شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


اکثریت ها و اقلیت ها


اکثریت ها و اقلیت ها
● پیش بینی آینده سینمای ایران از نگاه سینماگران
▪ سینماگران به دو دسته تقسیم می شوند:
گروه اول اكثریت ها هستند، همان هایی كه قدرت و شهرت را همزمان دارند، بسیار پركارند و حضورشان به نوعی تعیین كننده است. برای آنها سینما وسیله ای است برای پیشرفت، كسب درآمد، گاهی سرمایه گذاری، خیلی وقت ها اعلام وجود، حتی گاهی خبرسازی و اغلب شاید تمدید اعتبارهای درازمدت. سینما برای آنها سواری رام و آرامی است كه با آن به مقصدهای معینی سفر می كنند. جاده های اصلی را پیشتر گیشه های امتحان پس داده، تعیین كرده اند و پیدا كردن فرعی ها از روی نقشه «فروش های قبلی» كار پیچیده ای نیست.
آنها «راحت» به مقصد و مقصود می رسند. «زیبا» نقش قهرمان های خسته و درهم شكسته را بازی می كنند، «شكوهمند» از دولت و مقامات و مسئولین و سیاستگزاران گلایه می كنند، «آرام» از سواری های شان پیاده می شوند، «مهربان» در مقابل نور فلاش دوربین عكاسان لبخند می زنند و «سنجیده» به پرسش خبرنگاران پاسخ می گویند و «تاثیرگذار» از دشواری های حرفه خود حرف می زنند، «با متانت» به ابراز احساسات هواداران خود پاسخ می گویند و همزمان «عارفانه» به افق های درخشان پیش رو چشم می دوزند. آنها پشت در گیشه ها بلیت ها را می شمارند و منتظر نتیجه كارشان می مانند، اگر مقصد و مقصود متصل شدند، سفر بعدی سفر بلندتر و مطمئن تری است وگرنه همیشه میان برهایی برای فتح قله های بعدی وجود دارد.
گروه اول رویای شیرین همه سینمادوستانند: فرش های قرمز، دوربین های عكاسی، هجوم میكروفن ها، رنگین كمان بیلبوردها و درخششی ابدی حتی برای لحظه هایی كوتاه.
گروه دوم داستان دیگری دارند. آنها اقلیت ها هستند. سینماگرانی كه به سینما به چشم «معشوق» نگاه می كنند. معشوقی چنان عزیز كه ماه ها و سال های عمر را به پای او می ریزند. شب ها به شوق رویایش به بستر می روند و سحرها به شوق دیدارش برمی خیزند. لحظه ها، ساعت ها و روزها به معشوق خود اندیشه می كنند. به برق دندان هایش وقتی كه می خندد، به فروغ نگاهش وقتی كه فكر می كند، به عطر موهایش وقتی كه كودكانه زیر باران می دود... انحنای دلپذیر گردنش وقتی كه كنار پنجره می ایستد و به شب خیابان خیره می شود، درخشش مهتابی پوستش وقتی كه سرخی نور غروب دست ها و چهره اش را رنگ می زند و بلبل های شوریده ای كه لحظه خندیدن از قفس حنجره اش آزاد می شوند.
معشوق برای آنها همه چیز است. همه همه همه هستی، به همین خاطر زندگی آنها به مرارتی لذت بخش و پایان ناپذیر تبدیل می شود. انتظاری طولانی برای شنیدن كلامی، نگاه كوتاهی یا مجال دیداری. هزار جفای معشوق را به ثانیه ای لبخندش بخشودن و هزار سوز هجر را به آرزویی دور تاب آوردن. زیستنی شیرین و دشوار، بی امید وصالی زودهنگام كه وصالی اگر در كار باشد نزدیك نیست، كه صبوری باید و پایداری. این عاشقان خسته و گمنام بی بهره از نان و نام با عذاب هم آغوش می شوند تا مراتب عاشقی را سپری كنند و به اشراق كمال رسند.
اقلیت ها شوریده و تنها و درون گرا هستند. نور فلاش ها و میكروفن ها را با آنان كاری نیست، نانی در سفره ندارند و نامی اگر باشد نه به نیكی است. دوستان و دوستداران اندك شان تا جایی صبوری و كمالشان را تحسین می كنند و پس از چندی بی درایتی شان را شماتت. اما آنها به راه خود ادامه می دهند كه عاشق اند و عاشقان را پروایی نیست.
پیش بینی كردن احوال سینمای ایران در سال پیش رو و سال های دیگر برای گروه اول و دوم فرآیند متفاوتی است. نفس پیش بینی، اگر فقط برای رفع عطش كنجكاوی و نوعی ماجراجویی و سرگرمی نباشد، می تواند برای تصمیم گیری، برنامه ریزی و برداشتن قدم های بعدی اقدامی موثر باشد. به شرط آنكه شرایط، امكانی برای درك و دریافت روند رویدادها به دست دهد تا بتوانیم از آنچه پیش خواهد آمد، تصوری داشته باشیم.
