پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

انتخابات به ال‌اس‌دی نیاز دارد


انتخابات به ال‌اس‌دی نیاز دارد
۱) می‌گویند: «انتخابات آمریکا بر همه معادلات جهان؛ بر همه عرصه‌های زندگی در این دنیا اثر می‌گذارد»؛ درست می‌گویند اما از واقعیتی ناقص سخن می‌گویند. اگر مک‌کین رئیس‌جمهور آمریکا بشود، سیاست‌های جنگی ایالات متحده ادامه می‌یابد، اگر اوباما، در انتخابات پیروز شود، به احتمال قوی، نظامی‌گری در چهره آمریکا کمرنگ‌تر می‌شود.
یا اگر مک‌کین، به کاخ سفید راه یابد، اقتصاد جهان فلان مسیر را طی می‌کند و اگر اوباما رای بیاورد، این عرصه، راه دیگری را طی می‌کند و... این نکته که «نتیجه انتخابات در آمریکا، بر سرنوشت جهان تاثیر دارد»‌ معمولا، در پاسخ به این مسئله مطرح می‌شود که «چرا باید این همه انتخابات آمریکا در کشورهای دیگر برجسته شود؟ (مثلا؛‌ چرا در ایران، روزنامه‌ها باید برای این انتخابات ویژه‌نامه‌هایی تدارک ببینند؟)» چپ سنتی همواره در پاسخ به چنین پرسشی، بر ایدئولوژی دست می‌گذارد و بر این موضع پای می‌فشارد که از خود- بیگانگی در برابر زندگی و وضع آمریکایی، همه اذهان را به خود مشغول می‌کند و این همه انتخابات آمریکایی را برجسته می‌سازد.
اما نکته اینجاست که واقعا انتخابات در آمریکا، بر عرصه‌های مختلفی در جهان اثر می‌گذارد؛‌ بر زندگی مردم عراق، بر زندگی مردم افغانستان، بر وضع حقوق بشر در بسیاری از کشورهای دوست و دشمن ایالات متحده، بر کار و بیکاری جهانی و... اگرچه انتخابات پارلمانی یا ریاست‌جمهوری در آمریکا، به تبادل قدرت تجاری‌ای می‌ماند که دولت یا کنگره را میان دو دسته از متخصصان و نخبگان سیاسی دست به دسته می‌کند و گیریم که سیاست خارجی یا منافع ملی در آمریکا چنان بر هسته‌ای سخت و تعریف‌شده استوار است که تغییرات دموکراتیک سیاسی چندان فضا را تغییر نمی‌دهد؛‌ اما هنوز که هنوز است دست‌کم بحث جنگ/ صلح در بسیاری از مناطق جهان یا بحث توجه به نقض حقوق انسان‌ها در گوشه‌ و کنار دنیا از نتیجه انتخابات در ینگه دنیا متاثر می‌شود؛ به دیگر سخن لااقل بحث از این حوزه‌ها و جدل بر سر مواضع مختلف (نه الزاما و ضرورتا جا‌به‌جایی عینی) در آنها، با تحولات انتخاباتی آمریکا گره خورده است. نقد سنتی چپ همچنان سیاست را عروسک خیمه‌شب‌بازی اقتصاد می‌داند که جز سایه‌ای بر پرده نمی‌آفریند.
جدی گرفتن انتخابات در آمریکا البته به حفظ فاصله‌ها و میانجی‌هایی نیاز دارد. نمی‌توان مجازی یا تخصصی شدن سیاست (خارج شدن قدرت تاثیرگذاری از دست توده‌های مردم) را نادیده گرفت و با عرصه سیاست انتخاباتی در آن کشور یکسره جدی و دقیق برخورد کرد.
اما می‌توان بر واقعی، کامل و عمیق‌تر شدن این حکم تاکید گذاشت که:‌
ـ «انتخابات در آمریکا، بر عرصه‌های مختلف جهانی تاثیر می‌گذارد».
