پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مبغوضیت طلاق در اسلام


مبغوضیت طلاق در اسلام
در این مقاله سعی داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتی‏های روحی و روانی، فساد اخلاقی، ناتوانی جنسی، بی‏کاری، دوستان ناباب، دخالتهای بی مورد دیگران، ازدواجهای اجباری و... اشاره شده است. پدیده طلاق، پدیده چند عاملی است و هرگز یک عامل به تنهایی نمی‏تواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند. اکثر اوقات بزرگترین مشکلات، از جزئی‏ترین مسائل ایجاد می‏شود. همین جزئیات و جرقه‏های کوچک آتشهای بزرگی را ایجاد می‏کند که باعث ویران شدن خانواده می‏شود. آمار رو به افزایش طلاق در هیچ عصری، چنین نگران‏کننده نبوده است. با این که می‏دانیم مسأله طلاق یک امر ضروری است، ولی باید به حداقل ممکن تقلیل یابد؛ چرا که در روایات اسلامی طلاق، شدیدا مذمت شده و به عنوان مبغوضترین حلالها از آن یاد شده است. با توجه به اهمیت موضوع سعی داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتی‏های روحی و روانی، فساد اخلاقی، ناتوانی جنسی، بی‏کاری، دوستان ناباب، دخالتهای بی مورد دیگران، ازدواجهای اجباری و... اشاره شده است. در پایان نیز مطالبی درباره پیامدهای مختلف طلاق و راهکارهای مقابله با شیوع طلاق، همانند جلوگیری از ازدواج در سنین کم، مدت زمان مناسب برای شناخت یکدیگر و... آورده شده است. امروزه شاهدیم که خانواده‏ها دچار نابسامانیها و درگیریها بوده و در رابطه با خود و فرزندانشان مسائل و دشواریهایی دارند. از قبیل این که: روابطشان سست و متزلزل است؛ از صفا و صمیمیت و در نتیجه از آرامش و سکون خبری نیست؛ زن و شوهر ظاهرا در کنار یکدیگرند، ولی وضعیت زندگی، آنان را چون دو بیگانه، در کنار هم قرار داده است. آمار طلاق سرسام آور شده است و زن و مرد با اندک بهانه‏ای رشته حیات خانوادگی را از هم می‏گسلند. فرزندان مهر و عطوفت لازم را از خانواده‏ها به دست نیاورده و در نتیجه اکثرشان زود رنج و زودشکن و بی‏عاطفه‏اند. به علت عدم تربیت صحیح، بزهکاری کودکان رو به افزایش است. اینها از جمله نابسامانیهایی است که دامنگیر نهاد مقدس خانواده گردیده است. از این رو انسانهای آگاه و دلسوز به جامعه انسانی، هر کدام به نوبه خود و به اندازه توان خویش اقدام به رفع این نابسامانیها و خطراتی که باعث اضمحلال خانواده است، نموده‏اند و با نوشتن کتابها و مقاله‏ها در صدد اصلاح این نهاد مقدس برآمده‏اند. این نوشتار ناچیز اقدامی است در همین راستا تا شاید قدمی در این زمینه برداشته شود و اصلاحی هر چند ناچیز انجام گیرد.
●گفتار اول: کلیات
▪مفهوم طلاق
طلاق در لغت: واژه طلاق در لغت به معنی بیزاری و جدایی کامل است.(۱) و در لغت عرب، واژه تطلیق بیشتر برای گسست پیوند زناشویی به کار می‏رود.(۲) طلاق در اصطلاح این چنین تعریف شده است که:«و شرعا ازالهٔ قید النکاح بصیغهٔ طالق و شبهها.»(۳) طلاق عبارت از زایل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص «انت طالق» و شبیه آن، می‏باشد. در اصطلاح حقوقی طلاق عبارت است از: جدا شدن زن از مرد، به سبب انحلال نکاح دائم، با شرایط و تشریفاتی خاص از جانب مرد یا نماینده قانونی او، که با حکم دادگاه انجام می‏شود. در اصطلاح حقوقی، طلاق این گونه تفسیر شده است: «طلاق ایقاعی است که به موجب آن، مرد به اذن یا حکم دادگاه زنی را که به طور دائم در قید زناشویی اوست، رها می‏سازد.»(۴) در شریعت نیز، گسست پیوند زناشویی به فسخ یا طلاق صورت می‏گیرد.(۵)
▪انواع طلاق
در یک نگاه طلاق را به چهار نوع می‏توان تقسیم نمود:
۱ـ طلاق رجعی، که طی آن، مرد بعد از طلاق و قبل از سرآمدن مدت «عده»، می‏تواند بدون عقد، به زن خود رجوع کند.
۲ـ طلاق بائن، که طی آن، مرد بعد از جدایی، حق رجوع به زن خود را بدون عقد مجدد ندارد.
۳ـ طلاق خلع، که در آن زن نسبت به شوهرش کراهت دارد و با بخشیدن داراییهایش از شوهر می‏خواهد تا او را طلاق دهد.
۴ـ طلاق مبارات، نیز هنگامی صورت می‏گیرد که زن و شوهر متقابلاً از یکدیگر بیزار شده‏اند و بر خلاف طلاق خلع که در آن زن برای تحقق طلاق می‏تواند همه دارایی‏اش را ببخشد، فقط می‏تواند از مهریه خود و یا به مقدار آن صرف‏نظر کند. به عبارت دیگر، در این نوع طلاق، بر مرد، دریافت بیش از مقدار مهر جایز نیست.(۶)
▪مبغوضیت طلاق در اسلام
در اسلام، پیوند زناشویی پیوند مقدسی است که برای آرامش روح و جسم بشر، لازم و ضروری است. قرآن کریم در آیات بسیاری به ازدواج فرمان داده و پیامبر اسلام نیز بسیار بر آن تأکید کرده و مسلمانان را از این که به خاطر ترس از فقر و نداری، تن به ازدواج ندهند، بر حذر می‏دارند.(۷) همانگونه که در اسلام، ازدواج امری مقدس و پسندیده می‏باشد و برای ثبات آن تأکید فراوان شده است، طلاق امری ناپسند و نامقدس است که برای جلوگیری از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده و از آن در کلمات شارع مقدس، به عنوان مبغوضترین حلالها و امری که خشم خدا را به دنبال دارد، تعبیر شده است. امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «ما من شی‏ء مما احلّه الله عزّوجل ابغض الیه من الطلاق...»