شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اینجا حیات به پایان می‌رسد


اینجا حیات به پایان می‌رسد
«بشر با نابودی تالاب‌ها، سطح پایین معرفت و دانش خود را در ابعاد علمی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نشان داده است.» هنریک مجنونیان گروه دانش: امروز کمتر کسی در این سرزمین از آنچه که بر سر تالاب‌های کشورمان می‌آید بی‌خبر است. تالاب‌ها همچون دیگر سرمایه‌های طبیعی این کشور روز به روز به قهقرا کشیده می‌شوند تا ما همچنان به توسعه اقتصادی کشور به واسطه انتخاب الگوهای غلط و نامناسب توسعه به خود ببالیم. این در حالی است که امروزه در بسیاری از کشورها، دولت‌ها با یادآوری تجربه‌های تلخ ناشی از تخریب این اکوسیستم‌های آبی مالیات‌ها و جرائم سنگینی را برای تخریب تالاب‌ها و تبدیل اراضی آنها در نظر گرفته‌اند و این درست عکس آن چیزی است که در ایران صورت می‌گیرد! از این گذشته آنچه که تخریب غیر قابل جبران این زیستگاه‌ها را در سال‌های اخیر رقم زده،‌ توسعه شتابان جاده‌سازی و سد‌سازی‌های سوداگرانه در حریم و داخل تالاب‌هاست. مقاله زیر مهم‌ترین علل نابودی تالاب‌ها را بررسی می‌کند. با این امید که در سایه این هشدارها ‌وجدان‌های بیدار طبیعت ستیزان از خواب بیدار شود.
۱) سد‌سازی ؛ سد بستن روی رودها، نبض این رگ‌های زندگانی بخش زمین را می‌گیرد و بخش بزرگی از یک رود پرجوش و خروش را به مخزنی راکد بدل می‌کند. سدها، تالاب‌های پایین دست و دلتاها را که شور زندگی انسانی و حیات وحش در آنها موج می‌زند از آب ورودی محروم می‌کند. سد سازان، همیشه با بزرگ‌نمایی بسیار، هدف خود را رساندن آب به کشتزارها و تامین آب آشامیدنی مردم عنوان می‌کنند. روزنامه‌های ما، مملو از سخن پردازی‌های این‌گونه و القای این فکر است که اگر سدها نباشند، آب نیست! «آب شیرین... گوارای کام مرزنشینان خلیج فارس»، «پنج استان کشور سیراب می‌شوند»، «سد بانه، آب شهر را تامین خواهد کرد»، «سد نسازیم، روستاها ... خالی می‌شوند»، «سد خواف، ایستاده در برابر کویر»...، اینها تعدادی از تیترهای ویژه‌نامه طرح‌های مهار آب در سال ۱۳۸۲ است که به ضمیمه یکی از شماره‌های روزنامه ایران در سال ۱۳۸۳ منتشر شد.
این مهندسان که شیفته آن هستند که دست ساخته‌هایشان با صفت‌های بزرگ‌ترین، اولین و بلند‌ترین شناخته شود، در عین حال دوست دارند به عنوان فرشته‌های نجات شناخته شوند. البته این راه بسیار خوبی است برای آنکه سودجویی شخصی و بریز و بپاش گسترده‌ای را که از رهگذر سد‌سازی حاصل می‌شود، پنهان کنند. مهندسان سد ساز به ما نمی‌گویند که فقط آب یک منطقه را به منطقه‌ای دیگر می‌دهند و در واقع هیچ تولید آب یا جلوگیری از نابود شدن منابع آبی، با سد‌سازی فراهم نمی‌شود. در حالی که برعکس، با سد‌سازی به این توهم که گویا آب فراوانی در دسترس است، دامن می‌زنند و آب‌هایی را که در امتداد رودخانه با نوعی سهمیه‌بندی سنتی و دیرپا مصرف می‌شد، پس از سد‌سازی با اسراف، به نابودی و آلودگی می‌سپارند.