این حکم واقعی و درست را بایستی به نهایت منطق‌اش رساند؛‌ هنوز هم جا دارد که بر این تکه از مانیفست جری‌ روبین پای فشرد که متذکر شده بود: «ما معتقدیم که چون آمریکا از طریق کشتار و جنگ، جهان را کنترل می‌کند، تمام کسانی که به هر نوع از سیاست‌های آمریکا متاثر می‌شوند، باید حق شرکت در انتخابات را داشته باشند، حتی اگر ساکن آمریکا نباشند» (مانیفست هیپی‌ها/ در:
ـ «جنبش دانشجویی در آمریکا»/ گردآوری و ترجمه نادر فتوره‌چی/ ص ۱۳۱/ رخداد نو/ ۱۳۸۷).
در برابر موضع راست‌گرایانه‌ای که برای سیاست‌ آمریکایی غش و ضعف می‌‌رود، می‌توان مصرانه بر آن بود که لااقل مردم افغانستان و عراق نیز باید در انتخابات آمریکا حق رای داشته باشند اگر که تحولات دولتی آمریکا بر زندگی‌شان موثر است؛‌ نمی‌توان توقع داشت که فقط مردم جهان ناظر و شاهد منفعل‌بازی انتخابات در آمریکا باشند، مردمی که صبح را با سربازان آمریکایی آغاز می‌کنند و شب را به پایان می‌برند، باید بیش از پیرمردها و پیرزن‌ها‌ی آمریکایی که پای شبکه‌های تلویزیونی، هر چهار سال یک‌بار، با انتخابات روبه‌رو می‌شوند، حق مشارکت و مداخله داشته باشند.
۲ ) تمام تشکیلات احزاب آمریکا، بسیج می‌شوند تا هر چهار سال یک‌بار، یک نفر را نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری کنند. جمهوریخواهان یا دموکرات‌ها، از خلال مناسبات سازمانی و حزبی‌شان سرانجام یک نفر را برمی‌گزینند تا عنان جامعه آمریکا را به دست گیرد. سازمان ایالتی و مجامع سراسری براساس کلی فعالیت‌های زیرشاخه‌ها، بالاخره، فردی را «شایسته احراز پست ریاست‌جمهوری» معرفی می‌کنند. از این‌رو، آیا باید بر این نکته مهر تایید زد که:
ـ «تشکیلات و فعالیت‌ حزبی در آمریکا از چنان صلابت و استحکامی برخوردار است که می‌تواند، بدون آنکه به دام شخصیت‌های تکراری بیفتد، یکی را معرفی کند تا به کاخ سفید برود»؟ این موضع معتقد است کنش جمعی و تحزب در میان آمریکایی‌ها چنان نظم و ریشه‌‌ای دارد که قادر است در هر دوره‌ای نامزدی جدی و با برنامه‌ برای رهبری جامعه ارائه کند.
در مقابل اما باید مسئله دیگری را عمده ساخت و اینکه، اگرچه احزاب اصلی آمریکا، پس از طی مراحلی درون‌حزبی، موفق می‌شوند یک نفر را برای رقابتی جدی و گسترده به صحنه انتخابات ریاست‌جمهوری بفرستند اما این فرآیند، تلاشی‌ است برای توسل به یک نفر، به یک چهره منتخب.
کل تشکیلات احزاب اصلی آمریکا، تمام توان‌شان در برگزیدن این یک نفر است و بس. اساسا سنت تحزب در آمریکا، تاثیر چندان دیگری بر جامعه این کشور ندارد. نشریات حزبی پرقدرت، مشارکت‌های گسترده در بحران‌های اجتماعی (حضور در کمک به آسیب‌دیدگان طبیعی یا اجتماعی و...) و خلاصه آنچه سیاست را به توده‌های اصلی اجتماع پیوند می‌زند، عنصر غایب اما برجسته‌ای است که کارنامه احزاب آمریکایی را ناقص ساخته است.