(۸) هیچ چیز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار داده‏است، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست. در سخنی دیگر فرموده است: در اسلام، هیچ چیز نزد خداوند، مبغوضتر و نکوهیده‏تر از خانه‏ای نیست که با جدایی و طلاق خراب شود. خداوند از کسانی که به طلاق روی می‏آورند، بی‏زار است و هنگامی که طلاق رخ می‏دهد، عرش خداوند به لرزه در می‏آید.(۹) اسلام به عنوان یک دین همه بعدی و مترقی، طلاق را جایز شمرده است؛ اما آن را مبغوضترین حلال می‏شمرد. در اینجا یک سؤال مهم پیش می‏آید و آن این که اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است، که خداوند مرد طلاق‏دهنده را دوست ندارد، پس چرا اسلام آن را تحریم نکرده است. به عبارت دیگر، آیا بهتر نبود که اسلام برای طلاق شرایطی قرار می‏داد و تنها در صورت وجود آن شرایط، به مرد اجازه طلاق می‏داد؟ و چون طلاق مشروط بود، قهرا جنبه قضایی پیدا می‏کرد. اساسا معنی این جمله که: «مبغوضترین حلالها نزد خدا طلاق است.» چیست؟ اگر طلاق حلال است، نباید مبغوض باشد، و اگر مبغوض است، نباید حلال باشد. مبغوض بودن با حلال بودن ناسازگار است! اسلام از طرفی مرد طلاق دهنده را زیر نگاههای خشم آلود قرار می‏دهد و از او بیزاری دارد، از طرف دیگر وقتی که مرد می‏خواهد زن را طلاق دهد، هیچ مانع قانونی در برابر او قرار نمی‏دهد، چرا؟ این پرسش بسیار بجاست و همه رازها در همین نکته نهفته است. راز اصلی مطلب این است که زوجیت و زندگی زناشویی، یک علقه طبیعی است نه قراردادی، و قوانین خاصی در طبیعت برای او وضع شده است. پیمان ازدواج، بر خلاف دیگر عقدهای اجتماعی، بر اساس یک خواهش طبیعی از طرفین باید تنظیم شود.(۱۰) پیمانی که اساسش بر محبت و یگانگی است نه بر همکاری و رفاقت، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و اجبار قانونی، می‏توان دو نفر را ملزم ساخت که با یک‏دیگر همکاری کنند و پیمان همکاری خود را بر اساس عدالت محترم شمرده، سالیان دراز به همکاری خود ادامه دهند؛ اما ممکن نیست، با زور و اجبار قانونی، دو نفر را وادار کرد که یک‏دیگر را دوست داشته باشند. مکانیزم طبیعی ازدواج، که اسلام قوانین خود را بر اساس آن وضع کرده است، این است که زن در منظومه خانوادگی محبوب و محترم باشد. بنابراین اگر به عللی زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد، نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بی‏علاقه شد، پایه و رکن اساسی خانوادگی خراب شده است؛ یعنی، یک اجتماع طبیعی، به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعی با نظر تأسف می‏نگرد؛ ولی پس از آن که می‏بیند اساس طبیعی این ازدواج متلاشی شده است، نمی‏تواند از لحاظ قانونی، آن را یک امر باقی و زنده فرض کند.با این حال، اسلام كوششها و تدابیر خاصی به كار می‏برد كه زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند؛ یعنی، زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه باقی بماند. توصیه‏های اسلام مبنی بر این كه زن حتما باید خود را برای شوهر بیاراید و رغبتهای او را اشباع كند و از آن طرف مرد به زن خود محبت و مهربانی كند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، همه و همه برای این است كه اجتماعات خانوادگی از خطرات از هم پاشیدگی مصون و محفوظ بماند.(۱۱) با این حال، گروهی از جامعه شناسان و حقوقدانان می‏گویند: درست است كه طلاق آثار نامطلوبی بر فرزندان و زن و شوهر دارد، اما خانواده‏ای كه صحنه زد و خورد و اختلاف دائمی بین زن و شوهر است، برای آن خانواده جهنمی بیش نیست و برای كودكان ایشان هم، محیط نامناسبی است. بنابراین اگر زن و مرد به این نتیجه رسیدند كه نمی‏توانند با هم زندگی كنند و زندگی زناشویی آرامی را ادامه دهند، باید از هم جدا شوند. این طرز فكر امروزه در بیشتر كشورهای جهان پذیرفته شده است.(۱۲) مواردی كه مبغوضیت طلاق را افزایش می‏دهد طلاق امری منفور و مبغوض در نزد خداست؛ ولی مواردی وجود دارد كه اگر در آن، طلاق صورت گیرد، مواجه با مبغوضیت و نفرت بیشتر خواهد شد. در ذیل نمونه‏هایی را بیان می‏كنیم:
الف) طلاق زنی كه گناهی را مرتكب نشده است.
ب) طلاق به خاطر این كه همسر دیگری انتخاب كند و هوس خود را اقناع نماید؛ به عبارت دیگر به خاطر تنوع‏طلبی و هوس‏بازی از همسرش جدا شود.
ج) طلاق همسر به خاطر ازدواج با فردی زیباتر.
د) طلاق زنی كه در همه حال با شوهرش سازش داشته و با فقر و بدبختی او ساخته و شكوه‏ای نكرده است.
ه) طلاق زنی كه از شوهر خود فرزندی دارد و پس از طلاق، فرزند بی‏سرپرست می‏شود.
و) طلاق زنی كه در حال بیماری است و ممكن است بر اثر آن حالش وخیمتر شود.
مواردی كه مبغوضیت طلاق را كاهش می‏دهد
شكی نیست كه در مواردی امر طلاق را می‏توان آسانتر پذیرفت. مانند: طلاقی كه به خاطر بیماریهای جسمی سرایت كننده، بیماری روانی، كمبود جنسی، بد اخلاقی، بد دهنی، بی توجهی به جنبه‏های عفت و پاكدامنی، معاشرتهای ناروا، عقیم بودن، شرارتها، اعتیادها، بی‏توجهی به زمینه‏های مذهبی و عقیدتی و... صورت می‏گیرد. بی‏تردید چنین مراقبتهایی باید قبل از ازدواج مورد نظر باشد تا زمینه برای ناسازگاریهای بعدی فراهم نگردد.
