جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خلأ رهبری در جامعه آمریکا


خلأ رهبری در جامعه آمریکا
این روزها در حالی که به زمان برگزاری انتخابات نهایی ریاست جمهوری در آمریکا (آذرماه آینده) نزدیک می شویم، نویسندگان آمریکایی و سایر کشورها مقالات زیادی را در رابطه با اوضاع جاری و آتی این کشور به رشته تحریر درمی آورند. نویسنده آمریکایی این مقاله نیز که به همین اوضاع و احوال توجه دارد، معتقد است که اصولا شخصیتی در آمریکا وجود ندارد که بتواند این کشور را در شرایط جاری رهبری نماید و برگزاری انتخابات و پیروزی کاندیداهای دو حزب اصلی، (یعنی دموکرات ها و جمهوریخواهان) به عنوان ریاست جمهوری نیز مشکلی را در جامعه آمریکا حل نمی کند.
مردم آمریکا دیگر شخصیت برجسته ای را ندارند که در این کشور قانون اساسی و بازگشت به قانون را احیا کند.
منظور این نیست که در آمریکا کسی برای ا نجام کارهای خوب وجود ندارد، بلکه منظور فقط این است که دیگر هیچ فرد برحسته ای وجود ندارد. فردی که اکثریت عظیمی از آمریکایی ها می خواهند برای دفاع از کشور و میراث آن ایستادگی کند، دیگر وجود ندارد.
اکنون رقبای رهبری سیاسی ایالات متحده، دو نامزد اصلی از کاندیداهای حزب دموکرات هستند که احتمال می رود یکی از آنها به ریاست جمهوری برسد.علاوه بر آنها یک کاندیدای دیگر از حزب جمهوریخواه نیز وجود دارد. اما هیچکدام از این کاندیداها مرتکب جرائم جاری - علیه قانون اساسی و مردم آمریکا - نشده اند؛ موضوعی که لازم است با آن بجنگیم.در اینجا قصد ندارم همه شیوه هایی که طی سال های اخیر برای پایمال کردن قانون اساسی و حاکمیت قانون به کار گرفته شده است را برشمرم. برای هر کسی که لازم می بیند مروری بر آن داشته باشد، بهتر است که «جنایات بوش» را در شبکه اینترنت جست و جو کند.
رسانه های بزرگ و دو حزب اصلی و مقامات منتخب ما در ظاهر از میهن پرستی حرف می زنند، این در حالی است که همین مقامات خائن، در موقعی که قانون اساسی این همه نقض می شود، به راحتی سوگند رسمی خود را فراموش می کنند.از جمله موضوعی که در انتخابات جاری مورد بحث قرار می گیرد، پایان دادن به جنگ در عراق است. اما وقتی که نسبت به این موضوع دقیق تر می شویم به ساختگی و نمایشی بودن این بحث پی می بریم.موضوع اصلی این است که آیا ما به نامشروع بودن جنگ و جنایاتی که در به راه انداختن آن صورت گرفته و جرم هایی که هم اکنون نسبت به قانون اساسی و علیه مردم بی گناه در جنگ اتفاق می افتد، اعتراف خواهیم کرد یا نه. خود جنگ، یک حمله مستقیم به قانون اساسی و مردم آمریکا و البته، مردم عراق و افغانستان بود.
موضوع مهم و اصلی این است که آیا ما ملت قانونمندی هستیم، یعنی اینکه آیا به حاکمیت قانون اعتقاد داریم، یا به راحتی از تجربه آمریکایی و خود قانون اساسی دست برداشته ایم. اگر ما اعتراف کنیم که این جنگ غیرقانونی بود - و اعتراف کنیم که جنایات بزرگی در طی آن صورت گرفت - بعد از آن است که باید از پایان دادن جنگ نیز سخن بگوییم. اما، چیزی که رخ می دهد، خیلی فراتر از این حرف ها است.
فقط از جنگ سخن گفتن و در مورد بازگرداندن نظامیان به کشور حرف زدن، ولی از نقض قانون اساسی چیزی نگفتن، خود خیانت به همه آمریکایی ها و سربازانی است که در این جنگ شرکت کردند، و همه کسان دیگر است. آیا ما از این پس باز می توانیم ادعا کنیم که دارای یک جمهوری مبتنی بر قانون اساسی هستیم، یا آنچه را که آمریکا در ابتدا بود، رها خواهیم کرد؟برای این جنگ نامشروع، اظهار تعابیر هجوآمیز ذیل ضرورت پیدا می کند:
۱) این انتخابات نامشروع بود که سبب به قدرت رسیدن تقلب آمیز جنایتکاران و حفظ آنها در مسند دولت مان شد.
۲) اقدامات نابخردانه ای که دولت عمدا انجام می دهد، روند تخریبش را به دست خودش انجام می دهد. اکنون دروغگویی به هر اداره دولتی سرایت کرده است. همین جریان باعث شده که اقتصاد ما به ورشکستگی کشیده شود، هیچ نوع سیاست درستی را در حوزه انرژی نداشته باشیم، آموزش و پرورش ما در رده آخر کشورهای توسعه یافته قرار بگیرد. همه شهروندان ما به تسهیلات بهداشتی دسترسی نداشته باشند، وضعیت فرآورده های غذایی ما در شرایط بحرانی قرار بگیرد، فرزندانمان حتی در موقعی که با اسباب بازی سرگرم هستند، با خطر مواجه شوند، ساختارهای داخلی ما در شرایط فرسودگی قرار گیرد، وجوهاتی معادل تورم را از چک های پرداختی ما دزدانه کم کنند، مجتمع های متورم نظامی-صنعتی، کشورمان را به ورشکستگی بکشانند، کنگره دیگر به عنوان نماینده واقعی مردم عمل نکند و این فهرست را همچنان می توان ادامه داد.
۳) ما چه وقت و چطور می خواهیم به جنایاتی که در حق اعضای دیگر خانواده بشری مرتکب شدیم، اعتراف کنیم و مسئولیت آنها را به گردن بگیریم؟
اگر ما از اعتراف به جنایات خود امتناع کنیم، و اگر نتوانیم رهبری را بیابیم که به طور آبرومندانه ای در پی استقرار عدالت باشد و بتواند آن را مستقر کند، در این صورت، از حقوق و آزادی های خود و از میراث خود در مقابل دشمنان واقعی جمهوری در می گذریم و تسلیم تجاهل، خودبزرگ بینی، بزدلی و طمع خواهیم شد.
نویسنده: مارتین گلدمن
مترجم: سبحان محقق
منبع : روزنامه کیهان