بسیج این احزاب و سازمان‌های حزبی محلی و ملی برای چنین انتخاباتی،‌ در کنار سکوت و رخوت سیاسی مسلط بر جامعه آمریکا، این فرآیند پرزرق وبرق را به کارناوالی بچه‌گانه از اسباب‌بازی‌ها بدل ساخته است. پرسش عمده درباره این حوزه همچنان این پرسش است:‌
ـ «چرا باید الیت‌های پرقدرتی وجود داشته باشند که در آرامش گورستانی، وضعیت را بهبود بخشند؟» (از:‌ «بیانیه‌ اعلام موجودیت انجمن دموکراتیک دانشجویان آمریکا (SDS)» در دهه۶۰/ همان، ص ۷۵) بی‌شک کاروان‌های حزبی پر سر و صدا در هر دوره چهار ساله، استثنایی است که سکون و رکود قاعده‌مند و مسلط بر فضای آمریکا را توجیه می‌سازد؛ صریح‌تر:‌ این وضعیت شرط لازم و ضروری ایجاد بستر مناسب برای گروه‌های قدرتمند سیاسی و اقتصادی است که در آرامش و سلامت و در امن و امان چهار ساله، به رفع موانع و کاستی‌های ساختاری بپردازند.
اصولا این احزاب ریشه‌دار و پیکارجو نیستند که صاحبان ثروت و قدرت و سیاستمدارانی را که امور مملکت را به دست دارند، کنترل و مهار می‌کنند، این تنها آداب تخصصی سیاست دولت‌گرا در آمریکاست که این عرصه را نظارت می‌کند. انفعال و رخوت عمومی را نمی‌توان با عنوان پرطمطراق «نظم دموکراتیک»‌ بزک کرد.
از دیگر سو، ضعف پیکار و فعالیت‌ حزبی را در آمریکا می‌توان در ضعف و اصولا غیبت نیروها و جناح‌های انتقادی اصیل در سطح رسمی و عمومی نشان داد.
کمونیست‌های آمریکایی یا سبزهای این کشور تنها زمانی می‌توانند در خطوط رسمی سیاست حاکم، علنی شوند که با جناحی یا شاخه‌ای از گرایش‌های درونی حزب دموکرات‌ و درست در بلوای انتخابات ریاست‌جمهوری همکاری داشته باشند، همین.
عقل عمومی سیاسی در آمریکا، کنش و سابقه این گرایش‌های انتقادی را به هیچ می‌‌گیرد و با بی‌توجهی از کنارشان عبور می‌کند. برای یک موضع انتقادی نسبت به سیاست‌ آمریکایی حیاتی است که شکست چپ راستین آمریکا در تاثیرگذاری را، به عنوان شکست واقعی تحزب در آمریکا بررسی و مطالعه کند. شکستی که در این دوره با تز شرم‌آور «انحلال حزب کمونیست آمریکا به سود موضع اوباما»‌ از سوی سام وب (صدر این حزب) می‌توانست کامل شود.
۳) در نظام حکومتی آمریکا، اصل بر تفکیک قواست و اینکه قوای مجریه و مقننه در عرض هم هستند. چنین خصلتی ایجاب می‌کند که حیات و ممات این قوا به هم وابسته نباشد. «رئیس‌جمهوری آمریکا، عملا از سوی مردم و با انتخاباتی مستقیم انتخاب می‌شود.» (دکترمحمد قاضی، بایسته‌های حقوق اساسی، ص۱۲۱) پس از مبارزات درونی احزاب، تعیین نامزد نهایی، مردم آمریکا در چارچوب ایالات‌شان، به گزینش «هیات انتخابات رئیس‌جمهوری»‌ دست می‌زنند.