طلاق در ایران
زندگی اجتماعی امروزی بیش از پیش موجبات جدایی و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی را فراهم آورده است. شهرنشینی و مهمتر از آن پدیده پایتخت نشینی، خود مشكلات خاص جوامع پیشرفته را در پی دارد. هر چه مشكلات خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی در شهرها افزایش یابد، خواه ناخواه مسائل زنان هم دچار اوج و فرودهایی خواهد شد. افزایش طلاق در جوامع شهری معمولاً با تحصیلات بیشتر زنان و آشنایی آنان با مراكز قانونی همراه است. حتی گاه این آشنایی به شكایت از مرد و دستگیری آنان با مراكز قانونی منجر می‏شود. اما زنان كم سواد و یا بی‏سواد در شهرهای كوچك و روستاها معمولاً به دلیل ترس از شوهر و یا واكنش اطرافیان، نداشتن استقلال مالی و پشتوانه اقتصادی و عاطفی پس از طلاق، گاه با وجود داشتن مشكلات خانوادگی غیر قابل حل، به ساختن و سوختن تن می‏دهند و اصلاً نمی‏دانند چگونه باید اقدام به طلاق كنند. این در حالی است كه امكان دارد برخی زنان در شهرهای بزرگ به كوچكترین بهانه‏ای به سبب آشنایی با قانون بتوانند خود را مطلقه كنند. ولی بروز این مسأله در روستاها از شدت كمتری برخوردار است. طبق آخرین آمار ازدواج و طلاق و بر اساس گزارش مركز آمار ایران در سایت شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان در سال ۱۳۸۰، ۶۴۰۱۷۰ مورد ازدواج و ۶۰۵۵۹ مورد طلاق در كل كشور ثبت شده است؛ كه ۴۹۵۶۲۹ مورد ازدواج و ۵۴۶۰۳ مورد طلاق مختص نقاط شهری می‏باشد و باقی ارقام مربوط به نقاط روستایی كشور است. این آمار نشان می‏دهد كه با رشد طلاق در شهرها، روستاها نیز به دلایلی چون: مهاجرت، مشكلات اقتصادی، فرهنگی و حتی گاه بحران هویت از این معضل بی‏بهره نمانده‏اند. حتی روستاهایی كه آمار طلاق قبلاً در آنها صفر بوده است، اسم طلاق را بارها و بارها شنیده‏اند. آمار طلاق در سال ۸۱ نسبت به سال ۸۰ با ۷۳/۱۳ درصد رشد روبه‏رو بوده است. بر اساس آخرین آمارهای جهانی، ایران با ۱۰ طلاق در ۱۰۰ ازدواج، مرتبه چهل و چهارم جهان را در طلاق داراست. كشور اكراین با ۶۰ طلاق از ۱۰۰ ازدواج، مرتبه اول جهان را دارد و در آمریكا از هر ۱۰۰ ازدواج، ۴۰ مورد به طلاق منجر می‏شود. رئیس سازمان ملی جوانان هم اعلام كرد: در سال ۸۱ آمار طلاق در كشور بی سابقه بوده و به ۱۳/۴ درصد رسیده است. به گفته وی: ۵/۱ درصد جوانان كشور مطلقه هستند. در سال گذشته آمار طلاق، ۳/۱۱ درصد و ازدواج ۴/۱ درصد افزایش داشته است. در شش ماه اول سال ۸۲ در كل كشور، ۳۴۴۳۱ فقره طلاق ثبت شده است. در این مدت استان تهران با ۱۹۹۴۱ طلاق و استان خراسان با ۳۸۱۶ طلاق، بیشترین طلاقهای كشور و استانهای ایلام و كهكیلویه به ترتیب با ۹۰ و ۱۶۳ طلاق، كمترین میزان را در آمار طلاق كشور داشته‏اند. بر اساس این آمار، در شش ماهه نخست سال ۸۲ از هر ۹ ازدواج، یكی به طلاق منجر شده است ؛ در حالی كه آمار غیر رسمی حكایت از یك طلاق در شش ازدواج در سال گذشته خبر می‏دهد و در سال ۸۰ از هر ۵/۱۰ ازدواج یكی به طلاق منجر شده است. تنها در شهر تهران در نیمه نخست سال ۱۳۸۲ از هر ۵/۵ ازدواج، یكی به طلاق منتهی شده است. در استان مركزی، طلاق در سال ۸۱ نسبت به سال ماقبل آن، بیش از ۲۷% رشد داشته و میزان ازدواج نیز نسبت به سال ۸۰، ۴۵/۶ درصد كاهش داشته است. در استان لرستان نیز آمار ازدواج ۹/۱ درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است. اداره كل ثبت احوال استان اصفهان نیز از افزایش ۵۰ درصدی طلاق نسبت به ده سال قبل خبر داد و اعلام كرد: در حال حاضر در این استان در برابر ۱۰ ازدواج یك فقره طلاق رخ می‏دهد؛ ولی در گذشته این میزان یك به ۲۰ بوده است. در استان ایلام به ازای هر ۳۰ ازدواج، یكی به طلاق منجر می‏شود. در استان سیستان و بلوچستان نیز از هر ۲۶ ازدواج، پایان یكی با طلاق همراه است. اداره ثبت احوال استان بوشهر نیز از رشد ۵/۱۰ درصدی طلاق نسبت به سال قبل خبر داد. طلاق در شهر قم در سال ۸۱ نسبت به سال ۸۰، ۳۰ درصد افزایش و در همین سال در شهر گیلان، ۷/۱۵ درصد و در آبادان ۲۰ درصد افزایش داشته است. به گفته مدیر كل ثبت اسناد و املاك شهر یزد، در سه ماهه اول سال ۱۳۸۲، میزان ازدواج در این شهر نسبت به سال گذشته ۵/۱۱ درصد افزایش و طلاق ۵/۲۱ درصد كاهش یافته است.(۱۳) برای حل این مشكل چه می‏توان كرد؟ نخست باید دید، درد چیست؟ تا بتوان در مورد درمان آن چاره‏ای اندیشید. آیا با شناسایی درد، بدون توجه به علل و اسباب آن می‏توان درد را درمان كرد؟ برای این كه دچار اشتباه نشویم باید بفهمیم، این بیماری از كجا پیدا شده و چه عواملی باعث بروز و تشدید آن گردیده است. نتیجه این كه مسأله طلاق پدیده‏ای مجزی از سایر مشكلات اجتماعی نیست. پس باید با دقت فراوان مورد بررسی قرار گیرد و به جای مبارزه با معلول، علت را پیدا كرد و در صدد رفع آن برآمد.گفتار دوم: علل و عوامل طلاق
ـ علل و عوامل فردی طلاق
۱ـ ضعف ایمان
دین و مذهب، مهمترین عاملی است كه مانع گسست زندگی زناشویی می‏شود. رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، اولین معیارهای انتخاب همسر را تدیّن، اخلاق نیك و شرافت خانوادگی‏می‏داند و می‏فرماید: كسی كه با زنی برای ثروتش ازدواج كند، خداوند او را به حال خودش وا می‏گذارد و كسی كه فقط به خاطر زیبایی‏اش با او ازدواج كند، در وی امور ناخوشایند خواهد دید و كسی كه برای دین و ایمانش با او ازدواج كند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد كرد.(۱۴) همچنین در حدیث گوهرباری از نبی مكرم اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏خوانیم كه فرمود: «اذا جائكم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه و ان لاتفعلوه تكن فتنهٔ فی الارض و فساد كبیر.»(۱۵) آن كسی كه اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود، به او دختر بدهید و چنانچه از تحقق این ازدواج جلوگیری كنید، موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شده‏اید.
۲ـ ناراحتی‏های روحی و روانی
روایات بسیار مهمی از مصادر وحی و در معتبرترین كتابها در مورد رذایل اخلاقی كه ریشه در مشكلات روحی و روانی دارد، نقل شده است؛ رذایلی چون: كبر، حماقت، بخل، غضب، تنبلی و... كه هر كدام به تنهایی می‏تواند عرصه را بر زن و شوهر تنگ گرداند و زمینه تزلزل و عدم پایداری را در خانواده به وجود آورد.در اینجا به ذكر حدیثی اكتفا می‏شود. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «ایاكم و تزوّج الحمقاء فانّ صحبتها ضیاع و ولدها صباغ.»(۱۶) از ازدواج با زن كودن و احمق بپرهیزید كه همنشینی با آن تباهی عمر و فرزندش متجاوز و ستمكار است. آنچه مسلم است پیشگیری بهتر از درمان است و توصیه‏های اسلام در انتخاب همسر همه در جهت پیشگیری از تزلزل نظام مقدس خانواده می‏باشد. بنابراین قرار دادن ملاكها و معیارهایی تا این اندازه ظریف و عمیق، نه از جهت سختگیری در امر ازدواج است، بلكه بیانگر اهمیت كانون مقدس خانواده است.

