که برابری اجتماعی شکوفایی استعدادهای انسانی را ممکن سازد.
ماندانا صنیعی، کارشناس ارشد ارتباطات - روزنامه نگاری
منبع : روزنامه جوان