پاتریک مک کالی، یک نمونه از تاثیر ویرانگر سد‌سازی را بر دلتای رودخانه‌ای سرزنده، این‌گونه شرح می‌دهد: «فیلسوف طبیعت‌گرا آلدو لئوپولد، از بلم رانی در دلتای رودخانه کلرادو در سال ۱۹۲۲، با توصیف طبیعت شیر و عسل یاد می‌کند. لئو پولد از حزنی دوست‌داشتنی و زیبا، واحه‌ای بزرگ از مرداب‌های سبز، کهورها، بیدهای مجنون در میان خارزار شمال باختری مکزیک سخن می‌گوید و شعرگونه‌ای غنایی سر می‌دهد. او از بلدرچین‌ها، غوغای برفی حواصیل‌ها، فرار شتابان قره غازها، شاه ماهی‌های ترسو، مرغان ماهی‌خوار آمریکایی، پازردها، اردک‌ها مرغابی‌های جره، بابکت‌ها، گرگ‌های صحرایی، آهوها و نیز از پلنگ‌های آمریکایی جاگوار، این خونریز ستمگر دلتا، پنهان شده در میان علف‌های بلند، سخن می‌راند. لئوپولد از بیم آنکه این دلتا به غارت و یغما رفته باشد، دیگر هرگز به آن منطقه بازنگشت. اما بعید است که او حتی در تاریک‌ترین و نومیدانه‌ترین لحظات می‌توانست چنین ویرانی کاملی را برای این منطقه پیش‌بینی کند. از زمان بلم رانی لئوپولد روی کلرادو بارها روی آن سد بسته شد و آب آن منحرف گردید و امروز دیگر دلتایی به جا نمانده است». سپس، مک کالی شرحی از بدل شدن آن دلتای باشکوه به چند استخر راکد پر از حشره‌کش و زهاب شور کشاورزی، به یک دهم رسیدن جمعیت پرندگان و پستانداران منطقه، از میان رفتن ماهی‌گیری و نابودی تقریبا کامل خانوارهای بومی... خبر می‌دهد.
یکی از کارکردهای مثبت سد‌سازی که پیمان‌کاران و مدیران این پروژه‌ها، با افتخار در مورد آن سخن‌پردازی می‌کنند، موضوع مهار سیلاب‌ها است. مهندسان سد چنان از سیلاب سخن می‌گویند که گویی این پدیده از ابتدای خلقت فقط برای نابودسازی نوع بشر بوده و این وظیفه مقدس ایشان است که با دیوار بستن بر رودخانه‌ها، این شر را از سر بشر کم کنند ! این‌گونه گزافه‌گویی‌ها، در جریان آغاز آب‌گیری سد کرخه (زمستان ۸۲) بسیار گفته شد، و پس از آن هم با هر بارندگی شدید، مقام‌های وزارت نیرو از اهمیت این سد در مهار سیل‌هایی که می‌توانست بسیار مخرب و مرگبار باشد، گفته‌اند. اما در بهمن‌ماه ۱۳۸۴ فقط چند روز بارندگی کافی بود تا با پر شدن «ظرفیت سدها... بستان، شوشتر، اهواز، شادگان، گتوند [و بسیاری از شهرها و روستاهای دیگر خوزستان] از سیلاب آسیب ببینند».
● ایران نیازی به سد‌سازی ندارد
واقعیت این است که سیلاب‌های طبیعی، در تالاب‌ها به بهترین شکلی آرام می‌گرفتند و خود یک عامل مهم در تداوم سرزندگی تالاب و بهره‌وران آن ( از انسان و حیوان و گیاه ) بودند. چنانکه سیلاب‌های زاینده‌رود، به تالاب گاوخونی، سیلاب‌های کرخه به تالاب هورالعظیم، سیلاب‌های رودخانه جراحی به شادگان، سیلاب‌های زرینه رود و سیمینه رود به دریاچه ارومیه... زندگی می‌بخشیدند. به علاوه، سیلاب‌ها سبب حاصلخیز شدن خاک‌های درشت دانه که در ایران بسیار زیاد هستند و نیز بالا آمدن سطح آب‌های شیرین زیرزمینی می‌شوند. به‌طوری که عده‌ای از کارشناسان مانند دکتر بصیری، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی اصفهان معتقدند که «سدسازی بی‌رویه با جلوگیری از بروز سیلاب‌ها، موجب خشک شدن تالاب‌ها... و فقر نواحی پایین دست» شده و دکتر آهنگ کوثر، استاد مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس می‌گوید: «اصولا ایران به دلیل داشتن ذخایر آبرفت‌های درشت دانه که موجب ذخیره آب در زیر زمین می‌شود نیازی به سدسازی ندارد.» سیل‌های مرگبار، بیش از هرچیز ناشی از تجاوز انسان به حوزه مسیل‌ها و ساخت و ساز نابخردانه و همچنین ناشی از تخریب جنگل‌ها و مراتع و فرسایش شدید خاک است. به گفته رئیس سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری، «تخریب جنگل‌ها و مراتع باعث افزایش خطر سیل تا ۴۰ برابر شده است» و برپایه اعلام سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری کشور «هر سال حدود ۲۳۶ میلیون مترمکعب از بهترین و مرغوب‌ترین خاک‌های کشور پشت سدها انباشت می‌شود... یعنی ایران هر سال یک سد بزرگ خود را از دست می‌دهد»
گذشته از آنکه چند برابر شدن تعداد سیل‌های ویرانگر در یکی دو دهه اخیر با وجود چند برابر شدن تعداد سدهای کشور در عمل بطلان نظر سدسازان را مبنی بر تاثیر مثبت سدها در مهار سیل نشان می‌دهد، همچنین باید افزود که موضوع کنترل سیل، با سد‌سازی طرح وارونه یک موضوع است. در واقع، اگر سدی ساخته می‌شود، برای طولانی‌تر شدن عمر مفید آن باید با حفاظت حوزه آبخیز، از وقوع سیل جلوگیری کرد و نه آنکه سدی ساخت تا جلوی سیل را بگیرد. به بیان دیگر، اگر قرار باشد سد جلوی سیل را بگیرد، آن را قربانی ندانم کاری‌های خودمان ساخته‌ایم، و سرمایه کلان صرف شده برای ساخت آن را به باد داده‌ایم.