۳ـ فساد اخلاقی
فساد اخلاقی از عوامل عمده افزایش طلاق است كه مهمترین آنها عبارت است از: ـ شكستن حریم خانواده؛ زن و مردی كه حریم خانواده را می‏شكنند و عفت و ناموس خود را در اختیار دیگران قرار می‏دهند، تا غرایز نامحدود جنسی خود را ارضا كنند، خیلی زود تن به انحلال نكاح داده و كانون گرم خانوادگی را رها می‏كنند تا به دور از این حصار بتوانند به امیال غیر انسانی و بی حد و مرز خود جامه عمل بپوشانند؛ در حالی كه بی‏اطلاع از عواقب وخیم آن ـ كه خود عامل انواع بیماریهای جسمی و روحی است ـ می‏باشند. متأسفانه عده زیادی از مردان و زنان به علت اغفال عده‏ای هوس‏ران و شهوت‏پرست از آغوش گرم خانواده جدا شده، بی‏بند و باری را بر زندگی شرافتمندانه ترجیح می‏دهند و برای این كه آسانتر و راحت‏تر، از هر گونه قید و بند اخلاق آزاد شوند، تن به طلاق داده، پیوند زن و شوهری را پاره می‏كنند. ـ اعتیاد؛ اعتیاد عبارت است از وابستگی به عوامل یا موادی كه تكرار مصرف آنها در زمان معینی از سوی معتاد، ضروری می‏باشد. مواد مخدر و عادتزا، دگرگونیهای روانی در فرد به وجود می‏آورد؛ همانند تغییر در برداشت از انگیزه‏ها و كنشهای درون و برون مبتنی بر خیالبافی همراه با خوش‏بینیهای اغراق‏آمیز، غوطه‏ور شدن در مظاهر هوسناك محسوسات و... اعتیاد یكی از عوامل مؤثر در زوال و نابودی خانواده است. پدری كه جانش را برای همسر و فرزندانش فدا می‏كرد، اكنون آنها را نمی‏شناسد و حاضر است برای به دست آوردن ذره‏ای از آن مواد نابود كننده، جان آنها را ببخشد و نسبت به مرگ زن و فرزند خود بی‏اعتنا باشد. او با دست خویش مرگ خود و خانواده‏اش را امضا می‏كند. امید است با استفاده از راهكارهای مفید و درمان به موقع اعتیاد، درصد قابل توجهی از آمار طلاق به علت اعتیاد كاهش یابد.
۴ـ ناتوانی جنسی
ضعف قدرت جنسی در مرد یا زن، خصوصا سرد مزاجی زن ـ كه این حالت غالبا معلول‏نارسایی در آموزش زندگی زناشویی است ـ از دیگر عوامل طلاق به شمار می‏آید.
۵ـ بی‏كاری
یكی دیگر از علل و عوامل عمده طلاق، فقدان شغل مناسب و بی‏كاری است. ممكن است بی‏كاری ناشی از علل و عوامل مختلفی از جمله: نداشتن تحصیلات و تخصص كافی، عدم وجود امكانات شغلی، تنبلی و راحت‏طلبی و نداشتن سرمایه و... باشد. در حالی كه لازمه یك زندگی شرافتمندانه، تعهد و احساس مسؤولیت است. كسی كه می‏خواهد با عزت و آبرو زندگی كند باید عضو مفیدی برای جامعه باشد و در حدود لیاقت و شایستگی خویش كاری را بر عهده گیرد. كسانی كه از قبول مسؤولیت و انجام كار شانه خالی كرده و همانند انگلها از زحمات دیگران استفاده می‏كنند، مورد بدبینی اسلام و منفورترین اشخاص هستند و مطمئنا بی‏كاری و تن پروری، آنها را به راه فساد سوق می‏دهد. حضرت علی علیه‏السلام در این باره می‏فرماید: «ان یكن الشغل مجهدهٔ فاتصال الفراغ مفسدهٔ»(۱۷) اگر تن دادن به شغل مایه زحمت است، بی‏كاری دائم، باعث فساد است. بنابراین بی‏كاری یكی از عواملی است كه باعث درگیری و بر هم زدن آرامش و سكون زوجین می‏شود. توقعات بی‏جا، ولخرجیها، سختگیریها، تجمل پرستیها از سوی زن باعث فروپاشی بنیان خانواده می‏شود.
۶ـ دوستان ناباب
نیروی تقلید در آدمی بسیار قوی است و اگر او فاقد این قدرت بود، سطح فرهنگ او هرگز بدین جایگاه نمی‏رسید و زندگی او همپایه زندگی آدمیان نخستین باقی می‏ماند؛ اگر الگوهای مورد تقلید، ممتاز، عالی و محتوای آن قدسی و ملكوتی باشد، وسیله‏ای برای بهتر شدن و در نتیجه در راه رشد، تكامل و سعادت گام نهادن است. این كار، مستلزم حسن انتخاب و پرورش اراده و دقت اوست. تقلیدپذیری از خصوصیاتی است، كه كم و بیش نسبت به قدرت اراده، جنبه معكوس دارد؛ به طوری كه اشخاص ضعیف بی‏اراده تحت تأثیر تلقین دیگران قرار می‏گیرند. دوستی زمینه تلقین‏پذیری این گونه افراد را مساعدتر می‏سازد؛ زیرا دوستان بیش از بیگانگان در زندگی ما نقش دارند و اخلاقیات و رفتارشان در زندگی ما مؤثر است. بنابراین انتخاب دوست و ایجاد ارتباط با افراد، از مسائل حساس زندگی انسانهاست. از این رو مسامحه و مساهله در آن جایز نیست. اگر دوستان، بد خلق، كج رفتار و از الگوهای ناباب و بدآموز باشند، كناره‏گیری و قطع رابطه با آنها بهتر است و باید دانست كه اگر به آتش آنان نسوزیم و آشیانه ما بر باد نرود، حتما دود آنان چشمان ما را متأثر و اشك آلود و نفس را در سینه تنگ خواهد ساخت. چه بسا افرادی كه با دوری نكردن از آنان زندگی خانوادگی خود را متلاشی ساخته و رو به طلاق آورده‏اند.
علل و عوامل خانوادگی طلاق
۱ـ دخالتهای بی‏مورد دیگران
دخالتهای بی‏جای اطرافیان و آشنایان در زندگی خصوصی دو همسر و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم دیگری است كه پیوندها را می‏گسلد. تجربه نشان داده است، كه اگر هنگام بروز اختلافات در میان همسران، آنها را به حال خود رها كنند و با جانبداری از این یا آن، به آتش این اختلاف دامن نزنند، چیزی نمی‏گذرد كه این آتش خاموش می‏شود. ولی دخالت نزدیكان دو طرف، كه غالبا با تعصب و محبتهای ناروا همراه است، كار را مشكلتر می‏كند.
۲ـ ازدواجهای اجباری
عامل دیگری كه می‏تواند در افزایش طلاق نقش داشته باشد، تحمیل اراده پدر و مادر در انتخاب همسر برای فرزندان است. این اقدام مستبدانه و نابجا، معلول خودخواهی پدر و مادر است. در بعضی موارد ممكن است نیازهای مادی یا معاملات سیاسی، پدری را بر آن دارد كه فرزند خود را همچون كالا مورد معامله قرار دهد. پیامدهای چنین ازدواجهایی طلاق، خودكشی، خیانت و... خواهد بود. امروزه در اثر رشد فرهنگی و اجتماعی، این‏گونه ازدواجها رو به تقلیل نهاده است.(۱۸)۳ـ عدم تربیت صحیح خانوادگی
پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «ایاكم و خضراء الدّمن قیل یا رسول‏الله و ما خضراء الدَّمن قال: المرأهٔ الحسناء فی منبت السُّوء.»(۱۹) از سبزه مزبله پرهیز كنید. پرسیدند مزبله كدام است؟ فرمود: زن زیبارویی كه در خانواده‏ای پست و بد و فرومایه بار آمده است. همچنین پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در معرفی بدترین زنان می‏فرماید: زن كثیف، لجباز و نافرمان كسی است كه، در دید فامیل پست و بی مقدار، نسبت به شوهرش فخرفروش و در نظر خود عزیز، نسبت به شوهرش سركش، و با دیگران رام و تسلیم، زنی كه در غیاب شوهر خود را زینت دهد و در خصوص وی بی پیرایه باشد، از شوهر اطاعت نكند، فرمانش را نپذیرد، در خلوت نسبت به خواسته شوهر تمكین نكند، عذر شوهر را نپذیرد و از خطایش در نگذرد.(۲۰)
علل و عوامل اجتماعی طلاق
۱ـ پذیرش اجتماعی
شاید مهمترین عاملی كه باعث افزایش میزان طلاق در قرن بیستم شده است، پذیرش اجتماعی روز افزون وقوع طلاق باشد. این پذیرش، در نتیجه كاهش نگرشهای منفی نسبت به طلاق در كشورها مختلف بوده است. اگر چه طلاق همچنان به صورت یك امر نامطلوب و غیر خوشایند به نظر می‏رسد، اما در بین بیشتر مردم جامعه، دیگر گناهی غیرقابل بخشش جلوه داده نمی‏شود. زندگی اجتماعی امروزی طوری شكل گرفته كه بیش از پیش موجبات جدایی، تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی را فراهم آورده است. مجله نیوزویك می‏نویسد: «طلاق گرفتن در آمریكا به آسانی گرفتن یك تاكسی است.»(۲۱) همچنین در فصلنامه شورای فرهنگی ـ اجتماعی آمده است: «در غرب سهولت امر طلاق به قدری است كه اخیرا در خیابانهای آمریكا ماشینهایی است كه روی آن نوشته شده «ماشین طلاق»؛ یعنی، اگر زن و شوهر در خیابان در رفت و آمد هستند و مشكل خانوادگی دارند یا در پارك دعوایشان شد به آن ماشین مراجعه می‏كنند و در همان جا از یك‏دیگر جدا می‏شوند.»(۲۲)
۲ـ ناهماهنگی طبقاتی
اختلاف طبقاتی بین زن و مرد را می‏توان یكی از عوامل اجتماعی طلاق دانست. معمولاً اختلاف طبقاتی متضمن اختلاف شدید تربیتی است و هر یك از دختر و پسر با خواسته‏ها و طرز اندیشه‏های مختلفی رشد پیدا كرده‏اند و انتظارات مختلفی از یك‏دیگر دارند و توافق و سازگاری در بین آنها كمتر مشاهده می‏شود.
۳ـ فقر اقتصادی
مشكلات مالی به تدریج در زندگی زوجین ظاهر می‏شود و ممكن است قسمتی از آنها مربوط به هزینه جشن ازدواج باشد. گاهی اوقات چشم هم‏چشمیها باعث بالا رفتن هزینه‏ها می‏شود. قسمت دیگر مشكلات مربوط به نداشتن مسكن و پرداخت اجاره بهای سنگین می‏باشد كه این هزینه‏ها با تولد فرزند چندین برابر می‏شود.
گفتار سوم: پیامدهای طلاق
ـ پیامدهای فردی
۱ـ سرخوردگی از زندگی
طلاق یك حالت سرخوردگی و یأس از زندگی و لذتها را برای طرفین به وجود می‏آورد. ممكن است هر كدام از این دو، بار دیگر ازدواج كنند؛ ولی زندگیشان آن خلوص و صفای بی غل و غش و مهر و صمیمیت اولیه را ندارد. محبتها نسبت به هم اغلب تصنعی و برخوردهای جدید ـ به سبب تجارب قبلی كه زمینه جدایی را فراهم آورده است ـ اغلب توأم با بی‏صفایی است.
۲ـ حس بدبینی و تردید در ازدواج
بسیاری از زنان بعد از طلاق، شانس زیادی برای ازدواج مجدد، آن هم به طور شایسته و دلخواه ندارند، و از این نظر گرفتار خسران شدیدی می‏شوند. حتی مردان نیز، بعد از طلاق دادن همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب كمتر خواهد بود. مخصوصا اگر پای فرزندانی در میان باشد، غالبا ناچار می‏شوند، تن به ازدواجی دهند كه تا پایان عمر رنج ببرند. همچنین اگر در جامعه‏ای طلاق رو به فزونی گذارد، اعتماد جوانان نسبت به همسر آینده كم خواهد شد و تا حدودی در ذهنشان چنین القا خواهد شد كه زندگی متعادل و سازگاری با همسر، كاری دشوار و حتی غیر ممكن است.
۳ـ مشكلات مالی زوجه
زنان مطلقه، بعد از طلاق به سبب نداشتن شغل مناسب، از نظر اقتصادی دچار مشكل می‏شوند. همچنین خانواده برخی از این زنان آنها را مورد حمایت مادی خود قرار نمی‏دهند. برخی از زنان هم به حق و حقوق دسترسی ندارند و همین مشكل، گاه موجب فساد و فحشا می‏شود. این زنان اغلب دچار مشكلات روانی می‏شوند كه حداقل آن افسردگی است. در صورتی كه میزان افسردگی بیشتر شود، فرد دچار یأس و نا امیدی شده، دست به جنایت و یا خودكشی می‏زند. حتی برخی زنها فرزندان خود را می‏كشند. برخی نیز به اعتیاد روی می‏آورند تا خودشان و مشكلاتشان را فراموش كنند.
پیامدهای خانوادگی
۱ـ پیدایش عقده‏های روانی در كودكان
اعضای خانواده هر كدام بخشی از یك زنجیر هستند كه پس از پاره شدن، فرزندان بی‏پناه و سرگردان می‏شوند؛ حتی اگر زیر حمایت یكی از این دو زنجیر قرار گیرند، باز هم حلقه‏ای گسسته به شمار می‏آیند و اغلب دچار كمبود عاطفی می‏گردند. از این رو موجبات خسران اجتماعی را فراهم می‏سازند. «آنتونی گیدنز» در این باره چنین می‏گوید: «میزان ستیز میان پدر و مادر قبل از جدایی، سن كودكان در آن زمان، این كه آنها برادر یا خواهر دارند یا خیر، وجود پدر بزرگ و مادر بزرگ و سایر خویشاوندان، روابط آنها با هر یك از والدین و این كه اغلب تا چه حد پدر و مادر را می‏بینند، همه این عوامل و عوامل دیگر می‏توانند بر فرایند سازگاری تأثیر داشته باشند. تحقیقات نشان می‏دهد كه كودكان پس از جدایی پدر و مادرشان، در واقع اغلب از اضطراب عاطفی آشكاری رنج می‏برند.» وی در ادامه در مورد كودكانی كه اضطراب عاطفی شدیدی را در مان‏طلاق‏تجربه‏كرده‏اند،می‏گوید: «كودكانی كه در سن قبل از مدرسه بودند، دچار سردرگمی و وحشت بودند، و معمولاً خود را به خاطر این جدایی مقصر می‏دانستند. كودكانِ بزرگتر بهتر می‏توانستند انگیزه‏های پدر و مادرشان را برای طلاق درك كنند؛ اما اغلب نگران اثرات آن بر آینده خود بودند و غالبا احساس خشم شدیدی را نشان می‏دادند.»(۲۳)روان‏شناسان با مطالعه همه جانبه و بررسی‏هایی كه به عمل آورده‏اند، دریافته‏اند كودكانی كه پدر و مادرشان از یك‏دیگر جدا شده‏اند و یا والدین خویش را از دست داده‏اند، معمولاً به عوارض زیر دچار می‏شوند:ـ ترس بدون دلیل ۲ـ بی‏خوابی ۳ـ بی‏اشتهایی و اختلال در تغذیه ۴ـ لكنت زبان ۵ـپرخاشگری و تجاوز به دیگران.(۲۴) اهمیت تربیت كودكان به اندازه‏ای مهم است كه روان‏شناسان برای جلوگیری از آثار مخرب ناشی از جدایی و طلاق بر روی كودكان، توصیه می‏كنند والدین حتی بعد از طلاق سعی كنند رابطه خود را با فرزندان مثل سابق حفظ كنند؛ چون بسیاری از كودكان، پس از طلاق، پدر خود را از دست می‏دهند و حتی هفته‏ای یك‏بار هم پدرهای خود را نمی‏بینند. اغلب والدین از اهمیت این مسأله كه وجود پدر تا چه حد در پیشرفت فرزند مؤثر است، غافلند و این عدم توجه در روابط خانوادگی پس از طلاق تأثیر می‏گذارد. دكتر ادوار تایبر معتقد است: «حتی بعد از طلاق پدر را باید در زندگی كودك فعال نگه داشت. همچنین فشارهای زندگی پس از طلاق، و فعالیتهایی كه مادر ناگزیر است به عنوان پدر و مادر داشته باشد، سبب می‏گردد اوقات زیادی از روز را از فرزند خود جدا بماند كه این حالت اثرات ناگواری بر روی تربیت فرزندان می‏گذارد.»(۲۵)۲ـ گرایش به خلافكاری در فرزندان
آسیب‏شناسان اجتماعی، یكی از عمده‏ترین علل بزهكاری كودكان را ستیز در خانواده می‏دانند و معتقدند جدایی والدین نقش بسیار منفی و ویران‏گری در شخصیت كودكان دارد و زمینه را برای ارتكاب بزهكاری در آنان فراهم می‏آورد. بیشتر بزهكاران آغاز سركشی خود را جدایی پدر و مادر، اختلافات خانوادگی و متشنج بودن فضای خانواده ذكر كرده‏اند. جای تردید نیست كه خانواده نقش مهمی در پایه‏ریزی شخصیت كودك بر عهده دارد. كودك امنیت عاطفی خود را در آغوش خانواده به دست می‏آورد. بنابراین هر نوع خدشه‏ای كه به این امنیت عاطفی وارد شود، در روند طبیعی شكل‏گیری شخصیت، ممكن است.
۳ـ ناسازگاری فرزندان با نامادری یا ناپدری
كمتر دیده شده كه نامادریها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند و بتوانند خلأ عاطفی فرزندانی را كه از آغوش پر مهر مادر بریده شده‏اند، پر كنند. در مورد ناپدری نیز همین امر صادق است. البته هستند زنان و مردانی كه نسبت به غیر فرزندان خود، پر محبت و وفا دارند؛ ولی مسلما تعداد آنها كم است. به همین دلیل فرزندان طلاق، گرفتار بزرگترین زیان و خسران می‏شوند و شاید اغلب آنها، سلامت روانی خود را تا آخر عمر از دست بدهند.
پیامدهای اجتماعی
۱ـ انحرافات جنسی
از هم گسیختگی خانواده، كمبود محبت، طرد خانوادگی، تحقیر و بالأخره بیماریهای روانی و شخصیت تلقین‏پذیر، جوانان را به سوی فحشا سوق می‏دهد. یكی از انحرافات جنسی، «همجنس‏گرایی» است. تحقیقات در این زمینه بیانگر این مطلب است كه، یكی از عوامل گرایش به همجنس گرایی «همانند سازی» است. در آسیب‏شناسی اجتماعی همانندسازی چنین تعریف شده است: «همانندسازی به فرایند عادی یادگیری نقشهای اجتماعی مناسب در دوره كودكی گفته می‏شود كه كودك به طور ناهشیار از رفتار بزرگسالانی كه برای او مهم هستند، یاد می‏گیرد.»(۲۶) خانواده‏های تك والدی كه بر اثر گسست خانواده، به ناچار چنین شرایطی را برای خود پذیرفته‏اند در ایجاد همجنس‏گرایی مؤثر هستند. روان‏شناسان بر این باورند كه محرومیت و دوری از پدر بویژه در زمانی كه كودك در مرحله رشد جنسی است، با وجود مادری سختگیر یا مادری كه دائم به تنهایی در كار پرورش فرزند پسر دخالت می‏كند، سبب می‏شود كه پسر به چنین انحرافی دچار گردد. بنابراین اگر پسر در خانواده‏ای رشد كند كه به شیوه مادرسالاری اداره می‏شود و مادرش فردی سلطه‏گر و محدود كننده و نقش پدر ضعیف باشد، چون مادر را مظهر و منبع قدرت می‏داند، خود را با او همانندسازی كرده، و نقش زنانه را می‏پذیرد و به همین دلیل، ممكن است از نظر برقراری رابطه جنسی به مردها متمایل گردد.
۲ـ افزایش بزهكاری
تحقیقات زیادی گویای این واقعیت است كه رابطه نزدیكی، بین بی‏ثباتی در زندگی و بزهكاری جوانان و نوجوان وجود دارد. شكی نیست كه خانواده اولین پایه‏گذار شخصیت هر فردی است كه نقش مهمی در تعیین سرنوشت و زندگی آینده او دارد و اخلاق و سلامت روانی فرد تا حدود بسیار زیادی در گرو آن است؛ چرا كه فرد پس از متولد شدن تحت تأثیر افكار، عقاید و رفتار اعضای خانواده خود قرار می‏گیرد. از این رو خانواده اولین عاملی است كه در رفتار تأثیر می‏گذارد. به طور كلی، طرز تفكر والدین یا سایر اعضای خانواده ـ به هر شكلی كه باشد ـ كم و بیش در فرزندان آنان تأثیر می‏گذارد و آنچه در اینجا بیشتر مورد توجه است، آثار بد نواقص و كمبودهای خانوادگی است كه متوجه سایر اعضای خانواده نیز می‏شود. در اثر همین نواقص است كه فرزندان تحت شرایط خاص در معرض فساد و تباهی قرار می‏گیرند و به تدریج به سوی بزهكاری سوق داده می‏شوند. در درون خانواده نیز، در مقایسه با سایر اعضا، مادران بیشترین و مؤثرترین نقش را در صلاح و فساد فرزندان دارند؛ چرا كه در این رابطه از پیغمبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است كه فرمود:«السعید من سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن امه.»(۲۷) سعادت و شقاوت هر كس از زمانی شروع می‏شود كه در رحم مادر زندگی می‏كند.