اما در سینمایی كه افزایش تولید سالیانه فیلم ها در كسری از كاهش سالن های نمایش فیلم قرار می گیرد و پایین آمدن فروش فیلم ها با بالا رفتن قیمت بلیت ها جبران می شود، در كشوری كه رفته رفته تفریح جمعی به نوستالژی دوری تبدیل می شود و آدم ها در جزیره های انفرادی خود ناهار و شام شان را پای تصاویر هزار رنگ ماهواره ها صرف می كنند. در جایی كه سینما دیگر جای باشكوه و اسرارآمیزی نیست و سینمادوستان دیدن فیلم های روز آمریكا را با كیفیت DVD در سینماهای خانگی شان به خرخر صدای بلندگوهای فرسوده سالن های فرسوده تر ترجیح می دهند. در سینمایی كه «نابلد»ترها به خاطر داشتن سرمایه، بیشتر فیلم می سازند و «نادان»ترها به خاطر داشتن رابطه، بیشتر فیلم بازی می كنند و همه در تلاشی نامرئی برای حذف یكدیگر لبخندزنان زیر پای هم را می روبند، در حضور از دیدار هم خشنود می شوند و در غیاب از ندیدن هم خشنودتر... در جمع جز حسن دیگران نمی بینند و در خفا حسن پوش خطابین همدیگرند... در چنین زمانه آشفته ای آیا پیش بینی درست و دقیقی به دست می آید؟ وقتی كه ملودرام های اشك انگیز به كمدی های سبك تبدیل می شوند و فلان بازیگر جوان خانم در نقش فلان شخصیت میانسال مرد می نشیند، چه نشانه هایی را می توان برای پیش بینی احوال سینمای ایران سراغ كرد؟
برای گروه اول سینماگران یا اكثریت ها ضرورت فرآیند پیش بینی بی معنا است. آنها می دانند چه می خواهند، اهل مخاطره نیستند، از الگوهای امتحان پس داده جواب های از پیش دانسته می گیرند و در لبخندی ابدی مقابل نور فلاش های متناوب می ایستند تا تصویرهای رنگارنگشان در بیلبوردهای درخشان شهرت و ثروت جلوه ای ازلی پیدا كنند. آنها به راه خود ادامه می دهند، با اطمینان به فردا و فرداهایی كه هیچ اندیشه دیگرخواه و هیچ حركت جوان و پویایی خواب های طلایی شان را نیاشوبد و هیچ تولدی جای بزرگشان را در این درندشت سینما تنگ نكند.
و برای گروه دوم همان اقلیت های كوچك و معصوم پیش بینی جز امید به وصل معنایی ندارد. اگرچه «وصل ممكن نیست... همیشه فاصله ای هست» اما آنها همچنان صبور و پایدار عذاب عاشق ماندن را زندگی می كنند و عشق را تقدیس. كه عشق تنها دارایی آنها است، چیزی كه به سادگی به دست نیامده و با حسد و دشمنی و كین خواهی دیگران از دست نمی رود و وقت وصل هیچ شكوهی درخشش نور تابناك بخت را پیش چشم شان بی رنگ نمی كند.
پس بیاییم به جای پیش بینی امسال و هر سال سینمای مان به آن امیدوار باشیم. شاید نیروهای خیر این آرزوی جمعی، امواج روشنی برای تحقق رویاهای مان باشد. بیاییم پیش بینی كنیم كه امسال مجموعه سینما آزادی ساخته خواهد شد و جز آن سنگ بنای چند مجموعه فرهنگی با سالن های مجهز نمایش گذاشته خواهد شد. بیاییم پیش بینی كنیم امسال به جای تولید انبوه فیلم های كمدی كه هر سال فروش های كمتر، قصه های مبتذل تر و چهره های آشنای تلویزیونی بیشتری دارند تولید متناسبی از فیلم های فرهنگی خواهیم داشت. بیاییم پیش بینی كنیم كه امسال شاهد فیلم های تازه محمدرضا اصلانی، بهرام بیضایی و ناصر تقوایی خواهیم بود. پیش بینی كنیم امسال چند جوان خلاق و مستعد پا به عرصه سینما خواهند گذاشت بی آنكه سودجویان سنگ پیش پایشان بیندازند و اكثریت های هراسیده و سپر در دست راه شان را سد كنند. پیش بینی كنیم شاهد بازی های درخشان سوسن تسلیمی بر پرده سینماهای مان خواهیم بود. پیش بینی كنیم سینما دوباره خانه ای برای تجدید دیدار دوستان و اقوام خواهد شد و همه در جذبه تاریكی آن سالن بزرگ و خاطره انگیز مفتون جادوی رنگ و نور روی پرده خواهیم شد.
امید بنكدار
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید