پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
جامعهشناختی نهضت عاشورا و نگاهی به فلسفه قدرت
ماهی که بر ما وارد شده است، ماه بازتابها و بازخوردهای نهضت امام حسین(ع) است. قبل از اینکه وارد مقوله نهضت عاشورا شوم، یک مطلب بسیار مهم را باید بگویم، آن هم اینکه معرفیکردن نهضت امام حسین(ع) بهعنوان یک حادثه است.
در ادبیات سیاسی و اجتماعی انقلابها و نهضتها معرفی حادثه به معنای واقعهای است که رخ داده و در حصار زمان و مکان مانده و اگر یادی از آن میشود، بهعنوان یک سند تاریخی است، نه بهعنوان یک جریان و حرکت سازنده که امتداد داشته باشد، اما نهضت امام حسین(ع) یک حادثه نیست، بلکه یک جریان است.
جریانی که از یک نقطه شروع شده و در طول تاریخ امتدادیافته و مربوط به یک ملت و نژاد و فرهنگ خاصی نیست، بلکه یک نهضت جهانی است و آنهایی که برای حریم حرمت انسانی ارزش قائلند، با تمام وجود نهضت حسین(ع) را حس میکنند و آن را بهعنوان یک حرکت سازنده برای رشد و تعالی انسانی مفید میدانند، اما امام حسین(ع) یک جریان است که یک نقطه آن به حضرت آدم برمیگردد و برای همیشه در تاریخ جریان دارد.
برای اثبات دلیل خود به دو مطلب اشاره میکنم، یکی زیارت وارث است که میخوانیم، سلام بر وارث آدم، سلام بر وارث نوح و... دلیل دیگر حدیثی از معصوم که میفرمایند: هر ماه محرم، هر زمین کربلا و هر روز عاشورا است. البته باید بگویم حرکت نهضت امام حسین(ع) بهصورت خط طولی نیست، بلکه به صورت دایرهای است که مرکزیت آن کربلا و شعاع آن تمام عالم را در نظر میگیرد و با این دو دلیل نهضت امام حسین(ع) از حصار زمان و مکان خارج شده و برای همه عصرها و نسلهاست.
● مرکز ثقل کربلا و دارای شعاع بینهایت
حال برگردیم به موضوع مورد بحث خودم؛ باید متاسفانه بگویم بیشترین نقطه ضعفی که ما در تحلیل سیرهائمه معصومین و بهخصوص در مورد سیره امام علی(ع) و امام حسین(ع) داریم، این است که تحلیل جامعهشناختی همهجانبه و ناظر به همه ابعاد شخصیتی آن بزرگان را دنبال نکردیم. آنچه را مشاهده میکنیم این است که خطبا و سخنرانان مذهبی ما بیشتر یک نگاه تاریخی و عاطفی را به سیره معصومین اعمال میکنند و این نگاه تاریخی و عاطفی، در جستوجوی استمرار و تقویت جنبههای روحانی و عرفانی توجه به امامان معصوم است.
طبیعی است که با این رویکرد، ابعاد مهم جامعهشناختی سیره معصومین مورد غفلت قرار میگیرد. نتیجه این غفلت به اینجا خواهد رسید که در شناخت موضوعات اجتماعی و تطبیق آن برای کسانی که از آن سخنان استفاده میکنند، چندان بهرهای موجه و قابل قبول بهدست نمیآید. جنبههای احساسی و عاطفی مطرح شده نمیتواند تکلیف افراد را در موقعیتهای جامعهشناختی معلوم کند.
اکنون که محور اصلی گفتوگوی ما زمینههای جامعهشناختی نهضت عاشورا است پیش از هر تحلیلی، در خطبههای خود امام حسین(ع) به مقدار بسیار زیادی، حرفهایی که باید در ابعاد عاشورا بیان شود، وجود دارد. در نهضت عاشورا بهعنوان جامعهشناختی چهار نکته بسیار مهم وجود دارد که تحقق عاشورا را برای هر مومن و انسان آزادهای که برای انسانیت حرمت قائل است فراهم میکند که این چهار نکته عبارتند از:
۱) درهمریختگی مرز میان عزت و ذلت
۲) درهمریختگی معیارهای حق و باطل
۳) جابهجایی الگوها
۴) نزاهت و عدم نزاهت قدرت
● درهمریختن مرز میان عزت و ذلت
اولین عامل، درهمریختن مرز میان عزت و ذلت است. البته اگر بخواهیم روشنتر به مساله نگاه کنیم، بحث هویت اجتماعی و دینی و... همه در درون مرزهای عزت و ذلت به هم گره میخورد. یعنی قبل از اینکه بخواهیم مساله دینی باشد، انسانی است.
امام حسین(ع) و نهضت او میخواهد فطرت پاک انسانی را در درون آنها زنده کند، فطرتی که انسان را به کمالخواهی دعوت میکند و آن تاج عزت و کرامت را که خداوند بر سر انسانها نهاده است، ولی به واسطه قدرتهای فاسد گرفته و تاج ذلت و خواری نهاده است را بردارد.
در حقیقت آنچه از بیانات امام حسین(ع) برداشت میشود، این است که اگر قدرت یا قدرتهایی در شرایط جامعهشناختی خاصی قرار بگیرند که بخواهند معیارهای عزت و ذلت را در هم بریزند، ما باید برای یک حرکت عاشورایی آماده شویم. در تحلیل بیان امام حسین(ع) چنین اتفاقی افتاد و یزید حاکم شد و این اثرات را در نظام حاکمیت و جامعه اسلامی گذاشت و خود امام میفرمایند: ما را بر سر دوراهی عزت و ذلت قرار داد. تعبیری که میفرمایند این است که در مقابل چنین جریانی دست ذلت بهسویشان دراز کنیم که جزو محالات است؛ هیهات منالذله. مراد حضرت این است که ما در حرکت خود به برد و چیزی اصرار میورزید، اول اینکه نمیگذاریم مفهوم عزت و ذلت جابهجا شود و عدهای بخواهند گرایش به یزید جبار و ستمگر را عامل عزت بدانند، دوم اینکه با عمل خود میخواهیم مفهومی را که بدان معتقدیم اثبات نمایم؛ به هیچ قیمت ذلت را نمیپذیریم.
مساله عزت و ذلت را امام حسین(ع) در خطبههای متعدد برشمرده است. مهمترین شعار او عزت بود که فرمودهاند؛ آدمهای فرومایه و پست میخواهند عزت ما را بگیرند و ما را دچار ذلت کنند، منظور حضرت این است که ما تابع آنها باشیم، تابع خواستهها و هوس آنها و در مقابل انحرافات آنها ساکت باشیم و در مقابل خواستههای باطل آنان تسلیم شویم.
از طرفی زمانی عزت محقق میشود که جامعه ارزشهای خود را لکهدار نبیند و بتواند بدون مانع آرمانهای بلند و والای خودش را ادامه دهد و همچنین جامعه بتواند ارزشهای خود را نمودار سازد و ناگزیر نباشد که زیر فشار دیگران از اهداف و تمایلات مدنظر خود دست بردارد، بنابراین عزت آن است که انسان آزاد باشد تا بتواند آرمانهای بلند خود را نمایان ساخته و به آنها جامه عمل بپوشاند و موانعی را هم که سر راه این آرمان قرار دارد به سرپنجه تدبیر از سر راه بردارد و توان رفع این موانع را داشته باشد و دیگران را هم در این مسیر باشکوه راهنمایی کند.
● درهمریختگی معیارهای حق و باطل
معیار و عامل دوم در حرکت تاریخی امام حسین(ع) درهمریختگی معیارهای حق و باطل است. در واقع امام فلسفه حرکت خود را در محاق رفتن حق و رویآوردن باطل میدانند و میفرمایند:
الا ترون ان الحق یا یعمل به وان الباطل لایتناهی عنه... لیرغب المومن الی لقاء ا...
مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل جلوگیری نمیگردد، در این صورت انسان مومن رغبت لقای خدا را دارد.
در واقع قبل از نهضت عاشورا ما در تاریخ انبیا و اوصیای آنان نمونهای را نداشتیم که با این شدت زمینههای جامعهشناختی تحلیل بشود و یک پیشوای معصوم با تمام قوا بخواهد یک نوع عامل را در تاریخ مستمر و نهادینه کند.
انبیا یکی پس از دیگری بهصورت پیاپی میآمدند و انحرافاتی را که امت قبلی مرتکب میشدند، اصلاح میکردند، ولی مقطع تاریخی نهضت عاشورا دوران پیامبری است که دین خاتم آورده و با امام علی(ع) و حسن(ع) آن برخورد شده است. اینجا نقطهای است که باید تعیین تکلیف تاریخی شود.
میشود این ادعا را کرد که اگر امام حسین(ع) در برابر روند تاریخی و جامعهشناختی نهضت عاشورا را ایجاد نمیکرد، اصلا اصول مدارای سازشکارانه و ذبحکننده همه ارزشها نهادینه میشد. اگر امام حسین(ع) بر اصول خودشان پافشاری نمیکردند، مسیر قربانیکردن همه ارزشهای اسلامی آغاز میشد و همه سازش میکردند و دیگر الگویی وجود نداشت که در تاریخ به او تمسک کنند و با استناد به آن الگو ارزشها را بازسازی نمایند.
در تصور امام تخلف از این وظیفه مهم غیرقابل اغماض و بخشش است و باید مقابله حادی با این درهمریختگی معیاری صورت بگیرد. اگر دقت کنیم، فرق مهم جامعهشناختی به لحاظ تاریخی میان ما و اهل سنت وجود دارد. اهل سنت نتوانستهاند پایهای برای نهادینهکردن تحلیلهای جامعهشناختی برای خود فراهم کنند، لذا به اینجا رسیدهاند که حاکم اسلامی، چه به زور غالب شده باشد و چه به رای مردم و چه به اختیار خیاد الصاحبه حجت تلقی شده و اطاعت امرش واجب است.
با این اندیشه در تاریخ یک سیر ارتجاعی شروع شده، بنیامیه و بنیعباس از این تحلیل جامعهشناختی اهل سنت استفاده کردند و توانستند بر جوامع دینی حکومت کنند. الگوها در پدیداری چنین بینشهای متعالی سهم وافری دارند.
با نگاهی به بعثت پیامبر عظیمالشان اسلام حضرت محمد(ص) و ابلاغ پیام قرآن و تربیت اولین دانشآموختگان اسلام اسوه جاودانی همچون علی(ع) و فاطمه(س) برای همیشه تاریخ، با تامل و تفکر در ادامه راه رسالت نبی مکرم و با وجود کجرویهای برخی حاکمان و صاحبان زر و زور و تزویر و شیفتگان قدرت و شهوت همچون معاویه و یزید در جوامع اسلامی به نیکی درمییابیم که قیام امام حسین(ع) و نهضت عاشورای او عظیمترین نقش حیات در الگودهی میتواند باشد که زیباترین شرایط فراگیری و بازآموزی الگودهی را فراهم نموده است و معیارهای حق و باطل را در شیوه مبارزاتی امام بهخوبی مشاهده میکنیم. عنصر دعوت به حق کاملا مشهود است، برای اینکه مبارزهای حرف اصلی خود را بیان کند، رهبر مبارزه باید در متن مبارزه، اهداف خود را به روشنی و باصراحت کامل تبیین نماید. امام حسین(ع) در مواقع عدیدهای دعوت خود را برای مردم کوفه ابراز فرمودهاند، اما در روز عاشورا این عمل دعوت به حق اوج میگیرد. امام در برابر لشکر ابن سعد و عبیدا... زیاد مهمترین بخش دعوت خویش را بیان میفرمایند. گاهی قرآن بهدست میگیرد و برای اتمام حجت و روشنگری به ایراد سخنان بلندی میپردازد و گاهی هم وقتی که به دلیل فریادی از شهیدی در میان معرکه به معرکه میرود، به سخنان روشنگری میپردازد.