این هیات در گام بعدی و در سطحی دیگر، یکی از نامزدها را به ریاست‌جمهوری برمی‌گزینند. چون اعضای این هیات‌ها، از قبل مشخص می‌کنند که به چه نامزدی رای می‌دهند، مردم براساس موضع آنها، به ایشان رای می‌دهند از این‌رو نتیجه نهایی انتخابات، در همان زمان انتخابات هیات‌های انتخابی، روشن می‌شود. پس این انتخابات را می‌توان «مستقیم»‌ نامید.
انتخابات ریاست‌جمهوری در تحلیل نهایی بر تعهد و پایبندی اخلاقی اعضای هیات‌های انتخاباتی ریاست‌‌جمهوری، استوار است. تمام نظم عقلانی و آهنین ماشین‌ انتخابات در آمریکا، بر یک پایه اخلاقی استوار است.
همچنین مفهوم انتزاعی (تعهد) است که تمام عناصر عینی و منظم این ماشین را کنار هم نگه می‌دارد. نقد رادیکال سیاست‌ در آمریکا تاکنون ساختار حقوقی انتخابات در آمریکا را به فراموشی سپرده بود. ولی اکنون فرصت آن است که با تاکید بر «سیاسی شدن مردم» بر خصلت نخبه‌گرایانه این نظام انتخاباتی انگشت گذاشت. چنین سازوکار حقوقی‌ای از مشارکت مستقیم توده‌های مردم جلوگیری می‌کند و اصولا راهی است برای هرچه بیشتر تخصصی شدن سیاست در آمریکا. شور و هیجان عمومی در انتخابات آمریکا اساسا در سطح میتینگ‌ها یا مجامع درون‌حزبی ادواری باقی می‌ماند و تاثیری در نتایج نهایی ندارد. این «عقلای قوم‌»اند که با نزاکت و تعقل تمام سرنوشت بازی را روشن می‌کنند. چنین نظامی، بازتابی است از سکون و خمودگی ریشه‌دار در روحیات سیاسی مردم آمریکا و در عین حال آن را تقویت و بازتولید می‌کند. نقش بارز یک تعهد اخلاقی در نظام انتخاباتی، پاشنه‌آشیلی است که سیاست راستین را به حاشیه رانده است.
از دیگر سو، در نظام انتخاباتی اکثر کشورهای دموکراتیک جهان، چنانچه نامزدهای انتخاباتی نتوانند اکثریت لازم (نصف به علاوه یک آرا) را به دست آورند، کار به مرحله دوم می‌کشد. اما نظام انتخاباتی در آمریکا، رویه‌ای دیگر را پیش گرفته است. اگر هیچیک از نامزدهای ریاست‌جمهوری نتواند نصف به علاوه یک هیات‌های انتخاب‌کننده را کسب کند، مجلس نمایندگان حق دارد از میان سه نامزدی که بیشترین آرا را به دست آورده، یکی را به مقام ریاست‌جمهوری منصوب کند.
چندان که همین نقش را مجلس سنا می‌تواند در شرایطی ایفا کند که هیچیک از نامزدهای پست معاونت ریاست‌جمهوری نتواند اکثریت آرا را کسب کند.
این پیش‌بینی در قانون انتخابات نیز، از همان خصلت نخبه‌گرایانه و سیاست‌زدای انتخابات در آمریکا سرچشمه می‌گیرد. خصلتی که سیاست را به کاردان‌اش و دولتمداری را به اهل‌اش می‌سپارد؛ امکان هیچ تخطی و انحرافی از این قفس تخصص و حلقه قدرت وجود ندارد. زمان آن است که متذکر شویم «هیات‌های انتخابی را منحل کنید؛ انتخابات را به رای مستقیم مردم بسپارید؛‌ مردم به قیم نیاز ندارند و اگر مخالفید، با شما خواهیم جنگید (با توجه به مانیفست جری‌روبین/ همان ص ۱۱۰)»
روزبه کریمی
منبع : روزنامه کارگزاران