۲) جاده‌سازی؛ نمونه بارز و جبران ناشدنی اثر تخریبی راه‌سازی بر تالاب‌های کشور، میانگذر دریاچه ارومیه است. اقدام به ساخت این جاده به سال ۱۳۵۸ برمی‌گردد که می‌توان آن را آزمونکده‌ای برای پیاده کردن شیوه‌های پر آزمون و خطای راهسازی هم دانست ! نخستین اثر این کار این بوده است که بزرگ‌ترین «پارک ملی» ایران ( به مساحت تقریبی ۴۸۰ هزار هکتار) دو نیم شد. دریاچه ارومیه نه تنها بزرگ‌ترین تالاب ایران و از حیث حجم آب و دربرداشتن چندین جزیره نامسکون، دارای موقعیت بی‌همتا در کشور بوده، بلکه در میان تمامی منطقه‌هایی که با یکی از عنوان‌های چهارگانه، در ایران حفاظت می‌شوند نیز پس از دو منطقه توران و کویر مرکزی، سومین منطقه بزرگ است. آبی بودن این پهنه، می‌توانست موقعیت ممتازی باشد که آن را از ساخت و ساز در امان بدارد، اما افسوس که تب دست زدن به کارهای «بزرگ» و شیفته بودن به «مهار» طبیعت، مهندسان و مدیران ما را واداشت که برخلاف تمامی اصول جهانی ناظر بر مدیریت پارک‌های ملی و حتی برخلاف ماده ۸ آیین‌نامه اجرایی قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست که هرگونه عملی را که موجب تغییر اکوسیستم پارک‌های ملی باشد، ممنوع کرده است، میلیون‌ها تن خاک را از کوهی در نزدیکی دریاچه بکنند و در آب بریزند تا دو سوی دریاچه را به هم متصل کنند. ساختن جاده به این روش، سبب به هم خوردن تعادل حجم آب در دو سوی میانگذر ـ حتی پیش از تکمیل شدن- گردید و در نتیجه آن و البته با تاثیر عوامل دیگر، جاده تکمیل ناشده شروع به زیر آب رفتن کرد.
اکنون سال‌هاست که پیمانکاران خارجی هم برای به پایان رساندن پروژه دعوت شده‌اند و سرانجام، این «طرح ملی» تکمیل خواهد شد. اما چندین سال است که خودروها از میانگذر، با سوار شدن بر لنج در یک بخش، استفاده می‌کنند. این لنج‌ها، مقدار زیادی گازوئیل و روغن موتور به دریاچه وارد کرده‌اند که آشکارا در محل توقف آنها دیده می‌شود. همچنین انبوهی از زباله توسط مسافران و دکه‌داران در دو سوی میانگذر ریخته شده است. روشن است که این آلوده‌سازی‌ها تا آینده قابل پیش‌بینی ادامه خواهد یافت و آلودگی صوتی خودروها و برهم خوردن چشم‌انداز طبیعی دریاچه، برای همیشه ماندگار خواهد بود.
نمونه‌های پرشمار دیگری هم در مورد راهسازی در تالاب‌های ایران وجود دارد که از آن میان می‌توان به راهسازی در تالاب میقان برای معدن‌کاوی، در نای بند برای اسکله‌سازی، در هورالعظیم برای دسترسی به میدان‌های نفتی اشاره کرد و طرح‌هایی نیز قرار است اجرا شوند: جاده بهشهر به ساحل دریا در میانکاله، راه یا راه آهن برای دسترسی به جزیره آشوراده در میانکاله و....