● جابهجایی الگوها
عامل سوم از دیدگاه جامعهشناختی در نهضت عاشورا جابهجاشدن الگوهای برجسته و الگوهای پذیرفتهشده جامعه بود و آن حضرت به مساله یزید استناد میکند، نسبت یزید به معاویه و معاویه را به ابوسفیان و عثمان توضیح میدهد و میفرمایند: اینها آمدند و تدریجا الگوی مورد توجه جامعه را عوض کردند و چون مردم هم ذائقه فهم بسیاری از امور را ندارند، اینها را پذیرفتند.
اگر بخواهیم الگویی دقیق و عملی را در تاریخ بنگریم، باید به امام حسین(ع) نگاه کنیم، اما دیدند آرمانهای پیامبر در مدیریت بنی امیه تغییر پیدا کرده و کسانی که بر مسوولیت گمارده شدهاند، تمام دستاوردهای بعثت پیامبر را بر باد دادند.
مثلا پیامبر روابط قبیله را تحت تاثیر معنوی تغییر داد و برای روابط قبیلهای اعتبار قائل نبودند، اما بنیامیه دوباره آن را زنده ساختند. پیامبر عرب و غیرعرب را از نظر مسلمانبودن برابر تلقی میکرد، ولی به وسیله بنیامیه بین این دو شکاف ایجاد شده، عرب بر غیرعرب امتیاز پیدا کرده است. پیامبر اسلام که الگویی تمام عیار برای تمام جهانیان است، مومنین را براساس ایمان و تقوا و علم و دانش یا براساس مشارکتشان در جهاد بر یکدیگر امتیاز میدادند، اما بنیامیه این ملاکها را بهدور انداخته و تنها براساس نسبت خون، نژاد، قبیله، ثروت و... به بخشیدن امتیاز و اعتبار به افراد پرداخت، اینجا بود که امام حسین(ع) احساس کردند که تمام نهادهای دینی به نسیان سپرده شده است و زمینهای فراهم شده که بهدست بنیامیه اسلام به کلی از بین برود و به همین خاطر فرمودند: و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه الاسلامیه براع مثل یزید
راعی و نگهبان جامعه باید نقش هدایتگری داشته باشد، نه نقش تخریبی که توده مسلمان را بهسوی ناکجاآباد سوق دهد و نتیجهاش ختم اسلام باشد. امام حسین(ع) با الگودهی و شهادت خودشان روی همه این روابط خط بطلان کشیدند.
در الگودهی و الگویابی خواص و نخبگان باید خود الگو باشند، وقتی که امام حسین(ع) مقابل لشکر یزیدبن معاویه قرار میگیرند، ابتدا علما و نخبگان را مورد خطاب قرار میدهند و میفرمایند: ذلک بان مجاری الامور و الاحکام بید العلماء با... الامناء علی حلاله و حرامه
نکات مهم گفته شده بهخاطر این است که مجاری امور احکام در دست اندیشمندان الهی است که امین خدا بر حلال و حرامش هستند. در اینجا غرض اصلی حضرت اهل بیت است، ولی در خطبههای دیگر با توجه به تودههای مسلمان به عالمان و فرهیختگان که الگوهای جامعه هستند که متاسفانه در لشکر یزیدبن معاویه هم حضور دارند، میفرمایند شما باید منشا احکام الهی باشید. حضرت فرمودند که این الگوها دین را به دنیا فروختهاند و لذا فرمودند:
اینها دین خود را به دنیاپرستی فروختهاند. بالاخره نخبگان این الگوهای جامعه بهجای اینکه رای به حقبودن امام و باطل بودن یزید بدهند، خودشان در دار و دسته یزیدبن معاویه قرار گرفتند، لذا امام با شهادت خود بزرگترین اقدام تاریخ بشریت را انجام دادند و تفسیر انا من حسین که پیامبر فرمود شکل گرفته و آن همین است که بقای دین و شریعت پیامبر توسط الگوی پاک مانند حسین(ع) صورت میگیرد.