گفتار چهارم: راهكارهای مقابله با شیوع طلاق
الف) راهكارهای فردی
۱ـ كفو و همسان بودن
از شرایط مهم ازدواج، همسان بودن است. زن و مردی می‏توانند در كنار همدیگر زندگی سعادتمندی را آغاز كنند كه از نظر ظاهر و باطن به هم شباهت داشته باشند. قرآن در این زمینه می‏فرماید: «و الطیبات للطّیبین و الطیّبون للطیّبات»(۲۸) زنان پاك، از آنِ مردان پاكند و مردان پاك از آن زنان پاك. رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در این زمینه می‏فرماید: «انكحوا الاكفاء و انكحوا منهم و اختاروا لنُطِقكُم.»(۲۹) زمینه ازدواج هم‏كفوها را فراهم كنید و با همسان خود ازدواج كنید. و آنان را برای به وجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود در آورید. اولین مسأله در همسان بودن، ایمان و دیانت است. چه بسا زن و مردی كه هر دو مسلمانند، ولی یكی مؤمن و دیگری بی‏ایمان است. دومین مسأله، داشتن تقوا است كه در جنبه‏های رفتاری، رعایت حقوق متقابل، در برخورد با همسر و سایر افراد خانواده و نحوه اداره و تدبیر زندگی نمود می‏یابد. سومین مسأله، داشتن عقل و هوش است. در اسلام در مورد سطح هوشی توصیه شده است كه همسری انتخاب كنید كه توان عقلانی و شناخت زیادی داشته باشد. در روایات است كه برای پسرانتان از احمقها كه بهره هوشی كمی دارند، انتخاب نكنید. البته احمقها چند گونه‏اند: اول كسانی كه بهره هوشی كمی دارند. گاه ممكن است كسی هوش معمولی داشته باشد، ولی قدرت تجزیه و تحلیل و قدرت حل مشكل و تفكر نداشته باشد؛ دوم كسانی كه قدرت بحران‏شكنی ندارند و بعد عاطفی آنان معمولاً به توانهای شناختی آنها غلبه دارد و تصمیمات شتابزده و اضطراب‏انگیز می‏گیرند. بنابراین شایسته انتخاب نیستند.
۲ـ جلوگیری از ازدواج در سنین پایین
درباره ازدواج در سالهای پایین، دشواریها و گرفتاریهایی چند مطرح گردیده كه به طرح و بررسی آن می‏پردازیم.
ـ پیامد جسمانی؛ آمیزش در سنین پایین، به سبب آن كه هنوز اندامهای جنسی دختر نوجوان كاملاً رشد نیافته به وی آسیب وارد می‏كند.
ـ پیامد روانی؛ برخی می‏گویند با توجه به دگرگونیهای روانی در سن نوجوانی، ازدواج در سن پایین، سبب ضرر بر عروس نوجوان می‏شود. اما مخالفان افزایش سن ازدواج بیان می‏دارند: به نظر می‏رسد كه با توجه به دگرگونیهای خاص دوران نوجوانی، این ایراد چندان منطقی نباشد. از نظر روانی، نوجوان در این دوران دارای احساسات جنسی و میل جنسی شدید است و از طرفی گروه همسالان برای او نقش مهمی دارند. او می‏كوشد تا هویت مستقل برای خویش كسب كند و نیز دارای آشفتگی و هیجانهای روحی است. ازدواج برای چنین فردی می‏تواند مفید باشد. نیاز جنسی او را تأمین می‏كند، هویت مستقلی به عنوان بانوی خانه برای او فراهم می‏سازد و آشفتگی روحی او را تسكین می‏دهد. در گذشته دختران را از سنین پایین آموزش می‏دادند كه چگونه از كودك نگهداری كنند و خانه‏داری نمایند. به همین جهت دخترانی كه در سنین پایین ازدواج می‏كردند، بسیاری از اوقات ازدواج موفقی داشتند؛ ولی اكنون برخی دختران كه در سن بالا نیز ازدواج می‏كنند ـ به سبب آن كه هیچ‏گونه آموزشی برای ورود به كانون خانواده نمی‏بینند ـ مشكلات زیادی دارند. بی‏گمان، آموزش دختران حتی در اوان نوجوانی، می‏تواند توانایی همسرداری مناسب و نگهداری و تربیت كودك را در او پدید آورد.(۳۰) بنابراین، جوانان علاوه بر بلوغ جنسی باید به بلوغ فكری نیز رسیده باشند و آمادگی لازم را از هر جهت برای ازدواج داشته باشند.ـ راهكارهای مناسب برای شناخت متقابل
وقتی قرار است دو نفر یك عمر با یك‏دیگر زندگی مشترك داشته باشند، باید دیدگاههای مشترك، سلیقه‏های متناسب با هم و افكار و اخلاق و روحیاتی كه به یك‏دیگر نزدیك بوده، داشته باشند و حساسیتهای خانوادگی از دو سوی مورد توجه باشد. مگر نه این كه ناسازگاریهای اخلاقی، اغلب پس از ازدواج و برآورده نشدن برخی توقعات متقابل یا ناهنجاریهای رفتاری زوجین یا فامیلهای آنان بروز می‏كند! شناخت قبلی و پرس و جوهای پیش از عقد و كسب آگاهی از ویژگیها و مشاوره با دیگران، راهی برای پیشگیری از بروز اختلافات است.
ب) راهكارهای خانوادگی
۱ـ رفع اختلافات از طریق بزرگان فامیل
یكی دیگر از فرامین اسلام در جهت محدود كردن طلاق و جلوگیری از وقوع آن، كه متأسفانه در جوامع اسلامی فراموش شده است، لزوم رجوع اختلافات زناشویی به حكمیت است. این حَكَم‏ها باید از بین خویشاوندان طرفین و نزدیكان آنها باشند، تا دامنه اختلافات به خارج از محیط خانواده كشانده نشود؛ زیرا اختلافات خانوادگی، همین كه از حدود خانواده تجاوز كرد، باعث می‏شود، زن و مرد اعتماد قبلی را از دست داده و محبت و دوستی كه لازمه زندگی زناشویی است، از بین برود. به همین جهت، خداوند در قرآن كریم می‏فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما»(۳۱) آیه مذكور، اهمیت اصلاح و جلوگیری از جدایی و اختلاف را با نكته‏ای بس لطیف یادآور شده است و می‏فرماید: خداوند توفیق خود را شامل حال داورانی خواهد كرد كه قصد اصلاح داشته باشند.
۲ـ نداشتن توقع بی‏جای اطرافیان
اطرافیان باید بدانند كه نباید بدون اجازه زن و مرد جوان، وارد حریم زندگی آنها شوند. اگر یك مادر، پسرش را برای مرد بودن و شوهر بودن، درست تربیت كرده باشد، دیگر نباید بعد از ازدواج در زندگی او دخالت كند. پدر و مادر باید فكر كند كه پسرش بعد از ازدواج وظایف دیگری هم دارد. همچنین زن باید فكر كند كه پدر و مادر شوهرش نهالی را بزرگ كرده و آن را به میوه‏دهی رسانده است و باید از او تقدیر كند. دخالتهای بی جا در زندگی زوجین از سوی فامیل هر دو طرف (مرد یا زن) ناپسند و غلط است؛ ولی دلسوزیهای صادقانه و اظهار نظرهای دلسوزانه و از سر صدق و خیرخواهی ـ نه دو به همزنی و انتقام‏گیری و تلافی كردن و... ـ لازم و كارساز است و خلأ كمبود تجربه را در زندگیهای مشتركی كه تازه پاگرفته‏اند، پر می‏كند.
ج) راهكارهای اجتماعی
۱ـ برگزاری دوره‏های مناسب آموزش قبل از ازدواج
ایجاد واحدی آموزشی در دبیرستان كه موضوعاتی چون آیین زندگی و سازگاری و تكامل را آموزش دهد، بسیار كارساز است. باید انگیزه‏های ازدواج، انتخاب و گزینه‏های مورد نظر را به جوانان آموزش داد.
۲ـ آموزش حقوق زوجین
تدوین و ارائه آموزشهای عمومی و رسمی حقوق زوجین به نسل جوان، برای آشنایی و آمادگی قبول مسؤولیت وظایف خود در خانواده می‏تواند در استحكام و دوام آن مؤثر باشد.
