پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

آزادی، پایگاه انسانیت و مدنیت


آزادی، پایگاه انسانیت و مدنیت
بحث آزادی به عنوان ام المسائل اجتماعی از یك طرف و پایگاه زندگی در عصر جدید از طرف دیگر، می‌تواند حجم كلانی از سلسله مقالات را به خود اختصاص دهد. تصمیم ما این است كه در هر بخش از این نوشته‌ها جنبه‌ای از موضوع آزادی را به بحث و نظر بگذاریم. در این بخش از نهاد آزادی سخن خواهیم گفت.
● نهاد آزادی به عنوان بنیاد انسانیت:
به نظر می‌رسد كه در وجود انسان، با قطع نظر از مشتركات زیستی او با سایر حیوانات، یعنی آنچه در ادبیات فلسفی «اگزیستانس» نامیده می‌شود (معادل آنچه در فلسفهٔ قدیم «قوّهٔ نطق» نامیده می‌شد) سه عنصر متمایز بتوان از یكدیگر تمیز داد:
۱) تمایل به درك واقعیت‌ها كه از آن تعبیر به «علم» (دانش) می‌گردد.
۲) قوه آفرینندگی و خلاقیت كه به عنوان «هنر» در وجود انسان بروز می‌كند.
۳) درك كمبودها و نقص‌ها و كاستی‌های انسان (نقص آگاهی) كه به صورت باور دینی و تمایل به عالم مافوق بروز می‌كند.
این عناصر سه‌گانه به خصوص عنصر دوم (درك هنری) به عنوان مبدأ آفرینش و خلاقیت در انسان متضایف با آزادی (اختیار) است. استدلال ما در اثبات مدعا در اینجا چنین است:
▪ آفرینندگی متضمن اختیار (آزادی) است.
▪ انسان یا آفریننده هست یا نیست.
▪ اما انسان آفریننده است.
▪ پس انسان مختار است.
توضیح ارتباط اجزای این استدلال به این ترتیب است كه ما دست كم در حوزه هنر (اما نه فقط در حوزهٔ هنر) آفرینش و نوآوری را در رفتار انسان مشاهده می‌كنیم. (سرودن شعر، ایجاد تابلوهای نقاشی، مجسمه سازی و آهنگسازی در موسیقی نمونه‌های بارز این خاصیت آفرینندگی است.)
اما آفرینندگی عین نوآوری است؛ آفریدن ایجاد كردن است؛ چیز تازه به وجود آوردن است و در یك كلام نوآوری است. نوآوری یك اقدام خارج از قواعد، سنت‌ها، عادت‌ها و اقدامات تكراری است. نوآوری تكرار نیست و اگر تكرار باشد «نوآوری» نیست. نوآوری اصولاً و اساساً ابتدا به ساكن است؛ اولین بار است و از هر قاعده و قانون و سنت و عادتی فراتر است. نوآوری خود قانونگذاری است نه تابعیت از قانون؛ بنا كردن قاعده است نه تابعیت از قواعد؛ تاسیس سنت است نه تابعیت از سنت. پس نوآوری از هر قاعده و قانونی بیرون است، اقدام فراقانونی است. چنین اقدامی‌نفس آزادی، عین آزادی و خود آزادی است. این خاصیت از لوازم اگزیستانس انسان است. شرایط اگزیستانس شرایط نو به نو آمدن، لحظه به لحظه رخ دادن و آن به آن برآمدن و سر برزدن است. موجود آزاد (اگزیستانس) تابع هیچ قاعده و قانونی نیست؛ ذات آن فراقانون است.
این خاصیت در عالم تا آنجا كه مورد شناخت ما واقع شده است، وصف خاص انسان است. به قول ارسطو عرض خاص انسان (بلكه ذاتی انسان) است. شرایط اگزیستانس (كه ذات آن آزادی است) نه در جمادات مشاهده می‌شود نه در نباتات و نه در حیوانات. نه در كیهان وصف اجرام آسمانی، ستاره‌ها، سیاره‌ها و كهكشان‌هاست و نه در عالم خرد وصف الكترون‌ها و ذرات دیگر است. این خاصیت انسان است. پس آزادی ذات انسان و ذات انسان آزادی است. آزادی ملك انسان نیست (كه بتوان آن را از او گرفت)؛ آزادی ذات انسان و خود انسان است. آزادی انسان است و انسان آزادی است. معترضان آزادی و متعرضان آن در مقابل انسانیت انسان قرار دارند؛ با انسانیت انسان دعوا دارند؛ به انسان اعلام جنگ داده‌اند. این تعرض و تجاوز از نوع سرقت و راهزنی و تعدی به اموال مردم نیست. این گناهی است بس بزرگ‌تر. جان لاك چون آزادی را موهبت الهی دانسته است، مخالفت با آزادی را اعلام جنگ علیه خدا معرفی كرده است. و البته جنگ با انسانیت كمتر از جنگ با خدا نیست.
آزادی انسان در حوزهٔ اجتماع و مباحث حكومت و سیاست به صورت خود مختاری و استقلال فردی (individual Autonomy ) بروز می‌كند. از این جهت شرط صحت برنامه ریزی‌های اجتماعی – مدنی در حوزه قانون،‌ اقتصاد، اخلاق، مالكیت، روابط متقابل مدنی چون روابط زن و شوهر، والدین و فرزندان، كارفرما و كارگر، شهروند و حكومت و..... مراعات اصل آزادی انسان یعنی حفظ حرمت انسان در چار چوب انسانیت اوست. هر قانونی، هر دستوری، هر فرمانی و هر اصلی اخلاقی و سیاسی كه مغایر و مخالف آزادی فردی انسان باشد منطقاً و ذاتاً و اصلاً و حقاً مردود است و مخالفت با آن، نقض آن، رد آن و حذف آن از میدان فعالیت‌های بشری تكلیف عقلی و انسانی انسان است.
این گوهر الهی و ذاتی انسان در طول تاریخ به طرق عدیده مورد تعرض و تجاوز خودكامگان قرار گرفته است و جنگی به درازای تاریخ انسان بین آزادی و دشمنان آن استمرار داشته است. استمرار این جنگ به پیروزی تدریجی آزادی و عقب نشینی خودكامگی انجامیده است و امید می‌رود آخرین حلقه‌های شیطانی خودكامگی عاقبت صحنهٔ زندگی انسان را ترك كنند و آزادی در تمام زمینه‌های زندگی انسان شكوفا گردد. در مباحث اجتماعی و سیاسی آزادی اولاً و بالذات موضوعی است فرهنگی و ثانیاً و بالعرض سیاسی. خودكامگی را در قلمرو فرهنگ باید ریشه كن كرد. بحث ما در این زمینه ادامه دارد.
ْدکتر منوچهر صانعی دره بیدی
منبع : روزنامه تهران امروز