● نزاهت و عدم نزاعت قدرت
نکته چهارم که سبب پیدایش خیزش مهم تاریخی عاشورا شد، مربوط به مساله حاکمیت است. امام بارها توضیح دادند که یزید حاکم شده و چنان که در خطبهای فرمودند با یزید بر اسلام سلام باد، در واقع تمام بحث را متمرکز نمودند در اینکه باید فاتحه اسلام را خواند، چون حاکمی همچون یزید آمده و بر مسند حاکمیت جامعه دینی تکیه زده و یزید فساد است و فساد او باعث انحراف جامعه اسلامی از مسیر خودش شده است، اما سنخ فساد قدرت با سنخ فساد یک کاسب خیلی فرق میکند، اینها اصلا قابل قیاس نیست، وقتی که قدرتی فاسد شود، برنامهریزی میکند و پشت سر فساد قدرت، شبکه توطئه است. خیلی از غربیها مطرح کردهاند که قدرت ذاتا به سمت فساد میل دارد.
من باید این نکته را واضحتر بیان کنم که آیا قدرت ذاتا تمایل به فساد دارد یا نه. به اعتقاد من پاسخ منفی است. قدرت در شرایطی قرار میگیرد که فسادکننده به سمت آن توجه کرده و برای آن برنامهریزی میکند. اینجا فرآیند جریانها و باندهای قدرتطلبی شکل میگیرد که به محض قرارگرفتن قدرت آن را در راه فساد بهکار میبرند. به این صورت باندهای قدرت فسادانگیز شکل پیدا میکند، هرجا که فساد قدرتی میبینیم، باید بهدنبال باندهای پنهان و آشکار فسادکننده قدرت بگردیم.
به عکس این نظریه معروف اعتقاد دارم قدرت، ذاتا نهتنها میل به فساد ندارد، بلکه بیشتر روبه سوی خیر و صلاح دارد با همه کسانی که دور هم جمع میشوند برای اینجا یک اراده جمعی میشوند بر اراده جمعیای که اولین نقاط قدرت اجتماعی میباشند و مقاصد خیر دارند.
مگر اینکه همیشه بهدنبال استثناتات برویم، مثل دزدها و جنایتکارها. افراد عمده جامعه که بالغ بر ۹۰ درصد را تشکیل میدهند، همیشه میل به صلاح دارند و بهطور فطری قدرت و فلسفه قدرت را از منظری خیرجویانه و خیرخواهانه مینگرند. بالاخره این قضیه هست که اگر قدرت در افرادی که اهلیت به دستگرفتن قدرت را ندارند قرار گیرد به فساد میل خواهد کرد، پاسخ این است که باید بگویم تعداد افراد محدود اهل فساد هرگز نمیتوانند اراده جمعی ذاتی را تغییر بدهند، نمیتوانند جوری عمل کنند که قدرت اجتماعی تمایل به فساد پیدا کند، اما اگر کسی قدرت را به دست گیرد، از طریق زور یا زر یا تزویر در هر حال باید لباس عوض کند و اصل مایه نهضت عاشورا به همین مساله نزاهت و طهارت و عدم نزاهت و طهارت قدرت برمیگردد.
اگر حد اعلی از طهارت قدرت میسر نباشد، باید حد متوسط و یا حداقل باشد، همین رعایت حداقل سبب شد که حضرت علی(ع) در زمان خود به نهضتی همچون عاشورا احساس نیاز ننماید، اما امام حسین(ع) میفرمایند: فساد در جایگاه قدرت تصمیمگیری و جهتدهنده جامعه قرار گرفته و هیچ حداقلی از نزاهت و طهارت قدرت را رعایت نمینماید، همین عامل اصلی قدرت فاسد است که مرزهای حق و باطل و عزت و ذلت را درهم میریزد.