۳ـ مشاوره رایگان
ایجاد و توسعه مراكز مشاوره و راهنمایی مخصوص خانواده، متشكل از كارشناسان علوم دینی، روان‏پزشكان و مددكاران اجتماعی، راهگشا خواهد بود.
تلویزیون و تأثیر آن بر انحلال خانواده
در جامعه‏شناسی معمولاً چهار عامل اصلی برای جامعه پذیری در نظر گرفته می‏شود. خانواده، مدرسه، گروه همسالان و وسائل ارتباط جمعی. وسائل ارتباط جمعی مثل روزنامه، مجله، كتاب، تلویزیون، رادیو، سینما، ویدئو و... ابزار مهمی هستند كه در جامعه‏پذیری افراد نقش مؤثری ایفا می‏كنند. رسانه‏های جمعی معرفی كننده الگوها، نقشها، دیدگاه‏ها و چگونگی روی آوردن به سبكهای مختلف زندگی می‏باشند، كه ممكن است افراد جامعه به طریق دیگر هرگز به آنها دسترسی پیدا نكنند. تغییرات هنجاری و ارزشهای اجتماعی به سرعت در رسانه‏های گروهی منعكس می‏شوند و ممكن است به آسانی توسط مردمی كه به نحو دیگر ممكن نبود به آنها دسترسی پیدا نمایند، پذیرفته شوند. تأثیر این رسانه‏ها به قدری زیاد است كه برخی از جامعه‏شناسان از امپریالیسم رسانه‏ای سخن به میان آوردند و به ایجاد یك امپراتوری فرهنگی اشاره می‏كنند، كه كشورهای جهان سوم بویژه، در برابر آن آسیب‏پذیرند؛ زیرا منابع لازم را برای حفظ استقلال فرهنگی خود در اختیار ندارند. بنابراین امپریالیسم رسانه‏ای با هدف یكسان‏سازی فرهنگی در كشورهای مختلف، در جهت تحقق اهداف خود تلاش می‏نماید تا آنچه را در كشور خود مرسوم است به سایر كشورها سرایت دهد. از بین رسانه‏های گروهی، رادیو و تلویزیون نقش مهمی در ترویج فرهنگهای مختلف، بویژه غربگرایی دارند. البته باید توجه داشت كه تأثیر تلویزیون بیشتر از رادیو است. آمار رو به ازدیاد طلاق و فروپاشی خانواده در غرب و گرایش به خانواده‏های تك والدی و یا همجنس‏گرایی، گویاترین كارنامه برای تزلزل اركان خانواده در فروپاشی بنای رأفت، عطوفت و مودت در زندگی غربیهاست. متأسفانه هر چه فرهنگ كشورهای دیگر در جامعه ما گسترش یابد، آمار فروپاشی و انحلال خانواده هم افزایش می‏یابد. ازدیاد روز افزون پخش فیلمهای آمریكایی از شبكه‏های مختلف سیما با گرایشهای فمنیستی كه در آن زنان و دختران با ظاهری فریبنده و دور از حیطه خانواده و آزاد از هر قید و بند به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و حتی به نقشهای غیر متعارف مشغولند، همچنین پخش برخی فیلمهای داخلی كه ندانسته به جنگ با خانواده سنتی برخاسته‏اند، تأثیر بسزایی در پذیرش فرهنگ آنان و بالطبع ازدیاد طلاق را به دنبال دارد. بنابراین با توجه به تأثیرات تعلیمی و تبلیغی رادیو و تلویزیون، این دستگاه‏ها می‏توانند وسیله‏ای برای ستیز با فرهنگ بیگانه یا ترویج آن باشند. رسانه‏ها می‏توانند با استفاده از حوزه‏های فكری و كانونهای اندیشه در ارتقای سطح فرهنگی، دانش اجتماعی و زدودن فقر اطلاعات حقوقی و غیرحقوقی خانواده‏ها، نقش مهم داشته باشند. باید مسؤولین امر (صدا و سیما) در مرحله اول با سیاستگذاری صحیح در جهت كنترل فیلمهایی كه نه تنها در قالب پیامهای ارزشی در جهت آموزش برای داشتن یك خانواده متعادل، گام بر نمی‏دارد، بلكه به اختلافات خانوادگی نیز دامن می‏زند و در یك كلمه مروج فرهنگ غرب هستند چاره‏ای اساسی بیندیشند و با ارائه الگوهای موفق فرهنگی و اجتماعی از زنان در عرصه‏های مختلف زندگی در گسترش فرهنگ پاسداری از حفظ كیان خانواده بكوشند.

۱ـ علی‏اكبر دهخدا، لغت‏نامه، واژه طلاق.
۲ـ ابن منظور، لسان العرب، ماده طلاق.
۳ـ محمدحسن نجفی، جواهر الكلام، كتاب طلاق، ص ۲۷۴.
۵ـ سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی ـ حقوق خانواده، ص ۳۷۹.
۶ـ شیخ مفید، المقنعه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۰ ق.، ص ۵۳۰.
۷ـ محمد محمدی ری‏شهری، میزان الحكمه، ج ۵، ص ۵۴۷.
۸ـ همان.
۹ـ محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۶۷.
۱۰ـ شهید مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، صص ۳۱۲ـ۳۱۱.
۱۱ـ همان، ص ۳۱۵.
۱۲ـ عزت‏الله عراقی، حقوق زناشویی در اسلام، ص ۲۰.
۱۳ـ مجله پیام زن، بهمن ۸۲، صص ۵۰ و ۱۴۳.
۱۴ـ محمدبن حسن حر عاملی، پیشین، ج ۱۴، ص ۳۱.
۱۵ـ علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۳۷۳.
۱۶ـ همان، ج ۱۰۳، ص ۲۳۲.
۱۷ـ محمد بن محمد بن نعمان مفید (شیخ مفید)، ارشاد مفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ص ۱۴۱.
۱۸ـ مهدی كی‏نیا، عوامل اجتماعی طلاق، صص ۲۶ـ۲۵.
۱۹ـ علامه محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۰۳، ص ۲۳۲.
۲۰ـ علی مشكینی، ازدواج در اسلام، ترجمه احمد جنتی، صص ۷۷ـ۷۴.
۲۱ـ هدایت‏الله ستوده، آسیب‏شناسی اجتماعی، ص ۲۰۹.
۲۲ـ سید محمدتقی مدرسی، تصویری نو از روابط خانواده در قرآن، فصلنامه شورای فرهنگی ـ اجتماعی، ۱۳۷۹، شماره۹، ص ۵۵.
۲۳ـ آنتونی گیدنز، جامعه‏شناسی، صص ۴۳۲ـ۴۳۱.
۲۴ـ اكرم حیدری، بلوغ ـ مشكلات روانی جوانان و نوجوانان، افت تحصیلی، صص ۷۰ـ۶۹.
۲۵ـ ادوار تایبر، بچه‏های طلاق، مترجم توراندخت تمدن، ص ۹۳.
۲۶ـ حسن نیك چهره محسنی، روان‏شناسی رشد، ص ۱۸۲.
۲۷ـ محمدرضا قره‏بگلو، روانشناسی و مسائل نوجوانان و جوانان.
۲۸ـ نور / ۲۶.
۲۹ـ علامه محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۰۳، ص ۲۳۲.
۳۰ـ مجله پیام زن، سال هشتم، شماره ۲.
۳۱ـ نساء / ۳۵.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۳۰
نویسنده:مریم رضایی
منبع : خبرگزاری فارس