۳) آلودگی ؛ تالاب انزلی و رودخانه زرجوب که به آن می‌ریزد، در عمل تانک و کانال پساب‌های حوزه رشت است. آلودگی‌های زاینده رود، به ویژه از اصفهان به پایین، آب تالاب گاوخونی را به زهرابه بدل ساخته است، و در این میان رویدادهایی مانند واژگون شدن تانکر مواد نفتی در سال ۸۶ و وارد شدن هزاران لیتر از این مواد به رودخانه، قضیه را تشدید می‌کند. سفیدرود یکی از آلوده‌ترین رودخانه‌های ایران است و کشاورزی متراکم در حاشیه آن سبب ورود هزاران تن سم کشاورزی و کود شیمیایی به مصب رودخانه که یکی از تالاب‌های ثبت شده در کنوانسیون رامسر است، می‌شود. تالاب بندعلی خان در جنوب ورامین، تخلیه‌گاه پسماندهای خطرناک صنایع چرم‌سازی چرمشهر، و البته ایستگاه پایانی رودخانه به شدت آلوده جاجرود است. تالاب شادگان محل ورود زهاب‌های مجتمع‌های کشت و صنعت نیشکر است، و....
نمونه به راستی فاجعه‌بار آلودگی تالاب‌ها و خورهای ایران را در ماهشهر سراغ داریم که مطابق اظهار مقام‌های رسمی در اوایل سال ۸۶، آلودگی‌های ناشی از ترکیبات جیوه‌ای صنایع پتروشیمی سبب تولد حدود ۲۷۰ نوزاد ناقص‌الخلقه (بعضا بدون سر) در آنجا شد.
۴) طرح‌های صنعتی؛ ساخت بندر امیرآباد در حریم تالاب میانکاله، طرح‌های نفت و گاز در عسلویه، احداث اسکله در خور آذینی، معدن‌کاوی در میقان،... و برنامه‌هایی که برای آینده پیش‌بینی شده مانند احداث پالایشگاه در نزدیکی میانکاله، و صنایع پتروشیمی در صوفیکم، چند نمونه از این دست است.
۵) تخریب جنگل و مرتع در بالادست؛ در اواخر سال ۸۵ انوشیروان نجفی از معاونان سابق سازمان حفاظت محیط زیست، گفت که عمق تالاب انزلی در ۳۰ سال گذشته از شش متر به دو متر کاهش یافته است. یک علت اصلی این امر، تخریب جنگل‌ها و فرسایش خاک در حوزه آبریز تالاب بوده است.
۶) کشاورزی ناپایدار؛ کشت و کار در حریم تالاب‌های انزلی و امیرکلایه و مصب سفیدرود در گیلان، از نمونه‌های بارز تجاوز به محدوده تالاب‌هاست. تصاحب زمین‌های حاشیه این تالاب‌ها در فصل‌ها یا سال‌های کم‌آبی و کشیدن آب آنها برای آبیاری کشتزارهای برنج و... از دیگر موردهایی است که می‌توان به آن اشاره کرد. در محدوده تالاب میانکاله که عنوان «ذخیره‌گاه زیستکره» دارد، گله‌های پرشمار گاو و اسب و دامداری‌های متعدد وجود دارد. زمین‌های حاشیه تالاب بین‌المللی قوریگل در آذربایجان‌شرقی تا لب آب شخم خورده و در آن کشاورزی می‌شود.
۷) تغییرات اقلیمی؛ گرمایش زمین، تبخیر در دشت‌های ایران را به شدت افزایش داده که این موضوع قطعا یکی از علت‌های خشک شدن پیاپی تالاب‌هایی مانند بختگان در سال‌های اخیر بوده است. همچنین سرماهای غیرعادی در زمستان که برای مثال در زمستان۸۶ موجب یخ‌زدگی بی‌سابقه بخش‌هایی از تالاب انزلی و گاوخونی شد. یکی از اثرات تغییر اقلیم، به هم ریختن الگوهای بارش است که برای مثال در کوه‌ها سبب کم شدن بارش برف و بیشتر شدن باران‌های سیل‌آسا می‌شود. کارمن دو ژونگ، استاد «موسسه کوهستان» در دانشگاه ساووی (فرانسه) می‌گوید که عقب‌‌نشینی یخچال‌ها موجب رها شدن ناگهانی مقدار زیادی آب ـ و همراه این آب، مقدار زیادی گل و لای و سنگ‌ـ می‌شود و در نتیجه، دریاچه سدها زودتر از آنچه که پیش‌بینی می‌شد، پر می‌شود. همین مشکل می‌تواند سامانه تالاب‌ها را که متکی به الگوهای آب و هوایی ثابت و شکل‌یافته در طی هزاره‌هاست، به هم بزند.
عباس محمدی
منبع : روزنامه کارگزاران