در مدینه به آن حضرت خبر از وقوع مفاسد و انحرافاتی مبنی بر انجام زنا میرسد، اما هیچوقت نفرمودند ما باید عاشورایی در برابر آن بهوجود آوریم، آنچه که حرکت امام حسین(ع) به آن معطوف شد، قدرت فراگیر بود که در راس آن یزید قرار داشت. موافقتهای مختلف اثباتکننده این معنا هستند که حضرت با انتخاب آگاهانهای راه را انتخاب کرده، ابزارهای خود را سازماندهی نموده و مساله مورد توجه آن حضرت وجود قدرت فاسد فراگیر بوده است، زیرا اینجاست که قدرت مخاطرهآمیز میشود و تمام مفاهیم جابهجا میشود و یک دگردیسی وسیع در منظومه فکری جامعه بهوجود میآید.
امروزه مدرنیته دارای قدرت است و با دراختیارداشتن حاکمیتهای جهان تولید ارزش میکند، پستمدرنها که نتوانستند در مقابل دولتهای مدرن قد علم کنند، بهخاطر این است که نتوانستند در حاکمیت حضور پیدا کنند، لذا برای پروراندن و بالندگی و هنجارها و ارزشهای خود امکانات و هزینه لازم را نداشتند. میگویند از جانب کمیسیون علمی و آموزش عالی فرانسه سفارش دادند که تحقیق راجع به علم و دانش امروزی انجام دهند، توضیحی که پژوهشگر میدهد، این است؛ اگر در ۱۰۰ سال اخیر امکاناتی که برای تولید دانشهایی که امروز داریم، هزینه نمیکردیم، برای تولید دانشهای دیگر هزینه میکردیم، قطعا در آنها هم به نتیجه میرسیدیم. ایشان میگویند گفتمان علمی ما حصول پول و سرمایهداری این قرن است. با این گفته باید متذکر شویم که کارکرد دولت همینجاست.
عمده کار حاکمیت دینی همین است و کار عمده حاکمیت دینی برندهشدن در رقابت نیست، بلکه مهم این است که قدرت حاکمه برای حفظ استمرار تولید ارزشها و هنجارها بهکار رود، در این صورت خیزش قدرت فاسد از بین میرود، اما اگر قدرت مولد و حاکم در مسیر هنجارها و ارزشها مانع ایجاد کند و مسیر جامعه را به انحراف بکشاند، نهضت عاشورایی شکل میگیرد. در پایان باید بگویم که وقتی قدرت زمینه فساد پیدا کرد، گویی سمی را آهسته به روح و جان مردم تزریق میکند و لذا وضعیتی پیش میآید که خیلی از حق و باطل در همآمیخته و خیلی از عزت و ذلتها جابهجا میشوند و ذائقه اجتماعی نمیتواند درک و فهم درستی پیدا کند.
سیدحسن حجازی رکاوندی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران نیکا شاکرمی رهبر انقلاب روز معلم معلمان دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی مجلس شهید مطهری حجاب شورای نگهبان قوه قضائیه
تهران هواشناسی زلزله معلم شهرداری تهران سیل قوه قضاییه آموزش و پرورش پلیس سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
خودرو قیمت خودرو دولت قیمت دلار ایران خودرو دلار قیمت طلا سایپا بانک مرکزی بازار خودرو کارگران تورم
مشهد رضا عطاران رادیو فضای مجازی تلویزیون سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس تئاتر موسیقی فیلم
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه آمریکا نوار غزه روسیه چین حماس عربستان یمن
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان تراکتور لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
همراه اول دبی واکسن تبلیغات اپل ناسا گوگل وزیر ارتباطات پهپاد
کبد چرب بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه ویتامین طول عمر بارداری